طرح روسی صلح و ناخرسندیهای ایران و ترکیه
موفقیت طرح روسی صلح در سوریه در گرو حل و رفع تضاد منافع استراتژیک ایران و ترکیه است. اما آیا امکان همگرایی تهران و آنکارا در مورد موضوعاتی همچون سرنوشت اسد وجود دارد؟
یک هفته پس از اعلام آتشبس در سوریه به ابتکار روسیه و در حالی که چشمها به مذاکرات صلح در پایان ماه در آستانه، پایتخت قزاقستان دوخته شده، اظهارنظرهای مقامات ترکیه و ایران خبر از تضادهای حلنشده و جدی میان منافع استراتژیک این دو کشور میدهد که صلح پایدار در سوریه مستلزم حل و رفع آنهاست.
یک تروئیکای جدید
سال ۲۰۱۶ با وقوع تحولاتی عمده و غافلگیرکننده در جنگ سوریه به پایان رسید. یک دسامبر رویایی برای روسیه که پس از پیروزی نظامی در جنگ حلب، اکنون درصدد کسب پیروزی دیپلماتیک بر سر میز مذاکره است. بدین منظور، روسیه گام اول را به شکلی مطمئن و استوار با برقراری آتشبس برداشته است، آتشبسی که هنوز در بخشهای وسیعی از سوریه پایدار است.
آتشبس ۲۹ دسامبر که به ابتکار روسیه، مشارکت ترکیه و همراهی ایران محقق شد، علیرغم اختلافاتی که از داخل و خارج آن را تهدید میکند، بیش از آنچه انتظار میرفت توانسته مسیر گفتگوهای آتی صلح را در آستانه، پایتخت قزاقستان، هموار کند. شرایط به گونهای است که روسیه امروز میتواند، بدون نگرانی، کاهش حضور نظامی خود در سوریه را اعلام کند.
در این میان، شکلگیری تروئیکای جدید بینالمللی «روسیه، ایران و ترکیه» فینفسه دستاوردی بزرگ برای روسیه بوده است؛ سه امپراطوری کهن که در پی احیای قدرت و شکوه از دست رفتهشان هستند، چیزی شبیه به «اتحاد مقدس» امپراطوری روسیه، پادشاهی پروس و امپراطوری اتریش را تشکیل دادهاند که پس از مرگ ناپلئون با هدف سرکوب نهضتهای انقلابی و حرکتهای اعتراضی در اروپا ایجاد شد.
تروئیکای روسیه، ایران و ترکیه به ویژه نظر به اختلافات و رقابتهای قدیمی و ریشهداری که از زمان امپراطوری روسیه تزاری، عثمانی و پارس وجود داشته، بدون شک تحولی بزرگ در منطقه است: در زمان جنگ سرد، ترکیه همپیمان کلیدی ناتو بود؛ در هنگام حمله شوروی به افغانستان، ایران از مجاهدین افغانستانی حمایت میکرد؛ و در مقابل، در جنگ ایران وعراق، شوروی حامی صدام بود.
اکنون به نظر میرسد که هر سه کشور اختلافات تاریخی و زخمهای کهن را فراموش کردهاند. سؤالی که وجود دارد اما این است که آیا این اتحاد سهگانه، مثل زخمهای کهنه، از پس «تضاد منافع استراتژیک» قطبهایش نیز برمیآید یا نه؟
ایران و ترکیه و اتهامهای تکراری متقابل
قبل از اعلام آتشبس ۲۹ دسامبر، وزرای ایران و روسیه و ترکیه ۲۰ دسامبر نشستی را در مسکو برگزار کردند که با صدور بیانیه هشتبندی مشترک طرفین به پایان رسید. اگرچه میان مفاد این بیانیه و قطعنامه حمایت از آتشبس شورای امنیت تفاوت چندان وجودی ندارد، اما به نظر ایران چندان از عدم حضور در مذاکرات منتهی به آتشبس راضی نیست. و این نارضایی رفته رفته در حال آشکار شدن است. اکنون با قاطعیت میتوان گفت که چرخش دیپلماتیک ترکیه به سمت روسیه که با کودتای نافرجام ژوئیه کلید خورد و با سقوط حلب شرقی و ترور سفیر مسکو شتاب و قطعیت بیشتری یافت، مسائل و دشواریهای تازهای را برای ایران ایجاد کرده است. آنچه مشخص است روسیه علاوه بر کارگردانی صلح در میدان جنگ سوریه، باید نقش میانجی میان ایران و ترکیه را نیز بازی کند.
