سازمان بهداشت جهانی؛ نگرانیها برای «اختلال» شمردن هویت جنسیتی
از سال ۱۹۴۸ که سازمان بهداشت جهانی افراد تراجنسیتی را بیمار طبقهبندی کرده است. این مقاله به تاریخ این طبقهبندی و امید تراجنسیتیها به خروج از لیست بیماریها میپردازد.
روز سهشنبه ۳۱ مه / ۱۱ خرداد، کمیسیون بهداشت پارلمان دانمارک در کپنهاگ اعلام کرد که از اول ژانویه ۲۰۱۶، دانمارک تراجنسیتی بودن را از لیست بیماریهای روحی و روانی حذف خواهد کرد. فلمینگ مولر مورتنسن، نماینده مجلس و سخنگوی پارلمان دانمارک در حوزه سلامت و بهداشت این خبر را تأیید کرد و گفت: «این کاملاً بیمعنی است که تراجنسیتی بودن را بیماری بنامیم.»
دانمارک پیش از گفته بود که دیگر منتظر سازمان بهداشت جهانی برای خارج کردن ترنسها از لیست بیماریها نخواهد ماند. از سال ۱۹۴۸ که سازمان بهداشت جهانی شکل گرفته است، این سازمان افراد تراجنسیتی را بیمار طبقه بندی کرده است.
تراجنسیتیها کسانی هستند که به روشهای مختلف، جنسیتی متفاوت از جنسیتی که در زمان تولد به آنها نسبت داده شده را انتخاب میکنند. تراجنسیتی بودن یا ترنسجندر بودن مربوط به حس شخصی افراد از هویت جنسیتیشان است و ارتباطی به گرایش جنسی این افراد به همجنس یا دگرجنس ندارد.
فشار دانمارک به سازمان بهداشت جهانی
روز ۱۷ ماه می، فلمینگ مولر مورتنسن، گفته بود که کشورش دیگر از کندی کار سازمان بهداشت جهانی در خارج کردن هویتهای جنسیتی از لیست بیماریهای روانی به ستوه آمده و دانمارک میخواهد اولین کشوری باشد که ترنس بودن را بیماری نمیداند. به گفته این نماینده حزب سوشال دمکرات دانمارک، کشور دانمارک تا ژانویه ۲۰۱۷ هر نوع ترنس بودگی از جمله تمایل به بیان جنسیتی متفاوت از جنسیتی که فرد با آن زاده شده را دیگر بیماری نمیداند.
صحبتهای مولر مورتنسن باردگیر موضوع بررسی هویتهای جنسیتی و گرایشهای جنسی توسط سازمان بهداشت جهانی را به میان کشید. جریان چیست و چرا کشورهای اتحادیه اروپا از سازمان بهداشت جهانی میخواهند که گوناگونیهای هویتهای جنسیتی را بیماری نداند؟
تقریباً هر سال به مناسبت ۱۷ ماه مه، کشورهای اروپایی به سازمان جهانی بهداشت در مورد بیماری دانستن افراد ترنس اعتراض میکنند. در سال ۲۰۱۱ هم در قطعنامه که به تصویب کشورهای عضو پارلمان اروپا رسید، از سازمان بهداشت جهانی خواسته شد که بیمار شمردن افراد تراجنسیتی را متوقف کند و آنها را لیست بیماریهای روانی خارج کند.
تاریخچه بیمار شمردن افراد تراجنسیتی در سازمان بهداشت جهانی
ICD یا International Classification of Diseases یا همان «طبقهبندی بینالمللی بیماریها»، لیستی است که تاریخچه آن به تلاشهای توماس سیدنهام (مرگ: ۱۶۸۹) پزشک انگلیسی و فرانسوا دوسواژ (مرگ: ۱۷۶۷) پزشک و گیاهشناس فرانسوی برای طبقهبندی لیستی بیماریها، علائم آنها و پیشنهادهای درمانی برای هر دسته از بیماریها برمیگردد (البته چنین لیستی با نام «طبقهبندی بینالمللی بیماریها» در قرن ۱۷ و ۱۸ وجود نداشت).
