علوم انسانیِ اسلامی
ر. رمضانی − نقدِ آنچه به نام «علوم اسلامی» طرح میشود ازجمله از این جهت مهم است که چنین گفتههایی میتواند نهاد علم در ایران، و بهویژه نهاد علوم انسانی، را چند دهه واپس نگاه دارد.
آیا در همهی آنچه به نام اسلامیکردن یا بومیکردنِ علوم انسانی گفته میشود، این صرفاً قدرت نیست که آشکارا میخواهد سرشت ناعادلانه و ناموجهِ خود را به شکلی ناعادلانه و ناموجه هرچه بیشتر بازتولید و موجه کند؟ نقدِ آنچه به نام «علوم اسلامی» طرح میشود ازجمله از این جهت مهم است که چنین گفتههایی میتواند نهاد علم در ایران، و بهویژه نهاد علوم انسانی، را چند دهه واپس نگاه دارد، و نیز از این جهت که چنین گفتمانهایی راه را بر بیعدالتیها و فسادها باز میکند.
در نخستین بخش از این نوشتار دربارهی دوسویگیِ نقد علم، سیاسی بودن بحث علم اسلامی، و شکلهای مختلف نقد علم سخن میرود. در بخش دوم نسبت میان دانش و قدرت را کاویده و از این رهگذر دعوی علم اسلامی را بررسی میکنیم. نشان خواهیم داد که نمیتوان به نسبتی مطلق و گریزناپذیر میان دانش و قدرت قائل شد و نسبتی جزئی و غیرمطلق میان این دو مختص به آنچه علم غربی خوانده میشود نیست بلکه درمورد هر سنخی از علم قابل طرح است.
نظرها
نظری وجود ندارد.