ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

به سراغ زنان می‌روی؟ تازیانه را فراموش مکن!

محمود صباحی − به راستی مقصود نیچه از این گزاره چیست؟ من سه تفسیر در این جا ارائه خواهم داد که هریک به مقطعی از زندگی فکری من تعلق داشته‌اند.

در کتاب «چنین گفت زرتشت» نیچه (درباره‌ی زنان پیر و جوان) پیرزنی بر سر راه زرتشت ظاهر می‌شود و پس از شنیدن حرف‌های زرتشت درباره‌ی زنانْ حقیقتی را با او در میان می‌گذارد: به سراغ زنان می‌روی؟ تازیانه را فراموش مکن!

به راستی مقصود این گزاره چیست؟

من سه تفسیر در این جا ارائه خواهم داد که هریک به مقطعی از زندگی فکری من تعلق داشته‌اند و سومین تفسیر اما تازه‌ترین دریافت من از این گزاره‌ی مشهور است.

مجسمه نیچه و یک زن در شهر ناومبورگ (آلمان)، اثر هاینریش آپل (۲۰۰۷)
مجسمه نیچه و یک زن در شهر ناومبورگ (آلمان)، اثر هاینریش آپل (۲۰۰۷)

این گزاره اغلب سبب سوءتفاهم بوده است، اما مگر سوءتفاهم راهی برای رسیدن به فهم درست و تفاهم راستین نیست؟ پس چه باک از سوءتفاهم‌ تا آن هنگامی که نردبانی می‌افرازد برای برجستن از چنبر سوءتفاهم؟! ـــ از سوءتفاهمْ تنها باید هنگامی باک داشت که ادعای خاتمیت و ختمیت می‌کند و خود را همچون حقیقت نهایی و غایی فرا می‌آورد!

 تفسیر اول

تازیانه، استعاره‌ای از آلت رجولیت است و از این رو، این گزاره چنین درک شود: وقتی به سراغ زنان می‌روی فراموش نکن که آلت رجولیت‌ات را هم با خودت برداری که در نزد زنان فقط چنین چیزی به کارت خواهد آمد! ـــ و در واقع این تفسیر، تازیانه را استعاره‌ای صرفاً جنسی درمی‌یابد. این گزاره سرراست می‌گوید زنان موضوعی جنسی‌اند و نه فراتر از آن؛ یعنی وقتی سراغ آن‌ها می‌روی توقعی غیر از برآوردن تمنای جنسی نباید داشته باشی! ــ این تفسیر خواسته یا ناخواسته بر دیدگاه جامعه‌ای مرد/پدرسالار صحه (=صحّ) می‌گذارد و پیر زن را هم نمادی درمی‌یابد که این دیدگاه مردسالارانه را تأیید می‌کند.

پیر زن به مثابه سخن‌گوی چنین جامعه‌ای گمان می‌کند که چیزی جز رانه‌ی جنسی، زن و مرد را به هم نمی‌پیوندد و هر چیزی غیر از آن خود به خود در ارتباط با زن به حاشیه رانده می‌شود چرا که زن چیزی فراتر از آن را نمی‌خواهد و از همین روست که کل رابطه را هم بر همین پایه‌ ارزیابی می‌کند. بسنده است که خردمندترین مرد تازیانه‌ی خود را فراموش کند یعنی جنسیت خود و زن را نادیده بگیرد، آن گاه همه چیزی از هم فرو می‌پاشد و هر ارزشی به ضد ارزش بدل می‌شود. این تصور، در حقیقت انگاره‌ی آرمانی جامعه‌‌ای سنتی است که جامعه‌ی ایرانی خود یکی از نمودهای زنده‌ی چنین جامعه‌ای است. جامعه‌ای که هنوز در اعماق ذهنی خود زن را تنها ابژه‌ی جنسی درمی‌‌یابد و از این رو در حجاب‌اش می‌کند و پیر زنان و زنان بسیاری نیز همچنان از ارزش‌هایش دفاع می‌کنند.

تفسیر دوم

تفسیر دوم می‌گوید در این جا مقصود از فراموش نکردن تازیانه چیزی نیست مگر فراموش نکردن سرکوب زنان؛ یعنی این پیرزن بنا بر تجربه‌اش به ما مردان توصیه می‌کند که از تنبیه زنان نباید غفلت ورزیم و هر از گاه باید گربه را در دم حجله‌ی آنان بکشیم تا آنان جسارت نکنند پای از گلیم پیش بافته‌ی خویش درازتر کنند.

