بازگشت جاودان نیچه
شهناز مسمی پرست − "بازگشت جاودان نیچه"، بخشی از کتاب" شوپنهاور و نیچه" اثر گئورگ زیمل، جامعهشناس و فیلسوف آلمانی (۱۹۱۸ – ۱۸۵۷) است.
شهناز مسمی پرست − "بازگشت جاودان نیچه"، بخشی از کتاب" شوپنهاور و نیچه" اثر گئورگ زیمل، جامعهشناس و فیلسوف آلمانی (۱۹۱۸ – ۱۸۵۷) است که در آیندۀ نزدیک توسط "نشر علم" منتشر خواهد شد. زیمل در این قطعه تفسیری اخلاقی از آموزۀ بازگشت جاودان نیچه ارائه می دهد و آن را با اخلاق وظیفه نزد کانت مقایسه می کند. سپس واقعیت این آموزه را مورد انتقاد قرار می دهد و اهمیت آن را در کارکرد تخیلی آن می داند نه در واقعیت داشتن آن.
توضیح مترجم
گئورگ زیمل یکی از اصیلترین و خلاقترین متفکران کلاسیک است که آثار ماندگاری در زیباییشناسی، اخلاق، شناختشناسی، متافیزیک، جامعهشناسی و تاریخ اندیشه دارد. "شوپنهاور و نیچه" یکی از آثار دورۀ میانۀ ( از 1900 تا 1910) است. او در این اثر تفسیری بدیع از این دو فیلسوف قرن نوزدهم ارائه میدهد و در عین حال تز اصلی خود را در بارۀ فلسفه به ما نشان میدهد.
در قطعهای که در زیر میآید زیمل ابتدا معنای بازگشت جاودان نیچه را توضیح میدهد به این مضمون که از آنجا که جرم و زمان نامتناهی است و عناصر و ترکیبات آن عناصر محدود، بالاخره پس از مدت زمانی، هر چقدر که طولانی باشد، تمام ترکیبات روی میدهند و بعد بازی از نو باید آغاز شود. پس میتوانیم بگوییم بارها این فرایند کیهانی، یعنی کل این زندگی، در گذشته رخ داده و در آینده هم بارها رخ خواهد داد.
زیمل سپس قطعه معروف نیچه را میآورد. پس از آن اهمیتی را که این ایدۀ بازگشت جاودان میتواند برای اعمال ما داشته باشد شرح میدهد و سپس آن را با اخلاق کانتی مقایسه میکند.
کانت میگوید آن گونه عمل کن که قاعدهای را که بر طبق آن عمل می کنی بتوان به قانونی کلی تبدیل کرد که همه بتوانند بر طبق آن عمل کنند. و نیچه در آموزۀ بازگشت جاودان میگوید (البته این تفسیر زیمل است) که آن چنان عمل کن که بخواهی یا بتوانی در دور بعدی کیهان هم همینطور عمل کنی.
کانت میگوید طوری عمل کن که دیگران هم بتوانند همانطور عمل کنند و نیچه میگوید طوری عمل کن که بار دیگر هم بخواهی یا بتوانی همینطور عمل کنی. هر دو تکرار نامتناعی عمل را در نظر دارند، کانت با یکی ـ در ـ کنار ـ دیگری گذاشتن و نیچه با یکی ـ پس ـ ازـ دیگری گذاشتن عمل.
از نظر زیمل این ایده، یعنی بازگشت جاودان، کارکردی اخلاقی دارد، ولی چون نیچه بر واقعیت آن نیز تأکید کرده است زیمل واقعیت آن را ضروری نمیداند و رد ضرورت آن را به صورت زیرنویسی در کتابش ارائه میدهد. به این صورت که سه چرخ را که حول محور واحدی با سرعتهای متفاوت میچرخند در نظر میگیرد و ابتدای حرکت آن سه چرخ را در لحظۀ شروع حرکت با سه نقطه روی سه چرخ که در یک امتدادند نشان میدهد، و ثابت میکند که اگر سرعت یکی از چرخ ها ضریبی از عدد پی باشد این سه نقطه هیچگاه، هر اندازه که این سه چرخ بچرخند، دوباره دریک امتداد قرار نمیگیرند یعنی این وضعیت هیچگاه دوباره باز نمیگردد.
