جاهلمآبی قدرت: از لُنگ تا چفیه
س. اقبال − چفیه یکی از سمبلهای نظام است، نظامی که با "حضرت آقا" تجلی میشود. چفیه بر گردن انداختن یعنی مرید آقا بودن، از عوامل نظام بودن.
چفیه یکی از سمبلهای نظام است، نظامی که با "حضرت آقا" تجلی میشود. چفیه بر گردن انداختن یعنی مرید آقا بودن، از عوامل نظام بودن. مقاله زیر جایگاه نمایشی چفیه را بررسی میکند و تبار آن را در لنگ میبینید. وقتی کسی در ایران امروز چفیه بر گردن دارد، انتظار دارد که دیگران در برابرش لنگ بیندازند.
چفیه، بسیج و مراتب قدرت
در ادارات و نهادهای دولتی ایران رسم بر آن است که هر از چندگاهی بسیج اداره اعضای خود را به مأموریت و یا سفرهای زیارتی میفرستند. در این مواقع چفیهای نیز به ایشان اهدا میشود که اینک در ایرانِ جمهوری اسلامی به عنوان نمادی برای بسیج و بسیجی از آن سود میجویند. حتا کارکنان ادارات سالانه دو بار به بهانهی "دههی فجر" یا ایام "ارتحال حضرت امام" به مرقد او فرستاده میشوند که گویا برای این است که دوباره با خمینی بیعت نمایند. در مراسمی از این دست نیز چفیهای از سوی بسیج اداره به ایشان هدیه میدهند که به گردنشان بیاویزند، رفتاری که اکثر کارمندان غیر بسیجیِ اداره آن را امری تحقیرآمیز میبینند و به همین دلیل از آن دوری میجویند.
گروهی از مدیران و کارمندان ادارات هم به منظور تظاهر به رفتاری بسیجی چه بسا چفیهای را به تعمد در رختآویز اتاق خود به نمایش میگذارند. گویا این حرکت نمایشی و متظاهرانه، وجاهتی شغلی و اداری برای مدیر و کارمند خلق میکند. چون مدیر میخواهد به اعتبار آن همسویی خود را با نظام به مراجعان بباوراند. گاهی نیز کارمندِ متظاهر و بسیجی چفیه را به صندلی خود میآویزد و بر آن تکیه میدهد. اما آنهایی که هنجارهایی از این دست را توهینآمیز میدانند از چفیه استفادهی دیگری به عمل میآورند. زیرا چفیه با یکبار شستن به خوبی نرم میشود تا جهت پاک کردن شیشههای اتومبیل استفاده گردد. بسیاری از کارمندان هم چفیهی اهدایی خود را همیشه در کشوی میز پنهان میکنند تا در صورت لزوم کفشهایشان را با آن برق بیندازند.
گفته میشود که نخستین بار "شهید همت" بود که از چفیه در جبهههای جنگ با عراق استفاده نمود. همچنان که عکسهای او در جبهه با چفیهای بر گردن شهرت دارد. در عین حال گروهی هم از طرح و نقش عمومی چفیه به عنوان نمادی برای ملت فلسطین در کارهای هنری سود بردهاند. در ضمن هرچند مردم عادی و بیاباننشین در سرزمینهای عربی از چفیه جهت مانعی برای جلوگیری از توفان شن و ماسه بهره میگیرند، ولی مردمان مناطق کویری ایران با چنین رسمی بیگانه ماندهاند. با این همه حرف "چ"ی چفیه خط و سوی روشنی از زبان فارسی با خود به همراه دارد که با این نگاه اصالت فارسی واژهی چیفه را میتوان باور داشت. ضمن آنکه عدهای هم تلاش میورزند چفیه را شکل دگرگون یافتهای از حروف کوفیه (کوفی) بدانند.
