ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

آیا هنرمندان ایرانی دغدغه حقوق بشر دارند؟

به بهانه دهم دسامبر، روز جهانی حقوق بشر، رادیو زمانه با تعدادی از هنرمندان ایرانی گفت‌و‌گو کرده و از آن‌ها پرسیده است که با توجه به شرایط و دغدغه‌های حقوق بشری جامعه مدنی ایران، آیا هنرمندان هم دغدغه حقوق بشر دارند و آیا این دغدغه‌ها در آثارشان انعکاس پیدا کرده است یا نه؟

  • انگار به یکی دیگر سیلی می‌زدند، بی‌رحم و بی‌تفاوت ناظر بودم که چه نمکی ریخته بودند روی آن‌ها، روی دل من. وقتی لندوک را آوردند انگار با یک آدمی درست و حسابی سر و کار دارند که هیچ کتک نخورده است و هیچ جایش باتوم فرو نکرده‌اند و هیچ کجایش را له نکرده‌اند. انگار من درست‌ و حسابی و سالمم که نبودم و برگ می‌زدند و حتی با چشم بسته می‌دیدم تمام دور لبش خون خشک شده بود و مثل حضرت عباس وسط آن دریای لشکر صاف ایستاده بود. اگر دست‌هایش را هم می‌بریدند می‌دانستم که برگ می‌زنند مادر سگ‌ها. (رضا دانشور*، نماز میت، صفحه ۶)
حقوق بشر و هنر خیابانی

در حدود چهار دهه گذشته، جامعه ایران با سانسور و فشارهای امنیتی در همه فضاهای عمومی از جمله فضای هنری روبه‌رو بوده است، اما هنرمندان و نویسندگان مستقل در برخی آثار خود به مسائل اجتماعی و فرهنگی پرداخته‌اند و تلاش کرده‌اند تا رنج‌های جامعه را به ثبت برسانند و ماندگار کنند.

به عنوان نمونه‌ای از این آثار می‌توان به کتاب «نماز میت» از رضا دانشور اشاره کرد که به حوادث دهه ۶۰ و زندان و شکنجه‌ها و اعدام‌های صورت گرفته در جمهوری اسلامی می‌پردازد. در این اثر نویسنده به مخاطبی که چند دهه بعد از آن اتفاقات متولد شده است، اطلاعاتی بکر و مستند ارائه می‌کند.

به بهانه دهم دسامبر، روز جهانی حقوق بشر، رادیو زمانه با چند هنرمند ایرانی گفت‌و‌گو کرده و از آن‌ها پرسیده است که با توجه به شرایط و دغدغه‌های حقوق بشری جامعه مدنی ایران، آیا هنرمندان هم دغدغه حقوق بشر دارند و آیا این دغدغه‌ها در آثارشان انعکاس پیدا می‌کند یا نه؟

مانا نیستانی: برخی دلواپسی‌های‌شان هیچ‌وقت حقوق بشری نبود

مانا نیستانی

مانا نیستانی، کارتونیست ساکن فرانسه در پاسخ به سوال رادیو زمانه می‌گوید:‌ «سخت است که جمع ببندم و از لفظ کارتونیست‌های ایران به‌صورت کلی استفاده کنم، چون جامعه کارتون ایران از افراد متنوع با عقاید و جایگاه کاری متفاوت تشکیل شده. بخشی  از آن‌ها هم هیچ‌وقت چنین دغدغه‌ای نداشته‌اند یا لااقل از کارتون برای ابراز عقیده یا اعتراض یا طرح مسائل سیاسی- اجتماعی جامعه استفاده نکرده‌اند. اساسا وجه نمایشگاهی یا فستیوالی کار برای‌شان جذاب‌تر بوده و نه وجه مطبوعاتی و رسانه‌ای کار. نگاه سیاست‌زدایانه‌ای که نهاد رسمی کارتون ایران که خانه کاریکاتور باشد تقویتش کرده است.»