زیمل در ادامه به لحاظ آنچه در آگاهی من(اگو) می گذرد نیز واقعیت بازگشت جاودان را رد می کند. ولی تأکید میکند که اهمیت این ایده در کارکرد اخلاقی آن است و واقعیت داشتن این ایده چیزی به کارکرد تخیلی آن اضافه نمیکند. همین که ما در لحظۀ عمل فکرکنیم که آیا میخواهیم این عمل را باز تکرار کنیم یا نه و آن را قاعدۀ عمل خود قرار دهیم کافی است.
متن
به نظر من معنای مسئولیت که در اخلاق شرافت سکنی دارد مضمون غایی یکی از عجیبترین آموزههای نیچه است، آموزۀ بازگشت جاودان. اگر، همان طور که او تعلیم میدهد، فرایند کیهانی در زمان نامتناهی و درون جرمی نامتناهی از نیروها و ماده روی دهد، آنگاه تمام ترکیبات حاصلۀ عناصر(که محدودند) درون زمان متناهی روی خواهد داد، صرف نظر از این که این زمان چه مدت طول میکشد. پس از آن که این زمان متناهی تمام شود، بازی باید از نو آغاز شود و، در پرتو علّیت، ترکیبات قبلی باید به همان نحو تکرار شود، و همینطور تا بینهایت: با فرض تداوم رویداد کیهانی، هر لحظه را میتوان نقطۀ پایانی یک دورۀ کیهانی و آغاز دیگری تلقی کرد. از این رو، محتوای هر لحظه و محتوای سراسر زندگی هر انسانی پیشاپیش به دفعات نامتناهی در توالی دقیقاً واحدی نمایان شده است. معنای واقعی این آموزه در بیان نخست آن واضح است:
«چه شود اگر روزی یا شبی اهریمنی دزدانه به کنج خلوت تنهایی تو قدم گذارد و به تو بگوید باید این زندگی را، که حال میکنی و پیشتر کردهای، بار دیگر و بیرون از شمار بکنی؛ و هیچ چیز تازهای در آن نخواهد بود، جز آن که هر دردی و هر لذتی و هر فکری و هر آهی و هر چیز وصفناپذیر کوچک و بزرگ زندگیات باید باز آید، و همه چیز با همین نظم و توالی ... ساعت شنی جاودانۀ هستی بارها و بارها خواهد گردید- و تو با آن، ذرۀ غبار... اگر این اندیشه سراپای وجودت را فراگرفت، تو را، چنان که هستی، دگرگون خواهد کرد و چه بسا نیست و نابود خواهد کرد. این پرسش که آیا تو این را یکبار دیگر و بیشمار بار میخواهی، پرسشی دربارۀ هرچه میکنی، همچون گرانترین بار بر عمل تو سنگینی خواهد کرد! یا چگونه باید نسبت به خودت و زندگیات نیکو شوی، تا چیز دیگری نخواهی جز این تأیید و قضای ازلی؟»
بنابراین، از نظر نیچه، تکرار بیپایان رفتار ما معیاری برای تصمیم آگاهانه دربارۀ ارزش آن میشود. عملی لحظهای که به طور عادی به نظر میرسد که بیاهمیت است و به راحتی با این احساس که «هر چه گذشت دیگر گذشته است» از ذهن دور میشود، اهمیتی چشمگیر میگیرد و وقتی بدانیم به دفعات نامتناهی تکرار خواهد شد دیگر نمیتوانیم به آن بیاعتنایی کنیم. بازگشت جاودان به این معناست که هر وجودی جاودان است. اگر تکرار نامتناهی وجود داشته باشد، آنگاه دیرند یک هستی با استمرار ابدیاش مترادف است. ما به شیوهای نو مسئول رفتارمان هستیم، یا دست کم مسئولیتمان را به نحوی متفاوت میفهمیم، اگر بدانیم که هیچ لحظۀ زندگیمان هرگز یکبار برای همیشه پایان نمیگیرد، بلکه ما و نوع انسان باید به دفعات بیشمار آن را درست همان طور که اکنون آن را میسازیم تجربه کنیم.