کشورهای عضو سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵ و همزمان با شکلگیری سازمان ملل راهاندازی سازمان بهداشت جهانی را هم مورد بحث قرار دادند. سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۴۸ شکل گرفت و همزمان با شکلگیری آن ویرایش ششم «طبقهبندی بینالمللی بیماریها» یا ICD-6 بهعنوان لیست مورد تأیید سازمان جهانی بهداشت منتشر شد. [۱]
تفاوت ویرایش ششم در اضافه شدن لیست بیماریهای روحی و روانی از جمله گرایش جنسی به همجنس و اختلالی بود که آن را اختلال «خودناهمخوانی هویت جنسیتی»، میخوانند. در سال ۱۹۴۸ در تعریف این «اختلال» آمده بود که فرد به اشکال مختلف با جنسیتی که در زمان تولد به او نسبت داده شده و به دید سازمان جهانی بهداشت جنسیت بیولوژیک او بوده است، مشکل دارد خواهان تغییر است. در توضیحات ICD-6 آمده بود که فرد مایل است به روشهای مختلف با جنسیتی متفاوت از جنسیت بیولوژیکش به شکل موقت یا دائمی زندگی کند یا این جنسیت دیگر را به نحوی اجرا کند.
در سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۸ جریان اصلی «علم روانشناسی اروپایی و آمریکایی» بر این باور بود که گرایش جنسی به همجنس و داشتن رفتاری جنسیتی متفاوت از جنیست بیولوژیک، بیانگر نوعی «ناهنجاری» زیستی، روحی، روانی یا اجتماعی است. هر نوع بیان جنسیتی که در دوگانه زن و مرد نمیگنجید و هر نوع گرایش جنسی به همجنس اختلال روانی محسوب میشد.
اما به همت جنبش حقخواهی زنان و مردان همجنسگرا، دوجنسگرا و تراجنسیتی در سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، پژوهشها در مورد گرایش جنسی و هویت جنسیتی افزایش یافت.
حرکت اول از ایالات متحده آمریکا آغاز شد. در سال ۱۹۷۳، «انجمن روانپزشکی آمریکا» به پشتوانه چندین پژوهش اعلام کرد که گرایش جنسی به همجنس بیماری نیست. پس از آن این انجمن – که محدوده اتوریته آن به ایالات متحده آمریکا محدود میشد - مفاهیم مربوط به بیماری شمردن گرایش جنسی به همجنس را از راهنمای تشخیص بیماریها که خود انجمن منتشر میکرد حذف کرد. [۲] تصمیم انجمن روانپزشکی آمریکا تا حد زیادی مدیون تحقیقات آلفرد کینزی در مورد تمایلات جنسی همجنسخواهانه بین زنان و مردان بود.
در ۱۷ ماه مه سال ۱۹۹۰ سازمان بهداشت جهانی پس از اینکه هیئتی را برای بررسی پژوهشها در مورد گرایش جنسی گماشت تصمیم گرفت که گرایش جنسی بیماری روحی یا روانی نیست و گرایش جنسی به همجنس را لیست طبقهبندی بیماریها حذف کرد. [۳]
چرا همجنسگرایی «بیماری» نیست اما «تراجنسیتی» بودن بیماری است؟
ویرایش ششم «طبقهبندی بینالمللی بیماریها» یا ICD-6 گرایش جنسی به همجنس را نوعی «انحراف جنسی» روانی میدانست. ۴۲ سال طول کشید تا سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۹۰ حاضر شود که گرایش جنسی به همجنس را از ویرایش دهم لیست بیماریها یا همان ICD-10 حذف کند.
در همان زمان حذف گرایش جنسی، هیئت بررسی موضوع با مخالفتهای بسیاری از کشورهای عضو و حتی خود روان شناسان و روانپزشکانی که با این سازمان کار میکردند مواجه بود. بهواسطه تجربه رواندرمان گران در درمان بیمارهایی که به دلیل گرایش جنسی دچار مشکلات روحی بودند، این موضوع مطرح شد که فرد به خاطر گرایش جنسی به همجنس بیمار نیست اما هستند کسانی که در نتیجه گرایش جنسی به هر جنسی (چه همجنس و چه دگر جنس) دچار مشکلات روحی یا روانی بشوند و جامعه رواندرمان گران وظیفه دارد که این موضوع را در طبقهبندی بیماریها حساب کند.
به همین دلیل طبقهبندی دیگری از بیماریهای روحی و روانی مرتبط با گرایش و هویت جنسیتی به ICD-10 اضافه شد: دسته F66 با عنوان «اختلالات روانی و رفتاری در ارتباط با رشد و گرایش جنسی».
ذیل دسته F66 بهصراحت ذکر شد: «توجه داشته باشید، گرایش جنسی بهخودیخود اختلال نیست.» و این تتمه کوچک راه را برای سو استفاده رواندرمانگرانی که مدعی درمان گرایش جنسی به همجنس بودند، در سال ۱۹۹۰ بست.
