کمی بهار؛ شهرنوش پارسیپور – ۱۵۳
شهرنوش پارسیپور - حسین اللهوردى در یک دکه عرقفروشى نشسته است که سه مرد وارد مىشوند. یکى از آنها پسر جوانىست که شباهت زیادى به ایرج اغیار دارد.
رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز میشود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنهای است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم میخورد.
خانم پارسیپور در این رمان میخواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز میشود. «کمی بهار» همانطور که بهتدریج نوشته میشود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار میگیرد.
شماره ۱۵۳ از این مجموعه را میتوانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:
حسین اللهوردى در یک دکه عرقفروشى نشسته است که سه مرد وارد مىشوند. یکى از آنها پسر جوانىست که شباهت زیادى به ایرج اغیار دارد. اندکى بعد حسین متوجه مىشود که مرد جوان از نوع مردانىست که نسبت به مردان کشش دارند. حسین مىکوشد با این مردان از در دوستى دربیاید و موفق مىشود. آخر شب از آنها دعوت مىکند که به خانهى او بروند. در آنجا مردان در مشروب او مادهاى مى ریزند و او را بیهوش مىکنند و تمام اموال باارزش او را مىدزدند. پس از این حادثه کینه حسین نسبت به ایرج اغیار شدیدتر مىشود. باج مفصلى مىدهد تا ایرج را از کار برکنار کند و موفق مىشود. ایرج نمى داند چرا این بلا به سرش آمده، مقالهاى مى نویسد و...
نظرها
نظری وجود ندارد.