تتلو، اتهام ریاکاری و مصائب سلبریتیهای نفرین شده
زیست روزمره هنرمندان و سلبریتیهای ایرانی نمایش پیچیدهای از تناقضات، تضادهای بیپایان و درگیری گروههای اجتماعی با یکدیگر است و گاهی اوقات هیچکدام از انتظاراتی که از آنها میرود با واقعیت اجتماعی جامعهای که در آن زندگی میکنند هماهنگی ندارد.
با گذشت بیش از ۲۰ روز از دستگیری امیر تتلو، او همچنان در بازداشت موقت به سر میبرد و از اتهام و روند برگزاری دادگاهش، اطلاع دقیقی در دست نیست.
برخی منابع نزدیک به او در رسانههای اجتماعی خود خبر دادهاند که تتلو به جرم «اشاعه فساد و فحشا» دستگیر شده، مورد آزمایش سلامت روانی قرار گرفته و تاریخ دادگاه او نیز هنوز مشخص نشده است.
امیر مقصودلو مشهور به امیر تتلو، از جمله هنرمندان پرطرفداری است که فعالیتهای هنری و زندگی فردی و اجتماعیاش، با حاشیههای فراوان همراه است. سبک موسیقی و ترانههایی که ریشه در تجربه زندگی روزمره دارد و در کنار آن تیپ و قیافه، نحوه حرف زدن، بدنی خالکوبی شده و اشتیاق به ورزش، از دیگر مسائلی است که به قول خودش همواره او را زیر «ذرهبین» برده است.
از مهمترین انتقاداتی که به تتلو وارد میشود، ابراز وفاداری به رهبر جمهوری اسلامی و نظام حاکم، حمایت از دستیابی ایران به انرژی هستهای، تلاش برای کسب مجوز و تاکید بر مفاهیم و ارزشهای مذهبی است. برخی رویکردهای او باعث شده بسیاری او را به دروغگویی و ریاکاری متهم کنند.
اما چگونه است که سلبریتیهایی چون امیر تتلو از سوی برخی مردم به ریاکار بودن متهم میشوند؟ ریشه چنین برداشتی چیست و چرا علیرغم اینکه او ارزشهای دیکته شده را پذیرفته و بارها هم سرکوب شده، همچنان از سوی حاکمیت پذیرفته نمیشود؟
سعید پیوندی، جامعهشناس مقیم پاریس: ریاکاری یا دورویی بخش ذاتی یک فرهنگ یا یک گروه اجتماعی خاص نیست و افراد هیچ جامعهای هم با فرهنگ و عادتهای ریاکارانه به دنیا نمیآیند. شرایط و محیط اجتماعی است که زمینه چنین رفتارهایی را فراهم میکنند و افراد در تجربههای روزمره و عادی ریاکاری یا اشکال دورویی را در کنشهای متقابل ارتباطی بروز میدهند. از طرفی مهار افراد مشهور و صاحبنام در قلمروی فرهنگ، هنر و حتی ورزش در کشوری مانند ایران که در آن رسانههای بزرگ هم تحت کنترل شدید هستند، بخشی از سیاست «امنیت اخلاقی و اجتماعی» حکومت است. شخصیتهای مستقل و خارج از دایره بسته خودیها نباید به نمادهای جامعه مدنی و افکار عمومی تبدیل شوند، چرا که آنها از این طریق میتوانند خطری باشند برای «امنیت سیاسی» حکومت.
شرایط اجتماعی، ریاکاری ناگزیر
کم نیستند هنرمندانی که به دلیل افکار، موضعگیری و رویکردهایشان به جناحهای سیاسی، از خردهگیری و قضاوت مردم بینصیب نماندهاند.
علیرضا افتخاری، بابت یک بار در آغوش گرفتن محمود احمدینژاد در یک مراسم رسمی، هدف انتقادهای بسیار قرار گرفت. داوود رشیدی، هنرمند دیگری بود که اظهاراتش در دفاع از وضع حقوق بشر در ایران در اجلاس حقوق بشر سازمان ملل در ژنو، سوگواری پس از مرگش را هم تحت تاثیر قرار داد.
