خطای پزشکی، نوک کوه یخ نظام سلامت ایران
به روز نبودن نظام درمانی در ایران و عدم ارتباط و گفتوگوی پزشک با بیمار، در کنار عملکرد بخشی از جامعه پزشکی در طول سالهای گذشته، نقش مهمی در بدبینی به پزشکان دارند.
چشمهایش را بسته، میکروفون در دستش قفل شده و با هیجان فریاد میزند: «پزشکان بیعرضه احمق که یک همچین گوهر گرامی را نابود کردند، کشتند. اینها را باید به محاکمه کشید ... من عصبانیام، قاتلین میان ما هستند.»
این جملات بخشی از گفتههای داریوش مهرجویی، کارگردان سینما، در مراسم یادبود عباس کیارستمی است که با عنوان «اظهارات جنجالی» در اینترنت و شبکههای اجتماعی منتشر شد.
صحبتهایی که واکنش جامعه پزشکی را به دنبال داشت و با واکنشهای تندی همراه شد.
برخی هم این حرفها را درد دل دوستی داغ دیده خواندهاند و عدهای هم معتقدند چنین گفتههایی ادامه احساساتی گرایی بیسند و مدرک در فضایی غیرمنطقی است که ممکن است هر چند وقت یک بار موضوعات مختلفی را در بر بگیرد.
مرگ کیارستمی پس از یک دوره بیماری و چند عمل جراحی بینتیجه، پزشکان ایرانی، اخلاق حرفهای آنها و تعهدشان را زیر ذرهبین برده است.
در این شرایط، همه در جایگاه بیمار نشستهاند و از همین زاویه انبوهی از انتقادات و اظهار نظرها در نقد جامعه پزشکی مطرح میشود. اما کمتر کسی تمایل دارد ماجرا را از آن سوی میز مطب هم ببیند.
رضا حقیقتنژاد، روزنامهنگار ساکن ترکیه، در صفحه فیسبوک خود نوشته است: «... مردمی که سالها هیچ قاعده سلامتبخش را رعایت نکرده{اند}، از پزشک انتظار معجزه دارند. همه توقع دارند زودتر به آنها رسیدگی شود، مصرانه و الکی منتظر تجویز دارو، آزمایش و عکس هستند. در روند درمان دخالت میکنند، نظم و آرامش را در بیمارستان رعایت نمیکنند و اگر دردشان بیشتر شود یا بیمار فوت کند، ۱۰۰درصد پزشک را مقصر میدانند.»
این ممکن است حرف دل بسیاری از پزشکان و کادر درمانی بیمارستانها نیز باشد. آنهایی که علیرغم مشاهده مشکلات و گاه شنیدن تجربههای تلخ بیماران، سکوت میکنند و از دنیای خودشان و مسائل آن چیزی نمیگویند.
یک پزشک، این همه معترض
موضوع خطای پزشکی را با علی نصر، پزشک و درمانگر پودیاتری (بیماریهای پا) مقیم کانادا، در میان گذاشتهایم. از او که تجربه سالها کار پزشکی در بیمارستانهای ایران را دارد، پرسیدهایم که چرا در مسائلی چون فوت عباس کیارستمی یا دیگر مواردی که در رسانهها بازتاب مییابد، افکار عمومی علیه پزشکان شکل میگیرد؟
علی نصر در پاسخ به رادیو زمانه میگوید که بخشی از مشکل را باید در فقدان اعتماد متقابل میان بیمار و پزشک جستوجو کرد.
از جنبهای دیگر به روز نبودن نظام درمانی در کنار عملکرد بخشی از جامعه پزشکی در سالهای گذشته، نقش عمدهای در بدبینی به پزشکان دارد.
در نظام فرهنگی رایج در ایران، پزشک اختیار جان، جسم و سلامت بیمار را به دست میگیرد و تنها اوست که قدرت تصمیمگیری در روند تشخیص و درمان بیمار را دارد. چنین نگاهی بیش از ۵۰ سال است که در سیستمهای درمانی کشورهای پیشرفته منسوخ شده است.
علی نصر میگوید: «اصل اول در یک نظام درمانی موفق و در یک رابطه منطقی بین بیمار و پزشک، اعتماد است. این اعتماد مدتهاست که از بین رفته. متاسفانه نظام درمانی ما در ارتباط تنگاتنگ با جامعهای پدرسالار پدید آمده است و پزشک خود را قیم بیمار و صاحب اختیار جان بیمار میداند و هیچ انتقاد یا سوالی را برنمیتابد چرا که از دید او بیمار یک فرد نادان و زیردست است که صلاحیت یا قدرت فهم و درک توضیحات علمی را ندارد. پزشک در نقش آسکِلِپیوس (خدای درمانگر در اساطیر یونان) وارد میشود که نه میتوان از او سوال نامربوط پرسید و نه میتوان با او بحث کرد. در چنین وضعیتی پزشک خود را موظف به توضیح درباره علت بیماری، سیر بیماری، روند، خطرات و عوارض درمان و حتی تشخیص قطعی و تشخیصهای افتراقی نمیداند. این درحالی است که در نظام مدرن و امروزی درمان، بحث آتونومی (خودمختاری) بیمار حرف اول را میزند. این بیمار است که تصمیم میگیرد تحت چه درمانی یا حتی چه روش بیهوشی (عمومی یا نخاعی) قرار گیرد. در واقع بخشی از وظایف تیم درمانی آموزش بیمار و افزایش آگاهی او درباره بیماری و گزینههای درمانی و عوارض احتمالی است.»
