کنار آمدن با دیکتاتورهای کوچک
آیا در یک رابطه صمیمی و عاشقانه با یک فرد سلطهگر هستید یا یک کارفرما و همکار دیکتاتور دارید؟ برای کنار آمدن با او از این راهکارها استفاده کنید.
سالها پیش برای زنی کار میکردم که خوی آتیلا را داشت اما خودش را شبیه مهاتما گاندی نشان میداد؛ زنی که دوست داشت بر همه جزئیات تسلط داشته باشد، بسیار کنترلگر بود و یک وقتهایی به شدت زور میگفت. برای صاحبکار من مهم نبود که کارمندانش هر ثانیه چه میکنند اما برایش بسیار اهمیت داشت بداند آنها به چه فکر میکنند. او به هوش و ابتکار عمل آدمها اعتباری نمیداد اما نظرش در مورد آدمها خیلی سریع تغییر میکرد.
البته من این مساله را خیلی شخصی نمیکردم. چون متوجه بودم که فقط نظر و ایده و اعمال من تحت کنترل نبود. او با همه همینطور رفتار میکرد. اما مساله این است که این دیکتاتورها زندگی را جهنم میکنند. آنها هم زندگی خودشان را سخت میکنند و هم زندگی دیگران را. یک لحظه تصور کنید که بخواهید هر چیزی را در زندگیتان کنترل کنید. همه ما نیاز داریم محیط زندگیمان را تا اندازهای کنترل کنیم. این چیزی است که به ما امنیت میدهد. اما سلطه گرها در این زمینه سیریناپذیرند.
بهخاطر این روحیه «همین یا هیچ چیز» افراد سلطهگر، دیگران همیشه احساس میکنند در معرض آزار و خشونت قرار گرفتهاند. اما سلطهگرها با قصد و غرض این کار را نمیکنند. آنها لزوما بد نیستند یا هدفشان بدی کردن نیست.
آیا فرد سلطهگری در زندگی شما وجود دارد؟ آیا شما در یک رابطه صمیمی و عاشقانه با یک فرد سلطهگر هستید یا یک کارفرما و همکار دیکتاتور دارید؟ برای کنار آمدن با این کنترلگرها از این راهکارها استفاده کنید.
رفتارهای خوب و سلطهگرانه را از هم جدا کنید
حتما بارها از خودتان پرسیدهاید که چطور توانستهاید با فردی زندگی یا کار کنید که اینقدر دوست دارد همه زندگیتان را کنترل کند. اما واقعا چرا این اتفاق میافتد؟ یکی از دلایل آن میتواند این باشد که او از جنبههای دیگری خوب است. او ممکن است سختکوش، سخاوتمند و همراه خوبی باشد ولطف زیادی در حقتان کرده باشد. حقیقت این است که رها کردن چنین آدمی راحت نیست. بنابراین برای کنارآمدن با چنین آدمی باید بین خوبی و بدی او تفاوتی قائل شوید. در غیر اینصورت این احتمال وجود دارد که مورد یک اخاذی عاطفی قرار بگیرید.
مثل این است که آدمی که خیلی دوستتان دارد ماهی یک بار از شما پول بدزدد. آیا بهخاطر مهربانی او با دزدی پول کنار میآیید؟ شما نباید سلطهگری و روحیه کنترلگر او را بهایی برای مهربانی و لطف و مهربانیاش بدانید. میتوانید به خودتان بگویید: «او به شیوههای مختلف و خیلی وقتها با من خوب است. روز تولدم برایم کیک پخت، همیشه بچهها را از مدرسه برمیگرداند خانه اما از طرف دیگری او همیشه میخواهد به من بگوید که چه باید بکنم. این موضوعی است که باید آن را حل کنم.»
اگر این دو مساله را از هم جدا نکنید در برابر سلطهگری این آدمها احساس گناه و ناراحتی میکنید. اما اگر یاد بگیرید که موضوعات را از هم جدا کنید میتوانید در برابر خواستههای غیرمنطقی آنها بایستید. در اینصورت اگر آنها بخواهند با منطق «من همه کار برایت کردهام» با شما بحث کنند، شما هم میتوانید به این مساله اشاره کنید که این دو مساله از هم جدا هستند.
به آدم سلطهگر این فرصت را بدهید تا رفتارش را اصلاح کند. به او بگویید: «بله، تو از خیلی از جنبهها آدم خوبی هستی اما در این موضوع خاص مرا کنترل میکنی و زور میگویی. آیا بهخاطر همه خوبیهایت میتوانی این روحیه را عوض کنی؟»
خیلی از افراد سلطهگر تا وقتی به آنها یادآوری نشود واقعا نمیدانند که چه رفتار سلطهگرانهای دارند.
در زمین خودت بمان و بحث نکن
به ندرت پیش میآید که یک بحث با آدم سلطهگر به خوبی پیش برود. چون آنها خیلی استادانه این باور را به خود و دیگران القا میکنند که حق با آنهاست. آنها معنای کلمه «حقیقت» هستند و در تمام زندگیشان تمرین کردهاند که حق با آنها باشد. بنابراین بحث با این افراد تقریبا غیرممکن است.
