وقتی یک معلم به سینه دانشآموز مشت میزند
مشت یک معلم در هنرستانی در استان فارس، دانشآموزی را روانه بیمارستان کرده است. با وجود تاکید مسئولان آموزش و پرورش بر ممنوعیت تنبیه بدنی چرا باز این مساله اتفاق میافتد؟ آیا خشونت فراگیر و فضای آشفته اجتماعی میتواند یکی از دلایل باشد؟
این در حالیست که به احتمال فراوان موارد متعددی از تنبیه بدنی به این دلیل که آسیب جسمی سخت، واضح و آشکاری به دنبال ندارند گزارش نمیشوند. علاوه بر این ممکن است که در صورت آسیبدیدگی دانشآموز هم برخی خانوادهها از طرح عمومی این موضوع استقبال نکنند یا اساسا از روند طرح موضوع بیاطلاع باشند و دستشان هم به رسانهها نرسد.
این وضعیت در شرایطی حاکم است که جمهوری اسلامی مدعیست از زمان روی کار آمدنش تنبیه بدنی خط قرمز آموزش و پرورش بوده است و این «رژیم شاهنشاهی» بوده که در آن، تنبیهبدنی و به اصطلاح فلک کردن دانشآموزان، امری عادی و بدیهی به شمار میرفته و دولت هم بر آن اصرار داشته است.
سایت افکار نیوز با ارائه این مقایسه نوشته است که با گذشت سالهای بسیار از آن روزهای وحشتآور در مدارس و با پیشرفت تکنولوژی و وسایل ارتباطی، دیگر تنبیهبدنی در مدارس موضوع پذیرفته شدهای نیست و در سالهای اخیر هم تمامی مدیران و مسئولان آموزش و پرورش بر این مساله تاکید داشتهاند.
این ادعا در حالی مطرح میشود که بسیاری از دانشآموزان سالهای بعد از انقلاب تجربه تنبیه بدنی را داشتهاند و در مواردی هم این تنبیهها در حضور تمامی دانشآموزان مدرسه، به قصد عبرت گرفتن دیگران به اجرا گذاشته شده و حرمت و شخصیت دانشآموزان از بین رفته است.
پرسش اما این است که با وجود تاکید مسئولان آموزش و پرورش بر ممنوعیت تنبیه بدنی و با وجود آشناتر شدن عموم مردم با حق و حقوق کودکان که بیشتر محصول پیشرفت وسایل ارتباط جمعی و حضور افراد در شبکههای اجتماعیست تا عزم حاکمیت برای آگاهسازی؛ چرا همچنان تنبیه بدنی دانشآموزان اتفاق میافتد؟ آیا خشونت فراگیر و فضای آشفته حاکم بر روابط فردی و اجتماعی افراد میتواند یکی از دلایل این مساله باشد؟
بر اساس یکی از تازهترین آمارها در حوزه آسیبهای اجتماعی، در هر نه ثانیه یک خشونت و نزاع در ایران اتفاق میافتد. به این ترتیب آیا میتوان معلمان و دانشآموزان را از این چرخه خشونتطلبی جدا کرد و از معلمها خواست تا با اعصاب و روانی آرام و آسوده به کار تعلیم و تربیت دانشآموزانشان مشغول شوند؟
نکته دیگری که گاه در توجیه رفتارهای خشونتآمیز معلمان مطرح میشود، فقر و دستمزدهای پایین است. اینکه معلمان در ایران در وضعیت رفاهی مناسبی نیستند و بسیاری از آنها برای گذران زندگی باید علاوه بر معلمی به حرفه یا حتی حرفههای دیگری هم مشغول شوند. در چنین شرایطی فرصت کافی برای خودسازی و کسب آرامش برای آنها وجود ندارد و همین مساله باعث میشود که گاهی دست به رفتارهای غیرقابل توجیه بزنند.
سویه دیگر ماجرا اما بحران اخلاق است که سبب شده دانشآموزان هم در برخورد با معلمانشان گاهی رفتارهایی نامتعارف داشته باشند و از آنجا که در فضای خشن جامعه، آستانه تحمل افراد پایین میآید و همچنین از آنجا که حتی معلمان هم آموزشهای کافی برای برخورد اصولی با دانشآموزان را نمیبینند، تنبیه بدنی را به عنوان راهحل انتخاب میکنند. این در حالیست که مجازاتهای پیشبینی شده برای تنبیه دانشآموزان خاطی در مدارس شامل تذکر، احضار والدین، اخطار شفاهی در حضور دانشآموزان، تغییر کلاس، اخطار کتبی، اخراج موقت و انتقال به مدرسه دیگر است.
خود این مجازاتها گرچه پیشرفتهتر از تنبیه بدنی به نظر میرسند، اما دستکم در برخی از آنها به آسیب روحی احتمالی که متوجه دانشآموز است توجه چندانی نشده است.
نظرها
نظری وجود ندارد.