زندگی زیر سایه جنگ: سوریها در خطر ترورهای فرامرزی
به گفته یک کمکرسان داوطلب در یونان، هر روز یکی از پناهجویان میخواهد به زندگیاش پایان دهد و در عین حال تمایلات مرگخواهانه میان بیشتر آنها دیده میشود. حتی برخی ترجیح میدهند به میانه جنگ بازگردند. جایی که میتوانند بگویند با افتخار کشته میشوند.
از مرز سوریه و ترکیه عبور میکنند. برخی ادامه میدهند و جمعیت زیادی نیز همانجا در جنوب ترکیه، در شهرهایی همچون غازی عینتاب، کلیس و اورفا ساکن میشوند. برخی به امید پایان جنگ و بازگشت هر چه سریعتر به کشورشان؛ برخی به دلیل نداشتن امکانات مادی بیشتر برای ادامه این حرکت و برخی دیگر برای نزدیک بودن به سوریه و حفظ ارتباط خود با گروههایی که هنوز در برابر بشار اسد و متحدانش از یک سو و دولت اسلامی از سوی دیگر مقاومت میکنند.
برخی از پناهندگان سوری در جنوب ترکیه فعالان سیاسیای هستند که درباره وضعیت سوریه گزارش و فیلم تهیه میکنند. گروه «رقه در سکوت سلاخی میشود» یکی از گروههای فعال در رقه بوده است که موفق شد در اوج سکوت خبری در سال ۲۰۱۴، درباره وضعیت رقه، پایتخت خودخوانده دولت اسلامی گزارش و خبر تهیه کنند و سرکوبها و اعدامهای داخل این شهر را با ویدئوها و عکسهایی مستند سازند.
با افزایش تنشها در سوریه میان گروههای مختلف، بعضی از اعضای این گروه و بسیاری از فعالان سیاسی داخل سوریه ناچار شدند به ترکیه متواری شوند تا فعالیتهای خود در آنجا از سر بگیرند. هنوز هستند فعالان سوریای که با اسامی جعلی بین ترکیه و سوریه در رفت و آمدند تا اخبار مقاومت در میانه جنگ را پوشش دهند.
بعد از سوریه، نوبت ترکیه
در ابتدای جنگ فعالان سوری ترکیه را فضای امن خود تلقی میکردند. با مستقر شدن در جنوب ترکیه، آنها فعالیتهای خود را به صورت آشکارتری ادامه میدادند، در کافیشاپها و لابیهای هتلها و سایر اماکن عمومی جلسات خود را برگزار میکردند. کمتر کسی تصور میکرد که آنها در ترکیه نیز با خطری جدی مواجه شوند.
با این حال اواخر سال گذشته سه تن از فعالان گروه «رقه در سکوت سلاخی میشود»، در سکوت سلاخی شدند.
در ماه اکتبر، دو خبرنگار این گروه، ابراهیم عبدالقادر و فارس حمادی، در خانه خود در اورفا کشته شدند و سرشان از تن جدا شد. گروه دولت اسلامی مسئولیت این جنایت را پذیرفت.
دو ماه بعد، ناجی فیصل الجرف، خبرنگار و فعال شناخته شده سوری که به تازگی مستندی درباره داعش در حلب ساخته بود با کلت به قتل رسید.
او یک ماه قبل از به قتل رسیدن، چندین بار تهدید به مرگ شده بود.
ناجی فیصل نیز با گروه «رقه در سکوت سلاخی میشود» همکاریهایی داشت و گمان میرود داعش مسئول قتل او نیز باشد.
این خبرنگار توانسته بود گروهی از دانشجویان و جوانان سوری را برای کار سیاسی و ژورنالیستی آماده و سازماندهی کند. یکی از این جوانان که در زمان انقلاب سوریه ۱۷ سال داشت و جرف را از نزدیک میشناخت، میگوید: «وقتی همه اینها شروع شد، ما خیلی جوانتر از آن بودیم که ایدئولوژیای داشته باشیم. دلیل برخاستن ما کشتن ترس بود. کشتن همه این ترسی که همه ما به عنوان یک جامعه در آن زندگی میکنیم.»
هنوز اما ترس حتی خارج از خاک سوریه به دنبال آنهاست.
بیشتر این فعالان سیاسی تأکید میکنند که نه تنها داعش بلکه دولت بشار اسد و همینطور سایر گروههای شبهنظامی که با این دو همکاری میکنند دشمن آنها هستند.