پش حرفتان را بزنید اما به این فکر نکنید که آنها حرفتان را میفهمند یا میپذیرند. مثلا میخواهید کفش بخرید و او میگوید یک جفت کفش خاص مناسب شماست. در این موقعیت خاص هیچ وقت نباید به دام او بیفتید و برایش دلیلی بیاورید که چرا آن کفش را دوست ندارید و فقط به این جمله غیرقابل بحث اکتفا کنید که «من این کفش را بیشتر دوست دارم.»
تکنیک شکستن رکورد
اگر شخص سلطهگری میخواهد شما را کنترل کند و مثلا وادارتان میکند تا یک جفت کفش مورد علاقه او را بخرید. به این ترتیب پیش بروید:
سلطهگر: بهتر است این کفش را بخری. چون به نسبت قیمتش خیلی میارزد.
شما: میدانم چه میگویی. اما من این کفش را دوست دارم.
سلطهگر: این یکی کفش جنس بهتر و دوام بیشتری دارد.
شما: میدانم. اما من همان کفش را دوست دارم.
سلطهگر: این کفش الان مد است.
شما: میدانم. اما من همان کفش را دوست دارم.
سلطهگر: اصلا برو همان کفشهای مسخره را بخر.
این فقط یک مثال ساده از یک مکالمه با فرد سلطهگر است که بارها و به شکلهای مختلف اتفاق میافتد و این روشی است که باید در برابر یک دیکتاتور کوچک به کار ببرید. فقط به همین دلیل ساده اکتفا کنید و از بحث کردن با آنها دوری کنید. این افراد میتوانند ساعتها با شما بحث کنند که کفش مورد نظرشان مد است یا به صرفهتر است اما هیچ وقت نمیتوانند درباره اینکه چرا آن کفش دیگر را دوست دارید بحث کنند.
شوخی در برابر سلطهگر
همه دیکتاتورهای تاریخ دید بسیار بدی به شوخی داشتهاند. چون خنده و شوخی و تفکر منعطف تهدیدی برای ذهن بسته آنهاست.
سلطهگرها شان خودشان را خیلی بالا میبینند و بنابراین طبع طنز بالایی ندارند. به ویژه وقتی موضوع مربوط به خودشان باشد. اگر کسی بتواند به خودش بخندد یا با خودش شوخی کند، دید بازتری به مسائل دارد.
شما میتوانید به آرامی طنز را به رابطه با فرد سلطهگر اضافه کنید. با این روش به مرور و بدون اینکه با او رودررو شوید انطعاف بیشتری در رابطه ایجاد میکنید.
زنی را میشناختم که در رابطه با همکار سلطهگرش به شوخی و طنز به او میگفت: «مگر من چاکر تو هستم؟» او همیشه در برابر دستوراتش تعظیم میکرد و با خنده میگفت: «نقش من در زندگی شنیدن و اطاعت از توست.»
همانطور که ممکن است شما هم تصور کنید فرد سلطهگر هم از این رفتار احساس ناراحتی میکرد اما بعد از مدتی سعی کرد تا رفتارش را اصلاح کند. این واکنش به همکار دیکتاتور در واقع شانسی بود که به خودش داده شد تا اثر رفتارش را ببیند. هیچ گاه قدرت طنز را دست کم نگیرید.
یک هشدار
از همه ظرفیتهای طنز استفاده کنید اما اگر واقعا در موقعیتهایی احساس میکنید باید در برابر رفتار سلطهگرانه او بایستید طنز و شوخی شما ممکن است این سوءتفاهم را ایجاد کند که نسبت به رفتار آزاردهنده او خیلی هم جدی نیستید. طنز فقط راهی برای کاهش قدرت سلطهگری اوست، اما میتواند پیامهای متناقضی داشته بشد. پس اگر راه استفادهاش را بلد نیستید آن را به کار نبرید.
آماده برای فرار
در نهایت وظیفه شما این نیست که یک سلطهگر را کنترل کنید. یک انسان بالغ میداند چه چیزی را میتواند تغییر بدهد و چه چیزی را نمیتواند. اینکه بخواهیم هرچیزی را کنترل کنیم یک رفتار کودکانه است. چون بچهها فکر میکنند مرکز جهان هستند و قدرت کنترل دارند. اما شما آدم بالغی هستید که میدانید همه چیز در قدرت اراده و اختیارتان نیست. بنابراین اگر آدم سلطهگری را میشناسید که قابل تغییر نیست، برای حال خودتان بهتر است که از چنین آدمی فاصله بگیرید.
اگر دائما توسط یک نفر کنترل شوید، هرگز رشد نمیکنید و پیشرفتی نخواهید دشت. اگر با کنترل و سلطه دیگران مشکلی ندارید یا احساس میکنید که این فرد آنقدر در زندگیتان موثر است و آدم خیلی خوبی است که ارزش چنین هزینهای را دارد، پس با آن کنار بیایید. اما اگر تنش زیادی را احساس میکنید و نمیتوانید این وضعیت را بپذیرید، وقت آن رسیده است که فکری به حال این وضعیت بکنید.
مثلا من آن کار را رها کردم و زندگیام را تغییر دادم.
نظرها
مريم مقتدي
يك خاله دارم كه ديكتاتور كوچيك است،'. كاش زودتر با تكنيك شمسان ركورد اشنا شده بودم. اين آدم ها متوجه خشونت رفتاريشان نيستند.
علي
خيلي عالي و زيبا