● دیدگاه
چهار چهره از فساد دانشگاهی و پنج راهحل ساده
فساد هزاران چهره دارد و هر بار از سوراخی نو رخنه میکند. فساد دانشگاهی هم یکی از گونههای فساد است که هر بار به شکل و شیوهای دیگر نمود مییابد.
فساد هزاران چهره دارد و هر بار از سوراخی نو رخنه میکند. فساد دانشگاهی هم یکی از گونههای فساد است که هر بار به شکل و شیوهای دیگر نمود مییابد.[1]
در این نوشتار نخست چهار چهره از فساد دانشگاهی در ایران امروزین بهاختصار بازگو میشود و سپس چند راهحل ساده ارائه میشود.
جلوههای فساد
■ ۱) نوشتههایی که خوانده نمیشوند
نخستین چهره از فساد دانشگاهی که در این نوشتار طرح میشود مقالههای بیخواننده است. شمار مقالههایی که در مجلات علمی-پژوهشی در ایران منتشر میشوند هرچه بیشتر افزایش مییابد اما بسیاری از این مقالهها با گذشت سالها حتا یک بار هم خوانده نمیشوند. یک معیار برای ارزیابیِ مقالهها در جهان «نوآوری» (originality) است، اما بسیار کم پیش میآید مقالهای که در مجلات داخلی منتشر میشود حرف تازهای برای گفتن داشته باشد. این را پژوهشگران داخلی هم خودشان میدانند و برای همین معمولاً پژوهشهای داخلی را بیارزش دانسته و ترجیح میدهند به سراغ پژوهشهای جهانی بروند. بدین سان بسیاری از مقالههای داخلی اصلاً خوانده نمیشوند. این در حالی است که نوشتنِ این گونه مقالهها برای شخص ارتقای مرتبه و از این طریق افزایش حقوق و مزایا را به همراه دارد.
■ ۲) نویسندگانی که چیزی ننوشتهاند
دومین چهره از فساد دانشگاهی در پدیدهای نمود مییابد که من آن را پدیدهی نا-نویسندگان مینامم. گذشته از نوشتههایی که هیچ خوانندهای ندارند، در ایران کم نیستند نوشتههایی که حتا نویسندههایش هم آنها را نخواندهاند. میپرسید چگونه چنین چیزی ممکن است؟ نکته این است که در ایران نام «نویسنده» بر روی نوشته همیشه دلالت ندارد بر «کسی که نوشته را نوشته است» بلکه گاهی دلالت دارد بر «کسی که نوشته را خریده است»! کم نیستند کسانی که نامشان به عنوان نویسنده بر روی نوشته آمده ولی نوشته را ننوشته بلکه در واقع خریدهاند. امروزه در ایران خرید و فروش مقاله و پایاننامه بسیار شایع است و حتا مراکزی علناً با تبلیغات بسیار به این کار مشغول اند. یک راه دیگر برای نا-نویسنده شدن این است که دانشجو خود بهتنهایی مقاله را بنویسند و نام استاد را هم—حتا گاهی به عنوان نویسندهی اول—به نوشته اضافه کند، کاری که در ایران چنان شایع است که اگر دانشجویی از آن سر باز زند با اخم و تخمهای استادان مواجه خواهد شد.