ایران و ترکیه هر دو، در پنج سال گذشته، سرنوشت جنگ در سوریه را به آینده اسد گره زدهاند. و رفتن یا ماندن او در قدرت به موضوعی حیاتی در بحران سوریه بدل شده است.
در چند روز گذشته، درست پس از آنکه رژیم اسد و شورشیان سوری همدیگر را به نقض آتشبس متهم کردند، مقامات ایرانی و ترک نیز آشکارا همدیگر را مورد انتقاد قرار دادند. روز چهارشنبه ۴ ژانویه، مولود چاووشاوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه، با گرداندن انگشت اتهام به سمت دولت سوریه و به ویژه «حزبالله» گفت: «ایران به عنوان ضامن آتشبس باید به مسئولیتهای خود عمل کند» همان روز، بهرام قاسمی، سخنگو و رئیس مرکز دیپلماسی عمومی و رسانهای وزارت امور خارجه، با «غیرسازنده» خواندن اظهارات مقامات ترکیه، در مقابل، شورشیان را متهم به نقض مکرر آتشبس کرد.
این زد و خورد دیپلماتیک محتاطانه میان مقامات ایرانی و ترک بازتابی است از ادعاهای طرفین سوری حاضر در میدان جنگ.
پیشتر در دوم ژانویه، گروه بزرگی از شورشیان اعلام کردند که از مذاکرات صلح آستانه کنارهگیری خواهند کرد. آنها دولت اسد را به دلیل انجام عملیات نظامی در مناطق مختلف تحت کنترل شورشیان، به ویژه در غوطه شرقی، و وادی بردی در نزدیکی دمشق ناقض آتشبس دانستند. در مقابل، دولت سوریه این عملیاتها را واکنشی به رفتار شورشیان دانسته و آنها را متهم به آلوده ساختن آب آشامیدنی دمشق و پناه دادن به نیروهای جبهه فتح شام (جبهه نصرت سابق) کرده است.
تهران و آنکارا، به سوی یک رویارویی مستقیم؟
پس از کسب پیروزی نظامی با بیرون راندن شورشیان از شرق حلب، پوتین مصمم است که اشتباه بوش در عراق، یعنی پیروزی در جنگ و شکست در صلح، را تکرار نکند. بدین منظور، او فرایند صلح را درست به اندازه روند جنگ جدی گرفته است. موفقیت در صلح اما از پیروزی در جنگ دشوارتر است، و روسیه علاوه بر مشارکت ایران، نیازمند همکاری همهجانبه ترکیه است.
ایران، اسد و حزبالله مصراند که با بیرون راندن سنیها در حد فاصل دمشق تا مرزهای لبنان، نقشه قومی سوریه مرکزی را تغییر دهند. آنها ۳۰۰ خانواده شیعه را از عراق به حومه دمشق آوردهاند. این برنامه فرقهگرایانه و بلندمدت ایران در کوچ شیعیان به دمشق به نام دفاع از حرم، نه فقط با منافع ترکیه در تضاد است، که در چشم روسیه نیز طرحی جاهطلبانه به نظر میرسد.
مقامات روسی میدانند که تضادهای جدی میان منافع استراتژیک ایران و ترکیه، هر آن میتواند تمام رشتههای صلح را پنبه کند، و از این رو، تمام تلاششان را در ماه پیش رو برای نزدیک کردن تهران و آنکارا به کار خواهند بست.
