تنازع بقای دانشگاه در برابر حکومت و بازار
امید رضایی – ۱۶ آذر نماد چیست؟ در این روز در دانشگاهها چه میگذرد؟ جنبش دانشجویی چه حال و روزی دارد؟
یک باور عمومی: افول جنبش دانشجویی
«جنگ شادی، همراه با خنده و نشاط و سرگرمی»، «تو دانشگاهمون چه خبره؟ مسابقه استندآپ کمدی»، «چگونه عواطف خود را کنترل کنیم؟ »، «دخترونه، دخترونه»، و همینطور مراسمی با حضور چند کمدین سینما و تلویزیون ایران. اینها هم روی دیگر مراسم ۱۶ آذر ۹۵ در ایران است. پوسترهای این دست مراسم در شبکههای مجازی دستبهدست میشوند و از آنها به عنوان نشانه زوال جنبش دانشجویی یاد میشود. یک روزنامهنگار ایرانی ساکن پراگ نوشته است: «پنج روز مانده به روز دانشجو.اصولگرایان بساط استندآپ کمدی و جشن برپا کردن. کجاست اون تظاهرات شانزده آذر؟ چی بر سر جنبش دانشجویی آوردن؟ ». یک فعال سابق دانشجویی مقیم پاریس هم توئیت کرده: «با این وضعیت بعید نیست چند سال بعد خلیل عقاب روز دانشجو بره دانشگاه برنامه اجرا کنه. برای ۱۸ تیر هم مثلا رامبد جوان و جناب خان میرن.» سعید نعیمی، زندانی سابق سیاسی از این مراسم با عنوان «دلقکبازیهای مهدکودکی به عنوان روز دانشجو» نام برده است.
یک فعال سابق دانشجویی که در سال ۸۸ مدتی بازداشت شد اما نظر دیگری دارد و میگوید اینگونه مراسم سرگرمی و نامربوط به روز دانشجو، چیز جدیدی نیست: «روز دانشجو روزی بود که از صبح با ریسک بازداشت و احضار شدن از خونه بیرون میزدیم. از همون موقع بسیج مسابقه مچاندازی و طنابکشی برگزار میکرد روز دانشجو و ما البته هر سال مچ اطلاعاتو زمین میزدیم.»
تعدادی از فعالان دانشجویی و دانشجویان سابق، این نوع مراسم را برنامهریزیشده و هدفدار میبینند: «روز دانشجو رو دارن تبدیل به روز کودک میکنن رسما» و برخی دولت اعتدال را نشانه میروند: «پروژهی سیاسیزداییِ دولت تدبیر و امید با شدت هر چه تمامتر در حال اجراست. مضحکهی روز دانشجو رو هم از همین منظر باید دید.» و یک دانشجوی سابق دانشگاه تهران نوشته است: «سال۸۲ روز دانشجو با باتوم و گاز اشکآور ازمون پذیرایی کردن، سه تا ازپسرای فنی رو با خودشون بردن... الان شده برنامه عموپورنگ.» و برخی آن را نه حاصل برنامهریزی حکومت، که نتیجه زوال یک نسل میبینند: «این برنامههای روز دانشجو بیش از اینکه برنامه سیاستزدایی حاکمیت باشه، بازتاب وضع نسل بدون آرمانیه که جز غذا وخوابگاه دغدغهای نداره.»
برای عدهای استندآپ کمدی و مسابقه طنابکشی تنها نشانههای افول جنبش دانشجویی نیستند، بلکه از نظر آنها سخنرانهای مراسم جدیتر روز دانشجو هم به قدر کافی منتقد نیستند. یک کاربر توئتیری نوشته: « اون روزی که خاتمی رو تو دانشگاه هو کردن پشت در سالن بودم، گیج، امروز صادقی یک کلمه اسم خاتمی رو برده براش هورا کشیدن...».
دانشگاه زنده است؟
گروه دیگری از فعالان سابق و کنونی دانشجویی اما این تحلیل غالب را که جنبش دانشجویی از بین رفته قبول ندارند.