تازیانه در این تفسیر ابزار سرکوب و سلطه‌ی مردان بر زنان است. این پیر زن در لفافه به ما می‌گوید: «زن و اژدها هر دو در خاک به»! ـــ پوزه‌ی آن‌ها را هر باره باید بر خاک مالید تا به دون‌پایگی و دون‌مایگی خود هراز گاه واقف شوند و بدین‌وسیله خیال گردن‌فرازی به سرشان راه نیابد.

در این تفسیر هم می‌توان گفت که پیرزنِ «چنین گفت زرتشت» نماد دیدگاه سنتی پیرامون زنان است: انعکاسی است از آن فهمِ کهن که مرد را در مقام پدر در کانون عالم نشانده بود و از او می‌خواست که مردانگی‌اش را با تحقیر و آزار زن تأمین کند.

بدیهی است که این دیدگاه را نباید با دیدگاه زرتشت (که افکار نیچه را نمایندگی می‌کند) این‌همان گرفت و آن را در زمره‌ی اندیشگان او جای داد چرا که این تفسیر با آن دریافت بنیادین نیچه از حقیقت به مثابه زن که شاکله‌ی فلسفی او طرح می‌اندازد، هرگز سازگاری ندارد:

«اگر حقیقت زن باشد ـــ چه خواهد شد؟ آیا این ظن نخواهد رفت که فیلسوفان همگی، تا بدان‌جا که اهل جزمیت بوده‌اند، در کار زنان سخت خام بوده‌اند؟ آن جدی بودن هولناک، آن پیله کردن ناهنجار که، بنا به عادت، تا کنون بدان شیوه به سراغ حقیقت رفته‌اند، مگر وسایلی ناشیانه و ناجور برای نرم کردن دل یک زن نبوده است؟ شک نیست که این زن نگذاشته است او را به چنگ آورند.»

(سطور آغازین فراسوی نیک و بد، ترجمه‌ی آشوری. البته فراسوی خیر و شر ترجمه‌ی دقیق‌تری است).

او به درستی اشاره می‌کند که جابرانگی و جزمیت، و به تبع خشونت هرگز راهی نیست که بتوان با آن دل زنی و حقیقتی را به دست آورد.

حقیقت هر چیز و دل هر زن تنها زمانی خود را پدیدار می‌کند که از بیم و هراس رسته باشد. سوای این، من بر این دیدگاه‌ام که هرچه با زور و تحکم و رعب افکنی حاصل آید ارزش، کیفیت و طعم طبیعی خود را از دست خواهد داد: تباه و تباهنده خواهد شد!

«گزاره‌ی به سراغ زنان می‌روی؟ تازیانه را فراموش مکن» ـــ بیش از آن که متعلقِ دنیایِ فکری نیچه باشد، از آنِ آن جهان کهنِ افلاطونیِ‌ دوگانه‌پنداری است که جهان شدن یعنی جهان زنانه را تابع جهان آرمانی درمی‌یابد و کار مرد به مثابه فیلسوف را چنین درک می‌کند که او باید بر این زن، بر این شدن و تلون خیره سر، چیره شود و آن را با جهان ایستای ایده‌ها هماهنگ سازد. هماهنگی‌ای که همانا سعادت اوست.

تفسیر سوم

چیست این تازیانه که مرد آن را نباید فراموش کند؟

این تازیانه از نگر من تازیانه‌ای برای انذار و هشیواری است. تازیانه‌ای است برای تنبه مرد و نه برای تنبیه زن!

این تازیانه از سنخ همان تازیانه‌ای است که در شعر حافظ نیز از آن سخن می‌رود:

سمند دولت اگر چند سرکشیده رود / ز همرهان به سر تازیانه یاد آرید!

سر تازیانه و تازیانه به گونه‌ای نمادین در ادبیات فارسی اغلب فرصتی برای به یادآوردن و فراموش نکردن است و به ویژه تصویری است از رفتار التفات‌آمیز شاهان با سر تازیانه که به ادبیات نیز راه یافته است. چنان که انوری در مدح پادشاه زمان می‌گوید:

رایت از هرچه نام هستی یافت / دادن دین و داد بگزیده

به سر تیغ ملک بگرفته / به سر تازیانه بخشیده.

تازیانه‌ی حافظ تمنایی برای فراموش نشدن از سوی همرهان و چه بسا پادشاه زمانه است که در شعر انوری تصویر بلاواسطه‌ی آن را می‌توان دید. چنان که در این گزاره‌ی "چنین گفت زرتشت" نیز موضوع همان تمنای فراموش نشدن است اما نه از سوی دیگران که از سوی خویش. مرد نباید خویش را دربازد و از خود غافل شود هنگامی که به نزد زنان می‌رود. فراموش نکردن دوستی با خویش‌تن است. فراموش نکردن میل‌ها، خواهش‌ها و بلند‌پروازی‌های خویش است. مرد باید که هر از گاه خود را از نو بازسازی کند، خود را از نو دریابد: باید بر خود تازیانه فرود آورد تا در آغوش زن به خواب خوش فرو نرود و از تحقق آمال و افکارش بازنماند.