در شرایط فعلی، ایران به هیچ وجه از کمک جنگندههای روسی به عملیات سپر فرات ترکیه با بمباران کردن الباب خشنود نیست؛ از سوی دیگر، ترکیه انتظار دارد ایران با خروج حزبالله از سوریه موافق کند. از منظر آنکارا، سرنوشت حزبالله باید در تناظر با ترکیه جبهه فتح شام و گروه نزدیک به آن احرار الشام رقم بخورد. به عبارت دیگر، اگر قرار نیست حزبالله از سوریه خارج شود، روسیه نیز نباید گروههای نزدیک به ترکیه را تروریست تلقی کند. آن طور که از شواهد امر برمیآید، ایران همچون ترکیه حاضر به قربانی کردن گروههای نزدیک خود به نفع تروئیکای تازه تأسیس روسیه نیست.
موضوع دیگر اختلاف نظر به سرنوشت اسد برمیگردد. ایران و ترکیه هر دو، در پنج سال گذشته، سرنوشت جنگ در سوریه را به آینده اسد گره زدهاند. و رفتن یا ماندن او در قدرت به موضوعی حیاتی در بحران سوریه بدل شده است. اگرچه بنا به قطعنامه آتشبس و مذاکرات سهجانبه مسکو، این طور به نظر میرسد که ترکیه در مورد اسد کوتاه آمده است؛ اما با جدیتر شدن روند صلح، این موضوع دوباره به روی میز مذاکره برخواهد گشت.
برخلاف ایرانیها، روسها نشان دادهاند که در مورد اسد کاملاً آماده معاملهاند. این نقطهای است که منافع ایران و روسیه از هم جدا میشود. وانگهی، روسها برخلاف ایران با حمله هوایی اسرائیل به مقر حزبالله در جنوب لبنان مشکلی ندارند. به عبارت دیگر، منافع استراتژیک روسیه با انگیزههای ایدئولوژیک ایران کاملاً همراستا نیست.
ایران، اسد و حزبالله مصراند که با بیرون راندن سنیها در حد فاصل دمشق تا مرزهای لبنان، نقشه قومی سوریه مرکزی را تغییر دهند. آنها ۳۰۰ خانواده شیعه را از عراق به حومه دمشق آوردهاند. این برنامه فرقهگرایانه و بلندمدت ایران در کوچ شیعیان به دمشق به نام دفاع از حرم، نه فقط با منافع ترکیه در تضاد است، که در چشم روسیه نیز طرحی جاهطلبانه به نظر میرسد. شکی نیست که در درازمدت پوتین منافع استراتژیکش را قربانی بلندپروازیهای ایران نخواهد کرد.
نظرها
روان
در تراژدی سوریه، هر حکومتی اعم رسمی و غیر رسمی از جمله کردها، دنبال منافع خودشان است. انها اولویت را برمنافعشان می دهند تا حقوق بشر و مسئله تراژدی انسانی در سوریه! من اعتمادی به هیچ کدامشان ندارم، به وضوح آنها تا جایی که منافعشان در خطر نه افتد به مسائل رنج انسانی توجه می کنند! تراژدی سوریه، باید اولویت باشد و نه منافع طرف های قدرت سیاسی. اما امید زیادی دارم که تعامل ابرقدرت های سکولار از امریکا تاروسیه، باعث شود، تروریسم اسلام گرا منزوی شود و از شدت جنایتشان کاسته شود. این را نکته امیدبخشی است که اشتراک در سکولاریسم منجر به مبارزه جدی ابرقدرت ها علیه تروریسم مذهبی و قومی شود. مبارزه با تررویسم مذهبی و قومی، خودش کمک به زندگی مسالمت آمیز گروه های قومی و مذهبی خواهد شد. هویت های قومی و مذهبی، تاز مانی از قدرت سیاسی به دور باشند و در حوزه شخصی باشند، کمتر خطرناک هستند.