اسلام هراسی، فرودستی زنان و سیاست فمینیستی
با وجود وقوع چندین عملیات تروریستی در غرب، برای اینکه نقد محدودیتهای زنان مسلمان به اسلامهراسی مبدل نشود، بسیاری از مسایل زنان در حاشیه باقی مانده.
در سالهای گذشته با به وقوع پیوستن چندین عملیات تروریستی، چالش زیادی برای توجیه مذهب و توسعه آن در غرب و به خصوص در میان زنان در گرفته است. این مساله موجب شده که در برخی موارد به دلیل اینکه نقد هرنوع از محدودیتهای علیه زنان مسلمان به اسلام هراسی مبدل نشود، بسیاری از قوانین و به خصوص مساله زنان در این میان همچنان در حاشیه باقی بماند. عدم توجه به زنان به عنوان قربانیان اصلی اسلام هراسی از هر دو سو، همچنان بسیاری از پرسشهای جدی در خصوص زنان مسلمان را بیپاسخ گذاشته است.
در چند سال گذشته با قدرت گرفتن نیرهای رادیکال اسلامی در منطقه خاورمیانه، گسترش جنگ در سوریه و شدت گرفتن عملیات تروریستی در کشورهای اروپایی، پرسشهای مربوط به اسلامهراسی به یکی از مباحث مهم روز مبدل شده است.
از سوی دیگر در سالهای گذشته، به دلیل تکرار چند عملیات تروریستی در اروپا و همینطور نشان دادن ارتباط این اتفاقها با نیروهای افراطی داعش، منجر به گستردگی اسلامهراسی به خصوص در میان کشورهای اروپایی شده است.
معمولا مطرح میشود که رسانههای غربی نقش مهمی در پررنگتر کردن این نوع از اسلام هراسی دارند، چرا که با بازتاب چند برابری خبرهای مربوط به این درگیریها یا عملیات تروریستی در واقع به بدتر شدن وجه مسلمانان در کشورهای غربی کمک میکنند. اما از سوی دیگر عدهای از منتقدان بر این باورند که بسیاری از این سیاستها به خصوص مساله اسلام سیاسی و به خصوص محدود کردن مسلمانان در کشورهای غربی نیاز به چالش و بررسی دوباره دارد.
مساله حقوق زنان در این میان نیز از چالشهای جدی میان گروههای مختلف فمینیستی بوده است. برخی از فعالان حقوق زنان بر اهمیت بازشناسی هویت زنان مسلمان و نگهداری این هویت تاکید دارند و آن را بخشی از هویت فردی شکل گرفته در این زنان میدانند. در نظر این نوع از فمینیستها مساله حجاب و پوشش زنان، انتخاب زنان برای همسر و مادر شدن و همینطور بسیاری از موارد دیگر به نوعی گره خورده با هویت فردی این زنان است، هویتی که با انتخاب خودشان شکل گرفته و هر نوع دور کردن زنان از این هویت به نوعی در تضاد با معیارهای دموکراسی خواهی چهان غرب است.
اما از سوی دیگر، گروه دیگری از فمینیستها معتقدند که اجازه دادن به مردان مسلمان برای زندگی به سبک کشورهای اسلامی در غرب و در واقع پیاده کردن اصول اسلامی، به نوعی بازپسگیری آزادی زنان در کشورهای غربی است. در این دیدگاه، بسیاری از زنان مسلمان حتی در کشورهای غربی هم به دلیل مسائل قومی و مذهبی مجبور به دنبال کردن اصول شریعت اسلامی هستند، حال آنکه این اختیار زنان برای عدم پیگیری و پیروی شریعت همچنان از آنان سلب میشود. در واقع در این کشورها به مردان گروههای مذهبی به بهانه فرهنگ چند هویتی اجازه داده میشود که با زنان نه مطابق قراردادهای احترام و آزادی به حقوق انسانها، بلکه مطابق معیارهای مذهبی که گاه قوانین محدود کنندهای هم دارند رفتار کنند.
در سالهای گذشته با به وقوع پیوستن چندین عملیات تروریستی، چالش زیادی برای توجیه مذهب و توسعه آن در غرب و به خصوص در میان زنان در گرفته است. این مساله موجب شده که در برخی موارد به دلیل اینکه نقد هرنوع از محدودیتهای علیه زنان مسلمان به اسلام هراسی مبدل نشود، بسیاری از قوانین و به خصوص مساله زنان در این میان همچنان در حاشیه باقی بماند. عدم توجه به زنان به عنوان قربانیان اصلی اسلام هراسی از هر دو سو، همچنان بسیاری از پرسشهای جدی در خصوص زنان مسلمان را بیپاسخ گذاشته است.
از سوی دیگر تصویرسازیهای رسانههای غربی از زنان مسلمان به عنوان زنان مطیع، منفعل و حل شده در نقش های کلیشهای موجب شده که فعالیتها و اعتراضات بسیاری از این زنان، از دید این رسانهها به دور باشد و در عین حال تصویر بسیاری از زنان و صداهای معترض که حتی به قوانین اسلامی اعتراض دارند خاموش بماند.