بنابراین، یکی از مضامین اصلی کانت توسط نیچه به بُعد جدیدی منتقل میشود. کانت بنیاد عمل انجام شده بر طبق وظیفه را در این امکان مییابد که شخص عامل بتواند خواهان آن باشد که اصل هدایتکنندۀ عملاش قانونی کلاً معتبر باشد. با وسوسۀ دروغ گفتن، دزدیدن، سرسخت بودن در برابر نیازمندان، یا استعداد شخصی خود را پرورش ندادن میتوان بر این مبنای اخلاقی مخالفت کرد که هیچ کس جهانی انسانی را نمیخواهد که در آن چنین وسوسههایی بهمثابه قوانین طبیعت نفوذ داشته باشند: چنین جهانی خود را بر اثر تناقضی درونی نابود خواهد کرد.
خود نفع خودخواهانۀ شخص با تعمیم یافتن چنین اعمالی اعلام مخالفت خواهد کرد، زیرا آنها بر علیه خود او نیز هدایت خواهند شد. در حقیقت، سرشت رفتاری غیراخلاقی با تکرار بیوقفهاش تغییر نمییابد، ولی در پرتو چنین تکراری، همان طور که در زیر میکروسکوپ، معناهایی که در جهان زودگذرِ فقط یکبار مورد بیاعتنایی واقع میشوند مشاهدهپذیر میشوند. ولی این معنای عملی هنجار کانتی است. بسط اعمال ما به صورت قانونی کلی هیچ اهمیتی به آنها وام نمیدهد که پیش از این در هر یک از آنها که به تنهایی در نظر گرفته میشوند نبوده باشد.
ولی کیفیت خاص ادراک ذهنی ما طوری است که عملی تکافتاده غالباً بر طبق اهمیت تام و تماماش مورد داوری قرار نمیگیرد: نتایج آن با خطوط میانبر بیشمار زندگی اجتماعی در هم میآمیزد، و تأثیرات خالصاش در تأکید آنها دستکاری و تحریف میشود. اهمیت واقعی عمل فقط در صورتی بارز میشود که محیط عملی با آن سازگار شود، در صورتی که هیچ عمل یا اثر متضادی که بر آن سایه اندازد وجود نداشته باشد، و، در کل، در صورتی که مورد تصادفی منفردی درون هاویهای از موارد دیگر نباشد، بلکه هنجاری بدون استثنا، قانونی کلی، باشد.
کانت عمل را در بُعد تکرار نامتناهی در یکی- در- کنار- دیگریِ جامعه قرار میدهد، در حالی که نیچه میگوید که عمل خودش را در یکی- پس- از- دیگریِ نامتناهی همان شخص تکرار میکند. در اینجا کانت با تأکیدش بر نتایج عمل سازگار است، و نیچه با پافشاریاش بر وجود بیواسطه آشکار سوژه. هر دو نوع تکثیر عمل به کار هدف واحدی میآید: رسیدن به فراسوی تصادفی بودن که تصور را تحتالشعاع فقط- اکنون و فقط- اینجایشان قرار میدهد. ارزش درونی عمل، یا آنچه ما مسئول هستیم، فی نفسه فراسوی زمان و شمار، کجا و کِی به کِی، است؛ ولی ما به این مقولات زنجیر شدهایم و فقط با توسل به آنها میتوانیم تحت تأثیر اهمیت واقعی عمل قرار بگیریم.
بسط فرمول کانتی توسط فیشته پیشاپیش به انتقال به زمان فرمال که در آموزۀ بازگشت جاودان کامل میشود نزدیک میشود. آنگونه که فیشته میگوید «منِ تجربی مجبور است به نحوی هماهنگ شود که بتواند تا ابد هماهنگ شده باشد. از این رو، من اصل اخلاق را با فرمول زیر بیان میکنم: طوری عمل کن که قاعدۀ ارادهات را بتوان بهمثابه قانونی ابدی برای تو تصور کرد.» بسط معیار اخلاقی به بُعد زمان و نه به بُعد جامعه باعث میشود که فرد مبنای آن معیار شود، درست همان طور که از نظر نیچه دیرند فردی تعیینکننده است و نه تکثیر افراد. اما در آرای کانت، فیشته، و نیچه، تمایلی واحد برای به دست آوردن مبنایی برای ارزشها نشان داده میشود، ارزشهایی که ما به جهت تحققشان مسئول آنها هستیم.