آرمان ذاکری، دانشجوی دکترای جامعهشناسی که یک بار در برنامهای زنده در تلویزیون ایران به اخراج اساتید از دانشگاهها و زندانی شدن پژوهشگرانی چون سعید مدنی و یاشار دارالشفا اعتراض کرده بود، در فیسبوک خود، بزرگنمایی فعالیتهای زرد تشکلهای تازهتاسیس و معاونتهای دانشگاهها و نادیدهگرفتن فعالیتهای جدی در شرایط سخت و معطوف کردن آن به تغییر نسل را تقلیلگرایانه و غیرمنصفانه دانسته است: «این که دانشگاه به شدت و حدت از سوی دولت و بازار در سالهای اخیر در معرض سیاستزدایی قرار داشته کاملا درست؛ اما در همین سالها تعداد قابل توجهی تشکل سیاسی مستقل شکل گرفتهاند، فعالیتهای صنفی و شوراهای صنفی حیات مجددی یافتهاند. تجمعات، برنامهها، جمعها و نشریات و حتی نامهها و بیانیههای دستهجمعی متعددی با مضامین بسیار پخته انتقادی منتشر شدهاند. بدنه دانشجویی در کنار ضرورت نقد سیاسی حاکمیت و دولت، متوجه نقد بنیادگرایی بازار هم شده است، کالایی شدن عرصههای مختلف زندگی مثل آموزش و بهداشت و محیط زیست مورد توجه دانشجویان قرار گرفته... ندیدن مقاومت در دانشگاه چشم بستن بر روی بخش مهمی از واقعیت اجتماعی است که این روزها به دست جمعی از شریفترین دانشجویان دانشگاههای کشور در حال ساخته شدن است.»
در میان فعالان دانشجویی فعلی در ایران، نظرات دیگری هم وجود دارد. فرشته جعفریان، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان آزادیخواه دانشگاه شهید بهشتی تهران، معتقد است جنبش دانشجویی به شکل دهههای ۷۰ و ۸۰ که توان تاثیرگذاری روی قدرت و جامعه را داشت، «به هیچ عنوان» وجود ندارد. او در ادامه به زمانه میگوید: «چون اصولا دانشجو به آن شکل که در آن دوران به عنوان یک فرد باسواد و آگاه در جامعه شناخته میشد، دیگر وجود ندارد. در حال حاضر افکار و علایق دانشجوها هم مثل عامه جامعه است، نه فراتر و بالاتر. پس به همان میزان که در جامعه نوعی رکود و بیتفاوتی نسبت به اتفاقات و مسائل مخصوصا سیاسی و اجتماعی میبینیم، در دانشگاه هم آن رکود وجود دارد و حتی برنامههای تشکلهای سیاسی و اجتماعی هم مورد اقبال دانشجوها نمیگیرند، چه برسد به جنبش دانشجویی به آن شکل.»
جعفریان دلیل بیتفاوتی دانشجویان را از یک طرف مدرکگرایی و پولیشدن دانشگاهها و از طرف دیگر ترسی که حکومت در دل مخالفان ایجاد کرده است میداند و میگوید دانشجویان عضو انجمن اسلامی نمیشوند، چون دنبال دردسر نمیگردند: «خیلیها از ما میپرسند آیا عضویت در انجمن اسلامی برای استخدام یا اپلای کردن برای خارج از کشور مشکلی ایجاد نمیکند و اینجور نگرانیها.»
جعفریان در مورد پولی شدن دانشگاهها میگوید: «کسی که پول که داشته باشد میتواند از طریق انواع دانشگاههای آزاد و غیرانتفاعی و غیرحضوری و پردیسها وارد دانشگاه شود و مدرک بگیرد. شرط مدرک گرفتن، پولدار بودن است، نه سواد.»
یک فعال سابق دانشجویی و روزنامهنگار در ایران که مایل به ذکر نامش نیست اما افول جنبش را به شکل دیگری تحلیل میکند: «در تجربه ۸۸ یک نسل از طریق ستارهدار شدن، بازداشت و زندانهای طولانیمدت از دانشگاه حذف شدند. قبل از ۸۸ هم شاهد پاکسازی انجمنهای اسلامی بودیم که در فاصله ۸۴ تا ۸۸ با رای دانشجویان به دست کسانی افتاده بود که تعلق خاطری به انجمنها نداشتند و اصلاحطلب نبودند. نتیجه حضور آنها حمله به انجمنها و تعطیل کردن آنها در دانشگاههای مختلف و بعد تغییر اساسنامه و شکلگیری دوبارهشان بود که در واقع نوعی سرکوب آن بخشی از انجمنها بود که به هیچ یک از دو طیف شیراز و علامه وابستگی نداشتند. تشکلها در این سالها دچار سرکوب شدید شدند، ضمن این که از بعد از انقلاب فرهنگی سرکوب همیشه وجود داشت. بعد هم سیاست به آن معنی که در ۸۸ پیگیری میشد با یک شکست جدی مواجه شد که هم سرخوردگی با خود آورد و هم این که عملا زبان میبُرد که دانشجویان بتوانند مسیر جایگزین مسیرهای قبلی را پیدا کنند. این در همه فعالیتها صادق است و ربط دادنش به مسئله نسل یک تحلیل غیر سیاسی است. از این نظر جنبش دچار افول شد، چون سرکوب شد. سالهای ۸۶ تا ۸۸ اوج جنبش بود، ولی باید بپذیریم که ما توان دفاع از دانشگاه و نهادها و فعالین را در برابر نهاد سرکوبگر نداشتیم. به این واسطه یک انقطاع نسلی پیش آمد و طبیعی است که در پی این ماجرا نسل جدیدی که میآید دانشگاه سعی کند مسیرهای خودش را پیدا کند.»