اما مشکل این بود که در سال ۱۹۹۰ با اینکه علوم انسانی و اجتماعی به ویژه فلسفه، مطالعات زنان و مطالعات کوییر نقدهای جدی به تاریخ روانشناسی و درک روانشناسی اروپایی و آمریکایی از هویت جنیستی وارد کرده بودند، دانش روز روانشناسی هنوز پاسخی به این نقدها نداده بود.
در عمده پژوهشهایی موضوع گرایش و هویت جنسی را در حوزه علوم زیستی، روانپزشکی و روانشناسی در سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بررسی میکردند، همچنان دوگانه زن و مرد هویتهای جنسیتی غالب و طبیعی فرض میشدند.
در نبود پژوهش کافی، اشتباه تاریخی سازمان بهداشت جهانی این بود که در خارج کردن گرایش جنسی بهعنوان بیماری، موضوع هویت جنسیتی فراهنجار را در ادبیات ICD حتی بیشتر از قبل بهصورت یک بیماری و اختلال معرفی کرد.
در سال ۱۹۹۰ در طبقه بندی جدید بیماریها که در ویرایش دهم ICD مطرح شد. طبقه بیماریای با عنوان «اختلال بلوغ جنسی» ذیل بیماری F66.0 با این تعریف آورد: بیمار در مورد هویت جنسی یا گرایش جنسی اطمینان ندارد که باعث اضطراب یا افسردگی و رنج بیمار میشود.
ذیل بیماری F66.1 هم بیماری «گرایش جنسی خودناهمخوان» (Egodystonic) اضافه شد که در آن افرادی را بیمار خواندند که در مورد هویت جنسیتی یا ترجیح جنسیشان در شک و تردیداند و به دنبال تغییر گرایش جنسی یا هویت جنسیتی خود هستند. دلیل بیماری این اعلام شد که افراد بهواسطه این شک دچار اختلالات روانی و رفتاری هستند.
در واقع از لحاظ تاریخی دسته F66.1 بیشتر از اینکه نگران افراد تراجنسیتی باشد نگران مردان و زنان دگرجنسگرا، همجنسگرا، دوجنسگرا بود که به هر دلیل خواهان تغییر هستند و به واسطه این نیاز برای تغییر در عذاب روحی یا روانی هستند. [۴] اما ادبیات بیان این مشکل، موضوع هویت جنسیتی را هم به میان کشید.
در هم آمیختن هویت جنسیتی با گرایش جنسی در ویرایش دهم «طبقهبندی بینالمللی بیماریها» این موضوع ساده را در نظر نگرفت که هویت جنسیتی افراد اساساً مفهومی متفاوت از گرایش جنسی آنهاست. هویت جنسیتی تجربه شخصی هر فرد از احساس درونیاش نسبت به آنچه جنسیت خود میپندارد است. هویت جنسیتی که هر فرد برای خود قائل است میتواند با با هویتی که در روز تولدش برای او تعیین شده، متفاوت باشد. فرد با هویت جنسیتی که برای خود قائل است میتواند به همجنس یا دیگر جنس یا هردو گرایش جنسی داشته باشد.
امروز این مشکل تاریخی در بیان، دردسرساز بسیاری از تراجنسیتیها شده است که مایل نیستند بیمار محسوب شوند.
ویرایش یازدهم طبقهبندی بینالمللی بیماریها
گروهی از پژوهشگران حوزه سکس، گرایش جنسی، هویت جنسیتی و پژوهشگران حوزه روانشناسی، پزشکی و علوم زیستی در سال ۲۰۱۲ توسط سازمان بهداشت جهانی استخدام شدند تا دسته F66 با عنوان «اختلالات روانی و رفتاری در ارتباط با رشد و گرایش جنسی» را در ویرایش دهم ICD بررسی کنند و آن را تازهترین پژوهشها در این حوزه تطبیق دهند.
این گروه در ۲۳ آوریل ۲۰۱۴ نتیجه پژوهش خود را منتشر کرد و به سازمان بهداشت جهانی پیشنهاد داد که دسته F66 بهطور کامل از لیست بیماریها حذف کند. [۵]
این گروه با بررسی دقیق تازهترین پژوهشها در این حوزه به این نتیجه رسیدند که درحالیکه ممکن است افراد دگرباش جنسی بهواسطه اقلیت بود در جامعههای دگرجنسگراسالار، نشانهای افسردگی، اضطراب، نگرانی از عدم پذیرش و دیگر مشکلات روحی و روانی را تجربه کنند، اما افسردگی و اضطراب بیماریهایی مشخصی هستند و ارتباط دادن آنها با گرایش جنسی و هویت جنسیتی افراد دقیق نیست.
