کمی بهار؛ شهرنوش پارسیپور – ۱۴۶
شهرنوش پارسیپور - ضارب شاه را که به شدت زخمى است به بیمارستان دکتر اعتماد مىآورند، اما او مىمیرد. دکتر به نیر مىگوید که باید کتابهاى بودار را آتش بزنند.
رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز میشود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنهای است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم میخورد.
خانم پارسیپور در این رمان میخواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز میشود. «کمی بهار» همانطور که بهتدریج نوشته میشود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار میگیرد.
شماره ۱۴۶ از این مجموعه را میتوانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:
ضارب شاه را که به شدت زخمى است به بیمارستان دکتر اعتماد مىآورند، اما او مىمیرد. دکتر به نیر مىگوید که باید کتابهاى بودار را آتش بزنند، چون حالا همه گرفتار خواهند شد. نیر را دستگیر مىکنند و مورد بازجویى قرار مىگیرد. نیر حس مىکند که بازجوى او باید از افسران حزب توده باشد. او که در قزل قلعه است متوجه مىشود که جمعیت زیادى دستگیر شده است. پس از ده روز او را آزاد مىکنند. دکتر اعتماد متوجه مىشود که دیگر میهمانى دادن به سبک قدیم غیر ممکن است. او متوجه مىشود که آزادىهاى دروغین پس از ورود متفقین به پایان خود رسیده و کشور وارد مرحله جدیدى مىشود. او خلیل ملکى را دعوت مىکند. خلیل ملکى مىگوید با منحل شدن حزب توده مخالف است، چرا که ترجیح مىدهد در آزادى با حزب مخالفت کند. او نگران آینده کمونیسم است و..
نظرها
نظری وجود ندارد.