اگر آموزۀ بازگشت جاودان فقط اهمیتی را داشت که در قول نقل شدۀ پیشین بیان شد، یعنی نشان دادن محسوس مسئولیت نامحدود افراد برای آنچه انجام میدهند، آن گاه مجبور نبودیم مسئلۀ صدق عینی را مطرح کنیم. آن آموزه نمادی میبود، مشابه با حکم بیقید و شرط کانت، که بهمثابه ایدهای، ولی نه بهمثابه واقعیتی، عمل میکرد. ولی از آنجا که نیچه در آن نقطه توقف نمیکند و در عوض بر واقعیت بازگشت جاودان پافشاری میکند، ما نمیتوانیم در مورد اشکالات تز او ساکت بمانیم. حتی اگر بپذیریم که فرایند کیهانی در میان عناصر متناهی در زمان نامتناهی روی میدهد، هیچ دلیلی در دست نیست که هر آرایشی از عناصر باید در هر زمان یا حتی در زمان نامتناهی تکرار شود. چنین تکراری چه بسا رخ دهد، ولی ترکیبی از عناصر کیهانی را که تکراری نباشد میتوان تصور کرد. [۱]
ولی این بحث را میتوان کناری نهاد، زیرا واقعیت نمیتواند چیزی به اهمیت بازگشت جاودان بهمثابه ایدۀ نظارتکننده بر اخلاق اضافه کند. عاطفه و دلبستگی ژرفی را که نیچه گاه با آن حالت از آموزهاش سخن میراند میتوان، به عقیدۀ من، تنها برحسب مفهومپردازی منطقی غیر دقیق او تبیین کرد.
از دیدگاه منطقی، تکرار هیچ گونه اهمیت ذاتی ندارد، زیرا هیچ سنتزی امکان تکرارهای پی در پی ندارد. اگر تجربهای درون هستی من تکرار شود، این تکرار میتواند اهمیتی بسیار برای من داشته باشد، ولی فقط به این علت که من نخستین نمونه را بیاد دارم و فقط اگر من پیش از این بر اثر آن تغییر کرده باشم. ولی اگر موردِ به لحاظ تجربی غیرممکنی را فرض کنیم که در آن نمونۀ دوم مرا دقیقاً در همان حالتی بیابد که هنگامی که نمونۀ نخست رخ داد بودم، آنگاه واکنش من در بار دوم همان خواهد بود که در آغاز بود و، بنابراین، این تکرار اهمیتی برای من ندارد.
اهمیت تکرار منوط به تداوم یا استمرار من(اگو) است، که معنایی نو و نتایجی نو در نمونۀ نخست در پرتو از نو ظاهر شدن همان محتواها در بار دوم مییابد. و این مورد هنگامی که کل هستی هم باشد که بازمیگردد فرقی ندارد. نمونۀ دوم تنها در صورتی اهمیت دارد که به وسیلۀ نمونۀ نخست ترکیب شده باشد، یعنی، اگر منِ(اگوی) واحدی در هر دو حضور داشته باشد. ولی در واقعیت من بازنمیگردم، بلکه پدیداری نمایان میشود که با من در تمام صفات و تجارباش یکی است. اگر واقعیت کیفی نمونۀ دوم به نمونۀ نخست اشاره میکرد و بدین وسیله خودش تصدیق داشت که دوم است، آن گاه، درست به علت آن تصدیق، تکرارِ درست همان نخستین نمیبود.
من تصور میکنم که نیچه بر اثر مفهومی نادقیق از من(اگو) وسوسه شده است که احیای منِ(اگوی) پیشین را در حالی که فقط بازیافت همان پدیدار وجود دارد به نظر آرد. بنابراین، او به منهای پی در پی برجستگی یا معنا میدهد، منهایی که هیچ یک من نخستین نیست و هر یک صرفاً به لحاظ کیفی از همان نوع است که بقیه. در پرتو بحث پیشگفته، روشن است که حتی منِ نخست اهمیتی را ندارد که در آموزۀ نیچه به آن نسبت داده میشود. اگر جهانهای مطلقاً عین همِ بسیاری در فضا موجود باشد، ولی ارتباطی میان آنها نباشد، آنگاه محتوای اگوی من در هر یک از آنها عیناً تکرار میشود.