هنوز مشخص نیست که آیا در ویرایش یازدهم «طبقهبندی بینالمللی بیماریها»، تراجنسیتی بودن را بیماری زدایی کنند. سیاستهای سازمان بهداشت جهانی وابسته به سیاستهای کشورهای عضو سازمان ملل متحد است و هرنوع تغییر فرایندی طولانی و سیاسی است. پس از اینکه ویرایش یازدهم طبقهبندی بینالمللی بیماریها کامل شود، نمایندگان کشورهای عضو سازمان جهانی بهداشت باید به آن رأی بدهند. این اتفاق قرار است در سال ۲۰۱۷ بیافتد و سرنوشت بیمار شمردن تراجنسیتیها در زمان رأیگیری مشخص خواهد شد.
اقدامات پیشروی انجمن روانپزشکی آمریکا
در سال ۱۹۹۰، زمانی که سازمان بهداشت جهانی، گرایش جنسی به همجنس را از ویرایش دهم لیست «طبقهبندی بینالمللی بیماریها» یا ICD-10 خارج کرد، ۱۷ سال بود که انجمن روانپزشکی آمریکا این کار را انجام داده بود.
در مورد حقوق تراجنسیتیها برای بیمار نبودن هم، انجمن روانپزشکی آمریکا پیشروتر از سازمان بهداشت جهانی عمل کرده است.
تا پیش از دوم دسامبر ۲۰۱۲ روانشناسان و پزشکان آمریکایی افرادی را که هویت جنسیتی و جنسی خود را با گوناگونیهای هویتی تراجنسیتی توضیح میدادند، مبتلا به بیماری اختلال هویت جنسی یا Gender Identity Disorder میدانستند.
اختلال هویت جنسی (GID) کلمه مورد استفاده توسط روانشناسان و پزشکان عضو انجمن روانپزشکی آمریکا بود که در کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی نیز به ثبت رسیده و با برخی از نشانههای ذیل نسبت یافته بود:
• هم ذات پنداری دائمی با جنسیتی متفاوت و مخالفت با جنسیت بیولوژیک فرد؛
• عدم هماهنگی جنسیت فردی با رفتارها و نقشهای جنسیتی انتخابی فرد؛
• میل به زندگی موقتی یا دائمی بهعنوان یک عضو از جنس مخالف؛
• آرزو و میل به داشتن ایدهآلهای زیبایی، فیزیکی و بدنی جنس مخالف؛
• عدم اطمینان از هویت جنسیتی که موجب اضطراب، استرس یا افسردگی در فرد شود؛ حس بیقراری دائمی مرتبط با هویت جنسی، جنسیت یا اندامهای جنسی.
در ۲ دسامبر سال ۲۰۱۲ پس از تلاش مستمر کنشگران حقوق تراجنسیتیها، انجمن روانپزشکی آمریکا (APA) اعلام کرد که «اختلال هویت جنسی» را از لیست بیماریهای روانی حذف و به جای آن شاخص «بیقراری جنسیتی» Gender Dysphoria را جایگزین میکند.
به این ترتیب، تراجنسیتیها دیگر بیمار محسوب نمیشدند اما اگر چنانچه احساس آنها از هویت جنسی و جنسیتیشان با بیقراری، اضطراب و افسردگی همراه باشد، فرد برای شاخص بیقراری جنسیتی مورد درمان قرار خواهد گرفت.
هیئت پژوهشی که سازمان بهداشت جهانی برای بررسی دسته بیماریهای مرتبط با جنسیت، گرایش جنسی و هویت جنسیتی گماشته بود، بسیار از نتیجه پژوهشهای انجمن روانپزشکی آمریکا بهره بردند. موضع هیئت بررسی مشخص است؛ آنها میگویند با اینکه شواهد نشان میدهد که افراد همجنسگرا، دوجنسگرا و تراجنسیتی سطح بالاتر از پریشانیهای روحی را تجربه میکنند این بیشتربه طرد اجتماعی و تبعیض مربوط است تا بیماری خودناهمخوانی. بنابراین «دیستونیک» یا (خودناهمخوان) بودگی در مورد ناراحتیهای روحی و روانی در مورد افراد در ارتباط با گرایش جنسی و هویت جنسیتی مطرح نیست. [۶]
با این وجود، توصیههای این هیئت هنوز باید توسط وزرای بهداشت کشورهای عضو سازمان بهداشت که که در حال ۱۹۴ نفر هستند، تأیید شود.
پانویس:
[۱] برای تاریخ دقیق شکلگیری لیست طبقهبندی بیماریها در اروپا و سپس سازمان بهداشت جهانی، نگاه کنید به اینجا.
