قرهالعین؛ شکوفهای میان خاک و آتش
در گفتوگو با شبنم طلوعی
فیلم «خاک، شکوفه، آتش» ساخته شبنم طلوعی میخواهد بیطرفانهترین روایت را از یک زن تاریخساز ایران ارایه کند.
فیلم کنار رودخانه "سن" آغاز میشود. مادری که سخت مشغول کاغذهایش است و پسر کوچکی که تلاش میکند مادر را متوجه شیرینکاریهایش بکند. مادر اما در حال دست و پا زدن در تاریخ زندگی پر فراز و نشیب زنی است که از کودکی اسطورهاش بوده.
فیلم «خاک، شکوفه، آتش» که روایتی شاعرانه از طاهره قرهالعین را به تصویر میکشد، نخستین مستند شاعرانهای است که شبنم طلوعی ساخته. روایتی که قرار نیست از «شاعر بدنام ایران» حرف بزند، بلکه به گفته شبنم طلوعی میخواهد بیطرفانهترین روایت را با اسناد و مدارک از یک زن تاریخساز ایران به مخاطبان ارایه کند.
شبنم هفت ساله بود که در صبح یکی از روزهای نوروز، پدرش کتابی باز میکند و به خواندن داستان زندگی قرهالعین مینشیند. اسطورهای «شجاع» و «با شهامت» که برای «باورهایش» از همهچیز گذشت؛ حتی فرزندانش. در آن روزگار و سالهای ۱۲۳۰ زنان در اندرونیها روزگار میگذراندند و با تماشای تعزیه تفریح میکردند. زنی بیروبنده، عریان تصور میشد و تحصیل بر آنها ممنوع بود. چراکه اگر سواد خواندن و نوشتن میآموختند «ممکن بود نامههای عاشقانه بنویسند».
طاهره اما متفاوت از بقیه، در محضر پدر، مادر و عمویش درس خواند و در دورهای که زنان صدایی نداشتند، با آگاهی سخنور شد. درس میخواند، شعر میگفت، به بحث با مردان مینشست و دین را به چالش میکشید. همان روزگاری که شیخها هشدار میدادند «زن مثل عورت است و باید پنهان بماند.» صدای طاهره اما چنان بلند شد که او را به «فساد فیالارض» متهم کردند و در نهایت اولین زنی شد که در ایران به این اتهام اعدامش کردند.
روایت شاعرانه یک زندگی پرشتاب
در مستند یک ساعتهای که شبنم طلوعی از تولد تا مرگ او را با وجود کمبود اسناد و مدارک به تصویر کشیده، محققانی حضور دارند که با اشاره به مستندات سعی میکنند، زوایای پنهان زندگی قرهالعین را روایت کنند. اگرچه اسناد مربوط به تولد یا زندگی طاهره پس از اعدامش سوزانده شد اما همچنان مدارک و دستنوشتههایی از او باقی مانده. این فیلم حاصل دو سال و نیم تحقیق و پژوهش و طی مراحل ساخت است.
فرزانه میلانی، استاد دانشگاه و منتقد ادبی، عباس امانت، مورخ و استاد دانشگاه، بهیه نخجوانی، نویسنده، ثریا آدمبکان، اسلامشناس، موژان مومن، پژوهشگر و مورخ، منصوره شجاعی، کنشگر حقوق زنان و پژوهشگر، فرنکلین لوییس، پژوهشگر ادبیات فارسی و استاد دانشگاه، نیلوفر بیضایی، کارگردان تئاتر و جلال علوینیا، متجرم و ناشر کارشناسانی هستند که در این فیلم مخاطب را همراهی میکنند.
قرهالعین که در تاریخ معاصر ایران به نحو محسوسی نادیده گرفته شده، در این فیلم محور روایتهای شبنم است. طلوعی با او سخن میگوید و انگار قرهالعین را از نو برای خود او نیز به تصویر میکشد. زنی که خلاف جهت روزگار خود با وجود مخالفتها، کافر خوانده شدنها و طرد از سوی خانواده شنا کرد. رسالهای که نوشت استادش، سید کاظم رشتی را بر آن داشت تا او را «قرهالعین» بخواند و بعدها که جذب سید محمدعلی باب شد، او قرهالعین را «طاهره» خواند.
برداشتن روبنده از صورتش در واقعه بدشت که قرار بود آینده نهضت مشخض شود، قیام او و تابوشکنیاش توصیف میشود. قصه با تصاویر و دستنوشتهها و شعرهای قرهالعین همراه با موسیقی پریسا ثابت ادامه پیدا میکند و شور صدای دف انگار زیر و بم این زندگی را بیرون میکشد. حکایت از تبعید، خطر مرگ، گذشتن از فرزندان، بیپروایی و شجاعت در بیان تا لحظه اعدام طاهره ادامه دارد.