معهذا مجاز نیستم بگویم که من در هر یک از این جهانها زندگی میکنم. و آشکار است که این اشخاص عین هم که در راستای یکدیگر زندگی میکنند به همان نحو رفتار میکردند که اشخاصی که در پی یکدیگر زندگی میکنند، هنگامی که بر طبق آموزۀ بازگشت جاودان عمل کنند. بازگشت جاودان فقط برای کسی معنا دارد که بازگشتهای بسیار را در آگاهیاش تماشا میکند، دربارۀ آنها میاندیشد، و آنها را وحدت میبخشد؛ آن چیزی بهمثابه واقعیتی خارجی نیست. معنای روانشناختی- اخلاقی این آموزه در اشاره کردن به آن در لحظات خاص در ادوار کیهانیِ دادهشده (معلوم) است. ولی واقعیت بازگشت چیزی را به کارکرد تخیلی آن ایده اضافه نمیکند.
پانویس:
[۱] من در بیرون از خود متن به اثبات مسئلهبرانگیزی بازگشت جاودان اشاره میکنم، زیرا موضوعی تخصصی است. در اینجا دربارۀ سادهترین مورد سیستمی متشکل از فقط سه عنصر بحث خواهم کرد:
سه چرخ با اندازهای مساوی را که حول محوری واحد گردش میکنند در نظر آورید. یک نقطۀ علامتخورده روی هر یک از آنها هست به طوری که هر سه نقطه در لحظهای معین روی خطی مستقیم قرار میگیرند، خطی که میتوان آن را به وسیلۀ ریسمانی راست کشیدهشده از روی چرخها نشان داد. حال چرخها شروع به چرخش میکنند، چرخ دوم دو برابر سرعت چرخ یکم. دو نقطۀ علامتخورده روی چرخها هنگامی که چرخ یکم یک دور را تمام کرد و چرخ دوم دو دور را تمام کرد در زیر ریسمان به خط میشوند. آنها بار دیگر پس از گردش دوم چرخ یکم وگردش چهارم چرخ دوم به خط خواهند شد، و به همین قیاس. به طور خلاصه، هر دو چرخ به مواضع آغازین خود پس از n دورِ چرخ یکم و 2n دورِ چرخ دوم بازمیگردند. اکنون فرض کنیم که سرعت دور زدن چرخ سوم 1/п(1/3.14) سرعت چرخ یکم است. آنگاه 3, 2, 1،...،n دور گردش چرخ یکم با n/п,…, 3/п, 2/п, 1/п دور چرخش چرخ سوم بیان میشود.
بر اساس طبیعت عدد پی (п)، هیچ یک از این کسور نمیتواند عددی تام (صحیح) باشد. این بدین معناست که چرخ سوم هیچگاه شمار صحیحی از چرخشها را تمام نخواهد کرد هنگامی که چرخ یکم شمار صحیحی از چرخشها را کامل کرده است. ولی از آنجا که موضع لحظهای به خط شدن نقطههای علامت خورده روی چرخهای یکم و دوم، در زیر ریسمان، فقط پس از آن که چرخ یکم چرخش کاملی را انجام داد روی میدهد، نقطۀ علامت خورده بر چرخ سوم هرگز نمیتواند در همان لحظهای از زیر ریسمان عبور کند که نقاط علامت خوردۀ دو چرخ دیگر از زیر آن عبور میکنند. در نتیجه، موضع آغازین سه چرخ تا ابد نمیتواند تکرار شود.
بنابراین، اگر هر جای جهان سه حرکت وجود داشته باشد که عین رابطۀ حرکتی این سه چرخ باشد، مواضع نسبی اخذ شده توسط آنها هیچگاه نمیتواند به روابط آغازینشان باز گردد. بنابراین، متناهی بودن تعداد عناصر در سیستم، حتی اگر زمان نامتناهی برای حرکتهای آنها بدهیم، تکرار هر رابطۀ لحظهای خاصی را ضرور نمیکند.