در موارد دیگری بهخصوص برای زنان، گرایش به حجاب یا اظهار نظرهایی که درباره موضوعات مختلف داشتهاند، عاملی برای حمله افکار عمومی به آنها بوده است.
در تمامی این موارد، ظن به پذیرش شرایط موجود، همچون نفرینی است که دست از سر آنها برنمیدارد.
با شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه ایران، نظرات، رویکردها، احساسات و انتخابهای روزمره آدمهای معروف ارزش اجتماعی ویژهای پیدا میکند. به همین علت همه چیز آنها محل نزاع و درگیری دائمی دو گروه موافقان و مخالفان است و معمولا اصل ماجرا هم بیش از حد سیاسیست.
عدهای این سلبریتیها را قهرمانهایی بیبدیل میدانند و کسانی هم هستند که به این افراد برچسب فرصتطلب، دو رو، فریبکار و نان به نرخ روز خور میزنند.
سلبریتیهای مورد نظر متهماند که زندگی دوگانه دارند و برای بقا دست به هر کاری میزنند. در مورد امیر تتلو نیز عمدهترین اتهام همین است.
از نظر سعید پیوندی اما اگر ریاکاری و دورویی را نوعی کردار یا گفتار بدانیم که شکاف میان باورهای واقعی و دنیای ارزشی ما و رفتار بیرونی را بازتاب میدهد، در این صورت ریاکاری یا دورویی پیش از هر چیز دروغ گفتن، پنهان کردن واقعیت و باطن و تظاهر به امر نادرست است. این مساله میتواند امری فردی و خصوصی باشد یا بهخاطر بعد فراگیر آن به نوعی رفتار جمعی مسلط تبدیل شود.
پیوندی به رادیو زمانه میگوید: «زمانی فردی دروغگو و ریاکار است که این رفتار را دائما تکرار کند و این کار بخشی از شخصیت او باشد. اگر به دو وجه فردی و اجتماعی ریاکاری بازگردیم میتوانیم بگوییم شرایط و فضاهایی در جامعه میتوانند رفتار ریاکارانه را تشدید کنند یا برعکس، دامنه آن را محدود کنند. برای مثال عدم شفافیت، وجود ممنوعیتها و محدودیتهای بیش از حد متعارف و یا پذیرفته نشده از سوی جامعه، میتواند افراد را به ناچار به سوی دورویی سوق دهد. در تجربه حکومتهای ایدئولوژیک و بسته دوران معاصر، ما شاهد حضور گسترده این پدیده بودهایم و هستیم. همزمان دیرپایی و سختجانی برخی سنتهای مربوط به گذشته و تفاوتهای فرهنگی میان گذشته و حال هم میتواند زمینهساز گسترش ریاکاری و دورویی باشد. به نظر میرسد در کشوری مانند ایران این دو وجه همزمان وجود دارند. دورویی میتواند در مرحلهای شکلی از مقاومت اجتماعی باشد ولی بهتدریج بهخاطر تداوم، درونی کردن و تبدیل شدن آن به "طبیعت ثانوی" افراد، بعد آسیبشناسانه پیدا میکند.»
عادت به نقش بازی کردن با صورتک
مذهب چه یک انتخاب شخصی باشد یا تاکتیکی برای حفاظت از خود، در ترانهها و زندگی روزمره امیر تتلو جایگاه ویژهای دارد. همکاران هنری تتلو، آهنگ تازهای با عنوان «امام رضا» را درست زمانی منتشر کردهاند که او در بازداشت به سر میبرد.
چنین رویکردهایی خشم مخالفان تتلو را دوچندان میکند. برخی از آنها میگویند تمامی این کارها استفاده ابزاری از دین و سرسپردگی به ارزشهای مذهبی حاکم بر جامعه ایران است.
