رضا علامهزاده: مرگ یک چهره جهانی، فرصتی برای فاتحهخوانی، یا اعتراض به سانسور؟
ایران در تدارک تشییع پیکر عباس کیارستمی است. رضا علامهزاده در پرتو این رویداد در بیانیهای سینماگران ایرانی را به مقاومت مدنی در برابر سانسور فراخوانده است.
ایران در تدارک تشییع پیکر عباس کیارستمی، سینماگر ایرانیست که ۱۵ تیر در بیمارستانی در پاریس چشم بر جهان فروبست. ستادی تشکیل شده که کار سازماندهی تشییع پیکر عباس کیارستمی از مقابل موزه سینما یا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را به عهده دارد. شامگاه گذشته نیز عده زیادی از سینماگران در موزه سینما در تهران گرد آمدند و با روشن کردن شمع و خواندن فاتحه و دعا و امضا کردن عکسهای کیارستمی یاد او را گرامی داشتند.
رضا علامهزاده در پرتو این رویدادها بیانیهای با عنوان: «مرگ نابهنگامِ یک چهره جهانی: فرصتی برای فاتحهخوانی، یا اعتراض به سانسور؟» در اختیار رادیو زمانه قرار داده است. او در این بیانیه سینماگران را به مقاومت مدنی در برابر سانسور فرا میخواند.
علامهزاده مینویسد:
«آیا سینماگران ایران حالا که به مناسبت مرگ نابهنگام فیلمساز برجسته وطنمان، عباس کیارستمی، چشم جهانیان متوجه سینمای ایران است از این فرصت برای بلند کردن صدای اعتراضشان علیه فرهنگکُشان و سانسورگران حاکم بر سرنوشت سینمای ایران بهره خواهند گرفت یا با تن دادن به برگزاری مراسم سوگواریِ آخوندی با خواندن فاتحه پشت سر یک ملا (گیرم اصلاحطلب!) فاتحه این حادثه دردناک را خواهند خواند!؟»
و در ادامه میافزاید:
«یادمان نرود که نه تنها اغلب فیلمهای کیارستمی، چه متعلق به پیش و چه پس از انقلاب منحوس اسلامی، در داخل ایران توقیف بوده و هست بلکه صدها فیلم دیگر نیز توقیف یا سانسور شده و ده ها فیلم حتی پس از گذر از هفتخوان سانسور اسلامی از پرده سینماها پائین کشیده شدهاند. در میان اهالی سینمای ایران که همین هفته پیش افتخار حضور در مراسم افطاری رئیس جمهور محبوبشان را داشتهاند هم کم نیستند کسانی که تیغ سانسور را بر نُک زبانشان احساس کردهاند و با اینهمه، دَم برنیاوردهاند.»
او به مراسم تشییع مرتضی پاشایی در آبان ۱۳۹۳ اشاره میکند و مینویسد:
«چندی پیش، جوانان ایرانی، مرگ نابهنگام یک خواننده محبوبِ پاپ، "مرتضا پاشائی" را فرصتی مییابند تا خشمشان را به رژیم مرگپرور و شادی گریز اسلامی با صدای بلند نشان دهند. خواندنِ دستهجمعی یکی از ترانههای زیبای پاشائی توسط هزاران سوگوار در خیابانهای تهران، فریاد آهنگینِ رسائی بود علیه جماعت وقیح برهمزننده کنسرتها و اربابان مکلّا و معمّمشان. آیا مدعیان آموزگاری آنان، سینماگران ما، مسئولیتی کمتر از این جوانان در مقابل جامعه دارند؟»
رضا علامهزاده فیلمهای «جنایت مقدس»، «مهمانان هتل آستوریا» و «تابئی ایرانی» در خارج از ایران ساخته وبه نمایش درآورده است.
