• دیدگاه
رسوایی فیشهای حقوقی و عریانی نظامی که فاسد است
حمید مافی - افشای فیشهای حقوقی، برکناری چند مدیر و آمدن مدیران دیگر از همان خاستگاه چه تاثیری به حال مردمی دارد که برای معاش جانشان را از دست میدهند؟
پرده افتاده است. در جنگ دو جناح درون قدرت حالا هرکس هرچه که در دست دارد، افشا میکند تا نشان دهد که دیگری فاسدتر است و هر دو همزمان خط و نشان میکشند که در مبارزه با فساد کوتاه نمیآیند. اما وقتی که پای همه گیر است چه کسی قرار است با فساد مبارزه کند؟
رسوایی فیشهای حقوقی ادامه دارد. مسئولان دولتی هم فارغ از اینکه خود نقشی در این ماجرا داشته و دارند، تهدید میکنند که کوتاه نمیآیند و خط قرمزی نمیشناسند. تهدید است و تکذیب که پشت سرهم منتشر میشود.
عبدالله ناصری از فعالان سیاسی اصلاحطلب چهارشنبه ۹ تیر به روزنامه وقایع اتفاقیه گفته بود که سه هزار فیش حقوقی مدیران در اختیار جریان رقیب است. او مدعی شده بود که اصولگرایان میخواهند از فیشهای حقوقی برای انتخابات سال ۹۶ سوءاستفاده کنند. اما واقعا فرقی دارد که چه کسی این فیشهای چند ده میلیونی را منتشر میکند، آنهم وقتی که به روایت آمارهای رسمی یک سوم جمعیت ایران زیر خط فقر قرار دارند؟
سالها است که میشنویم فساد خرخره نظام را گرفته است، به سالهای پس از جنگ برویم، روزهایی که نام دولتش «سازندگی» بود و رئیس دولتش میخواست «امیرکبیر دوم» باشد. کاش میشد آرشیو روزنامههای آن روزها را مرور کرد و به خاطر آورد روزهایی که پرونده پشت پرونده افشا میشد. اصلاحطلبان دوم خردادی آنوقت هنوز با هاشمی بر سر یک سفره نمینشستند و در روزنامه سلام برای افشاگریهای سربسته از آنچه که در وزارتخانههای دولت سازندگی و با عنوان خصوصیسازی صورت میگرفت، کم نمیگذاشتند. حالا رئیس دولت سازندگی که به حاشیه قدرت رانده شده، تکذیب میکند همه چیز را و میگوید در دولت او از این خبرها نبوده است.
در دولت دومخردادیها کمتر از این خبرها منتشر شد، مراقب بودند که بهانه دست رقیب ندهند اما زیرپوست همان دولت خیلی از نزدیکان مجوزهای ویژه گرفتند. یکی شهاب خودرو کویر و دیگری شد مدیرعامل بزرگترین شرکت نفتی. روزهای توسعه سیاسی بود و کمتر کسی حواسش به خانههای تاریک اقتصاد. حالا اما مشخص شده که آنروزها وزرا و مدیران دولتی از حقوق دریافتیشان ناراضی بودند و دولت هم برای جلب رضایت آنها رای به افزایش حقوقها داد، چقدر و به چه میزان، دانستناش دیگر حق مردم نبود و نیست.
احمدینژادیها با شعار مبارزه با فساد و «هزار فامیل» جمهوری اسلامی آمدند. شعارشان «فقر و فساد و تبعیض، احمدینژاد به پا خیز» بود. رئیس دولت همیشه میگفت که یک لیست از مفسدان اقتصادی در جیب دارد. او در تلویزیون حکومتی به بزرگ و کوچک نظام رحم نکرد و پرونده بود که رو میکرد. میگویند به خاطر همین پروندهها است که نظام در برخورد با او احتیاط میکند. دوران احمدینژاد به آخر نرسیده بود که افشاگری در باره فساد اقتصادی شروع شد. اختلاس سه هزار میلیارد تومانی، ویژهخواری آقازادهها و چپاول اموال عمومی در هر گوشهای تنها بخشی از پروندههای احمدینژاد و مدیرانش بود که حالا میگویند فقط ۱۷ مورد آنها در کمیسیون اصل ۹۰ مجلس گم شده است.
