● دیدگاه
حقوق بشر، اعلامیه جهانی، اعلامیه اسلامی
اگر هر دو اعلامیه حقوق بشر جهانی و حقوق بشر اسلامی را بهمثابه ریسمان در نظر بگیریم، ریسمان حقوق بشر جهانی احتمالاً میتواند ما را از ته چاه بیرون بیاورد و ریسمان حقوق بشر اسلامی، شاید همچون طنابی باشد که چوبه دار، تبعیض و قصاص به آن متصل شدهاند.
در سال ١٩٥٠، کشورهای اتحادیه اروپا آغاز تدوین کنوانسیون اروپایی حقوق بشر (The Convention for the Protection of Human Rights and Fundamental Freedoms) قدمی در راه محکمتر کردن منطقهای اعلامیه جهانی برداشتند.
گرچه این عمل کشورهای اروپایی در مسیر کمک به حقوق بشر و آزادیهای اساسی بود اما منجر شد به دادن بهانه به کشورهای اسلامی تا با وارد ساختن ایراداتی همچون ضعف شناخت تدوینکنندگان اعلامیه جهانی از «رویکرد توحیدی»، نادیده انگاشتن «خدا» در اعلامیه و عدم تبلور تمام نگرشها (اعلامیه جهانی با رأی ٤٨ کشور از جمله ایران به تصویب رسیده است)، در سال ١٩٩٠ با حضور ٥٤ دولت اسلامی حاضر در «کنفرانس کشورهای اسلامی» در قاهره شروع به تدوین «اعلامیه اسلامی حقوق بشر» کنند که جهانشمولی، جداناپذیری و تقدم و تأخر بندهای اعلامیه جهانی را زیر سؤال میبرد.
در مقام مقایسه اعلامیه جهانی حقوق بشر با اعلامیه اسلامی حقوق بشر نخست میبایست انسان و حقوق قائمبهذات انسان را از نگاه هر دو اعلامیه تعریف کرد چون بزرگترین تفاوت دو اعلامیه در همین نگرش به انسان است.
در اسلام انسانِ رها از خدا و وحی، دارای صلاحیت کامل و لازم نیست. به همین دلیل به گفته محمدتقی مصباح یزدی، شرط تبیین خردمندانه حقوق بشر دو اصل است: یکی شناخت دقیق ارتباط وجودی انسان باخدای متعال و دیگری شناخت هدف آفرینش انسان.
در ماده ١٨ اعلامیه جهانی اما آمده است که هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است ولی رسیدن به شناخت خدا بهعنوان دلیل زندگی برشمرده نشده است.
به عبارت دیگر اعلامیه جهانی انسان را از تولد تا مرگ مینگرد و در اعلامیه اسلامی، جهان پس از مرگ نیز موردبررسی قرار میگیرد: «دولتهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، بر نقش تمدنی و تاریخی امت اسلامی تأکید دارند. خداوند امت اسلامی را بهترین امت برگزید تا این امت یک تمدن جهانی همگون را به بشریت تقدیم نماید. تمدنی که میتواند دنیا را به آخرت ربط داده و علم و ایمان را به هم پیوند دهد.»
در نگاه مسلمانان، اعلامیه جهانی حقوق بشر برآمده از تأثیر پیامبران الهی بر فلسفه یونان است که از قوانین اسلامی که کاملترین دین -ازنظر مسلمانان- در میان ادیان است گاهی سبقت گرفته و گاهی عقبمانده است.
در اعلامیه جهانی حقوق بشر انسان با زنده متولد شدن دارای حقوق بنیادینی میشود که سلب این حقوق بهمانند حق تابعیت، آزادی حرکت، ازدواج و مالکیت و ... باید ناممکن بشود.
ابناء بشر تعریف شده در اعلامیه جهانی همه عضو یک خانواده و برابر هستند، هیچکس بر دیگری به هیچ دلیل و عنوان برتری ندارد و نمیتوان او را به بردگی گرفت یا به حیث نژاد، رنگ، جنسیت یا دین از حقوق بنیادین پایینتری برخوردار کرد.
در اعلامیه اسلامی اما شریعت اسلامی تنها مرجع برای تفسیر یا توضیح هر ماده از مواد این اعلامیه است و بَنا بر این شریعت، باتقواترین افراد بر دیگری برتری دارد.