اما این زندگی پر سنگلاخ که در نهایت با نادیدهگرفتن تاریخ همراه شد چه بعد شاعرانهای داشته که شبنم طلوعی چنین روایتش کرده است؟ این بازیگر و کارگردان تئاتر پاسخ این سوال را «دراماتیک بودن» زندگی قرهالعین میداند. «شتاب عجیبی» که در زندگی این زن وجود داشت و تمایل این شتاب به سمت عناصر «درام» کارگردان را به سمت بیان شاعرانهای سوق داده است.
«اگر شعر را به مضمونهای ظریف و لطیف محدود کنیم، طاهره در آن تعریف نمیشود اما اگر شعر را بیان نمادینی از فراز و نشیبهای زندگی بدانیم، قرهالعین در آن استاد است. همهچیز، از جمله بدنش، نوع پوشش، دراماتیک و نمادین است. مثل قهرمان تراژدی و خواننده اوپرا خودش را به نماد فکرش تبدیل میکند. من سعی کردم خشکی آکادمیک مستند را با بیان دراماتیک به سمت شاعرانگی ببرم».
در عینحال شاید بسیاری انتظار داشتند که فیلم قرهالعین که بهاییان او را «حضرت طاهره» میخوانند و برایشان بیشتر از یک شخصیت تاریخی ارزشمند و «مقدس» است، حال که توسط کارگردانی بهایی ساخته میشود، جهتگیری یا تبلیغاتی جلوه کند. البته «خاک، شکوفه، آتش» بیش از هرچیز روایتی از یک زن تاریخساز است.
به گفته شبنم طلوعی، قرهالعین ارتباط ویژهای با میرزاحسین علیبهاالله داشت که بعدها آیین بهایی را بنیان میگذارد و چون بهاییان مبدا و منشا خود را در حرکت بابی میبینند، شخصیت قرهالعین برایشان «مقدس» و «اسطوره» است. اما طلوعی برای آنکه مطمئن شود در هیچکجای فیلم به سمت و سوی تبلیغ بهاییت پیش نمیرود و از روایت بیطرفانه خارج نمیشود از لادن دوراندیش، مجری طرح و مشاور هنریاش و همینطور دوست کارگردانی در ایران خواسته بود که «تمام مدت نریشن فیلم و روایت آن را با این دید، تصحیح کنند.»
«حتی وقتی نمایش رقص پاییزی را در پاریس کار کردم، بخش عمدهای از آن مربوط به زندانیان دهه ۶۰ و روزنامهنگارانی بود که پس از وقایع سال ۸۸ تحت فشار و بازداشت بودند. چند خبرنگار به من گفتند چرا راجع به بهاییان کار نکردی! انگار وظیفهام بوده که چون بهایی هستم راجع به بهاییان کار کنم. در حالیکه این قضیه اصلا در فکر من نبود. حقوق بشر برای من وسیعتر است. برای من فشار به روزنامهنگاری که بیطرفانه در پی بازگویی حقیقت است بسیار دردآورتر از وضعیت فردی است که باور و آیینی را انتخاب کرده و برایش تاوان پس میدهد. برای همین با منش فکری خودم به سراغ قرهالعین رفتم. در تاریخ ما قرهالعین با همه ابعاد زندگی عجیب و غریبش قربانی باوری شده که داشته. مثل من، مثل آن روزنامهنگار، مثل آن کاریکاتوریست و هرکس دیگری که جور دیگری فکر میکرد و در ایران به حبس کشیده شد. به سراغ قرهالعین رفتم تا این زن را با تمام تمامیتش نشان بدهم.»
به تصویر کشیدن تمامیت زنی که در سنت بهاییان «مقدس» شناخته میشود اما کار راحتی نیست. در این فیلم ثریا آدمبکان حتی احتمال «متوهم» بودن طاهره را به میان میکشد و میگوید شاید رسالتی که این زن بر دوش خود احساس میکرد «توهم» بوده است. در این فیلم همچنین دست و پایی از طاهره وجود دارد که گاه سوالبرانگیز شده بود.
آنطور که شبنم طلوعی روایت میکند زمانیکه تهیهکنندگان فیلم بخشهایی از آن را در ابتدای کار مشاهده کرده بودند منتظر بودند تا بدانند این کارگردان تا کجا میخواهد از چهارچوبهای تعیینشده برای یک شخصیت مقدس خارج بشود. وقتی شخصیتی مقدس میشود یعنی نباید به او دست زد، نشانش داد یا او را «تو» خطاب کرد: «مطمئن نیستم پدرم دوست میداشت دخترش فیلمی بسازد که به حضرت طاهره، تو میگوید. اما طاهره در تاریخ این مرزها را شکسته است. فکر کردم من هم باید از این چهارچوب سنتی خارج شوم. اگر میخواستم در کانسپت مقدس بودن طاهره بمانم هرگز به آن سمت نمیرفتم که به تمام مسیر زندگی این زن احتمال "توهم" وارد شود. تهیهکننده هم هم بعد از چند بار گفتوگو، قبول کرد که از این روایت شاعرانه و بیطرف حمایت کند.»