در این مورد سعید پیوندی معتقد است در دوران پس از انقلاب اسلامی نوع جدیدی از دورویی شکل گرفته و از لحاظ اجتماعی فراگیر شده است که با آن نوع ریاکاری که پیش از آن و در سنتهای فرهنگی ما وجود داشته، تفاوت دارد: «به دلیل اهمیت یافتن اجتماعی نوع رابطه با دین و رونق دین مناسکی و ظاهربین و تحمیل مجموعه مهمی از محدویتها، ممنوعیتها و سرکوب فرهنگی و سیاسی، نوعی دورویی و ریاکاری نوین شکل گرفته که از آن شاید بتوان به عنوان نوعی "بیماری فرهنگی" یاد کرد. ما در جامعهای بهسر میبریم که صحنههای زندگی روزمره آن به گونهای که گافمن هم میگفت به تئاتری شبیه است با بازیگرانی که صورتک (ماسک) بر چهره دارند و زندگی اجتماعی گاه به رقص انسانها شباهت دارد با صورتک. زندگی با این صورتکها و درونی کردن آنها سبب میشود کسانی وجود آن بر روی چهره خود را هم از یاد ببرند.»
رابطه هنرمندان و چهرههای سرشناس با حکومت ایران حائز شرایط پیچیدهایست و رفتارها و چارچوبهای خاصی به آنها اجبار میشود. حملههای اخیر هفتهنامه یالثارات الحسین به برخی از هنرمندان یا سخنان امامان جمعه در ممنوعیت برگزاری کنسرتهای موسیقی در برخی از شهرها را نیز باید در همین محدوده تعبیر کرد.
سعید پیوندی میگوید: «اینگونه افراد بهخاطر تاثیری که میتوانند بر جامعه و بهویژه جوانان داشته باشند، "رصد امنیتی" میشوند و رفتار آنها از طرز لباس پوشیدن تا نوع فعالیت هنری و فرهنگی از نگاه کسانی که وظیفه حراست از "امنیت اخلاقی و اجتماعی" را به عهده دارند دور نمیماند. در ایران نوعی جنگ و تنش فرسایشی فرهنگی وجود دارد که وجوه آن را بهراحتی میتوان در زندگی روزمره دید. بسیاری تا به آنجا این سرکوب فرهنگی و تلاش برای "همسطح کردن" قلمروی هنر و فرهنگ از طریق حذف و سانسور را درونی کردهاند که جنگ فرهنگی آشکار و پنهانی را که بهطور روزمره زندگی میکنند، نمیبینند و فقط تلنگر و برخورد سازمانهای امنیتی به آنها یادآوری میکند در کجای دنیا قرار دارند و میزان مراقبتهای فرهنگی در ایران تا چه اندازه است.»
زندگی پشت دیوار سیاست
غیرسیاسی بودن از دیگر انتقاداتی است که منتقدان درباره هنرمندانی چون تتلو دائما آن را مطرح میکنند. در آذر ماه ۱۳۹۳، یوسف اباذری، استاد جامعهشناسی دانشگاه علوم اجتماعی تهران در سخنانی جنجالی و در مراسمی بهمناسبت درگذشت مرتضی پاشایی، در مورد موسیقی این خواننده پاپ گفت: «این سادهترین، مسخرهترین و احمقانهترین نوع موسیقی است. صدای فالش، موسیقی مسخره، شعر مسخرهتر ....»
اباذری، سپس از همآغوشی هنر پاپ با قدرت سیاسی حاکم سخن گفت و معتقد بود که در افتادن به چنین ابتذالی چیزی جز «همدستی دولت و ملت» نیست.
تحلیلهای اینچنینی تازگی ندارد و اکثر اوقات از طرف جناح چپ روشنفکران و نخبگان فرهنگی یا آنها که با فرهنگ عامیانه میانهای ندارند، درباره هر چیز مردمپسندی ابراز میشود.
اما آیا میتوان از هنرمندان پاپ انتظار داشت که خط مشی سیاسی داشته باشند و در غیر اینصورت آنها را به ریاکاری متهم کرد؟
به اعتقاد سعید پیوندی، زمانی که از «همسطح سازی» فرهنگی صحبت میکنیم منظور یک پدیده منفعل و تحمیل شده از بالا و از سوی ساختار رسمی نیست. همزمان باید دید جامعه چه ابزارها، تواناییها و منابعی برای مقاومت در برابر سیاستهای رسمی دارد. چرا که حتی شیوه لباس پوشیدن یک هنرمند هم نوعی پیام است.