فلاشبک به لنگ
رهبر جمهوری اسلامی از اواسط دههی هفتاد به این فکر افتاد که از چفیه به عنوان پوششی تزئینی در مراسم رسمی استفاده کند. اما پیش از این هیچ نشانی در کار نیست، که بر پایهی آن بتوان پذیرفت افراد دیگری هم از کارگزاران جمهوری اسلامی همراه با چفیه در انظار عمومی ظاهر شدهاند. ضمن آنکه چفیه آدم را به یاد همان لُنگهای معروف یزدی میاندازد که زمانی در حمامهای عمومی کاربری داشت. گفتنی است بعدها که در ایران مالکیت اتومبیل شخصی امری همگانی شد، مردم نیز از همین لنگهای قرمز جهت پاک کردن شیشههای اتومبیل بهره گرفتند. چیزی که اکنون بلااستثنا بین رانندگان اتومبیلهای شخصی و یا عمومی رواج دارد. بیتردید جنس مرغوب لنگ موجب میشود تا شیشهی اتومبیل خط نیفتد، حتا بهتر از هر پارچهای رطوبت و چربی را جذب کند و به تمیزی شیشه و بدنهی اتومبیل یاری برساند.
یک قرن پیش از این زمانی که لوطیگری و داشبازی در ایران رواج داشت رسم بر آن بود که هر یک از لوطیها لنگی را بر گردنشان بیاویزند. چون لنگ وسیلهی خوبی بود تا لوطی بخواهد با آن عرق گردن و صورتش را پاک کند. اصطلاح "لنگ انداختن" هم در همین زمانه باب شد. زیرا لوطیها روی کسی که از رویارویی با حریف بازمیماند، لنگی پرت میکردند تا او با پذیرش شکست و تسلیم، همه چیز را به نفع طرف مقابل پایان یافته بداند. نمایش و رسمی که از تسلیم حکایت داشت و از آن در کشتیهای سنتی نیز سود میجستند تا حریف ناتوان را از چنگالِ توانمند رقیبی سرسخت برهانند. در عین حال لنگ همیشه بر گردن لوطی آویزان نبود بلکه چه بسا آن را لوطی در مشتهایش میفشرد.
نیم قرن پیش از این گروههایی از پیرمردانِ مسجدی نیز همواره به عنوان دستمال لنگی را به همراه داشتند که کارکردهای متفاوتی از آن انتظار میرفت. چون گاهی پس از وضو آب صورت و دست خود را با آن خشک میکردند و گاهی نیز به عنوان سجاده و یا سفرهای خودمانی از آن استفاده میبردند. لنگ این گروه گاهی نیز جهت بقچهای کوچک به کار گرفته میشد تا خوراکی و غذای خود را در آن بپیچند. خوبیِ این لنگها در آن بود که فضای زیادی اشغال نمیکرد و هرکسی به راحتی میتوانست آن را در جیبهایش پنهان نماید.
انگار "شهید همت" هم چنین کارکردی را از چفیه انتظار داشت. با این فرق که تنها رنگ و طرح پارچه عوض شده بود. در نتیجه شکی باقی نمیمانَد که او در جبهه های جنگ با چفیه میتوانست به خوبی گرد و خاک یا عرق دست و صورتش را پاک کند. چون بنا به دانشی جاهلمآبانه در چفیه همان تواناییهای هولههای دستی را سراغ میگرفت.
چفیه و جایگاه آن در نشانهها و نمایشهای نظام
از مدیران جمهوری اسلامی سردار محمدرضا نقدی فرمانده "سازمان بسیج مستضعفین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی" تنها کسی است که گویا هیچوقت چفیه از او دور نمیشود. به واقع او هر چند همانند بسیاری از مدیران جمهوری اسلامی عراقی است، ولی چنین گزینهای را از "حضرت آقا" الگو گرفته تا خود و رهبر را نمونههای کامل و تمامعیاری از بسیجیهای نظام بشناساند. به همین دلیل چفیه نیز بیش از همه در ادارات بسیج رواج دارد و برخی از مدیران نظام آنگاه که بخواهند در مجامع رسمی خود را بسیجی بخوانند به گونهای موقت از آن استفاده میکنند. ضمن آنکه در دورهی ریاست جمهوری محمد خاتمی عدهای از بسیجیان تلاش زیادی به عمل آوردند تا بتوانند چفیهای نیز به گردن او بیاویزند. اما محمد خاتمی در پرهیز از عوامیگری و قشریمآبیِ نیروهای درون حکومتی، از تسلیم به خواست این گروه از بسیجیان سر باز زد.