سه سال بعد از دولت احمدینژاد، دولت اعتدال که وعده مبارزه با فساد داده بود همچنان سرگرم افشاگری بود که فیشهای حقوقی بیرون آمد. نه یک مورد و دو مورد که پشت سرهم. توپخانه جناح رقیب که میگویند به سه هزار فیش حقوقی دسترسی دارد، خاموشی نمیگیرد و برای هر خبر هم سندی رو میکند. رابطه نزدیک برادر رئیس دولت با مدیرعامل ۳۰۰ میلیون تومانی و یا صرافی دختر رئیس هیات عامل صندوق توسعه ملی. پیش از این هم رانت ۶۵۰ میلیون یورویی و حق دلالی در قراردادهای خارجی به مدیران دولت یازدهم نسبت داده شده بود.
کاش من هم «آقازاده» بودم
داستان مهدی هاشمی را به خاطر دارید: داستان سکههایی که با خود به زندان برده بود تا به گفته برادرش به «نیازمندان» کمک کند. چرا وقتی که خیلی از آنهایی که شبیه ما هستند، میروند زندان حتی برای خرید از بوفه زندان هم دست و پایشان میلرزد و ناچارند به همان غذای بد مزه زندان قناعت کنند؟
حالا هم خبرگزاریهای فارس و تسنیم که به «رازهای مگو» دسترسی دارند خبر دادهاند که دختر صفدر حسینی که نماینده مجلس شورای اسلامی هم شده، چهار سال قبل و در بحبوحه بحران ارزی مجوز صرافی گرفته است. همان روزهایی که یدالله روزچنگ به عنوان اخلالگر نظام اقتصادی بازداشت شد. بخت بد روزچنگ بود که پدر و مادرش در نظام جمهوری اسلامی صاحب قدرت نبودند و به دوستی و رابطه با اهالی قدرت اعتماد داشت. مثل فاضل خداداد که اعدام شد تا برادر محسن رفیقدوست بشود ناظر خرید زندان و خود محسن هم رئیس بنیاد مستضعفان.
در همین سندی که خبرگزاریهای دوقلو افشا کردهاند، وزیر اقتصاد دولت اصلاحات حق اوقات فراغت فرزند دریافت کرده است. اوقات فراغت برای خیلی از آنهایی که پدر و مادری در ساختار قدرت ندارند، کار کردن است و غصه خوردن برای نداریهایشان. بعد تصور کنید که دختر وزیر بودن و یا رئیس هیات عامل صندوق توسعه ملی بودن مثل فرزند هاشمی یا احمدینژاد بودن چه سودی دارد. چند نفر از مردم عادی میتوانند از پس شهریه چند صد میلیون تومانی یکی از پردیسهای دانشگاهی بربیایند؟ چند نفر میتوانند بورسیه دانشگاهی در بلاد فرنگ بگیرند و به بهترین شکل ممکن به یمن دلارهای دولتی زندگی کنند؟
خبرها میگویند که پنج مدیر برکنار شدهاند و رئیس دولت هم همه اعضای هیات امنای صندوق توسعه ملی را فراخوانده تا تکلیف صفدر حسینی را روشن کند، میگویند قرار است که ۳۰۰مدیر دولتی برکنار شوند. راستی چرا کسی نمیپرسد این مدیران دولتی چند سال است از این حقوق و مزایا برخوردارند و به وقت چانهزنی بر سر حقوق کارگران، نگران «سرمایهگذاران و تولیدکنندگان» میشوند؟
اصلا برکناری این مدیران و آمدن یکی دیگر از همین جنس و تبار و خویشاوندان سیاسی و اقتصادیشان چه تاثیری در حال و روز دیگرانی دارد که برای یک لقمه نان باید جانشان را کف دست بگیرند و مرزهای شرقی و غربی و جنوبی را بروند دنبال «کولبری و شوتیگری». تازه خیلی هم باید خوش شانس باشند که یکی از تیرهای «مرزبانان» جانشان را نگیرد.