کسی به فکر سیاستهای سلامت نیست
مرگ عباس کیارستمی زمینهساز فعال شدن هشتگ #خطای_پزشکی در شبکههای اجتماعی شده است. کاربران توییتر و مخصوصا فیسبوک با استفاده از این هشتگ به مرگ این کارگردان سینما واکنش نشان میدهند و تجربههایی آشنا و گاه حتی عجیبی از خطاهای پزشکی را مطرح میکنند. هدف آنها نقد پزشکان و سیستم درمانی کشور است.
در این مورد اما به نظر علی نصر، اثرات مخرب اعتراضهای دستهجمعی بیشتر از فواید آن است، چون شکاف بیاعتمادی را عمیقتر میکند و این تصویر بزرگتر که نظام سلامت در ایران نارس و ناقص است، دیده نمیشود. در این حالت تمام کاسه و کوزهها تنها بر سر پزشک میشکند: «جامعه در قضاوت خود تعداد زیاد درمانهای موفقیتآمیز را در نظر نمیگیرد و جالب اینجاست که با تمام اینگونه اعتراضها، همچنان ایران یکی از بالاترین آمار درمانها و جراحیهای زیبایی و غیرضروری را دارد و مردم همچنان حاضرند هزینههای هنگفت پرداخت کنند و زیر تیغ جراحان بروند. اینجا ما با یک دوگانه اخلاقی در جامعه روبهرو هستیم. کسی منکر نقایص بسیار در این نظام درمانی نیست. مردم اگر واقعا خواستار بهبود شرایط هستند باید به جای حمله مستقیم به پزشکان، انگشت اشاره خود را به سوی مسئولان اجرایی و مدیریتی و نهادهای تصمیم گیرنده و نظارتی در سیاستهای سلامت و بهداشت بگیرند. در صورت اصلاح این بخش است که اگر پزشک قصوری کرد، عادلانه مورد بازخواست و نظارت قرار میگیرد.»
چه کسی تقصیر را گردن میگیرد؟
اعتراض به روند درمان عباس کیارستمی و پیگیری خطای احتمالی پزشکانش مختص به هنرمندان، هواداران و کاربران شبکههای اجتماعی نیست. فرزند او، بهمن کیارستمی هم در روزهای گذشته با انتشار نامهای نسبت به روند رسیدگی به پرونده پزشکی پدرش ابراز نگرانی کرد و خطاب به وزیر ارشاد نوشت: «بیم آن میرود حفظ آبروى نظام پزشکى کشور در اولویت قرار داشته باشد و صلاح کار آن باشد که به شیوه معمول قصورات را به گردن "دیگرى" و در این مورد احتمالا "اجنبى" بیاندازیم.»
با در نظر گرفتن مجموعه واکنشها، به نظر میرسد دوستداران و نزدیکان آقای کیارستمی، پزشکان را مسئول مستقیم مرگ او میدانند.
در این رابطه اما علی نصر دیدگاه دیگری دارد. به باور او اگر بیماری زیر عمل جراحی دچار عارضه یا مرگ شد، الزاما پزشک مقصر، جنایتکار یا بیسواد نیست و عوارض درمانی بخشی از پزشکی است، منتهی تیم درمانی باید بیمار را از تمام عوارض احتمالی آگاه کنند و این حق بیمار است که از آنچه ممکن است برای او اتفاق بیافتد، حتی اگر احتمالش بسیار کم باشد اطلاع داشته باشد.
علی نصر میگوید: «مردم هم باید وجود عوارض و خطای پزشکی را بهعنوان یکی از احتمالات و واقعیات موجود در هر سیستم درمانی بپذیرند. هر چند تلاش تیم درمانگر هم باید متمرکز بر جلوگیری از بروز چنین اتفاقاتی باشد، اما گاهی عوارض درمانی و حتی خطای پزشکی اجتناب ناپذیر است. برای نمونه در آمریکا مرگ و میر بهدلیل خطای پزشکی به عنوان سومین علت مرگ و میر اعلام شده است.