این خطر همیشه برای مرد هست که در کنار زن در یک سیر قهقرایی به دوران کودکی‌ رجعت کند و بدتر از آن به دوران خوش در زهدان بودگی‌ که در آن هیچ مسئولیتی نبود و جهانْ بهشتی ازلی می‌نمود. بنابر این، این تازیانه را نباید فراموش کند هنگامی که به سوی زن یا زنان می‌رود. باید به سر تازیانه از در افکندن طرح‌ها و جهان‌های خود بازنماند و هراز گاه بر خود تازیانه‌های هشیاری فرود آورد.

این تازیانه بی‌تردید هیچ سنخیتی با خود‌آزادی یا زن‌آزاری ندارد بلکه تنها به گونه‌ای نمادین مراقبتی است از چراغ هستی خویش. چراغی که می‌تواند در کنار زن رو به خاموشی گذارد بی آن که زن در آن قصدیت و عاملیتی دسیسه‌ورزانه داشته باشد. از این رو، فراموش نکردن تازیانه بیش از هر چیز یعنی آن که مرد نباید اجازه دهد که آغوش زن او را به پسر بچه‌ای فروکاهد و البته این تنها خطری نیست که مرد را تهدید می‌کند بلکه خطر مهم‌تر آن است که مرد با رجعت با دوران کودکی از چشم زن هم می‌افتد چرا که زن به مرد نیاز دارد اما نه به مردی که از مسئولیت مرد بودن خود سر باز می‌زند: آری از چشم همان زنی خواهد افتاد که روزی عاشق این مرد بوده است چرا که این مرد آن زمان از این رو جذاب و دلفریب و خواستنی می‌نمود که آرمان‌های بزرگ در سر داشت و تن به بردگی و بندگی نمی‌داد.

مرد باید به تازیانه‌اش خود را از وسوسه‌ی باز کودک شدن و به باشنده‌ای وابسته بدل شدن برهاند و در زندگی روزمره چنان غرق نشود که از کشف جهان نامکشوف خویش درماند.

او باید خود را به تازیانه نهیب زند. به خود هشدار دهد و خود را هشیار نگاه دارد وقتی که به سوی زنان می‌رود. این تفسیری است که من آن را نزدیک‌ترین به این گزاره‌ی زرتشت درمی‌یابم.

می‌خواهم تأکید کنم که این خواب‌زدگی و در خواب شدن در نزد زن را نباید همچون گناهی معطوف به زن ادراک کرد و دلیل آن را در زن و نزدیکی به زن جست. چنین خطای خوفناکی سبب خواهد شد که مرد وقتی که خر مرادش در گل می‌نشیند، فرافکنی کند و تازیانه را به جای آن که برای تنبه خود به کار گیرد، برای تنبیه زن به مثابه باشنده‌ای گناه‌کار و مقصر به کار آورد: این نشانه‌یِ خودفریبی و نابالغی محض است!

تازیانه‌ی پیر زن کتاب چنین گفت زرتشت، تازیانه‌ای است بر خود و بر سستی و اهمال خود؛ تازیانه‌ای برای پیش‌گیری از درافتادن مرد در ورطه‌ی عُقده‌ی مادر (mutterkomplex) است: عُقده‌ای که مرد را به کودکی بدل می‌کند و زن را نیز به مدار بسته‌ی وظایف مادری می‌راند. بنابراین، باز کودک شدن مرد خطری است که زندگی زن را نیز تهدید می‌کند، خطری که با فزونی‌گرفتنِ شدت میل مادرانه در زن (بی آن که به راستی مادر شده باشد) خود را آشکار خواهد کرد: زن نیز باید بپرهیزد از مردی که او را در نقش مادری محصور و محبوس می‌سازد و در حقیقت از او بهره‌کشی می‌کند. زن نیز باید تازیانه‌ی خود را نه فراموش کرده باشد!

راست این است که این گزاره‌ی چنین گفت زرتشت را باید با چندلایگی معنایی‌اش تفسیر کنیم و بگوییم: هر زن یا مردی بهتر است به هر کجایی که می‌رود تازیانه خود را همراه داشته باشد تا در تله‌ی وضعیت‌‌‌ها و رابطه‌های بازدارنده و تحمیلی نیفتد؛ به ویژه در تله‌ی عقاید و ذهنیت‌های بنده‌پروری که او را به تحمل‌های جنسی، اجتماعی، خانوادگی وامی‌دارند؛ چرا که زندگیْ خویش‌تن پایی‌ای است پایان ناپذیر؛ هشیارْ ماندنی است تا مرگ آن را نرباید؛ بیداری‌ای است در برابر خوابی که می‌تواند همه چیز را از ما دریغ کند: عشق، آفتاب، آزادی، آینده، جوش و خروش و میل به زندگی را.