در این میان اما سوال اساسی که گاه به بحث و چالش میان گروههای مختلف به ویژه گروههای مدافع زنان مطرح میشود این است که تا چه حد مساله اسلامهراسی بر وضعیت زنان مسلمان و چالشهای فمینیسم در این خصوص منجر شده است؟ چرا مساله زنان به خصوص زنان مسلمان همچنان بدون بررسیهای جدی رها شده و در واقع تا آنجا پیش رفته که هر چالش جدی در خصوص زنان و اسلام با فرض اسلامهراسی روبه رو میشود؟
در گزارشی که توسط شیرین کیل منتشر شده است، پس از حمله های تروریستی اخیر در غرب، زنان مسلمان در غرب و آمریکا بیشتر از گذشته مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند. او در گزارشش بر این باور است که از بعد از حملات تروریستی در پاریس، خشونت علیه زنان محجبه به دلیل تشدید اسلام هراسی و زن ستیزی افزایش یافته است. در این گزارش به موارد زیادی از نقص حقوق زنان در این کشورها اشاره شده؛ زنانی که به دلیل پوشش مورد آزار و اذیت و خشونت از سوی مردان غیر مسلمان قرار گرفتهاند.
در این گزارش قید شده که حملههای اسلامهراسی در هر زمانی افزایش یافته است. در متروی لندن مطابق گزارش پلیس، در ده ماه اول ۲۰۱۵ حمله به مسلمانان حدود ۴۷ درصد افزایش یافته است. در آمریکا، بیشتر از ۷۰ حمله به مساجد شده است که تاکنون بیشترین میزان بوده و در یک ماه بعد از حمله پاریس، دوربینهای شهری در لندن بیشتر از ۱۱۵ مورد را در این خصوص گزارش کردهاند.
زنان مسلمان در این میان بیشترین میزان حمله و نفرت از اسلام را در برخورد با خود تجربه میکنند. گزارشهای اخیر زنان مسلمان را نشان می دهد که چه طور آنها را در ایستگاه قطار هل میدهند، در اتوبوسها کتک و مشت میخورند و موقعی که بچههایشان را از مدرسه برمیدارند، به آنها حمله میشود. البته این مسأله بیشتر در مورد زنانی محجبه اتفاق میافتد.
در دیگر گزارشهای منتشر شده، در تعداد دیگری از حملات به مسلمانان، زنان جزو هدفهای اصلی خشونت و تنفر از اسلام به خصوص در کشورهای غربی بودهاند و به خصوص بسیاری از آنها هم با پوشش مشخص مورد این آزار و اذیتها قرار گرفتهاند.
از سوی دیگر، گزارشهای مربوط وضعیت زنان مسلمان مهاجر نشان میدهد که بسیاری از این زنان به دلیل آن چیزی که پیروی از قانون شریعت نامیده میشود، در خانه خشونتهای مختلفی خانگی را تجربه کردهاند. این در حالی است که فمینیستها برای اعتراض به اجرای قانون شریعت به دلیل مواجه با مساله اسلام هراسی از سوی جامعه دچار مشکل شدهاند و همچنان گروههایی هستند که به دلیل مقابله با اسلامهراسی، موجب در حاشیه نگه داشته شدن این زنان میشوند.
سوالی اساسی که برای بسیاری از فمینیستها مطرح میشود این است که آیا برخورد با حجاب اجباری، قانون چند همسری، تمکین و بسیاری از موارد دیگر موجب اسلام هراسی یا بد جلوه نشان دادن اسلام در مدیاست؟ آیا به بهانه گسترش اسلام هراسی، زنان و قوانین نابرابر همچنان باید در حاشیه قرار بگیرند و به وقت دیگری موکول شوند؟
پرسش به این سوال در سالهای اخیر همچنان پر چالش باقی مانده است؛ چالشی که موجب شده در سالهای اخیر هر نقدی به حوزه زنان مسلمان با نوعی ترس یا قضاوت از پیش تعیین شده، ماهیت متفاوتی به خود بگیرد. همین مساله بر وضعیت بسیاری از زنان تاثیر گذاشته و در سایه بحث های مربوط به اسلام هراسی، وضعیت زنان را چه به عنوان مهاجر در این کشورها و چه در کشور خودشان، در رده بعد از مساله اسلامهراسی و در جایگاه فروتری قرار داده است.
برای مثال در خصوص حجاب اجباری که همچنان معضل جدی زنان در ایران است، بسیاری برای دامن نزدن به اسلامهراسی، نگاه انتقادی به آن را رد میکنند، عده ای هم مبارزه با حجاب اجباری را سیاهنمایی و دلیلی برای ایجاد نفرت از زنان مسلمان میدانند. اما واقعیت اینجاست که تمایز زیادی میان انتخاب و اجبار زنان در حجاب موجود دارد و این امر مسألهای فارغ از اسلامهراسی است.
نگاهی به همه این موارد نشان میدهد تا زمانی که مرز مشخصی میان اسلام هراسی و تبعیض جنسیتی در کشورهای مسلمان کشیده نشود، توجه به وضعیت زنان، به دلیل غلبه نگاه «هراس از اسلامهراسی» در حاشیه خواهد ماند.
راه حل واقعی مشخص کردن مرز میان دو بحث متقاوت است، دو بحثی که نقاط مشترکی دارند و ورود هرکدام به دیگری میتواند به تنش و کج فهمی و به حاشیه راندن دیگری منتهی شود.
گزارش شیرین کاله را اینجا بخوانید.
نظرها
Behrouz
این اسلام هراسی هم از اختراعات جدید است. مسلمان "افراطی" میزند و منفجر میکند و قتل و عام میکند همانطوریکه در تاریخ اسلام انجام گرفته ومسلمان "معتدل" هم با فریاد "اسلام هراس" میخواهد صدای اعتراض علیه وحشی گری و قساوت پیروان اسلام را در گلو خفه کند. دست مسلمان "معتدل" همانند مسلمان "افراطی" به خون بیگناهان آلوده است و چپ ( فمینیست، کمونیست، سوسیالیست،.......) هم با اتحاد نا مقدس خود با اسلام شریک این جنایت ها میباشد.