ماه آوریل گذشته، زاهر الشرقاط، فعال اهل حلب، در برنامه تلویزیونی مخالفان در حلب، بشار اسد را بزرگترین سرکرده دولت اسلامی دانست. او چند روز بعد به دنبال اصابت گلولهای به سرش کشته شد.
زاهر، دوست فیصل الجرف و چهارمین منتقد و فعال سوریای بود که در طی شش ماه کشته شده بودند.
عیسی، از فعالان سوری که اکنون در آلمان زندگی میکند، میگوید: «آنها میدانستند و میدانند آدرس ما در ترکیه چیست، کجا کار میکنیم، حتی سراغ دوستان من در رقه هم رفته بودند.»
اکنون فعالان سوری با تهدید جدی در خاک ترکیه مواجه هستند. بسیاری از آنها این تهدیدها را مستقیماً دریافت کردهاند. یک فعال سوری گزارش میدهد که همسرش بارها در خیابان هشدارهایی شنیده و حتی با اسلحه تهدید شده است. هر بار یک اتوموبیل سیاه و پر از سرنشین نزدیک او متوقف شده و یکی از سرنشینان این هشدارها را به او منتقل کرده است.
پلیس ترکیه آنها را جدی نگرفته و حتی این فرض را مطرح کرده که شاید این یک شوخی از جانب آشنایان او بوده است.
فعالان سوری و رهبران سیاسی کرد بارها این فرض را مطرح کرده بودند که حزب عدالت و توسعه به داعش اجازه میدهد که در خاک ترکیه عملیات انجام دهد و بین مرز سوریه و ترکیه جابهجا شود.
تا پیش از کودتای نافرجام، در واقع ترکیه از بحرانها و حملاتی نظیر این برای امنیتی کردن بیشتر فضای سیاسی خود بهره میبرد و بنا بر برخی گمانهزنیها از دولت اسلامی حمایتهای مالی و نظامی میکرد.
ترکیه بعد از کودتای نافرجام
وقتی تانکهای ارتش در خیابانهای استانبول و آنکارا به راه افتادند، احتمالا هیچکس به اندازهی ۲.۷ میلیون جمعیت سوری ساکن ترکیه از این موضوع وحشتزده نشدند. خیلی از آنها از خود پرسیدهاند: «حالا دیگر باید به کجا پناه ببریم؟»
زندگی در کشوری که با حزب عدالت و توسعه اردوغان اداره میشود برای هیچ سوریای آسان نبوده است. اکثریت آنها از حق کار کردن محروم بودهاند، صدها هزار کودک هنوز به مدرسه نمیروند، حتی آنها به طور رسمی پناهنده محسوب نمیشوند چرا که ترکیه بخشهای مهمی از اساسنامه پناهندگی سامان ملل را قبول ندارد. حتی وقتی اردوغان اعلام کرد که برخی سوریهای ثروتمند میتوانند شهروندی ترکیه را دریافت کنند، هشتگ «سوری در کشورم نمیخواهم» در توییتر به راه افتاد.
با این حال سوریها این احتمال را میدادند که هر دولت دیگری سر کار بیاید میتواند آنها را از ترکیه اخراج کند، چرا که تاکنون هیچ حزب دیگری از آنها حمایت نکرده است.
همینطور این کودتا برای آنها یادآور کودتای مصر در سال ۲۰۱۳ بود که منجر به برکناری حزب اخوانالمسلمین از قدرت شد. سوریها یکی از قربانیان اصلی رژیم نظامی مصر بودند و هنوز هستند. آنها در مصر در شرایط مخفی و بدون هیچگونه مصونیتی زندگی میکنند.
اما تنها پارانویا نبود که در شبهای کودتا سوریها را در خانههای خود محبوس کرد. احمد، مدیر یک کارگاه، در گفتوگو با گاردین گفته است چند ساعت بعد از کودتای نافرجام به ایستگاه پلیس محلی فراخوانده شده است و مأموران امنیتی تلاش کردهاند بفهمند آیا او تهدیدی برای دولت محسوب میشود یا نه. آنها از او درباره رابطهاش با رژیم بشار اسد و نزدیکیاش با اخوانالمسلمین پرسیدهاند و حتی از او سوال کردهاند که چرا عکس فیسبوکش را عوض نکرده و چرا پرچم ترکیه را نگذاشته است. احمد میگوید : «اینها همه سوریه ۲۰۱۱ را به یاد من آورد.»