البته چیزها چه بسا آنگونه نباشند که من آنها را توضیح دادم. حرکات کیهانی را میتوان به چنان شیوهای سامان داد که آنها بارها و بارها دور متناوبی از ترکیبات را پشت سر گذارند. ولی امکانی که هم اکنون طراحی شد به خودی خود کافی است که این به اصطلاح اثبات بازگشت جاودان را توهم بدانیم.
نظرها
کاربر مهمان
<p>ممون از خانم مسمي پرست</p>
بیژن
<p>آزمایش سه چرخ صرفا" یک آزمایش "ذهنی" است و هرگز در عمل قابل اجرا نیست. چرا که هرگز نمیتوان چرخی ساخت با سرعتی دقیقا" برابر پی یا هر عدد گنگ دیگر!<br /> تفاوت بین ریاضیات و علوم تجربی از جمله در اینست که اولی به مفاهیم ذهنی میپردازد و دومی به طبیعت . مشهور است که گاوس ریاضیدان بسیار برجسته آلمانی سده نوزدهم که خود از مکتشفان هندسه نااقلیدسی است سه نفر را چراغ به دست روی سه قله فرستاد تا با اندازه گیری مجموع زوایای مثلثی که این سه نفر سه راس آن هستند تعیین کند که آیا "هندسه جهان واقعی"(!) اقلیدسی است یا نااقلیدسی؟! ولی خوب هیچ آزمایشی با دقت صد در صد وجود ندارد وبنابر این آزمایش مذکور هرگز به نتیجه نرسید. سرانجام اینکه "هندسه جهان واقعی" هیچ معنایی نخواهد داشت بلکی تنها مدلهای ذهنی گوناگون از هندسه با معنا خواهند بود.<br /> مخلص کلام آنکه آزمایش پیشنهادی آقای زیمل نه قادر به اثبات چیزی است و نه قادر به رد آن!<br /> با سپاس</p>
شهناز مسمی پرست
<p>اگر مسئله این باشد که نمی توان چرخی ساخت با سرعتی برابر پی یا هر عدد گنگ دیگر، به نظرم این مسئله را اینگونه بتوان حل کرد:<br /> می دانیم که محیط دایره برابر است با حاصل ضرب قطر آن در عدد پی. با این حساب اگر چرخی بسازید که قطر آن یک متر باشد محیط این چرخ برابر با پی متر خواهد بود. تا اینجا که مشکلی نیست. حالا اگر این چرخ در هر دقیقه یک دور کامل بزند سرعت آن پی متر در دقیقه می شود. پس می بینید که می توان چرخی ساخت و آن را با سرعت پی متر در دقیقه به کار انداخت.<br /> عدد پی و بقیه اعداد گنگ حقیقی هستند فقط نمی توان آن ها را به صورت عدد کسری یا عدد اعشاری نشان داد. مثلا اگر بخواهید پاره خطی به طول رادیکال 2 را بسازید می توانید یک مثلث قائم الزاویه بسازید که هر ضلع قائمه آن یک واحد باشد و آنگاه وتر این مثلث عدد رادیکال 2 را نشان می دهد.<br /> بنابراین اعداد گنگ، از جمله عدد پی، همان قدر وجود دارند که اعداد دیگر.<br /> ولی این که هیچ آزمایشی با دقت صددرصد امکان ندارد البته با این مورد موافقم. در عین حال می دانیم که کاربرد ریاضیات در علوم تجربی است. در علم فیزیک مثلا اگر جسمی به جرم یک کیلوگرم و شتاب یک متر بر مجذور ثانیه داشته باشیم و اصطکاکی هم نباشد می گوییم نیرویی که بر آن وارد می شود یک نیوتون است ولی آیا در عمل می توانید دقیقا چنین آزمایشی ترتیب دهید.<br /> البته در نظر داشته باشید که این ادعای زیمل فقط برای این است که نشان دهد بازگشت جاودان ضرورت ندارد ولی چه بسا روی دهد. در عین حال مسئلۀ ناممکن بودن برگشت آگاهی شخص را، به همان نحوی که در بار قبل بوده است، مطرح می کند، تا نشان دهد که بازگشت جاودان در واقعیت روی نمی دهد و کارکرد آن فقط به صورت الگویی برای اخلاق است و همین است که اهمیت دارد. </p>