از جمله کارتون‌های مانا نیستانی درباره حق و حقوق بشر/ دیدار حسین همدانی، از فرماندهان کشته شده سپاه در سوریه و از سرکوبگران مردم در سال ۸۸ با معترضان جنبش سبز پس از مرگ

مانا نیستانی:

گروهی از کارتونیست‌های مطبوعاتی ما گرایش حکومتی از نوع اصول‌گرایانه داشته‌اند یا به هر حال با رسانه‌های منسوب به آن طیف کار کرده‌اند. طبیعتاً دلواپسی‌های آن‌ها هیچ‌وقت حقوق بشری نبوده  که هیچ، بلکه حقوق بشر را توطئه غرب برای تضعیف نظام می‌دانند. می‌ماند طیف محدودتری از همکارانم که در رسانه‌های منتقدتر کار کرده‌اند. مطمئنم که لااقل تعدادی از این گروه که ذوب در دولت اعتدال نشده‌اند همیشه دغدغه حقوق بشر داشته‌اند اما سوال اینجاست که آیا با فضای حاکم بر رسانه‌ها و مطبوعات ایران،‌ امکان طرح این دغدغه‌ها را پیدا می‌کنند؟

نیستانی در پاسخ به سوالی که خود طرح کرده است می‌گوید: «اعتراض به وضعیت حقوق زنان، حجاب اجباری، عدم حضور زنان در ورزشگاه‌ها، اعتراض به سرکوب اقلیت‌های جنسیتی، دینی، عقیدتی، اعتراض به مجازات اعدام، اعتراض به بی‌عدالتی در قوه قضاییه و الخ، تمام این‌ها ممنوع است و اساساً امکان انتشار ندارد یا عواقب قضایی سخت در پی خواهد داشت. حتی اگر کارتونیست پیه عواقب چنین اعتراضی را به تن بمالد، سردبیر نشریه ۱۰۰ درصد آن را رد خواهد کرد تا احتمال توقیف و تنبیه‌‌ای برای موسسه نَخَرد. خیلی از دوستانم بابت این وضع رو به شاخه‌های دیگر گرافیک و تصویرسازی آورده‌اند. گه‌گداری بعضی‌شان‌ کارهایی را که امکان انتشار ندارد روی صفحه‌های شخصی اینترنتی‌شان قرار می‌دهند. تازه به ملایم‌ترین و منصفانه‌ترین شکل، ابراز عقیده و طرح مشکل‌ کرده‌اند اما باز امکان چاپ ندارد. با اعتراض و نقد رادیکال‌تر هم دیدیم که چه کردند. پرونده آتنا فرقدانی را هنوز فراموش نکرده‌ایم. نتیجه این‌که دغدغه حقوق بشر،‌ در بخشی از کارتونیست‌های مطبوعاتی ما هست،اما امکان ابرازش تقریباً وجود ندارد.»

فریاد ناصری: این مقوله برای بسیاری از  نویسندگان ما اهمیت ندارد

فریاد ناصری

فریاد ناصری، شاعر و نویسنده ساکن ایران، در پاسخ به این سوال که هنرمندان در ایران چقدر دغدغه حقوق بشر دارند و با این موضوع آشنا هستند به رادیو زمانه می‌گوید: «پرسش پیش رو آن‌قدر کلی‌ست که هر نوع حزم و احتیاطی هم که بورزی باز امکان خطا و لغزش هست. یعنی شما نخست باید یک شمای کلی از ۳۰ بند بیانیه‌ جهانی حقوق بشر داشته باشی، سپس شمایی کلی از مواد قانون اساسی. آن‌وقت ببینی که آیا شاعران و نویسندگان چه میزان به این موارد اشراف دارند و از آن‌ها حرف می‌زنند یا نه. از این‌جا به بعد است که تازه وارد حوزه‌ای از نقد می‌شوی که در میدان و حوزه‌ زبان کلاسیک تعلیمی ادبیات است و به زبان امروزی در حوزه‌ شناختی.»