در خواب مرگ درخواهیم افتاد، هنگامی که ما دیگر نه زنان و مردانی چند ساحتی و سیال بلکه زنان و مردانی باشیم که از جنسیت و از نقش‌های اجتماعی برای خود و برای ‌دیگری قفسی می‌سازیم (و گاه قفسی طلایی) و آن را نیک‌بختی خود می‌نامیم!

مطالب دیگر از همین نویسنده

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • نیما

    با احترام تمام تفاسیر شما ذهنی، و مخالف نص صریح نیچه در ان جمله است. جمله به صورت خیلی روشن در مورد تحت سلطه داشتن زنان و خشونت با ایشان اندرز میدهد و لاغیر. حالا اینکه اندرز نیچه درست است یا خیر ان مطلب دیگری است .

  • محمود صباحی

    نیمای عزیز. این مقاله سه تفسیر (و سه احتمال معنایی) از این گزاره‌ی چنین گفت زرتشت ارائه می‌دهد و تفسیر کاری است که اغلب از گزاره یا از متن چیزی متفاوت و دگرسان ـ از باور عمومی و مشهور ـ استخراج می‌کند و چه بسا حتا که مفسر نظر خود را در هیات تفسیر ارائه ‌می‌دهد. به زبان شمس تبریزی: هر که می‌گوید از تفسیرِ آن سخن، حال می‌گوید، نه تفسیر؛ گوش دار! ـــ که آن حال اوست. با احترام محمود صباحی

  • زریر

    از نویسنده محترم و آگاه مقاله، تعجب می کنم که در تفسیر سخن نیچه، به جای آنکه به منابع زبان و فرهنگ آلمانی در معنای تازیانه استناد کنند، به منابع فرهنگ شرقی، اسلامی، ایرانی، یعنی حافظ استناد کرده اند! اینکار در تفسیر، برگزیدن روالی دلبخواهی است که در نهایت به فهم نادرست از متن، و مقصود نویسنده راه می برد. حتی پسا ساختگرایان هم که اعتقادی به نقش انحصاری مؤلف ندارند، متن را متاثر از فرهنگ و ساختارهای حاکم بر آن می دانند، در حالی که، بیرون کشاندن متن از ساختار، و فرهنگ حاکم بر آن، فهم متن را به عملی دلبخواهی و سرسری فرو می کاهد.

  • توجه

    ما هر چه بگوییم، برابر انسنی درست است ولی هر نکته جای و سخن زمانی دارد! فمنیسم، نباید باشد. اومانسیم/انسان گرایی داریم، اصل برابر انسانی بپذیریم، ولی عجله نکنیم در برابری هر چیزی. مهم اصل است و فرعیات به تدریج. در حالی جامعه و عرف، هنوز مردان موظف به تامین معاش خانواده می دانند و خود زنان حاضر نیستند شراکت در این مسئولیت قبول کنند، گفتن از اینکه زنها باید در همه جا آزادانه رقابت کنند با مردها. اما رقابت ناعدلانه است. ان اتفاقی در جوامع غربی افتاده در ایران به این زودی ها نمی افتد. الان زنهای بی مسئولیت با چندرغاز مشاغل مردها می ربایند و در این رقابت بی رحمانه، این کارفرمایان مال پرست برنده هستند!

  • محمود صباحی

    زریر گرامی؛ ممنونم از توجه‌تان به مقاله. این تفسیرهای سه‌گانه محصول تجربه‌ها‌ و دریافت‌های شخصی من‌اند چنان که در آغاز مقاله بدان اشاره کرده‌ام. به واقع محصولِ دریافتِ ذهنِ منِ ایرانی از این گزاره است. از همین رو، به ادبیات فارسی اشاره کرده‌ام. اما موافقم در این باره که آلمانی‌ها چه فهم و تفسیری از این گزاره دارند می‌توان پژوهشی انجام داد و این خود کار دیگری است. با احترام محمود صباحی