■ ۳) نا-مترجمان و نیرنگی به نام ترجمه
سومین چهره از فساد دانشگاهی در یک کلمه خلاصه میشود: ترجمه. کار پژوهشی در ایران عمدتاً از ترجمه از زبانهای دیگر فراتر نمیرود، حتا وقتی نام تألیف را بر خود دارند. روشن است که جا زدنِ ترجمه بهجای تألیف در حقیقت نوعی دزدیِ ادبی است، اما از آن نوع دزدیها ست که کمتر کشف میشوند. اما مسئله این است که آنچه بهواقع تحت عنوان ترجمه انجام میشود هم غالباً درست انجام نمیشود. شمار بالایی از ترجمهها همهنگام خیانت به نویسندهی اصلی، خیانت به خواننده، و خیانت به زبان فارسی هستند. افزون بر این، اینجا هم باز باید از پدیدهی نا-مترجمان سخن گفت، یعنی کسانی که بهواقع کار ترجمه را انجام ندادهاند اما نامشان به عنوان مترجم قید میشود.[2]
■ ۴) دکترهای بدون دیپلم
واپسین چهره از فساد دانشگاهی که در این نوشتار طرح میشود پدیدهی دکترهای بدون دیپلم است. این نوع فساد با اینکه که بسیار عجیب است اما تاکنون توجهی کسی را جلب نکرده است. شاید باورش سخت باشد، اما واقعاً در ایران کسانی هستند که مدرک دکتری دارند اما برخی مدارک پایینتر یا حتا دیپلم ندارند. چگونه چنین چیزی ممکن است؟ یک راه برای دکترِ بیدیپلم شدن از حوزههای علمیه میگذرد. بنا به دلایلی، روحانیان هرچه بیشتر علاقهمند میشوند که مدرک دانشگاهی هم داشته باشد. به جای القاب کهنه، قضاوتبرانگیز، و حتا گاهی نفرتانگیزی چون حجهالاسلام و آیتالله، برخی از روحانیان بدشان نمیآید که گاهی هم آقای دکتر صدایشان کنند. و صد البته حاکمیت سیاسی هم میخواهد پای روحانیان را هرچه بیشتر به همه جا—و بهویژه به خودِ دانشگاه—باز کند و کارها را به آنان بسپارد به این امید که از این راه پایههای قدرت خود را استحکام بخشد. حاکمیت سیاسی با وضع قوانینی زمینه را فراهم میکند که روحانیان گاهی حتا بدون کنکور و آزمون به مقاطع بالای تحصیلی راه پیدا کنند در حالی که مقاطع پایینتر را نگذراندهاند.[3] جالب است که برخی از روحانیانی که از این امتیاز بهره بردهاند حتا مدرک دیپلم هم ندارند.
و اما پنج راهحل ساده:
■ ۱) قانونهای تبعیضآمیز را بردارید.
ریشهی بسیاری از فسادها در ایران نه بیقانونی بلکه از قضا قانون است: قانونهای ناعادلانه. برای مثال، قانونی در اکثر مجلات علمی-پژوهشی در ایران هست که مقالهی دانشجو داوری و منتشر نشود و لازم است دانشجو نام استادی را در مقالهاش به عنوان مؤلف قید کند حتا اگر آن استاد نقشی در آن مقاله نداشته است.
■ ۲) مؤلفههای پژوهش را دقیقتر تعریف کنید.
باید بطور دقیق روشن باشد که چه کسی پژوهشگر است، کار پژوهشی چیست، چه کسی مؤلف و چه کسی مترجم به حساب میآید. برای مثال، آیا در مقالهای که دانشجو از پایاننامهاش استخراج میکند باید نام استاد راهنمایش را هم به عنوان مؤلف قید کند. چنین چیزی در دانشگاههای معتبر جهان اصلاً مرسوم نیست ولی در ایران چنان همهگیر شده که کمتر دانشجویی میتواند خلاف آن عمل کند. این در حالی ست که معمولاً استادان راهنما درمورد خودِ پایاننامهی دانشجو هم چندان نقش مثبتی ندارند.
■ ۳) مجازاتهایی در حد جرم
فسادهای دانشگاهی و علمی در ایران معمولاً نادیده گرفته میشوند. گویا هنوز هیچ آییننامهی مشخصی در مورد جرمهای علمی و پژوهشی وجود ندارد. چند نمونه از فسادهای درشت از سوی اهل علم و دانشگاه که در چند سال اخیر رسانهای شدند هنوز هیچ مجازاتی برای مجرمان در پی نداشتهاند. شاید نخستین گام وضع قوانینی روشن در این زمینه است.