فریاد ناصری:

واقعیتش این است که ما در این حوزه بسیار نقص و نقصان داریم؛ به هزاران دلیل. یکی از آن‌ها این است که هنوز نه به شکل شعاری بلکه به‌طور عملی این مقوله برای بسیاری از هم‌صنفان ما اهمیت ندارد. مسأله و مقوله‌ اول یا از مقوله‌های نخستین‌مان نیست. درگیری‌های نظری و ادبی ما در حیطه‌های بسیار قلیل و تنگی می‌چرخد. چه‌قدر این مسائل برای عموم مطرح است که بازتابش در آثار دیده شود؟ یا چه‌قدر برای شاعران و نویسندگان حائز اهمیت است که مردم بازتابش را ببینند. باز تکرار می‌کنم. ممکن است الان شما از هر تنابنده‌ای بپرسی بگوید حقوق بشر بسیار محترم و مهم است. حتی فکر کند که در هیچ حوزه‌ای نقضش نمی‌کند اما پای عمل که برسد ببینید چه بسا ناخواسته علیه حقی از حقوق بشر است.

ناصری در ادامه می‌گوید که اشاره به یک بند از اعلامیه جهانی حقوق بشر کافی‌ست تا نشان داده شود هنرمندان ایرانی هنوز به طور کلی و عمومی در شناخت و رعایت حقوق بشر دچار نقصان است: «ماده‌ ۱۶، بند دو می‌گوید که عقد ازدواج نمی‌بایست صورت بندد مگر تنها با آزادی و رضایت کامل همسران که خواهان ازدواج‌اند. چه‌قدر اخبار می‌شنویم از اجبار به ازدواج؟ و چه وقایع تلخی رقم خورده است فقط از راه عدم رعایت همین یک بند در این سالیان. خب چرا برای ما این‌ها مؤکد و برجسته نیستند خود پرسش دیگر است اما از نظر من شاعران و نویسندگان ما آن‌طور که باید و شاید توجهی به این امر نداشته‌اند.»

لیلا معظمی: حقوق بشر، غم‌ نان اگر بگذارد

لیلا معظمی

لیلا معظمی، نقاش ساکن ایران، داشتن دغدغه جهانی و فکر کردن به معضلات دیگر انسان‌ها و حقوق بشر را قبل از هر چیز نیازمند ذهنی باز و آزاد می‌داند، در صورتی که هنرمند تجسمی ایرانی درگیر مناسبات پیچیده‌ای‌ست که زمان و ذهن پرداختن به این‌گونه مسائل را از او می‌گیرد: «از نیاز مادی هنرمند گرفته تا این‌که هیچ روال منطقی‌ای برای پیشرفت هنرمند در عرصه هنری وجود ندارد. مثل این‌که بداند در ازای گذراندن مراحلی خاص، چشم‌انداز مشخصی پیش روی اوست. از طرفی فضای نقد مطلقاً روشن نیست و مشخص نمی‌شود که جایگاه حقیقی هنرمند و اثرش در میان سایرین کجاست. همه این‌ها موجب می‌شود هنرمند به جای فکر کردن به مسائل بزرگ‌تر، مشغول مسائلی چون فروش، رقابت برای برگزاری نمایشگاه، کارگاه و ... شود.»

لیلا معظمی:

البته بعضی از هنرمندان تک ستاره‌اند و تا ابد چه افول داشته باشند و چه در جا بزنند، در جایگاه خودشان باقی می‌مانند و درگیر رقابت نمی‌شوند. ولی آن‌ها هم اکثراً به مسائل شخصی خودشان یا سوژه های تغزلی می‌پردازند. به نظر من، کارکرد هنر آگاهی دادن است و نه مبارزه، وظیفه هنرمند جنگیدن با ظلم و معضلات نیست، بلکه روشن کردن ذهن مخاطب است. برای همین به غیر از کاریکاتور و سینما بقیه هنرها اگر بخواهند با خود اثرشان مبارزه کنند، شعار‌زده و تصنعی می‌شود.