این فعال سابق که هماکنون هم در یکی از دانشگاههای تهران در حال تحصیل است، معتقد است این که در دانشگاهها تحصن و تجمع وجود ندارد، به معنی غیرسیاسی بودن دانشگاه نیست: «به نظر من یکی از اشتباهات جنیش دانشجویی در سالهای ۸۴ تا ۸۸ وابستگیش به آکسیونیسم بود. این که جنبش را مناسبتهای تاریخدار و مشخص خلاصه کنیم که همانقدر که ما برایش آماده میشدیم، نهادهای نظارتی و امنیتی هم آماده میشدند. نیروها به راحتی شناسایی شدند و پروندهدار شدند و از ادامه تحصیلشان جلوگیری شد یا خارج از دانشگاه دادگاهی شدند. بعد از ۸۸ یک مهاجرت گسترده داشتیم که این هم در نتیجه همان مجموعه اقدامات جنبش دانشجویی در ۸۴ تا ۸۸ بود. باید قبول کنیم بهواسطه سرکوب و هم بهواسطه این که برنامه نداشتیم در آن سالها نتوانستیم نهادهای خودمان را بسازیم. بخشی از غیرسیاسی شدن دانشگاه به گردن ماست، از این لحاظ یک زمین خالی را تحویل نسل بعد دادیم.»
او در مورد سیاستزدایی در دوران بعد از شکست جنبش سبز میگوید: «فضای سیاسی جامعه بعد از شکست ۸۸ و روی کار آمدن دولت روحانی به سمت سیاستزدایی دقیق وبرنامهریزیشده رفت. پررنگ کردن مسئله امنیت در سایه بحران هستهای و سوریه و عراق در مجموع باعث شده آن تحرک سیاسی و آن آرمانگرایی که در دهههای قبل در جنبش دانشجویی دیدیم، جایش را به شکل دیگری از سیاست بدهد که انتخاب نسل ما و نسلهای قبل نبود، ولی این به کل غیرسیاسی نیست. چیزی هم نیست که جهتش برای همیشه روشن شده باشد.»
او معتقد است که دانشجو به تنهایی نمیتواند شکل فعالیت سیاسی در دانشگاه را تعیین کند: «وقتی جامعه خالی از هر شکلی سیاستِ پیگیر جمعی است، نمیتوانیم توقع داشته باشیم که دانشگاه جور همه را بکشد. اگر قرار است فعالیت سیاسی در دانشگاه بازسازی شود، باید در جامعه هم بازسازی شود و این نیازمند بازنگری تمام گروههایی که میخواهند این وضعیت را تغییر دهند.»
یک عضو انجمن دانشجویان ایران اسلامی دانشگاه ارومیه (تشکل اصلاحطلب) هم در مقایسه شرایط جنبش دانشجویی با دهه ۸۰ و ۷۰ در به "زمانه" میگوید: «به نظر من فعالیتهایی که انجمنها الان انجام میدهند در سطح همان فعالیتهاست، ولی با تعداد کمتر شرکت کننده و در نتیجه با بازخورد کمتر.»
او درمورد میراث جنبش سبز برای جنبش دانشجویی معتقد است «تنها چیزی همین تعداد کم از دانشجویان را به سمت فعالیت سیاسی و دانشجویی سوق میدهد، فقط و فقط جنبش سبز بوده است.»