  • رضا آذر

    متاسفانه اخلاق باوری کارش به تفسیر نیچه هم کشیده شده... تفسیر فیلسوفی که خود را «نااخلاق باور» و «ضد مسیح» می نامید. تفسیر درست این گزاره در کتاب (با توجه به سایر آموزه های نیچه) به گمان من این است: در این پاره از «چنین گفت زرتشت» شاهد آنیم که در ابتدا زرتشت آنچه از زن بودن و مردبودن می داند، بیان می کند. و بعد پیرزن پیدایش می شود و می گوید (نقل به مضمون) آفرین زرتشت! هر چه درباره ی زنان گفتی درست بود؛ اما نه مگر بدین خاطر که هر چه درباره ی زنها بگویی درست از آب درمی آید؟و بعد پیرزن آموزه ی اصلی اش را عیان می گوید: به سراغ زنان می روی، تازیانه را فراموش نکن. بله! از نگاه نیچه حقیقت زن است. اما به چه معنا؟ یعنی حقایق تولید می شوند و نه کشف. بعبارت دیگر زنانگی نزد نیچه یعنی پذیرش تعریف و ساخت حقیقت متن و نه کشف معنای پنهان (بعبارت دیگر نیچه از متافیزیک «بود» و «نمود» فراتر می رود و حقیقت را در سطح می جوید و نه عمق و ژرفنا) پس تفسیر درست پاره ی «به سراغ زنان می روی...» یعنی زنانگی مد نظر نیچه طوری است که بطریق اولی تعریف ناشده و نامتعین است و بعد می بایست فیلسوف، هنرمند و خالق با ابزار مناسب (در اینجا تازیانه) بدان شکلی درخور دهد و بزبان فلسفه ی قدیم حد (تعریف) اش را وضع کند. زن (یا به بیان بهتر زنانگی) خواهان پذیرش حد و تعین بخشی به مرزهای خویشتن است. در زبانی فرویدی «مردان وسواسی اند و زنان روان گسیخته». بعنی سوبژکتیویته ی زن (و بنابراین خاصیت «حقیقت» در نظر نیچه) روانگسیخته و از هم متلاشی است و این مرد (و در نظر نیچه فیلسوف) است که نظمی را (البته با خشونت) بدان بار می کند و از زن (حقیقت) چیزی را می سازد که میخواهد. ممکن است این حرف بغایت «غیر انسانی» و «ضد حقوق بشر!» باشد. اما نیچه از این زمینه ی اخلاقی گذر کرده و مدعی است که بعد از «مرگ خدا»، آرمانهای اخلاقی-انسانی غیرقابل توجیه و مخالف اصل حیات اند. پس فراسوی خیر و شر گام می نهد و سعی می کند سوبژکتیویته ی مردان و زنان را (و راه فیلسوف و نظریه حقیقت را) فارغ از بازی های اخلاقی تبیین کند. حال اگر به مذاق «واپسین انسان» (که ما و شما هستیم) خوش نیاید، خب خوش نیاید.

  • امیرخلیلی

    یهود ستیزی نیچه در کتاب “ چنین گفت زرتشت „ نیچه در نامه ی از به فروش نرفتن کتاب „چنین گفت زرتشت“ گله و شکایت می کند. نیچه در این نامه همچنین خبر می دهد که فقط صد نسخه از این کتاب به فروش رفته است و “ این صد نسخه را پیروان واگنر ( موسیقی دان ضد یهود آلمانی – نویسنده ) و ضد یهودیان خریده اند. “ فیلسوف در این کتاب که در ایران نیز خوانندگان زیادی دارد بدترین توهین ها را به یهودیان کرده است. نیچه نظر خود را در باره یهودیان در کتاب „چنین گفت زرتشت“ چنین بیان می کند : “ آن چیز رایج و متداول ملقمه ای است از اراذل، در این ملقمه هم چیز درهم و برهم است, مقدسان و پست فطرتان، اشراف زادگان و یهودیان و تمام حیوانات از کشتی نوح.“ ( چنین گفت زرتشت – بخش 4، گفتگو با شاهان) اصطلاحات ( ناسزها و دشنام ها ) ضد یهودی در این کتاب بطور مستقیم به یهودیان نسبت داده نشده است، اما خوانندگان قرن 19 خیلی زود متوجه شدند که منظور فیلسوف از “ لاشخوران، دزدان و جمع کنندگان لباس های کهنه“ یهودیان هستند. ( چنین گفت زرتشت – بخش 4 ، گدا اختیاری ). برای فیلسوف یهودیان آت و آشغال فروش هستند: “ این زائد ها ثروت انبار می کنند و فقیر تر می شوند و قصد رسیدن به قدرت را دارند، خیلی فقیرند این پول دار ها. „( چنین گفت زرتشت – بخش 1، بت های جدید) فیلسوف همچنین معتقد بود که مطبوعات در اختیار یهودیان است : “ نگاه کن به این زیادی ها ( زائد ها )! همیشه مریض هستند این زیادی ها، زرداب خود را استفراغ می کنند و اسم آنرا می گذارند رورنامه.“ ( چنین گفت زرتشت – بخش 1، بت های جدید)ادامه:..