مسئله رفتن این مدیر و وزیر و آمدن دیگری نیست، مسئله در ساختاری است که «آلوده» است. اگر هم دعوایی در میگیرد بر سر حق خورده شده مردم نیست، بلکه دعوا بر سر سهم بیشتر و کمتر است که از آن چیزی به مردم عادی که رابطهای ندارند با قدرت نمیرسد. این خبرها هم بعد از مدتی فروکش میکنند و بیشتر کش نخواهند آمد و مردم عادی میمانند و همین سفرههای خالی و صورتی که با سیلی هم دیگر سرخ نمیشود از بیحسی و کرختی در برابر این همه خبرهای هولناک و شکافی که عادی شدهاند.
در همین زمینه
- حسین فریدون لابیگری برای مدیر بانک رفاه را تکذیب کرد
- چرا جمهوری اسلامی جلوی فساد را نمیگیرد؟
- چرا جمهوری اسلامی نمیتواند با فساد اقتصادی مبارزه کند؟
- برکناری روسای سه بانک؛ مدیرعامل بانک صادرات استعفا داد
- دومینوی فیش حقوقی؛ معرفی مدیرعامل جدید بانک رفاه
- حقوق ۳۰۰ میلیونی مدیرعامل بانک صادرات؛ پای شریک برادر روحانی در میان است
- احمد توکلی: فساد است که نظام را تهدید میکند نه تحریم
نظرها
ماریا
آه وطن... ای وطن ای وطن وحشت زده چشمان افق هایت آسمانت چنان غمناک... از جفایی که بر زمینت روا دارند انتهای گسترده ی بیکرانت سال هاست که خاموش گشته فریادت هوایت سرشار از درد داغ باران به سینه ی ابرهایت... آه ای وطن... آغوشت را گشاده می خواهم و زمینت را پر گل رهایی ات را در گوش دخترکم لالایی خوانم و برایش پرواز را زمزمه کنم شکست بال های دشمنانت را نوازش بزرگ دستانت را اوراق تاریخ به دیده خون می گریند هنگام درج حکایت مرگ یارانت 01/03/
دموکراسی
فساد نظام، قطعی بود، وقتی هه چیز به شور انقلابی شعار بود، وقتی تعهد (تظاهر) جایش به تخصص داد و اندک قوانین مترقی قانون اساسی، نادیده، بجایش استبداد و قوم و خویش بازی بود. در واقع ریشه در خود جامعه ایران است. از سالها دور، قبح برخی کارها در کشور ربسخته و میان مردم رایج شده بود، پارتی بازی و خوشاومندسلاری در فعالیت های اجتماعی در نزد اکثریت قاطع مدرم ایران است. از عادات فرهنگی دیدرینه ایرانیان، رفیق بازی، تعارف و رودبایستی است، اینکه نباید رفقا و دوستان لو داد/امانت داری، حفظ اسارار دوستانه، بخشی از این فرهنگ خوبست، مثلا تا جایی که تعارف، دوستی و حفظ اسرار جنبه خصوصی دارد و حق الناس ضایع نشود، کار اخلاقی است، نشانه مترقی بودن فرهنگ و مهربانی یک جامعه است ولی وقتی پا به حق الناس میرسد نه. عدم رعیت حق الناس، خلاصه دزدی در اشکال مختلف از تقلب تا کم فورشی، گران فروشی، احتکار، در خود جامعه رایج است. دزدی نامش شد زرنگی و پاکدستی/کسب حلال شد حماقت!