■ ۴) کیفیت بهجای کمیت
بسیاری از فسادهای دانشگاهی از نگرش کمیتگرا به کار پژوهشی سرچشمه میگیرند. برخلاف نگرش کیفیتگرا که «هرچه بهتر» را میجوید، نگرش کمیتگرا «هرچه بیشتر» را میطلبد. باید سازوکار پژوهش به گونهای پی افکنده شود که کار خوب و بد را بتوان از هم بازشناخت. شاید برای کسانی باعث افتخار باشد که مقالههای پژوهشگران ایرانی در ژورنالهای بینالمللی منتشر شوند. اما تا جایی که کمیتگرایی چنان بر کار آکادمیک چیره است، بهخوبی ممکن است منتشر شدنِ آثار پژوهشگران ایرانی در دنیا نام و نشان نیکی برایمان به ارمغان نیاورد بلکه برعکس چهرهی بدی از ما برای جهانیان ترسیم کند.
■ ۵) گفتن و باز گفتن
و سرانجام برای مقابله با فساد دانشگاهی لازم است هرچه بیشتر در این باره گفت و باز گفت. با گفتن و بازگفتن به سطحی از شفافیت دست مییابیم که در دل فسادگران ترسی از رسوایی میافکند و آنان را از فسادهای بیشتر باز میدارد. این نوشتار هم گامی در این راستا بود.
پانویسها
[1] یکی از آخرین نمونههای فسادهای دانشگاهی در ایران را در این مطلب هفتهنامه علمی Nature ببینید.
در همین زمینه
- بیان نظر و بحث درباره وضعیت علوم انسانی در ایران
- تیرهروزی و بهروزی علوم انسانی در ایران
- اگر میتوانی بخر و اگر نمیتوانی بمیر! –کالایی شدن آموزش عمومی و عالی در ایران
- موردِ عجیبِ آقای م. خ.
- رونق پایاننامهفروشی در ایران: تازه میخواهی یا ترکیبی؟
- گارسون، یک پایاننامه لطفا!
- زیر پوست دانشگاه − آسیبشناسی عملکرد اساتید در زمینهی پایاننامه
- پایاننامه فروشی، تجارت علم یا بیاعتباری نهاد دانشگاه؟
- فساد دانشگاهی در ایران
نظرها
می شوند
راه حل و پیشنهادهای خوب و بجایی گفته شده. اما برای تکمیل این راه حل ها، از گذشته پیشنهادهای شده برای جلوگیری از این پدیده. ریشه همه این مشکلات بر می گردد، به مدرک گاریی در ایران. اینکه مدرک تحصیلی و عناوین دانشگاهی از نظر منافع مادی و وجه و شخصیت اهمیت دارد. برخش ی بر میگردد به اصلاح سیستم استخدامی و حذف موارد غیر ضروری بار یمدک دانشگاهی و یا عناوین دکتری و مهندسی. مثلا برخی مشاغل دیپلم هم می توانند پاسخگو باشد یا لیسانس لزومی ندارد فوق لیسانس یا دکتری استخدام شود. یکی از بدترین کارهایی که در ایران به نظرم صورت رگفت و مدرک گرایی تشویق کرد، ملزم کردن وکالت مجلس و شورهای شهر به مدرک دانشگاهی است! این یک اشتباه راهبردی در سیاست گذاری و قوانون است. وکلای شورها و مجلس مدیر اجرایی و تخصصی نیستند. آنها بایست اگاهی و تجربه داشته باشند. در واقع همان دیپلم کفایت می کند. بجایش باید سابقه سیاسی و خدمات و هوشمندی و عملکرد و حسن شهرت و انتقادپذیری و تعامل با متخصصان و کارشناسان نمایند شورا و مجلس ملاک قضوات مردم باشد. مدرک گرایی در نهاد قانون گذاری موجب شده آنها خود را عقل کل بدانند. گمان کنند چون دکترای فلان رشته دارند از همه بهتر می دانند در آن رشته. این امر ضربه به امر شور و خردجمعمی می زند! در واقع سیاست گذاری بر ااس تجربه بوجود می ید و هیچ دانشگاهی نمی تواند سیاستمدار تربیت کند. نتیجه این مدرک گرایی در مجلس و شورا این شده مدرک دارن دانشگاهی کاست خودشان بر همه کشور استیلا داده اند. نمونه اش، مسئله حق ویزیت بالای پزشکان! این یک کاستی بوده که در نتیجه حاکمیت پزشکان بر وزرات بوجود آمده است. اکنون این کاست ها، ضربات بدی به منافع عمومی و کارآمدی کشور می زنند.