در سال ۱۳۹۳ بنیاد سینمایی «برداشت ۷» فیلم مستند «با من از دریا بگو» ساخته رضا علامهزاده را آغاز کرد. این فیلم به مناسبت آغاز سالگرد کشتار ۶۷ در شهرهای گوتنبرگ، استکهلم، فرانکفورت، ونکوور، تورنتو، آتلانتا، دالاس، اورلاندو، نیویورک و مادرید به نمایش درآمد.
نظرها
ناقد
این سخنان یک سینماگر خارج نشین است که راحت و فارغ از ترس زندان و ادعام به انتقاد میگشاید. هر چند حرفشان درست است واقعا سانسور بجز محدودی ذی نفعان از سانسور، صدای بقیه فعالان دراورده و ناخشوند هستند، ولی توانی نمی بینند برای تغییر، اعراض ها گهگاهی میشود ولی تغییری حاصل نمیشود. چون قدرت تغییر در نزد معترضان نیست. اعتراض اگر تبدیل به قدرت تغییر نشود، چندان نتیجه بخش نیست. برای تبدیل اعتراض به قدرت تغییر، عموم مردم وارد صحنه و هزینه بدهند. هزینه های اعتارض و انتقاد و تحول خواهی، نظام بالا برده، جرم های مضحک و برخلاف نص قانون اساسی، مانند تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام، تجمع و تظاهرات، چیزهایی که حتی در قانون اساسی هیمن نظام مجاز است، و جزئی از حقوق بدیهی مردم است، قطعا انتقاد و اعتراض از لحاظ قانونی حق مردم است، ولی نظام اجازه نمیدهد، از بیم اینکه تمامیت خواهی و اقتدارش کاسته شود! اصلاح طلبی!!!، این یک اصطلاح برای بخشی از منفعت طلبان درون نظام شده است، حتی تز اصلاحات با پایان دولت محمد خاتمی مُرد و هرگز به مرحله اجرا محدود هم نرسید! آنچه میگذرد یک اداره نسبتا کنترل شده است در همه جهات. نظام میخواهد تولد و زندگی و مرگ افراد در دست داشته باشد و متاسفانه تا حد زیادی موفق است! مردم نباید اجازه دهند چنین تولد، زندگی و مرگ خود را واگذار کنند به حاکمیت و البته مقاومت و اعتراض ها پراکنده هست و مردم همچنان سعی میکنند از حقوق شهروندی شان دفاع کنند. اما هان طور گفتم اگر انتقادو اعتراض تبدیل قدرت تغییر نشود، نتیجه نیست هر چند ارزش مند است و کورسوی امید را زنده نگه میدارد.
پیر ا جوان
یک مورد درباره مدعیان اصلاح طلبی. اصلاح طلبی، یک اصطلاح بود به د داستان دولت خاتمی، ولی در حد یک ایده باقی ماند، این اصطلاح ماهیتش فرق دارد با اصطلاح "دموکراسی طالب/دموکراسی خواه". اصلاح میتواند ظاهر مثبت ولی باطن منفی داشته باشد. در ضمن جنبش اصلاحات مرده است، وگرنه طی این سالها دست کم 8 سال فرصت دولت خاتمی و سه دولت روحانی باید یک حداقل هایی در حوزه قدرت دولت و مجلس باشد که مثلا افتضاحاتی مثل غارت امول عمومی در زیر مجموعه دولت از جمله در فیس حقوقی پیش نیاید! باید تا حال اصلاح طلبان تبدیل به اصلاح گران میشدند! چون به آنها دوبار فرصت داده شد - تحت این عنوان- ولی نتوانستند. دیگر ادعای اطلاح طلبی یک ابزار و ترفند تبلیغاتی است. اگر هم قرار کسی به امید تغییر مثبتی در کشور در انتخابات شرکت کند (؟!) به مدعی اصلاح طلب نبایست رای بدهد، بلکه بگردد ببند واقعا اصلاح گری هست یا نه! چرخش محدود مقامات همیشگی در نظام است و افراد حاشیه کمتر شناخته نظام میایند ولی، گردش واقعی نخبگان و یا شرکت گروه های حزبی واقعا اپوزیسیونی و دموکراسی خواه ممکن نیست.