حالا ترکیه آنقدر خطرناک و ناامن هست که نه فقط فعالان سیاسی سوری که گروههای دیگر و حتی مردم عادیای که به دنبال حداقلهای زندگی هستند، به خاطر وضعیت کنونی و ترسهایشان چارهای جز حرکت به اروپا نبینند.
بعد از ترکیه، نوبت یونان
از سوی دیگر در راه اروپای غربی، در مرزهای مجارستان، یونان و بلغارستان، وضعیت پناهجویان بحرانیست. آنها البته به حد کافی از دسترس دولت اسلامی دور شدهاند، اما با این حال با ورود آنها به هر قلمرویی، اقدامات امنیتی شدت میگیرد و منطقهها نظامیسازی میشوند. هدف این نظامیسازی احاطه و زمینگیر کردن مهاجران است تا از ادامه حرکت باز ایستند. مهاجران میگویند حتی تحت وضعیت نظامی که در آن قرار دارند، گروههای غیرنظامی دست از سر آنها برنمیدارند.
اواسط نوامبر، در جزیره خیوس از جزایر یونان، شبانه بیش از صدها تن از مردم محلی به کمپ مهاجران حمله کردند و با کوکتل مولوتوف چادرهای آنها را با وسایل اندک داخلشان به آتش کشیدند.
کریم، یکی از اهالی رقه که میگوید داعش دوستش را در ترکیه سلاخی کرده و او نیز به اینجا فرار کرده است، حالا در حال فرار از مردم محلی دستش زخمی شده. او از بازگشت به ترکیه میترسد و فکر میکند آنجا جانش در خطر باشد.
اینجا دیگر فقط فعالان سیاسی با تهدید مواجه نمیشوند. کودکی دو ساله در پارک به دست یک مرد یونانی ضرب و شتم شده است. برای رسیدگی به کبودیهایش به بیمارستان منتقل شده و پلیس نیز هیچ کاری برای حفاظت از او انجام نداده است.
مهاجرانی که خود را به این جزیره میرسانند برای شروع مراحل اداری در صفهای طولانی میایستند. پلیس تک تک آنها را بازرسی میکند. سپس وارد ساختمانی میشوند که باید در آن منتظر بمانند. اینجا نیز مأموران امنیتی آنها را یکی پس از دیگری بازرسی کامل میکنند.
با پایان فرایند اداری انگشتنگاری میشوند و شمارهای دریافت میکنند. پس از این تنها با این شماره شناسایی میشوند.
این آغاز زندگی آنها در اردوگاههاییست که بیش از سه تا چهار برابر ظرفیتشان مورد استفاده قرار گرفتهاند. وضعیت منابع چنان محدود است که پناهندگان وادار میشوند با یکدیگر رقابت کنند و فرایندهای قانونی و سیاسی به شکلیست که آنها را بر اساس معیار ناپایدار «آسیبپذیری» جداسازی و اولویتبندی میکند.
بازگشت به ترکیه برای بسیاری از این پناهنگان همچون بازگشت به قلمروی جنگی و ناپایدار بدون هیچگونه حقوق اساسی و اولیه است. وضعیت فعلی، وجه انسانی آنها را به بدنهایی برهنه و آسیبپذیر فروکاسته که تنها با یک شماره مشخص میشوند، آن هم با وجود آنکه راهی پر از وحشت و سختی را از ترکیه تا اینجا سپری کردهاند تا زندگی بهتری را تجربه کنند.
آنچه که آنها در یونان و سپس در اروپا میبینند، یأس از همه تلاشهاییست که تاکنون متحمل شدهاند.
نادیه که به عنوان مترجم حقوقی در این جزیره به پناهجویان کمک میکند، میگوید: «هر روز یکی از این پناهجویان میخواهد به زندگیاش پایان دهد و در عین حال تمایلات مرگخواهانه میان بیشتر آنها دیده میشود. حتی برخی ترجیح میدهند که به میانه جنگ بازگردند، جایی که میتوانند بگویند با افتخار کشته میشوند.»
نظرها
ح
هر کسی مقالات شما را بخواند فکر می کند عربستان و قطر و آمریکا و انگلیس و فرانسه کلن هیچ دخالتی در مسلح کردن همون گروهی که شما دولت اسلامی می خوانید ندارند کلن اسم این کشورها هم سانسور می شود فقط کافیه به سلاح های داعش و جبهه النصره و تویوتای نو آنها نگاهی بیندازید یا ببینید زنان سوری در کدام کشور توسط داعش خرید و فروش می شوند یا اشیا باستانی سوریه بعدها آیا از موزه های فرانسه یا بریتانیا پیدا می شود