در لابهلای فیلم شبنم طلوعی نیز حضور دارد. در نقش مادری که پسرش هم او را همراهی میکند. انگار ساعتهای زیادی از روزمرههای این مادر و فرزند به پای ساخت این فیلم ناپدید شده است. دیروقت هنگامی که مشغول به کار است، پسر کوچولو از خواب بیدار میشود و به آغوش مادر پناه میبرد. شاید مثل بسیاری از مادران شاغل که ناچارند در روزهای پرکاری، از بودن کنار فرزندشان بگذرند.
همانطور که طاهره گذشت؟
در میان تصاویری که رابطه شبنم طلوعی و فرزندش با داستان زندگی طاهره گره میخورد، شاید عذاب وجدان مادرانه پنهان شده یا شاید سوالی را در ذهن کارگردان ایجاد کرده باشد. همانطور که خودش روایت میکند، گذشتن طاهره از فرزندانش مسالهای است که ذهن او را را مشغول کرده.
«این بخش از زندگی طاهره من را حیران میکند. من فرزندم را ترک نکردم و هیچوقت هم نمیتوانم چنین کنم. شاید هدفهای زندگی من آنقدر پیچیده نبوده که بخواهم برای آنها از بودن با فرزندم به شکل مطلق بگذرم. مدام از همه پرسیدم که چطور میشود اینطور گذشت و رفت. به چه چیزی باید ناظر بود؟ مثل مادرهایی که الان در ایران به خاطر عقیده و باورشان یا مسایل حقوق بشری در زندان هستند. در زندان کافیست به یک چیزهایی تن بدهی تا به کنار فرزندانت برگردی. اما مادرانی هستند که از این مساله میگذرند و حاضرند در زندان بمانند. قرهالعین یا افراد اینچنینی با عملکردهای خود بیشتر برای ما سوال ایجاد میکنند تا آنکه جوابی بدهند. با خود میگویم چه خوب که سالهای اوج فعالیتم بچه نداشتم وگرنه آسیب میدید. شاید عذاب وجدان دارم اما هیچ همذاتپنداری نبود، بلکه سوال ذهنی بود.»
در فیلم «خاک، شکوفه، آتش» میتوان بیشترین زوایای پنهان زندگی طاهره قرهالعین را کشف کرد. اینکه چرا پس از کشته شدن امیرکبیر که نقش پررنگی در کشتار بابیها داشت، مقدمات اعدام طاهره هم چیده میشود؟ داستان عشق و نفرت ناصرالدین شاه به او چیست؟ چرا این زن در روزگار خودش تحمل نشد؟ ماههای آخر زندگیاش چگونه گذشت؟ کجا دفن شد؟ آن چاهی که او را بدان افکندند امروز کجای این سرزمین است؟ ارتباط او با جنبش زنان ایران چیست؟ و سوالهای دیگری که میتوان پاسخی برای آنها یافت یا سوالهایی که بیجواب ما را در تاریخی که همچنان سوزانده میشود، رها میکند.
این فیلم قرار است ۲۵ آگوست، ساعت ۶.۳۰ عصر در دانشگاه استنفورد کالیفرنیا برای عموم به نمایش درآید.
نظرها
mehrdad
در کتابی به نام"قره العین ،زندگی،عقیده و مرگ" نوشته مهدی نورمحمدی که توسط انتشارات علمی به قیمت 35 هزار تومن در سال 94 چاپ شده تحقیق نسبتا دقیقی در مورد محل دفن تقریبی او تعدادی عکس دیده نشده ،آمده جهت اطلاع گفته آمد.
ساده لوح
معمولا این فیلم ها تجاری ساخته نمیشن بنا بر این خواهش میکنم به شکلی مثلا خرید کپی رایت این فیلمو عمومی در شبکه های وب/موبایل اشتراک گذاری کنید سپاس
علی
لینک بده دانلود کنیم
محسن
از شما خواهش میکنم این فیلم را از طریق سایتهای مجازی در دسترس همگان قرار دهید اینگونه به شناخت صحیح هر چه بیشتر این اسطوره تاریخ معاصر کمک می کنید.من عاشق شخصیت این زن پر جرعت و با شهامتم.