دموکراسی
بدیهی است فرزندان چنین جامعه برخی شان مسئولیت و مدیرتی در کشور میگرند، همان ناهنجاریها را در ادارات ادامه میدهند و دزدی و ناحقی کا روزمره میشود. احساس بیعدالتی، بیشت رمردم به سمت دزدی و خوردن حق الناس میبرد. هر کس میگوید حقم من است، از نخورم دیگری میخورد! در چنین بستر فرهنیگ-اجتماعی، کشوری چند دهه فرایند قانون گذاری و دولت مدرن و پلیس و نظارت از اواخر قاجار و دوران پلهولی گذرانده بود، انقلاب ارتجاعی 1357روی داد! در ابتدای کار دادگاههای شبه صحرایی و اعدام های عجولانه افراد متخصص و مجرب بدنه عقلانی ادره کشور را لاغر کرد، در کنار فرا مغزها، البته شو رانقلابی و ترس، موجب شده بود فساد چندان نباشد اوایل، ولی چون نیوری انقلابی دلسوز انقلابی فاقد تجربه بود، کم کم قوانین خوب حذف یا اصلاحات بد شدف حفره های قانون شکنی و کشب مال حرام و رانت فراوان شد!، هنوز باورهای حق الناس که از نکات مثبت اسلامی و شیعی بود در مسئولان بود، ولی کم کم و با شروع جنگ، افازیش استبداد و سرکوب ازادی بیان و آزادی رسانه که رکن چهارم دموکراسی و ضامن سلامت سیستم اداری-جکومتی است، زالوها و انگل ها شروع به رشد کردند، تظاهر و ریاکاری و انقلابی نمایی و مسلمان دو آتشه وانومدن (یقه شیخی، چای مهر بر پیشانی، تسبیح و قران بهدست گرفتن، در صف نماز جماعت و ریش...)، راه ساده برای کسب موقعیت در حاکیمت و ثروت حرام شد. ادامه شش سال بیهوده جنگ، مخالفت با دوران اصلاحات خاتمی، بدتر از همه لجاجت د ربحران غنی سازی و فاجعه احمدی نژاد، شیرازه کار کشور داری از نظام و بیت رهبری و ارکان قدرت یعنیسپاه-روحانیت حاکم گرفت. ایدئولوژی مهدویت از حالت تبلغی و ترویجی به حالت تهجمی درامد، دشمنی نامعقول با امریکا و اسرائیل- بر خلاف منافع ملی- جزئی از هویت نظام شد. حتی با وجود دیدن خسارت سنگین هنوز ادامه دارد. در واقع نظام به مرحله واماندگی سیستمی رسیده است.
دموکراسی
ادامه شش سال بیهوده جنگ، که دلیلش عقده شخصی از صدام و دئوری مهدویت بود، مخالفت با دوران اصلاحات خاتمی، بدتر از همه لجاجت د رادامه بحران غنی سازی و فاجعه احمدی نژاد، شیرازه کار کشور داری از نظام و بیت رهبری و ارکان قدرت یعنی سپاه-روحانیت حاکم گرفت. ایدئولوژی مهدویت از حالت تبلغی و ترویجی به حالت تهاجمی درامد. دئوری مهدویت یا نجات دهه نهایی، یک عقیده/باور قدییم در نزد همه فرهنها و ادیان و فرق مذهبی بوده و هست، ولی تبدیل آن به ایدئلوژی سیاسی-تهاجمی مثل ولایت فقیه، وهابیت، سلفی گری، داعشی... فاجعه آفرین است. در واقع همان می شود که هیتلر خواست با راه حل نهایی و حذف مخالفان نظریات نژادپرستانه اش انجام دهد. حجم عظیمی نیوری انسانی و مادی برای تبدیل به ابرقدرت نظامیف شبیه همین کار شوروی و تا حدودی بلوک شرق کرند، نتیجه اش فقر و کمبود و دعدم رشد دیگر ساختارهای اقتصادی بود. شوروی دیر فهمید و نابود شد، چینی چند دهه زودتر پی به اشتابهشان بردند و حفظ ظاهی نظام در مهدویت گرایی تهاجمی-نظامی برداشتن. غرب و امریکا در واقع داستانشان کلا فرق میکند، انها رشد قدرتشان تدریجی و در تکامل عقلانی لیبرال-دمکراسی بود. عجله، رویردازی، تبدیل مهدویت از امری تبشیری و تبلیغی به امری تهاجمی و عجله، کار دست ایدئلوگ های حاکم داد. اکنون این نظام خطر جددی مثل ددعش باری جهان شده است. دشمنی نامعقول با امریکا و اسرائیل- بر خلاف منافع ملی- جزئی از هویت نظام شد. حتی با وجود دیدن خسارت سنگین هنوز ادامه دارد. در واقع نظام به مرحله واماندگی سیستمی رسیده است.
