● دیدگاه
از معضل ترکی ایران تا معضل ایرانی ترکیه
ایران و ترکیه از معضلات مشابهی رنج میبرند، همچنان که عربستان سعودی و ایران؛ معضلاتی که ریشه آن به ۱۴ قرن پیش برمیگردد و امروز در حمام خون خاورمیانه در قالب جنگهای فرقهای سرریز شدهاند.
اخیرا نوشین منگو [خبرنگار و مجری تلویزیون سی ان ان ترک] یادداشتی درخشان در روزنامه حریت منتشر کرد زیر عنوان «معضل ترکی ایران». منگو از برخوردش با مرد جوانی حین گشت و گذار در کاروانسرایی تاریخی بیرون کاشان نوشت و از اینکه این جوان ادعا کرده بود زبانی به نام ترکی وجود ندارد، چراکه ترکی «لهجهای از زبان فارسی» است.
منگو که از این گفتگو «حیرت» کرده، همچنین نوشته است دیگر جوانان فارس معتقد بودند که زبان ترکی نوعی فارسی معیوب و بد ادا شده است. منگو در این یادداشت نتیجه گیری کرده که «اگرچه هرگز با صدایی بلند و واضح بیان و اعلام نشده، اما ایران نیز به معضل ترکیه دچار است.» حق با اوست.
منگو همچنین در این یادداشت به ماجرای حبس یک خبرنگار ورزشی به مدت چند ماه در سلول انفرادی در سال ۲۰۰۹ اشاره کرده که جرمش تنها انتشار یک پوستر هواداری برای تیم آذریهای تبریز تراکتورسازی بوده؛ پوستری به زبان ترکی و با محتوای «زنده باد تراکتورسازی».
«اوضاع ایران این طوری است.» منگو میگوید: «اگر دولت احساس کند شما تهدیدی جدی هستید، یک دلیلی پیدا میکند که شما را به محاکمه بکشاند.» به نظر آشنا میآید، نه؟ این ترکیه و نه ایران است که عنوان بزرگترین زندانبان روزنامهنگاران در جهان را یدک میکشد. حالا رقم «پاکسازی ترکی» به عددی فراتر از صدهزار نفر رسیده است. درست مثل ایران، در ترکیه هم «اگر دولت احساس کند شما تهدیدی جدی هستید، یک دلیلی پیدا میکند شما را به محاکمه بکشاند.»
جنگ مسلمانان علیه مسلمانان
و البته مشکل فراتر از «معضل ترکی ایران» یا «معضل ایرانی ترکیه» است. ماجرا، همان طور که پیشتر همین نویسنده روی آن دست گذاشته، شکافی به قدمت ۱۴ قرن است که بدواً حتی یک مشاجره الهیاتی را نیز برنینگیخت، هرچند بعدتر مشاجراتی از این دست نیز همراه با تأملات و تعاملات سیاسی دورانهای متفاوت وارد صحنه شد. «شکلی نیست که این بخش از جهان میتوانست بسیار آرامتر و صلحآمیزتر باشد، با خشونتی بسیار کمتر، شاید با جذابیت کمتری برای تماشا، بسیار سرسختتر برای رخنه خارجیها، اما قطعاً بسیار معقولتر و مناسبتر برای زندگی، اگر طائفههای رقیب در قبیله محمد، قریش، این دشمنی را باهم آغاز نمیکردند؛ دشمنیای که هرگز به ذهنشان خطور نمیکرد بتواند تا قرنها بعد تداوم داشته باشد.»