  • ---

    حس نفرت، ناشی رنج است. رنج ممکن است واقعی یا خیالی باشد و از زیاده خواهی انسان. رنج/احساس ظلم، واقعی، اینکه در موقعیت عادلانه، فرصتی از کسی بگیرند و مال به حق او به دزدند! اما گاهی انسان ها، بدشانسی خود به دیگران نسبت بدهند. اینکه انسانی در خانواده فقیر به دینا بیاد تقصیر ثرومندان نیست! شاید اندکی وسواس گفت تقصیر وادلین او بوده که آگاهنه تصمی به گرفتند او را به دنیا بیاورند! یهودیان، اقلیتی مورد ستم بوده اند پس مهاجرت. درک این مورد سخت نیست، که کمابیش همه مهاجران و پناهنگدگان د رجهان رنج و ستمی احساس کرده اند و این طبیعی است. غریبه هایی وارد جوامعی می شوند که دچار فقر و بی عدالتی هستند و در معاش و کار رقیب قبلی ها می شوند! عمده ثروت یهودیان در نتیجه تلاش و هوش آنها است. همین که این اقلیت قومی-مذهبی، توانسته اند در کشورهایی که در دروان کی به شدت ملی گرایی افراطی بوده و نژادپرستی، خودشان چنین بالا بکشند خود نشان از همبستگی قومی-مذهبی تلاش و نبوغ انها است. برخلاف برخی اوقام ایران مانند ترک ها و فارس ها و عرب ها که از رانت و امتیاز حاکمیت برخوردار بودند، یهویدان القیت کوچک و بورن زا حکومت ها بودندو این تلاش و قدرت اقتاصدی شان بعدها باعث شد لابی ها قدرت مند تشکیل بدهند. یهوید ها واقعا نان بازوی خود می خورند بر خلاف بنیادگراهای مذهبی-اسلامی که نان مفت خوری! حسادت و کینه نسبت به یهودیان قابل قبول نیست. ولی اینکه برخی می گویند نیچه آن سخنان پرخاشگرانه اعتراضی را به یهودیان گفته، باید بگویند چگونه به این نتیجه رسیده اند، سند درستی سخنشان چیست؟

  • امیرخلیلی

    ادامه یهودستیزی نیچه: نیچه این روزنامه نویسان (یهودی ) را “ اراذل “ می نامد. در بحش 2 کتاب ( از اراذل ) زرتشت جواب می دهد: “ آه، از فرهنگ خسته شدم ، وفتی که دیدم اراذل با فرهنگ هستند.“ نیچه حتا ادعا می کند که یهودیان “ رتیل “ هستند و فیلسوف یقین داشت که این “ رتیل ها “ حس و روحیه انتقام جویی دارند. ( چنین گفت زرتشت – بخش 2، از رتیل ها ) برای نیچه روم سزار بعد از پذیرفتن دین مسیحیت ( قرن 4 ) دیگر روم سابق نبود: “ روم به یک جهارپا ( حیوان ) نزول کرد“ ( نیچه فرقی مابین مسیحیت و دین یهودیان نمی گذارد و برای فیلسوف حتا „مسیح از یهودی ها هم یهودی تر است“ – علم شاد ) و فیلسوف حتی ادعا می کند که „خود خدا یک یهود هست.“ ( چنین گفت زرتشت – بخش 4 ، گفتگو با شاهان ) فیلسوف همچپنین معتقد است که نه فقط روم را ، بلکه غرب را هم یهودیان نابود کردند و این نابودی زمانی شروع شد که امپراتوری روم دین مسیحیت قبول کرد. نیچه یک قدم نیز فراتر می گذارد و ادعا می کند که با دین یهودیت خصوصیت های اریستوکراتی که در یونان باستان و روم مرسوم بودند از بین رفتند و فرهنگ، یا منش بنده گی و نوکری ( بنده خدا بودند در دین یهودیت و مسیحیب ) چایگزین آنها شدند. در کتاب “ ضد مسیحی “ فیلسوف توصیه می کند که از “ معاشرت با اولین مسیحیان و یهودیان لهستانی به علت بوی بد آنها باید پرهیز کرد „. نیچه کتاب “ چنین گفت زرتشت “ را به سبک ( به شیوه ) کتاب انجیل نوشته است و فیلسوف امید داشت که کتاب زرتشت جای انجیل را بگیرد. همین سبک یا زبان کتاب „چنین گفت زرتشت „، یعنی سبک انجیلی آن، خود دلیلی بود که یهودستیزان از کتاب نیچه استقبال کنند. ( در انحیل قید شده است که یهودیان در قتل مسیح دخالت داشتند) همکار سابق نیچه در دانشگاه Basel ، پروفسور Overbeck ، اشاره می کند بیان ضد یهودی نیچه به مراتب شدید و قوی تر از بیان دیگر یهود ستیزان است. نیچه که از سیستم برده داری پشتیبانی می کرد و اولین دولت دموکراسی تاریخ، دموکراسی آتنی، را بزرگترین فاجعه برای بشریت نامیده است از زبان پیغمبر انسان دوست ایرانی، از زبان زرتشت، به یهودیان حمله می کند. زرتشتیان ضد یهود نبودند، ضد یهود مسیحیان بودند. نیچه در کتاب „چنین گفت زرتشت“ از نام زرتشت برای یهود ستیزی سوء استفاده کرد سخنان نیچه بیشر از " پرخاشگرانه اعتراضی" ( آذر ) است ، این سخنان نژادپرستانه است. ***** زمانه: کاربر گرامی سایت ما لینک/پیوند را برای حفظ امنیت شما حذف می‌کند.