دموکراسی
در واقع نظام به مرحله واماندگی سیستمی رسیده است. واماندگی، همانند هواپیمایی است که همه چیزش در ظاهر وجود دارد ولی به ناگاه موتورش از کار می افتد و مانند تکه سنگی سقوط میکنند. سیستم اداری-حگومتی در این نظام به حالت وامندگی رسیده، جرم تراشی و دستگیری فله ای بیش از حد، توان سیستم قضاییه برای حل سریع پرونده ها را به کمترین حد رسانده، حتی شوارای حل اختلاف هم نتوانست کمک چندانی بکند از بس پرونده های زیادشده، زندانها انباشته است. حجم بالای اعدام و ایجاد رعب و وحشت اجرای حدود خشن و هراسناکی مثل اعادم و قطه دست و شلاق... در ملا عام هم کاری از پیش نبرده در کاهش جرم. دله دزدی کم نشده، بلکه بیکاران و گسانی احساس بی عدالتی اجتماعی میکنند، به کشف حفره های قانونی و سوءاستفاده قدتر و مقام زدند، تقریبا هر کسی اگر موقعیت کوچکی برای کسب پول پیدا کند تردیدی بخودش نمیدهد! برایش مهم نیست که این کارش حق الناس را ضایع میکندريال قانوی است، فقط مهم گیر نیفتادن است!، چون فساد سیستمی و عمومی شده و کشور تبدیل به دزدخانه شده، تقریبا هر کسی از موقعیتش سوءاستفاده نکند بازنده است از بقال محل تا مدیر بانک. این احساس عمومی است! این یک فکر عمومی شده، دین، مذهب، اخلاق، حق الناس، حلال-حرام، همه بازی گفتاری است، در پس صحنه چیزی دیگرست! معنی وامندگی سیستمی همین است. در میان مسئول حکومتی، از قدرتش راحتتر میتواند کسب مال رحت معمولا حرام کند، پس تردیدی بخود راه نیمدهد، احساس واماندگی سیستم، همه انگاری به دست و پا انداخته اندوخته ای جمع تاموقعیت فرار داشته باشند در موقعیت لزوم! انگار همه منظر سقوط سیستم هستند و هر کسی کنجی برای نجات میجوید!!! البته بخش بزرگی در اینر قابت بازنده شده اند، تقریبا بیش از نیمی از جمعیت بازنده این داستان شده اند!