پیوندی به رادیو زمانه میگوید: «اشکال آقای اباذری در این بحث نوعی نخبهگرایی فرهنگی و تحقیر فرهنگ عامه مردم و جوانان است. او چیزی را که خود فرهنگ میداند "اصیل" معرفی میکند و بقیه را هم مبتذل و متعلق به عامه "بیفرهنگ". اگر به بحث پاشایی و تتلو برگردیم، حکومت شاید ترجیح میداد چند مداح به جای آنها بودند. ولی وقتی چنین پدیدههایی در فضای فرهنگی سرکوب شده و سرخورده ایران از پایین شکل میگیرد، مساله مراقبت و کنترل این فرهنگ به یک چالش جدی تبدیل میشود. جنگ فرهنگی اینجا هم وجود دارد، ولی نوع جنگ و رفتار صاحبان قدرت تفاوت میکند.»
هنرمندانی که در داخل ایران فعالیت میکنند با محدودیتهایی روبهرو هستند که شاید برای کسانی که از بیرون به این میدان نگاه میکنند، غیرطبیعی و عجیب و غریب به چشم بیاید.
بهتازگی در یکی از کنسرتهای خارجی گروه موسیقی چارتار از هواداران این گروه خواسته شد برای گرفتن عکس یادگاری حتما روسری سر کنند و حجاب داشته باشند. پس از آن موجی از اعتراض به آنها در شبکههای اجتماعی شکل گرفت و میزان انتقاد از آنها به شکل ناگهانی بالا رفت.
بیشتر بخوانید:
زیست روزمره هنرمندان و سلبریتیهای ایرانی نمایش پیچیدهای از تناقضات، تضادهای بیپایان و درگیری گروههای اجتماعی با یکدیگر است. گاهی اوقات هیچکدام از انتظاراتی که از آنها میرود، با واقعیت اجتماعی جامعهای که در آن زندگی میکنند هماهنگی ندارد. فاصله شهرت تا بدنامی بسیار اندک است و هر لحظه این امکان وجود دارد که تمام اعتبار خود را از دست بدهند.
در همین زمینه
نظرها
جهان
در کشوری که تا بچه ها چشم باز میکند در خانه دروغ میشنوند و ریاکاری میبینند و سپس با بی عدالتی ها در اجتماع آشنا میشوند و راه به مدرسه و دانشگاه و محل کار راه پی جامعه میگذارند چه توقعی دارید ، در گذشته در بیشتر خانواده ها اگر سخنی نادرست از زبان کودکی بیرون میامد به او میگفتند بر و دهانت را بشور و با اخم و تخم بزرگترها مواجه میشد و حالا خانواده ها به بچه ها قبل از کودکستان رفتن آموزش میدهند که اگر در مدرسه پرسیدند پدر و مادرت نماز میخونند بگو آری ، یا اگر کسی پرسید پدرت مشروب میخورد بگو نه ، یا وقتی کسی تلفن میزند حتی در مورد عادی میگویند بگو پدر یا مادر خونه نیستند آموزش دو رنگی و چند رنگی انسانها شکل میگیرد ، رژیم جمهوری اسلمی با تفتیش عقاید و بی عدالتی اقتصادی و اجتماعی راه چند شخصیتی بدان یا بهتر بگویم بی شخصیتی را باز کرد و تا این درد ها درمان نشود جامه بیمار راه به شاهراه سعادت نخوهد دشت ، دولت به نقش گرداننده اصلی این نه بسامانی اجتماعی و این جامه بیمار مسول است و لی خود مردم هم بدلیل گوناگون آتش بیار این معرکه بوده و آب به این آسیاب فساد اجتماعی ریخته اند
بهنام
افرادی مثل تتلو هم خدا را می خواهند و هم خرما را . یعنی اینکه در عین حالی که به ابتذال فرهنگی دچار شده و اسم آن را ( سبک ) گذاشته اند ، می خواهند خود را به حکومت بچسبانند ، بلکه خرشان زودتر از پل بگذرد . من به این افراد می گویم ( فرصت طلب )