او در پایان صحبت‌هایش می‌گوید: «هنرمندان ایران در بهترین حالت و وقتی قرار است فقط به "خود" نپردازند به مسائل محیط زیست یا زنان می‌پردازند که تجربه نشان داده عموماً شعاری و گل درشت‌اند. هنرمند تجسمی ایرانی برای پرداختن به مسائل حقوق بشری، مصداق بارز جمله "غم نان اگر گذارد" است و این نان برای بعضی در حد خلق و نگهداری آثار و برای برخی فروش بالا و بالاتر است.»

کورش رنجبر: عکاسانی هستند که دقیقاً می‌دانند چرا دوربین به دست گرفته‌اند

کوروش رنجبر

کوروش رنجبر، عکاس ساکن ایران در پاسخ به سوالات رادیو زمانه می‌گوید: «برخی از عکاسان ایرانی این دغدغه را دارند و تا حدود زیادی در کارهای‌شان منعکس کرده‌اند. تنوع بندهای منشور حقوق بشر و حساسیتی که بر روی بعضی از این بندها وجود دارد اما باعث شده با توجه به شرایط مختلف سیاسی و اجتماعی امکان ثبت به موقع همیشه وجود نداشته باشد یا این امکان باشد، اما امکان انتشار وجود نداشته باشد.»

کوروش رنجبر:

همیشه تعدادی عکاس هستند که خطرها را به جان می‌خرند و در شرایط مختلف حاضر می‌شوند و عکاسی می‌کنند. باید به این نکته نیز توجه داشته باشیم که با وجود شبکه‌های مختلف اینترنتی تا حدود زیادی موانع انتشار رسمی برطرف شده و بسیاری از مردم با این رویکردها از طریق عکاسان آشنا شده‌اند. به نظرم گرایش انسان‌دوستانه و حساسیت‌های حقوق بشری نه فقط برای عکاس بلکه برای هر انسانی نیازمند آگاهی و ادبیات سیاسی و اجتماعی است. اگر من بدانم «در کجای جهان ایستاده‌ام» و چه وظیفه‌ای دارم و تاریخ را بشناسم این متن در من درونی می‌شود و کارم را انجام می‌دهم.

رنجبر می‌گوید: «وقتی با حقوق فردی و جمعی آشنا باشم می‌توانم واکنش نشان بدهم. برای همین معتقدم عکاسان علاوه بر تکنیک عکاسی نیازمند فراگیری جامعه‌شناسی و روان‌شناسی و تاریخ و ادبیات نیز هستند، تا حدی که تشخیص بدهند چرا در اینجا ایستاده‌اند و عکس می‌گیرند و خوشبختانه این آگاهی رو به گسترش است. برای همین شاهد آثار عکاسانی هستیم که دقیقاً می‌دانند چرا دوربین به دست در نقطه‌ای هستند و عکاسی می‌کنند.»

* رضا دانشور در سال ۱۳۲۶ در مشهد متولد شد. این نویسنده  ابتدا در دهه ۵۰ هجری خورشیدی با چاپ داستان‌های کوتاه در نشریات و مجلات شناخته شد. انتشار کتاب «نماز میت» او را به عنوان نویسنده‌ای توانمند در داستان‌نویسی ایران مطرح کرد. این کتاب روایت دو زندانی سیاسی است که یکی از آن‌ها زیر شکنجه توانایی ایستادگی ندارد و در نهایت خبرچین می‌شود و دیگری به آرمان‌های خود وفادار می‌ماند. او پس از انقلاب و در سال ۱۳۶۱ به فرانسه مهاجرت کرد. رضا دانشور بر اثر ابتلا به بیماری سرطان ریه، شامگاه ششم خرداد ۱۳۹۴ (۲۷ مه ۲۰۱۵)، در سن ۶۸ سالگی در بیمارستان آلبر شانویه در حومه پاریس درگذشت.

در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • آدم

    نه، ندارند۰