ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کمی بهار؛ شهرنوش پارسی‌پور – ۱۴۴

شهرنوش پارسی‌پور - احمد منصورى مرتب موى دماغ لعیا است و از او خواستگارى مى‌کند. دختر جوان به هیچوجه تصمیم ندارد همسر او بشود. احمد به فکر اسیدپاشی‌ست.

رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز می‌شود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنه‌ای‌ است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم می‌خورد.

خانم پارسی‌پور در این رمان می‌خواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز می‌شود. «کمی بهار» همانطور که به‌تدریج نوشته می‌شود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار می‌گیرد.

شماره ۱۴۴ از این مجموعه را می‌توانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:

احمد منصورى مرتب موى دماغ لعیا است و از او خواستگارى مى‌کند. دختر جوان به هیچوجه تصمیم ندارد همسر او بشود. احمد سلاحى به دست مى‌گیرد و به در خانه‌ى لعیا مى‌رود و مى‌گوید اگر لعیا با او ازدواج نکند خود را خواهد کشت. بعد یک گلوله هوایى شلیک مى‌کند. سپس به توصیه یک دوست شارلاتان تصمیم مى‌گیرد به صورت لعیا اسید بپاشد. لعیا که مقاله‌اى درباره اسید خوانده است به موقع به داخل آب مى‌پرد و صورت خود را مى‌شوید. اسید طرف راست چهره او را درهم مى‌ریزد، اما حتى در این حالت او بسیار زیباست. لعیا عاقبت تصمیم مى‌گیرد با غلامحسین دشت سرخى ازدواج کند. احمد منصورى به در خانه لعیا مى‌آید و این بار گلوله‌اى در مغز خود شلیک مى‌کند و...

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.