دانشگاه و اصلاحطلبان
رابطه جنبش دانشجویی و اصلاحطلبان دوم خردادی ایران، نوعی رابطه عشق و نفرت است. دانشجویانی که در سال ۷۶ بازیگران اصلی صحنه سرکار آمدن خاتمی بودند، در ۱۶ آذر ۸۳ او را با هو کردن و شعار «تو به ما پشت کردی» بدرقه کردند. در تمام انتخابات بعدی هم تشکلهای کلان دانشجویی، یا انتخابات را تحریم کردهاند، یا به اصلاحطلبان رأی دادند. در خرداد ۹۲، جنبش دانشجویی هرچند بیشترین زخمها را از وقایع پس از خرداد ۸۸ خورده بود، اما عملا کمک زیادی به قطبی شدن جامعه به نفع حسن روحانی کرد. حالا اما دست کم بخشی از فعالان دانشجویی معتقدند پروژه سیاستزدایی از دانشگاهها و به ابتذال کشیدن جنبش دانشجویی را همین دولت دنبال میکند.
بین مراسمی که در دانشگاههای مختلف برگزار میشود، حضور شکوریراد و الهه کولایی در دانشگاه تهران و علی مطهری در شریف، احتمالا خبرسازترینها خواهند بود. امروز، ۱۵ آذر ۹۵، دانشجویان دانشگاه امیرکبیر دوربینها و تیم خبری صداوسیمای رسمی جمهوری اسلامی را به سالنی که محمود صادقی، نمایندهای تلاش ناکام دستگاه قضایی برای بازداشتش به محبوبیتش افزوده، در آن سخنرانی میکرد، راه ندادند. در فیلمی دانشجویان به خبرنگاران تلویزیون میگویند «اینجا جای کودتاچی نیست.» در این مراسم از دانشجویان خواستار آزادی میرحسین موسوی و دیگر زندانیان سیاسی شدهاند.
با آزادی یاشار دارالشفا، رتبه چهار کنکور کارشناسی ارشد که هفته قبل بعد از بیش از چهار سال از اوین بیرون آمد، ضیا نبوی، آخرین دانشجویی است که پیرو جنبش سبز زندانی شده و هنوز آزاد نشده است.
بقای دانشگاه در خطر
«دانشگاه زنده است» کلیدیترین شعاری است جنبش دانشجویی ۱۶ آذر هرسال تلاش میکند به مردم و مسئولان برساند. به شهادت فعالان دانشجویی و فعالیتهای امسال در دانشگاهها، دانشگاه تاکنون زیر فشارهای امنیتی و نظارتی وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه و حراست وزارت علوم زنده مانده است. حالا اما گروهی از دانشجویان ایران به مسئله دیگری به عنوان خطری جدی برای حیات دانشگاه اشاره میکنند: کالاییسازی آموزش.
امضاکنندگان بیانیهای که روزهای اخیر در فضای دانشجویی و مجازی دستبهدست میشود، به روند کالاییسازی آموزش و دانشگاه و تبعیض در سیستم آموزشی کشور و همینطور تبعیض مضاعف علیه دانشجویان دختر اعتراض کردهاند. این بیانیه میگوید: « بومیگزینی، گزینش جنسیتی، هدایت تحصیلی و پولیسازی آموزش عمومی در کنار پدیدههایی نظیر گسترش مدارس غیرانتفاعی، مؤسسات آموزشی، کلاسهای خصوصی و دهها کالای آموزشی دیگر که به شکلهای نابرابر رقابت تحصیلی دامن میزنند، پایههای تبعیض را در دانشگاه استوارتر کردهاند.»
نویسندگان این بیانیه معتقدند « در کنار نهاد شورای صنفی، تلاش برای استقلال دانشگاه از قدرت و سرمایه و نیز تقویت نگاه انتقادی مستقل از قدرت و زدوده از ایدئولوژی حاکم، تنها دریچۀ امید برای بیرونشدن از وضعیت اسفناک فعلی است.»
تا غروب ۱۵ آذر ۹۵، بیش از ششهزار دانشجو و ۳۰۰ تشکل دانشجویی این بیانیه را امضا کردهاند.
نظرها
غارت شده
وحشت مار از بیکسی زمین ترک خورده* نا امیدی مرگ اور دریاچه از ابهای ژاره ژاره * حیرت تالاب از بیتفاوتی سد * لرزش ایینه به خواطر نشان دادن جهره غارتگر * مریضی غوک به خواطر ساختن بت از مقدسات .
غارت شده
در 67 محاکمات 5 تا 10 دقیقه طول میکشیده است . و در این فرایند نمیتوانسته اند درست قضاوت کنند و از روی هوا و هوس هرکرا که قتل عام کردهاند بیکناه بودهاند ای زهو فانع شوی با نام هو از هواها کی ؟ رهی بی جام هو (مولوی)