  • جلال

    انگاری نویسنده ی گرامی تحت تاثیر روح زمانه بشدت جوگیر گشته و باچنگ و دندان می کوشد که نیچه را به صفوف فمنیست های سوپر مدرن ایرانی بکشاند. دریغ از اینهمه کوشش بیهود. باید کمی از اینهمه انرژی را که در اینجا صرف برداشت امروزش از گزاره ی زرتشانه ی نیچه کرده است، ذخیره می کرد برای برداشتهای دیگری که در فازهای آینده ی زندگیش گرفتارش خواهند کرد. آقا جان، شما به گفته ی خودت نیچه شناس نیستی اما اگاه باش که همه ی نیچه شناسان معتقدند که گزاره ی "به سر وقت زنان که می روی، تازایانه از یاد مبر" همان منظوری را گزارش می کند که در گزاره می خوانیم: به سر وقت زنان که می روی، تازیانه از یاد مبر.

  • S.h.mosavi

    شایدم منظورش تازیانه های سادیستی اروتیک هستش که امروزه میان حرفه ایها مد شده

  • جواد

    اگر زرتشت شرقی است برداشت از تازیانه نیز باید از شرق معنی شود .گو اینکه تفیسر نیچه از زرتشت را نیز نباید فراموش کرد که با خلقیات نیچه میتوان به نتیجه ذهن نیچه رسید

  • هنرمند

    تفسیر استاد صباحی کاملا درست و دقیق است.

  • درباره نیچه و زرتشت؟

    هدف نیچه از آوردن اسم زرتشت چه بوده؟ سوء استفاده از نام زرتشت به عنوان فانتزی؟ یا نه؟

  • محمود

    اگر خواستید از حقیقتی دفاع کنید اول مطمئن شوید که آن، صرفأ همان دیدگاهتان نباشد که به شدت مایلید حقیقت داشته باشد. نیچه حرف‌هایی زد که هنوز هم کسی جرات گفتنش رو نداره. خیر قربان، نیچه تحت تاثیر حقوق بشر و اخلاق نبود.

  • تقی رفعت

    نیچه یکی دو مبحث جالب دارد, مانند "ماورای خوب و بد", که نشان میدهد چگونه هم سوسیال دموکراتها و هم سرمایه داران در اساس هر دو پیروی اخلاقیاتی مزورانه, دورو و امیال و غرایز سرکوب شده اند (یا حداقل تعبیر و فهم من از آن کتاب این بود), و دومی اش هم تلاش برای جابه جایی اساس یهودی-مسیحی اخلاقیات و فرهنگ غربی (با رجوع به زرتشت). از این دو که بگذریم همانگونه که بسیاری از دوستان در اینجا به درستی ذکر کرده اند, جوانب بسیار مضر, ارتجاعی و مرد سالارانه در نوشته هایش کم نیست. آخه آدم حسابی که مثلا اهل فلسفه و استدلال است, چرا و چه احتیاجی به تازیانه دارد؟ مگر اینکه مقدار متنابهی ضد زن باشد و از مرض سفلیس رنج ببرد.

