«من، دنیل بلیک»: تلاش برای حفظ کرامت انسانی
تازهترین ساخته کن لوچ موقعیت دشوار انسانهای زحمتکش و آبرومندی را بیان میکند که در یک جامعه اشباع شده، گرسنهاند. آنها صدقهبگیر نیستند.
زمستان ۱۹۸۶. یک دانشجوی جوان ایرانی که تازه به آلمان آمده است. یکی از مهمترین آدرسها رستورانیست که راهبههای کاتولیک صومعه «شرویر» آن را اداره میکنند. اگر گرسنه بمانی، غروبها میتوانی یک وعده غذای گرم به رایگان نوش جان کنی. ایستادن در صف طویل انسانهای ندار اما جربزهای میخواهد که آن دانشجوی ایرانی از آن بیبهره است. شاید هم گرسنگی آنقدر شدید نیست.
صبح یک روز زمستانی همان دانشجو را در اداره خدمات اجتماعی میبینیم که به عنوان مترجم، یک بانوی سالخورده اصفهانی را همراهی کرده است. آنها با یک فاصله سنی چهل ساله در آن لحظه در حد دو شماره فروکاستهاند و او این را به خوبی احساس میکند.
موضوع فیلم «من، دنیل بلیک» ساخته کن لوچ، کارگردان بریتانیایی به هر دو این صحنهها ربط دارد: موقعیت دشوار اشخاص فقیر اما آبرومند در جامعهای که از تفاهم با فرودستان بینصیب مانده و «دولت رفاه» را با دیوانسالاری طراحیشدهای، روز به روز، بیش از قبل زمینگیر میکند.
بیان سینمایی و ناتورالیستی فقر
«من، دنیل بلیک» نخل طلای شصت و نهمین جشنواره فیلم کن در سال ۲۰۱۶ را به دست آورد و اکنون در سینماهای اروپای مرکزی به نمایش درآمده است: فیلمی برای همه کسانی که به لایه متوسط اجتماع تعلق دارند و به خاطر بار سنگین مالیاتها، همبستگیشان با لایههای فرودست جامعه از بین رفته و با روی آوردن به پوپولیسم سیاسی، در پی از میان برداشتن «دولت رفاه»اند. این فیلم برای آن دانشجوی ایرانی در سالهای سپری شده و همه تبعیدیهای جهان یک فیلم خاطرهانگیز است.
فیلم با صحنهای از یک گفتوگوی تلفنی آغاز میشود. دنیل بلیک، یک کارگر ۵۹ ساله که به طور غیر منتطرهای سکته قلبی کرده، میبایست ثابت کند که تا زمانی که بتواند مجدداً سر کار برود، ماهانهی از کارافتادگی شامل او میشود. این گفتوگوی تلفنی از یک سویه برجسته طنز سیاه برخوردار است: کارمند اداره خدمات اجتماعی میگوید دانیل بلیک میبایست ماهانهاش را از اداره کار دریافت کند. اداره کار اما میگوید وقتی ماهانه به او تعلق میگیرد که تقاضای کار کرده باشد. کسی که در اثر سکته قلبی از کار افتاده اما چگونه میتواند متقاضی کار باشد؟ یک دور باطل شکل میگیرد و چنین است که یک مرد زحمتکش و مهربان و بیریا، بدون حتی یک سنت معطل زندگی روزانهاش میماند و با اینحال آنقدر نسبت به انسانهای دیگر احساس مسئولیت میکند که به کمک کاتی، مادری که به تنهایی میبایست دو بچه بیپدرش را بزرگ کند بشتابد. آنها با هم در صف اداره خدمات اجتماعی آشنا شدهاند.
کارمند اداره خدمات اجتماعی این زن و مرد را که فقط فقر آنها را به هم پیوند داده به باد ناسزا میگیرد: آدمهای تنبل. انسانهای سربار و مفتخور.
در این رابطه بین این زن و مرد تهیدست، کن لوچ با شیوه بیان ناتورالیستی که در آثار پیشین او هم (برای مثال «سهم فرشتگان») سراغ داریم و بدون هیچگونه سانتیمانتالیسمی، روایتی سینمایی از همبستگی انسانهای ندار و عدم تفاهم دیگران در یک جامعه بیرحم به دست میدهد.
تلاش برای حفظ کرامت انسانی
کن لوچ هرگز از گفتن این حقیقت پرهیز نکرده که مهمترین درگیری ذهنی او دشواریها و بحرانهای زندگی روزانه زحمتکشان و حاشیهنشینان است. از گفتههای اوست:
طبقه حاکم با ترفندهایی در پی آن است که انسانهای فقیر و اشخاص بیکار احساس کنند که خودشان مسئول بدبختی و نداریشان هستند. تو بیکاری؟ پس حتماً عرضه نداری. طبعاً این دروغی بیش نیست. زیرا فقر یک امر ساختارمند است و به ساز و کار سیستم ربط دارد.
در درام «من، دنیل بلیک» لحظههای تأثیرگذار کم نیست. یک نمونه: کاتی به فروشگاهی رفته است که در آنجا انسانهای ندار و بیچیز میتوانند مواد غذایی مورد نیازشان را تهیه کنند. او که گرسنه است، بیتاب میشود و در صف یک کنسرو لوبیا سر میکشد و همین که گرسنگیاش تسکین پیدا میکند، از خودش شرمش میآید. انسان به راستی چه حسی دارد، وقتی که در یک جامعه مرفه و اشباعشده زندگی میکند و با این حال گرسنه است؟
شخصیتهای کن لوچ در پی جلب ترحم دیگران نیستند. آنها انسانهاییاند مغرور و شایسته احترام که به خاطر بدبیاری فقیر شدهاند و به همبستگی نیاز دارند. فیلم روایتیست از جدال انسان برای حفظ کرامت انسانیاش که البته در جامعه تضمین شده. این نکته، حال و هوای فیلم را اروپایی میکند و بیینده ایرانی را که به فیلمهایی مانند «بیپولی» حمید نعمتالله خو گرفته از فضای فیلم دور میکند؛ و این مهمترین تفاوت جامعهایست که فقر را درونی کرده و به فرهنگ صدقه در پوشش مناسبتهای دینی پناه آورده با جامعهای که هنوز به کرامت انسانی باور دارد. اولی در برابر فساد سر خم میکند و خو میگیرد که پنهانش کند، پس هنرش هم توجیهکننده و پنهانکننده است دومی میایستد که آشکارش کند، پس هنرش هم افشاگر وآشکارکننده است.
پیشپرده فیلم «من دنیل بلیک» ساخته کن لوچ
نظرها
نظری وجود ندارد.