[۲] گرایش جنسی به عنوان یک بیماری روحی یا روانی از لیست Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders حذف شد.
[۳] - ۱۷ ماه مه، پیروزی بزرگی برای جنبشهای حقخواهی و عدالتطلبی اقلیتهای جنسی محسوب میشود. به همین مناسبت روز ۱۷ ماه مه، هر سال به عنوان روز جهانی مبارزه با هراس از همجنسگراها، دوجنسگراها و تراجنسیتیها جشن گرفته میشود.
[۴] - این موضوع را هیئتی که برای بازنگری این طبقه توسط خود سازمان بهداشت جهانی گماشته شدهاند، تأیید میکند (نگاه کنید به اینجا).
[۵] همان.
[۶] Egodystonic از اصطلاحات مورد استفاده در روانکاوی، روانپزشکی و روانشناسی است و اشاره به رفتارها، ارزشها، و احساساتی دارد که فرد آنها را با تصور شخصیاش از «نفس خود» بیگانه میداند. یعنی فرد رفتارهایی میکند که با تصویر ایدهآلش از خود همخوان نیست.
نظرها
سیما
می دانم که بازتکرار این بحث قدری خسته کنند ه است ولی نرم دانستن یک پدیده نباید موضوعی سیاسی شود. در سیاست گذاری های عمومی برای قرار گرفتن در دامنه نرم باید شیوع یک پدیده حد اقل بالای 2 درصد جمعیت را در بر بگیرد. در صورت عادی تلقی کردن پدیده هایی که سالهای سال توسط محققین و متخصصین اختلال تعریف شده اند، خدمات و حمایت های معمول از مبتلایان انجام نمی گیرد و آنها را در زمین خالی " این خودتان و این هم حقوقتان، بروید بگیریدش" رها می کنیم. اگر از فردا بگوییم افراد مبتلا به منگولیسم دیگر غیرعادی تلقی نمی شوند چه کمکی به آنها می کنیم؟ آنها باید بیایند در عرصه جامعه و با همه پیش داوری هایی که در موردشان هست و با توان محدودی که دارند برای بقای خود بجنگند که قطعا کاری است بس صعب و اصلا هم معلوم نیست سود آن به هزینه اش بیارزد. تصور می کنم دولت ها بسیار به نرم اعلام کردن هر آن چیزی که برایشان هزینه در بر دارد علاقه مند باشند. اولین پیامد عادی تلقی شدن یک پدیده حذف مبتلایان از لیست کمک بگیران دولت هاست. اگر ترنس ها را انسانهایی غیرعادی بدانیم و برای ادغام درست آنها در جامعه برنامه های حمایتی داشته باشیم به نفع همه است.
میترا
به نظرم مقایسه ترنس ها با منگول ها و هم ردیف دونستن اون ها با یکدیگر کمال بی انصافیست..ترنس ها از نظر بهره هوشی هیچ فرقی با غیر ترنس ها ندارند..یادمه که سالیان پیش که برای گرفتن مجوز تغییر جنسیت به یک مرکز تست های روانی و روانشناسی رفته بودیم..برای کارشناس مربوطه بعد از دیدن نتایج بهره بالای هوشی من و دوست ترنسم ..موضوع جالب بود..ترنس ها موجودات ضعیف به اون مفهومی که بعضی دوست دارن القا کنند نیستند..اون چیزهایی که ترنس ها رو فرسوده و در نهایت ضعیف میکنه دو چیزه..یک چالش دائمی با خونواده و جامعه برسر اثبات هویت وحقیقت وجودشون.. دو عمل تغییر جنسیت که به هر حال عمل سنگینی هست وبدن مقداری بواسطه این عمل ضعیف میشه..اون نگاهی که به سازمان بهداشت جهانی برای بیمار ندوستن ترنس ها فشار میاره..نگاهش معطوف به مشگلات و ضعف بدنی ترنس ها بعد از عمل نیست..بلکه میخواد بگه ترنس ها از نظر روانی و هوش مثل همه آدم ها هستند..میخواد بگه اون ها هم انسان های عادی هستند..هیچکس نمیگه یک قطع نخاعی از نظر روانی شبیه منگول هاست..وطرف صحبت بیمار ندونستن ترنس ها..افرادیه که با برچسب بیمار زدن به ترنس ها میخوان اون هارو انسان هایی غیر عادی جلوه بدن..ترنس متفاوت هست..اما غیر عادی..نه..خیلی از ترنس ها تحصیلات دانشگاهی دارن