علی تبریزی
لطفا اگر اشکالی دارد، بفرمایید اصلاحش کنم. چرا درج نکردید؟ --- کاربر عزیز سلام، در زمانه ما قانون داریم که اجازه خشونت به هیچ قشری را نمیدهیم به ویژه اگر در اقلیت باشند.نظر شما نسبت به قشر کارگران جنسی توهینآمیز بود و با به کار بردن کلماتی مانند «هرزگی، شهوترانی، و دریدگی» به این قشر توهین میکرد. سپاس، زمانه
علی تبریزی
کار خوبی میکنید که اجازه خشونت به کسی نمیدهید. بخصوص که در اقلیت باشند. چند نکته؛! فکر نمیکنید که اکثریت و اقلیت معیاری برای درج نباید باشد؟ و چه بسا بهانه ای بیش نیست؟ ٱیا کار شما مصداقی از سانسور و حذف اندیشه ی انتقادی نیست؟ چون خودتان با ان مخالفید؟ یعنی معیار شما شده اید؟ و امکان انتقال ازاد اندیشه را سلب می کنید؟ بعلاوه، در متن فوق یا هر متنی اگر کلمات دریدگی، هرزگی، چاقو کشی، لات بازی، حرص، طمع، دنیا طلبی، شهوت، شهوت رانی، استثمار، تحمیق، و.....بیاید، ایا نویسنده متهم به خشونت کلامی میشود؟ نگران چه هستید؟ اینها کلماتی است بری توصیف بعضی امور در کلام بشری. ایا برخلاف ادعاهای ازاد منشی و objectivity عمل نکرده اید؟! سانسورچیان وزارت ارشاد جمهوری اسلامی با شما چه فرقی دارند؟
Mojtaba
خیلی خوشحالم که فیلمی در مورد زندگی قرةالعین ساخته شده و وقتی از وسواس فیلمساز در بی طرفانه مطرح کرن وی اگاه شده بیشتر خوشحال شدم. باعث کمال تاسف است که جنین شخصیتی در ضمیر تاریخی مرم ایران نا آشنا بماند همینطور دردناک است که وی فقط بعنوان قدیسی در آئین بهایی باقی بماند. قرةالعین متعلق به همه مردم ایران است و حتی بیشتر متعلق به همه زنان تحت ستم در سرزمینهای اسلامی. امیدوارم روزی در ایران آآزاد قرةالعین ، این تجسم آشکار زن ایرانی آشنای همگان باشد و روز تولدش یا روزی که حجاب برافکند به عنوان روز زن جشن گرفته شود
رندی هدایت
طاهره قره العین قزوینی.اولین زن شاعره که محکوم به اعدام شد...ویدر مقابل ناصرالدین شاه قاجار و شیخ مراغه ای که مونس او بود صورت بند و روسری باز کرد و برای آزادی زنان بانگ برداشت.و از پیروان مکتب بابیه بود...در خصوص امیر کبیر هم که لازم به ذکر است..پس از اینکه دستور دستگیری او را ناصرالدین شاه به سربازان داد.شیخ مراغه ای به امیرکبیر گفت که او زنی است که سودای حکومت دارد.و اگر از بین نرود جایگاه شما را به خطر خواهد انداخت.از آن گذشته چون طاهره از آیینی نو حمایت می کرد.امیر کبیر برای در امان ماند او به طاهره گفت که از ایران فرار کند و به عراق بازگردد...اما ناصرالدین شاه متوجه شد و پس از درگیری شدید و توهین لفظی به امیر کبیر دستور داد تا طاهره را در وسط باغ با ضرب چاقو به قتل برسانند.سپس جسد او را طی یک مراسمی سوزاندند و در چاه ته باغ انداختند.همان چاهی که زمان محمدعلی شاه هم جسد فرخی یزدی را در آن انداختند.... لازم بذکر است که ما اهالی قزوین به خوبی با طاهره آشنا هستیم.و گفته های زیادی از او دهان به دهان به ما رسیده.دختری با قد بلند و چهره ی زیبا که حتی در عراق هم خواهان زیادی داشت... این مستند یقینا در حافظه ی تاریخ خواهد ماند..... مردان همه در خواب ها بودند و طاهره خود مرد میدان بود که ناصری از خون او نوشید خونش مثال شهد شیرین بود نااهلکی سرمست از شهر بدی برگشت برگشت و ویران کرد این شهری که ویران بود زن ها تمامی هستی خود را ز کف دادند وقتی کسی دیگر رسم و راه آزادی نمی پیمود شهر بدی سرمست شد از بد بیاری ها شاهی که دایم باز در فکر چپاول بود و.... رندی هدایت برای شبنم طلوعی
علی تبریزی
ظاهرا بنا ندارید سخن دیگر اندیشان را درج کنید؟! اما از ترویج یکی از منحط ترین ساخته های بشری در ساحت معنویت گرایی بشر، و مقدس وانمود کردن یکی از غیر مقدس ترین ادم ها، ابایی ندارید! ظاهرا خیلی روشنفکرید، اما خیلی حقیر و قابل ترحم!