البته در کشورهای توسعه یافته بعد از بروز خطای پزشکی، تیم درمانی جلسه میگذارند و روند درمان را بدون آنکه کسی را محکوم کنند مورد بازبینی قرار میدهند. پزشک مسئولیت کار خود را میپذیرد و در نهایت تلاش میکنند در موارد بعدی اتفاق مشابهی رخ ندهد، اما متاسفانه در ایران چنین روندی دیده نمیشود.»
جای خالی اخلاق حرفهای
در میدان انتقاد از «پزشکان بیمسئولیت» و مطرح کردن معایب جامعه پزشکان، بد اخلاقی، سودجویی و نگاه از بالا به مردم، عمدهترین ایراداتی است که به درمانگران جامعه نسبت داده میشود.
کم نیستند فیلمهای ایرانیای که زندگی پزشکی بساز و بفروش یا طماع، سوژه اصلی آنهاست. پیش از این هم مجموعه تلویزیونی طنز «در حاشیه» ساخته مهران مدیری، بهخاطر تصویرسازی یک پزشک متقلب مورد اعتراض پزشکان قرار گرفت و در نهایت پخش آن از صدا و سیما متوقف شد.
علی نصر در پاسخ به این سوال که در دانشگاه، بیمارستانها و جامعه پزشکان تا چه اندازه به «اخلاق حرفهای» اهمیت داده میشود و این موضوع در پرونده آقای کیارستمی چه نقشی دارد؟
او در پاسخ به این پرسش، به شیوه پذیرش دانشجویان پزشکی اشاره میکند و میگوید که در نحوه گزینش و پذیرش دانشجویان پزشکی و سایر رشتههای درمانی، در هیچ یک از مقاطع تحصیلی به تواناییهای فردی متقاضیان، قابلیت آنها برای تصمیمگیری در شرایط سخت و چگونگی رفتار و گفتارشان با بیمار توجه نمیشود و تنها ملاک پذیرفته شدن در رشتههای درمانی نمره امتحان، کنکور یا داشتن سهمیه است و درس دو واحدی اخلاق پزشکی در دانشگاههای کشور، یک درس تشریفاتیست.
نصر میگوید: «درباره مرحوم کیارستمی نظرات متعددی مطرح شد و بهخاطر نبود اطلاعات دقیق همین نظرات در تهییج جامعه موثر بود. تا زمانی که پرونده ایشان به دقت مطالعه نشود، کسی صلاحیت تشخیص اینکه آیا قصوری انجام شده و یا میزان قصور در چه حد بوده است را ندارد. مثلا مشخص نیست که پزشک جراح آیا با هماهنگی با آقای کیارستمی به سفر رفته یا بدون هماهنگی این کار را انجام داده و معلوم نیست که عوارض جراحی تا چه حد برای شخص ایشان توضیح داده شده است. اما رسانهها و جامعه بدون اثبات یا مطالعه دقیق تمام وقایع حکم صادر میکنند و گاه آنچنان تند میروند که از الفاظی مثل قاتل، جنایتکار، کشتن و ... استفاده میکنند. در این بین واکنش برخی پزشکان هم واکنشی احساساتی، عصبی یا در مواردی سکوت است. کیارستمی محبوب و مایه افتخار تمام جامعه ایران از جمله پزشکان بود و اکثر اعضای جامعه پزشکی هم مثل سایر مردم از آنچه اتفاق افتاد داغدار و متاثر شدند.»
اکنون حدود دو هفته از مرگ عباس کیارستمی میگذرد و حساسیت افکار عمومی نسبت به فراز و فرودهای درمان او، بار دیگر نگاهها را به سمت نظام سلامت ایران جلب کرده است.
هنرمندان، تجمعاتی برای اعتراض به کادر درمانی بیمارستان جم انجام دادهاند و خانواده کیارستمی مشغول نامهنگاری با مسئولان بهداشت و درمان هستند. از طرفی کاربران شبکههای اجتماعی هم موضوع را همچنان پیگیری میکنند.
باید دید این بار که افکار عمومی نظام سلامت ایران را مسئول مرگ یک چهره بینالمللی میداند، چنین اتهامی در شفافیت بیشتر فرآیندهای درمانی و پزشکی در آینده نزدیک تاثیری خواهد داشت یا نه؟
آیا منتقدان و مسئولان به مشکلاتی چون خطای پزشکی که زندگی روزمره هر کسی را تهدید میکند، با راهاندازی نهادهای پیگیری حقوق بیماران پاسخ میدهند یا این اعتراضها هم به فریادهای بلند در یک عزاداری یا در نهایت طنزهای تلویزیونی محدود میماند.