  • مهرداد

    متاسفانه وقتی نظرات را خواندم بسیار نا امید شدم و واقعا باید از فهم و شناخت بسیار پایین این افراد،شرمگین شد.براستی که نیچه درست میگفت واپسین انسان در قرن 21 بر زمین حکمرانی میکند.دوستان تفسیر من از نیچه اینست که اتفاقا بر خلاف تحریف ها و برعکس گونه کردن چیز ها که در بین اهالی دین و دموکراسی تبدیل به عادت شده است نیچه ابدا نه ضد زن بود و نه مردسالار.نیچه از زبان پیرزن میخواهد به ما گوشزد کند که زن بیچاره توسط ارزش ها و اخلاقیات 2000 ساله تحقیر شده است.زنی که از بعد از سقراط و در تمدن غربی (و به نظرم شرقی هم همینطور است) وسیله ی نمود ارزش ها و اخلاقیات بود و دور نیست اگر بگوییم اگر میخواهی فرهنگ و آیین مردمی را بدانی باید زنان انها را ببینی چون این زنان بیچاره که توسط مردان به بردگی کشیده شدند ،نمود این ارزشها و اخلاق هاست.پس پیرزن نیچه میخواهد بگوید زن را سرکوب کن تا ارزش هایت باقی بماند.در واقع زرتشت نیچه دقیقا عکس همین روند است و او خواهان آزاد و رها شدن زن است و رسیدن زن به قدرت و اصالت همان چیز اصیل باستانی که پیش تر وجود داشت.نمود ان را میتوان در زنان جنگجویی چون والکیری ها در اساطیر ژرمن ها دید.پس نیچه خواهان رهایی زنان است و اینکه آنان اخلاق بردگی را کنار بگذارند و اخلاق سروری را پیشه کنند.اما نیچه زنان را در این امر ضعیف می بیند.شاید به این سبب که در طول تاریخ ادیان و تمدن پساسقراطی زن همیشه تحقیر شده است.پس نیچه میخواهد از زبان پیرزن وضعیت زن را در تمدن غربی گوشزد کند تا در واقع با این تحقیر میخواهد زن را هوشیار کند که از خواب غفلت برخیز و دوباره زنی قدرتمند شو. جالب است همین برعکس کنندگان تفکرات نیچه ادعا میکنند که در چنین گفت زرتشت نیچه از ابرمرد سخن میگوید در حالیکه نیچه از اصطلاح ابرانسان صحبت میکند .حتی احتمال هم می دهد که ابر انسان شاید زن باشد یعنی آزادمنش بودن و اخلاق بردگی نداشتن اهمیت دارد نه جنسیت.اتفاقا از نیچه ای که ستایشگر قدرت است و اخلاق شیران و عقابان را ستایش میکند انتظار میرود که زنان نیز در قدرت چون شیران ماده و عقاب ها رفتار کنند.در واقع نیچه به نوعی خودش در ایجاد فمنیسم سهم داشته به این سبب که با تحقیر زنان، اونها رو از وضعیت خودشون آگاه کرده مثل همون معلمی که با سرزنش دانش آموز باعث درس خوندن دانش اموز میشه. شما برو درباره ی وضعیت زنان در قرون وسطی مسیحی بخون که با زنان چه کارها میکردند بفهم که نیچه طرفدار این وضعیت نیست بلکه خواهان رهایی زن از این وضعیته.در ضمن همین اهالی دموکراسی غرب که امروز بلندگوی مبارزه با نژادگرایی (چون نژادگرایی کلمه ی مناسب تریه و نژاد پرستی بار منفی داره از این کلمه استفاده کردم) و بلندگوی جنبش حقوق زنان دارند ؛اصلا براشون حقوق زنان مهم نیست.اتفاقا این منادیان آزادی تنها چیزی که نیمخواهند آزادیه بشریته.اونها میخوان تو برده ی سیستم اون ها باشی و به نظرم هدفشون هم نه رها کردن زن از بند اخلاقیات و ارزش های اخلاقیه بلکه میخوان زن رو برعلیه مردان بشورانند و کینه و تفرقه بینشون بندازن تا در نهایت نه تنها زن رو که قبل تر برده کرده بودن حالا مرد هم به حد زن تنزل بدن و اون هم برده کنن.یعنی دارن از این روشنفکری که خواهان احیای زن وآزادی زن هست میخوان به نفع خودشون استفاده کنن و تحریفش کنن و مرد رو هم باهاش پایین بکشن.اخه از این سیستم که از غرب تا شرق نفوذ اخلاق دوگانه ی نیک و شر حکمفرمایی میکنه شما انتظار داری به فکر آزادی و زنان باشه...نیچه هم به نظرم آزادمردی بود نژاد گرا و اصالت خواه که اتفاقا مخالف اخلاق بردگی (یعنی برده بودن و برده ی کسی شدن ) بود و این دروغ ها که نیچه طرفدار برده داری بود بهش نمیچسبه.اتفاقا اخلاق برده داری از سرزمین های شرقی به تمدن های باستانی آریایی و ژرمن برده شد و نیک است اشاره کنم به رابطه ی رستم و رخش در شاهنامه که چه زیباست وقتی می بینیم که رخش اسب رستم نبود (یعنی برده و اهلی شده نبود ) بلکه دوست رستم بود و صاحب نام بود و اراده ای آزاد داشت.