ابعاد و اثرات ورشکستگی نظام بانکی
ایرج ادیبزاده - مسئولان دولتی از بحرانزدگی نظام بانکی حرف میزنند. این بحران، ساختاری و دارای پیشینه و زمینه است یا فقط به سیاستهای دولتی برمیگردد؟
برای نخستین بار مرکز پژوهش های مجلس گزارش داد که بیشتر بانکهای ایران در عمل ورشکستهاند و تنها دلیل ادامه حیات آنها، استقراض از بانک مرکزی است. علی طیبنیا وزیر اقتصاد در خبری رسمی از ورشکستگی برخی موسسات مالی و اعتباری گفت و به مردم توصیه کرد: «برای دریافت سود بیشتربه موسسات مالی واعتباری غیر مجاز اعتماد نکنند.»
وزیر اقتصاد جمهوری اسلامی نام این و بانکها و موسسات مالی غیر مجاز را اعلام نکرد اما ولیالله سیف رییس کل بانک مرکزی گفت: «در اساس قرار نیست این بانک در پی شناسایی موسسات غیر مجاز باشد بلکه این مردم هستند که باید به تذکرات توجه کنند.»
حمید تهرانفر معاون نظارتی بانک مرکزی نیز خبر داد: «۹۰هزار میلیارد تومان از دارایی این بانکها مسموم و غیر قابل بازپرداخت است.» غلامحسین شافعی رییس اتاق بازرگانی به نوبه خود گفت: «بخش خصوصی زیر سایه سنگین اقتصاد دولتی و شبه دولتی قرار گرفته است.»
مرکز پژوهشهای مجلس روز شانزدهم خرداد ۹۵ در مورد عوارض رکود و ورشکستگی بانکهای کشور و تعطیل شدن پیاپی کارخانجات، از تعداد شش میلیون و پانصد هزار بیکار در ایران خبر داد.
بحران بانکهای ورشکسته پیامد های خطرناک از نظر اقتصادی و اجتماعی به جای گذاشته است. به تازگی کارخانه و صنایع «ارج» پس از هشتاد سال فعالیت تعطیل شد و به تاریخ پیوست. کارخانه آهن و فولاد لوشان نیز با ۱۸۰ کارگر تعطیل شد . ورشکسته اعلام شدن موسسه «میزان» و دیگر موسسات تحت پوشش نهادهای نظامی - سپاه پاسداران - نیز به التهاب و درهم ریختگی جامعه ایران افزوده است. یک کارشناس اقتصادی به زمانه میگوید: «این بانکهای ورشکسته قلک خودیها بوده و هستند.»
برای بررسی بحران ورشکستگی بانکها، رادیو زمانه پرسشهایی را با دو کارشناس اقتصادی، جمشید اسدی و حسن منصور در میان میگذارد:
- مسئولان دولتی هم از بحرانزدگی نظام بانکی در کشور حرف میزنند. ابعاد این بحران و علت این بحران چیست؟
- بحران، ساختاری و دارای پیشینه و زمینه است یا به سیاستهای دولتی، مخصوصا دولت احمدینژاد، برمیگردد؟
- علی طیبنیا وزیر اقتصاد در خبری رسمی از ورشکستگی برخی بانکها و موسسات مالی گفت و به مردم توصیه کرد به موسسات مالی و بانک های غیر مجاز اعتماد نکنند . چرا وزیر اقتصاد نام این بانکها و موسسات غیر مجاز را به مردم نگفت؟
- امیدهایی که برای شکوفایی اقتصاد به اجرای برجام میرفت؛ حالا تبدیل به ناامیدی هایی شده که از رهبر گرفته تا دیگران در باره آن حرف می زنند. آیا دولت میتواند بحران را مهار کند؟
نظرها
حافظ
برای همه شاعران بزرگوار ایران زمین احترام قائلم. بر خلاف بعضی هرگز برای هیچ شخصیت بزرگوار تاریخی در ایران و جهان تقدسی قائل نیستم. به نظرم مقدس کردن این اشخاص یک ظلم بزرگ به آنهاست! واقعاً اگر بود حافظ تقدس ماب باشد اصلاً نمیتوانست آن اشعار رندی دگراندیشانه بسراید! چگونه ممکنست شخصی چون حافط به تقدس باور داشته باشد و بعد تقریباض هر آنچه عقاید (ایدئولوژی...) بود به نقد بکشد؟ مثل او کسان دیگر هم هستند، فردوسی، خیام، سعدی، عبید زاکانی تا ایرج میزرا، بهار و سهراب سپهری و احمد شاملو... نکته بارز همه این بزرگان ادبیات ایران زمین، نقادی و دگر اندیشی است وگرنه اگر میخواستند همان عقاید رایج و قدیمی را تکرار کنند که دیگر این نمیشدند. دگراندیشی و نقد معقولانه و اخلاقی، سرمایه و چشمه جوشان همۀ ادیبان و اندیشمندان تاریخ است. معتقدم با بررسی تاریخ پیدایش ادیان موسسانش همگی قصدشان صلح و سعادت بشریت را داشتند، البته هر کدام متناسب با زمان و مکان خویش، از زمان و مانی راه حلها و اصلاحات خودش را طلب میکند و باز البته میبایست از تجربیات گذشته استفاده کرد تا زودتر به نتیجه رسید. اینکه ادیان پس از مدتی فرقه فرقه و شعبه شعبه میشوند قطعا خواست پیامبرانش نبوده است. آنچه بدیهی است تا زمانی که مذاهب شبیه سیاسی-ایدئولوژیستها عمل کنند و خود را حق مطلق انگارند، داستان همین جوری پیش خواهد رفت که حتا اعضای مذاهب یک دین همدیگر را به نام همان دین و ادعای برحق بودن دیگری را به قتل برسانند! چیزی که الان در منطقه ما رایجست! این وحشتناکترین جیزی است که مدعیان پیروی از پیامبر دینی همدیگر را به نام پیامبرش بکشند!!! زرتشت زمانی زرتشت شد که دگراندیشانه عقاید رایج نقد کرد و پیشنهاد یا عقاید جدیدی مطرح کرد و به همین ترتیب دیگر پیامبر و صالحان اجتماعی همگی دگراندیش و نقاد بودند، ابراهیم، اسرائیل، موسی، عیسی، محمد، کنفسیوس،...
حافظ
محمد وقتی محمد پیامبر اسلام شد که دگراندیشانه و نقادانه علیه عقاید و رسومات جاهلانه و ظالمانه زمانه خویش قیام کرد. اکر محمد میخواست همان عقاید و کارهای قوم خویش بگوید و تکرار کند که محمد نمیشد. ولی نکته اینجاست، ما نبایست اسیر جبر زمان و مکان خود شویم، همان گونه که، ابراهیم، اسرائیل، موسی، عیسی، محمد، کنفسیوس،... اسیر جبر زمان و مکان خود نشدند. انها هر انچه در زمانه خودش خوب موافقت کردند و هر آنچه محبب تباهی و فساد میشد مخالفت کردند. در هر زمان و مکانی چیزهای خوب کم و زیاد میشود یا تغییر و تکامل میابد. برهی چیزهای بد از میان میرود و چیزهای بد دیگر ظهور میکند. دگراندیشی نقدانه در چارچوبه عقلانی-اخلاقی تنها جلوگیری از تباهی بشریت است. جناب پیامبر اسلام بخاطر مقدس بودنش احترام کسب نکرده که مثلاً از نسل جناب ابراهیم است! چرا که هم قبیله های او مثل ابوجهل نیز چنین بودند، بلکه او کاری کرد احترام دیگران به ایشان برانگیخته شد. آری جناب محمد ابن عبدالله برای بیش از یک میلیارد محترم است و اکثر مردم جهان نیز بخاطر این تعداد زیاد انسان مسلمان هم شده- خواسته یا ناخواسته- به او احترام میگذارند و یا دستکم بی احترامی نمیکنند، این احترام بخاطر مقدس بودن او نیست که مثلاً از نسل جناب ابراهیم است، بلکه توانایی او در کسب احترام بود وگرنه هم قوم و قبیله های زیادی از همو حتا پیش مسلمان منفور و نامحترم هستند! به نظرم کسی که میخواهد خودش مقدس جلوه دهد، دلیل آن است توانایی کسب احترام دیگران را ندارد و به عبارت بیمایه تر از آنست که دیگران به احترام بگذارد. البته او میتواند به خودش زحمت بدهد و با کارها و خدمات معقولانه و اخلاقی به مردم احترام آنها را برانگیزد، مانند محبت و مهربانی، صلح و آشتی دادن مردم، مروت و جوانمردی، اگر خیلی ناتوان است دستکم میتواند با احترام گذاشتن یا عدم بی احترامی به دیگران این احترام را کسب کند! به همین جهت میگویم: محترم بودن بهتر از مقدس بودن است. امیدوارم همۀ ما- از جمله خودم- این نکته را رعایت کنیم.