اضافه بر این در برخی از دیدارهای نمایشی که با رهبر جمهوری سالامی صورت میپذیرد، جوانکی را برمیگمارند تا از رهبر تقاضا کند که چفیهاش را به او اهدا نماید. سپس از همین صحنه مستندسازی میشود تا از سیمای جمهوری اسلامی پخش گردد. مجریان چنین صحنههایی بر بستری از خرافات و عوامفریبی چنان تبلیغ میکنند که انگار چفیهی "حضرت آقا" متبرک است تا بین مردم شفابخشی و اثربخشیِ چفیه تبلیغ شود. از اجرای همین نمایش عوامانه در دیدار "حضرت آقا با خانوادهی معظم شهدا" هم به فراوان سود بردهاند. در فضای این گونه صحنهگردانیها، پسر شهید مأموریت مییابد که از رهبر بخواهد تا چفیهی به ظاهر متبرک خود را به او ببخشد.
کارگزاران فرهنگی جمهوری اسلامی در نمایشگاههایی که به مناسبتهای مختلف دولتی از سوی بسیج و سپاه برگزار میگردد، هرگز چفیه را فراموش نمیکنند. چنانکه به منظور فضاسازیِ نمایشگاه چه بسا چفیهای را بر میزی میگسترانند تا پلاکی از شهید و رزمندهای گمنام را وسط آن به نمایش بگذارند. در همین راستا جهت تزیین بیشتر و بهتر از پوتینِ سربازی، سربند و گونیِ پر از ماسه نیز غافل نمیمانند. انگار بخواهند یادماندههای جبههی جنگ را دوباره زنده کنند. هنرمندان دولتی نیز همین اندیشه را در تولید محصولات فرهنگی به کار میبندند که نمونههای فراوانی از آن در رسانههای همگانی یا بیلبوردهای شهری به چشم میآید.
شکی نیست که چفیه پیش از آنکه نمادی برای بسیجی و سپاهی قرار گیرد، مردم آن را نماد و نشانهای اختصاصی برای رهبر و سردار نقدی میشناسند. نمادی که آشکارا در ناخودآگاه تودههای مردم جاماندگی و تحجر را نشانه میگذارد. اما سردار نقدی و همچنین رهبر جمهوری اسلامی به همین گذشته و جاماندگی میبالند و آن را نمونهای از هویت و آرمانخواهی خویش میشمارند. آنها که به سهم خود پدیدههایی غیر طبیعی به شمار میآیند، نمیتوانند و نمیخواهند با دنیای جدید و امروزی سازگار گردند. همچنان که بازگشت به گذشتهای را در دل میپرورانند که این گذشته هیچگاه در تاریخ تکرار نخواهد شد.
از همین نویسنده
- عریضهنویسان سفارت جمهوری اسلامی افغانستان
- نوعی از کتاب و نوعی از کتابخوانی
- “شستا”، فساد و بیعدالتی
- پاداش هیأت مدیره و قانونمندی فساد
- شهرداری متهم نخست در آلایندگی هوای تهران
- چه کسانی به منتخبان حکومت رأی میدهند
- شکلهای تازه کتابخوانی در ایران: چشمها خیره به گوشی تلفن
- دولت و شهرداری سرطان و مرگ میفروشند
- کتابسازی، بستری برای آمارسازی دولتی
- خشونت در کمپهای ترک اعتیاد در ایران
- یه سیگار بزنیم چاق شیم!
- چرا ایستگاه حضرت ولی عصر عجّلالله تعالی فرجهالشّریف؟
نظرها
سیما
خمینی هم لنگی روی پاهایش می انداخت که لابد مثلا نماد ساده زیستی باشد ولی بیشتر آدم را یاد مراسم ختنه سوران می انداخت.
حمید
روحانیت موسس لات بازی و لات پروری بودند و همیشه در طول تاریخ لاتها بازوی توانمند روحانیت بودند و این پروژه علنی بوده ودر گذشته آنها را مرید آقا میگفتند و الان بسیج