کمی بهار؛ شهرنوش پارسیپور – ۱۵۶
شهرنوش پارسیپور - دکتر اعتماد دارد پیاده به خانه مىرود که به خلیل ملکى برمىخورد. دو نفرى به قهوهخانهاى مىروند و در آنجا بحث سیاسى در مىگیرد.
رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز میشود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنهای است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم میخورد.
خانم پارسیپور در این رمان میخواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز میشود. «کمی بهار» همانطور که بهتدریج نوشته میشود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار میگیرد.
شماره ۱۵۶ از این مجموعه را میتوانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:
دکتر اعتماد دارد پیاده به خانه مىرود که به خلیل ملکى برمىخورد. دو نفرى به قهوهخانهاى مىروند و در آنجا بحث سیاسى در مىگیرد. زمینه بحث درباره کمونیست شدن چین است که به تازگى اتفاق افتاده و همه را حیرتزده کرده است. بعد دکتر از خلیل ملکى دعوت مىکند تا براى صرف شام به خانه او برود. در آنجا صحبت از دکتر مصدق مىشود و جبهه ملى که او اخیراً ایجاد کرده است. نظر خلیل ملکى این است که دکتر مصدق را مىتوان یک نوع سوسیالیست دانست. البته او ملىگراست، اما چون بسیار صادق است مىتواند به سوسیالیسم نزدیک شود و...
نظرها
نظری وجود ندارد.