دموکراسی
راه حل فساد در نظام چیست؟ راه حل، تجربه کشورهای موفق است، بهترین راه حل جلوگیری از فساد و فسادزدایی، برقراری نظام/رژیم دموکراسی است. دموکراسی واقعی- نه مدل ناقص الخلقه در جمهوری اسلامی ایران!- دموکراسی واقعی چهار رکن اساسی دارد، هر رکنی از آن درست و کاامل اجر نشود، کل آن دموکراسی ناکارآمد می شود. 1- قانون اساسی دموکراتیک/مردم سالار، معنی اش اینست در باره زمانی مناسب بین نسل امکان اصلاخ قانون با توجه به شرایط باشد. مثلا دور باطل رهبری-شورای نگهبان، در ایران مانع حاکمیت دموکراسی است. این اصول مروبط به ان بایست تغییر کند. ما شاهدیم حتی نظام تحمل دو جناحی ندارد چیزی الاقل در امریکا هست، انجا واقعا یک حداقل دمکراسی است! حتی خرد جمعی در دیکتاتوری در چین را ندارد، در چین دیکتاتوری تک حزبی است ولی خرد جمعی است و انجا منافع ملی اولویت دارد، ولی در این ایران منافع ملی اولویت ندارد چون اساس اعتقادی به ملیت ایرانی در نزد حاکمان مذهبی نیست! دیکتاتوری فردی یا گروه کوچک است. ایدئولوژی ولایت فقیه با ابزار مهدویت از حالت انسان دوستانه به تهاجی و ابزاری برای ایجاد امپراتوری ولایی شده! در واقع خود ظهور مهدی از اهمیت افتاده و امپراتوری ولایی مهم شده! مهدویت/نجات دهنده از نظر شخصی (یک امید یا ایمان) قابل احترام است تا وقتی به اجبار و تحمیل به دیگران نباشد، هر چند نشان عجز انسانهاست که خودشان ناتوان فرض میکنند از حل مشکلات و منتظر معجزه هستند از سوی یک نجات بخش، هر چه در جامعه عقیده نجات بخش نهایی بیشتر باشد نشان از نا امیدی و سستی آن جامعه است و نشان رخوت و واماندگی سیستمی!
دموکراسی
2- قوای مستقل و تفکیگ قوا. باز در ایران قوا عملا استقلال عمل ندارند، سیستم رهبری-شورای نگهبان، مکام تفکیک کلمل قوا و استقلال عمل میگرد، مثلا نهاد نظارتی قضاییه نمتواند مستقلا نظارت کند و چلوی فساد بخش های دیگر حاکمیت بگیرد! 3- مجلس/حکومت/دولت /نهادهای تصمی گیرنهده عمومی مهم مثل استاندار یا فرماندار و شورها، برامده رای مردم و بهتر با رای مستقیم، که دارای مسولیت و اختیارت محدود امکانی و زمانی باشند- معمولا4 الی 5 سال. هر مقام وظایف و اختیارت و مسئولیتشهایش کاملا شفاف و مشخص باشد.
دموکراسی
4- وجود و تضمین حقوق شهروندی، مانند آزای بیان داشتن چه در عقیده و چه در انتقاد (با رعایت محدودیهاییی چون عدم اهانت یا عدم تهمت)، حفظ حریم خصوصی، شبک زندگی، حقوق محلی و مذهبی و قومی و فولکلور در محدود حوزه خصوصی، یعنی کسی به بهانه این حققو نخواهد بر دیگران تحمیل کند، همه اینها در شاخص آزادی رسانه ای نماینگر است. معیار آزادی رسانه ای، شاخص ترین نماد وجود و تضمن حقوق شهروندی است. آیا فسازدایی در نظام شدنی است؟ بر روی کاغد کاهش فساد شدنی است، ولی در عمل نه! وقتی کسانی که میخواند فسادزدایی کنند، خودشان فاسد هستند، فسادزدایی محال است! وقتی انهایی که باید ارکان اصلی دمکراسی ایجاد و حفظ کنند، خودشان مانع هستند و مستبد، محال است فساد از بین برود! پس چه باید کرد؟ در این شرایط دیر یا زود، هرج و مرج و شورشها و یا انقلاب روی میدهد، و یا کشور تجزیه شده یا مورد حمله نظامی خارجی قرار میگرد و یا همه با هم!