نظرها
جاوری از تهران
با سلام عمو و مادر مرا دقیقا همین گونه کشتند. مادر من سلامتش را داشت باز می یافت حالش خوب خوب شده بود. کسی رییس تیم پرستاری او بود که توسط رییس پرستاری بیمارستانی بسیار گران و معروف فرستاده شده بود. وقتی دختر عموی من که خودش پزشک است دیده بود که او چگونه عمل می کند از او توضیح خواسته بود آن خانم سرپرستار که نمی دانست دختر عموی من پزشک است به او از روی هوا چیزهایی را گفته بود. دختر عکوی من از او مدرک تحصیلی خواسته بود او گفته بود منت در دانشگاه درس می دهم خانم اینا چه حرفیه! بعد دختر عموی من به او گفته بود که من حتما باید مدرک تحصیلی شما را ببینم. بعد پسر خواهرم شنیده بود که آن خانم محترم در اتاق بغلی به آن رییس پرستاری تلفن زده و به او گفته: این سرتق خانم اومده از من مدرک میخاد هر طوری شده برای من تا شب یه مدرک تحصیلی درست کن تا من بندازم جلوش. تاریخشم بزن سال نود. همین امروز اینکا رو بکن!. بعد دعوا و درگیری شده توی خونه مادر من. این خانم پرستار حرفهای بسیار جالبی زده. او گفته تو این مملکت کی مدرک درست حسابی داره که من داشته باشم؟ قاضی این مملکت قاضیه؟ رهبری این مملکت رهبره٬؟رییس جمهورش رییس جمهوره؟ شهرداریش شهرداریه؟ راننده تاکسیش راننده تاکسیه؟ بیا شوهر من روزنامه نگاره حالا شده شوفر تاکسی بعدم تا لنگه ظهر خوابه پول تریاکشو من باید بدم...حالا شما میخاید که من مدرک داشته باشم خب مدرک منم مثل مدرک همه ست! من فکر می کنم تمامی ماجرا توی همین چند تا جمله ی این خانم رییس پرستاری که رییس پرستاری بیمارستان ... معرفی کرده نهفته باشد. نظام پزشکی ایران از نظام مقدس حکومت اسلامی جدا نیست. وقتی رهبر ایران با هفت هزار سال سابقه تاریخی تمدنی و فرهنگی یک تلقین خوان بر مردگان باشد و رییش جمهورش هم همینطور و شهردارش یک آدمکش و قاضیش یک ظلم پرور که او هم تلقین خوان است و امامش فرمان و فتوای ترور و قتل میدهد شما از نظام پزشکیش چه انتظاری دارید. چه؟؟؟
مضطر مضطرب از تهران
برای فهمیدن اینکه آخوندان بر ما حکومت می کنند بروید روی این بطری و واژاه ی مصارف به جای مصرف را بخوانید و از پزشکی ایراد نکیرید. بله بلععععله! له شوید ای مردم دندتان نرم که شماها همگی آخوندان را سرکار کردیدشان. http://news.gooya.com/didaniha/archives/2016/07/215012.php
دکتر کامکار
برای حل مشکلات کیفی درمانی در ایران میباید به این نکته توجه کرد که چگونه است که همین پزشگان ایرانی درسراسر امریکا در ارائه خدمات پزشگی, مسولیت پذیری و رفتار با بیماران با پزشگان امریکایی تفاوتی ندارند و حتا جامعه ایرانیان مقیم امریکا آنان را به پزشگان آمریکایی ترجیح میدهد. پاسخ به این سوال مساله را حل میکند. در آمریکا لایه های متعدد نظارتی و راهنمایی و حقوقی پزشگان را در مسیر پذیرفته شده از طرف جامعه پزشگی هدایت میکند و مانع انحراف و به توجهی و یا خطای آنان میشود. برای مثال بیماری که با تشخیص نارسائی قلبی CHF بستری میشود تیم ناظربیمارستان صفحه پروتکل از قبل تصویب و آماده شده که پزشگ معالج میباید دنبال کند را در پرونده بیمار قرار میدهد. پزشگ معالج میباید علت دنبال نکردن پروتکل را در پرونده ذکر کند وگرنه دچار بازخواست شده و ممکن است حق بستری کردن در آن مرکز را از دست بدهد و در صورت ادعای خسارات از طرف بیمار مسول شناخته شود. امروزه حتا کمپانی های بیمه از پزشگ معالج بازخواست میکنند که مثلا چرا با وجود تشخیص کلسترول بالا در فلان بیمار داروی پایین آورنده کلسترول را تجویز نکرده است. داروخانه ها نیز در این لایه نظارتی مشارکت فعال داشته پزشگان را در صورت خطا در دوز داروها و یا وجود حساسیت بیمار به دارویی مطلع میسازند. توصیه من به همکارانم در ایران این است که خود پیشگام ساختار لایه های نظارتی و اصلاحی گردند قبل از آنکه دولتیان برای پاسخ دادن به افکار عمومی با گماردن افراد نالایق شرایط دست وپاگیر و بروکراتیک و بیفایده را برای شما بیافرینند.