در اسلام قوانین یا الهی است و از سوی خدا به بشر وحی شده که غیرقابل تغییر و ابدی است یا قوانین اسلامی را میبایست در حدیث و رفتار پیامبر و امامان یافت. اگر وحی یا حدیث پیرامون حقی کشف نشد، در مقام آخر انسان جایز به تفکر و به دست آوردن راهی برای حل مسأله است: «همه مخلوقات بهمنزله عائله خداوندی هستند و محبوبترین آنان نزد خدا سودمندترین آنان به همنوع خود است و هیچ احدی بر دیگری برتری ندارد مگر در تقوا و کار نیکو.»
در زمینه حقوق زنان نیز این حق در پاسخ به «انجام وظیفه» آنان تعریف میشود. از سوی دیگر و تنها به عنوان یک نمونه، اگر مشکلی در روابط زوجین پدیدار شود، در صورت وجود پدر یا جدّ پدری، حق انتخاب و نوع تربیت فرزند از مادر سلب میشود.
از سوی دیگر بنیان اعلامیه جهانی حقوق بشر بر حفظ جان و کرامت انسانی استوار است و در دیباچه این اعلامیه، آزادی بیان و عقیده از عالیترین آرزوهای بشر شمرده شده است. اما آیا اعلامیه قاهره نیز از ساختاری اینچنینی برخوردار است؟
قصاص یا مجازاتهایی بهمانند چشم در برابر چشم و جان در برابر جان، نشان میدهند که حقوق بشر اسلامی تا چه اندازه ممکن است واپسگرا باشد. قوانینی که تکمیلکننده زندگی انسانهای غیر متمدن بودند.
در حالی که جنگهای قبیلهای جای خود را به جنگهای جهانی داده بودند (البته همچنان فجایعی از هر دو شکل در گوشه و کنار عالم به چشم میخورد)، اعلامیه جهانی حقوق بشر تلاشی بود برای کشیدن خط بطلان بر تمام این آدمکشیها. کوششی برای آزاد کردن بشر از قید رنگ و نژاد و دین و فراهم کردن زمینه برابری به جای نگاه از بالا به پایین.
قوانین شریعت اسلام که مبنای اعلامیه حقوق بشر اسلامی هستند اما بدون تغییر باقی ماندهاند و از قرنی به قرن دیگر و از کشوری به کشور دیگر منتقل شدهاند.
به این ترتیب مجازاتهایی همچون اعدام و قصاص با ریشه دواندن در روح دین تبدیل به گرزی شدند که مخالفت با آنها به معنای مخالفت با خواست خدا تلقی میشود.
حالا اگر هر دو اعلامیه را بهمثابه ریسمان در نظر بگیریم، ریسمان حقوق بشر جهانی احتمالاً میتواند ما را از ته چاه بیرون بیاورد و ریسمان حقوق بشر اسلامی، شاید همچون طنابی باشد که چوبه دار، تبعیض و قصاص به آن متصل شدهاند.
از همین نویسنده:
نظرها
پیروز
چرا باید حقوق بشر و انسانی پذیرفته شده جوامع بین المللی را با حقوق اسلامی که با قوانین شرعی که بر مبانای ایدلوژی اسلامی به مورد اجرا درمیآید مقایسه کزد؟ لابد حقوق بشر باید با سایر ادیان ابراهیمی نیز مقایسه گردد و هر دینی ساز خودش را بزند ، تا بتوان نام و قوانین حقوق بشری را زیر پا گذارد.
reza
اعلامیهء حقوق بشر ماحصل معترضین و حقوق بشر(من درآوردی) اسلامی حاصل مرتجعین ست که تنها هدفشان کمرنگ و لگد مال آزادی های مدنی ست.
میلاد
برابری در اسلام منوط به اجرای «تکلیف» است نه به داشتن «حق» در بین انسان ها، مسلمانان بر دیگران برتری دارند و در بین مسلمانان باتقواترین افراد بر دیگران برتری دارند. مثلاً اگر یک یهودی یا بهایی یا مسیحی در کشور اسلامی با یکی از اتباع مسلمان اختلافی پیدا کرد، مطابق شرع و بر اساس قانون شرع باید به آن رسیدگی شود. این همان قانونی است که بر اساس آن مجازات یک جرم مشابه، برای صاحبان ادیان متفاوت، مختلف است. مثلا مسلمان برای قتل غیر مسلمان قصاص نمی شود. یا مرد به دلیل قتل زن قصاص نمی شود، و اگر بشود، خانواده مقتول باید نیمی از دیه یا خون بهای زن را به خانواده قاتل بپردازد؛ زیرا بر اساس شرع، ارزش زن نصف ارزش مرد است. یا اگر فردی از یک خاندان غیر مسلمان به اسلام بگرود، شرعاً مالک همه داراییهای خانواده ای می شود که از آن برخاسته و بریده.