چند روز پیش، رجب طیب اردوغان «افرایش سلطه و تمایل شیعه به گسترش قلمرویش در عراق» را محکوم کرد. معمولاً در این بخش جهان، سنیها و شیعهها همدیگر را به تلاش برای «گسترش» مرزهای فرقهایشان و اقدام برای «تضعیف دیگری» متهم میکنند. به احتمال بسیار زیاد، هر دو بلوک قدرت راست میگویند. و البته خیلی زود در صحنهای دیپلماتیک که به درد گرفتن عکسهای فراموشنشدنی میخورد، هر دو بلوک غیرمسلمانان را به طراحی توطئه برای به جان هم انداختن فرقههای مسلمان و کندن چاه بهر یکدیگر متهم میکنند. مقصر این توطئهگران خارجیاند! سوالی که مسلمانان از خودشان نمیپرسند این است که چرا سنیها و شیعیان این قدر احمقاند که تبدیل به مهرههای شطرنج توطئه غیرمسلمان میشوند – اگر به راستی توطئهای در کار باشد؟ سوال این است: چرا آنها گول میخورند و مسجدهای همدیگر را بمباران و برادران مسلمان خود را قتل عام میکنند؟
خود آقای اردوغان قبلاً اعتراف کرده که «در حمام خون [خاورمیانه] هم قاتلان و هم مقتولان هردو مسلماناناند.» چرا؟ آیا چون مسیحیها، یهودیها، هندوها، بوداییها، شینتوها و خداناباوران باهوش دارند مسلمانان نه چندان باهوش را به جان هم میاندازند؟ آیا این نظریه مبنی بر نوعی اعمال تبعیض درقبال خویشتن نیست؟
معضل ایرانی عربستان، و معضل وهابی ایران
برای مواجهه با واقعیتی که در آن زندگی میکنند، مسلمانان باید سوالهای بهتری از خودشان بپرسند. مثلا، چرا وهابیها به شکل کینتوزانهای ضد شیعهاند و همین طور برعکس؟ چرا برای وهابی، شیعه «رافضی» شیطانپرست و برای شیعی، وهابی گمراه و منحرف، و نزد هریک دیگری «کافر» است؟
آیا تصادفی است که در مدارس عربستان سعودی به دانشآموزان تدریس میشود که شیعه بدعتی یهودی است؟ آیا اتفاقی است که در سال ۲۰۰۶، عبدالرحمن البراک مفتی وهابی، فتوا صادر کرد که شیعیان «کافر، مرتد ومنافقاند... و از یهودیها و مسیحیها خطرناکتر اند»؟ چرا جبهه النصره، همزاد جوانتر القاعده، که اکنون تغییرنام داده، در سال ۲۰۱۲ اعلام کرد: «این عملیات مبارک و فرخنده تا زدودن خاک سوریه از لوث وجود نصیریه [علویهای سوریه] و تا رهایی سنیها از ظلم و ستم آنها ادامه خواهد یافت»؟
«معضل ترکی ایران» و «معضل ایرانی ترکیه» به این زودیها حل نخواهد شد، همچنان که معضل ایرانی عربستان سعودی و معضل وهابی ایران؛ دست کم تا وقتی که مسلمانان این منطقه از جهان، مسلمانان را بزرگترین قاتل مسلمان میدانند صرفا به خاطر توطئههای غیرمسلمانان.
منبع: روزنامه حریت
بیشتر بخوانید:
نظرها
اسیر هویت اکتسابی
من کاملا درک میکنم اصل قضیه را. انکار هویت دیگران! این معضل در میان همه جوامع است. تهرانی لهجه مشهدی تحقیر میکند. شهری روستایی را تحقیر میکند. پایتخت نشنی شهرسانی را. فارسی زبان غیر فارسی زبان و ترکی غیر ترکی را، ترکی فارسی لهجه عربی و برخی هم حیت منکر وجود زبان ترکی و ترکی اذری!،عربی غیر عربی را. مسلمان غیر مسلمالن را. مسحی غیمسیحی را... این معضلف ریشه اش بر میگردد به طبیعت انسان ها. به طور طبیعی، نیوری تدافعی انسان و غریزه، در مقابل غریبه (متفاوت) موضع تدافعی دارد. در ابتدای امر، غریبه از خود میراند. هر چیزی که برجسته شود از انسانی در برابر انسانی از تفاوت ظاهر تا صدا و عقیده و فرهنگ.. همگی نوعی غریبه گی است. تنها زمانی که انسانها دارای ارتباط بالا و منافع مشترک شوند با هم غربیه گی کنار میگذارند. هرگونه تحریک و تقویت این تفاوتها و یشتر برجسته کردنشانف عامل نزاع و برورد میشود. پان ها و نژادپرستها، از عواملی هستند نقش منفی دارند. راه حل، پرهیز نفرت افکنی و تفرقه است. اگاهی رسانی، برقراری رابطه و سعی در درک یکدیگر. همچنی واقع بینی و عدم پیروی از عقاید و کسانی که دنبال نزاع و دعوا میان گروههای متفاوت قومی و زبانی و عقیدتی هستند. رجوع به ملیت مشترک بر مبنای هویت جغارفیای یک کشور و عدم دنباله روی از انگاره های جدایی طلبی و مرزکشی میان توده انسانها. از خودگذشتگی و همدلی
bijan
در چنین جهان تقسیم شده ای و نبود دیالوگ میان طبقات اجتماعی عقلانیت و منطق تنزل یافته و نفرت و خشونت یگانه راه عملی برای تحقیر شدگان است که پیامدی خطرناک برای تمدن بشری خواهد داشت .
صمد
در دهه 50 شمسی یهودیان ایران به دعوت دولت اسراییل برای کوچ به آن کشور لبیک گفتند و بخش بزرگی از آنها به اسراییل مهاجرت کردند. همین ماجرا برای ارامنه ایران رخ داد و یک موج مهاجرت ارامنه به ارمنستان را شاهد بودیم. بترسید از زمانی که تورک ها، کردها، عرب ها و بلوچ های ایران به دنبال آرمان های قومی خود این سرزمین را به قصد کشور دیگری ترک کنند.