● دیدگاه
امیری که کبیر نبود
حسین نوشآذر – هر چه امیرتر بود، رذیلتر بود. تنها دستاورد زندگیاش دوستی با خامنهایست. مخالفانش در درون حکومت، با «ابوجهل» مقایسهاش کردهاند. یک شخصیت دوگانه.
این جمله بنیانگذار جمهوری اسلامی را پس از ترور نافرجام اکبر هاشمی رفسنجانی به یاد داریم که گفته بود هاشمی زنده است چون نهضت زنده است. اکنون هاشمی رفسنجانی، یکی از معماران اصلی نظام اسلامی در ایران دیگر زنده نیست.
بخش اصلی زندگی سیاسی او که فروتنانه خود را امیر کبیر ایران میدانست، در سالهای پس از انقلاب، در چند فراز و در یک فرود بلند شکل گرفته است. کارنامهاش را میتوانیم در یک جدول به نمایش بگذاریم، جدولی که آشکارا نشان میدهد او هر چه امیرتر بوده، یعنی قدرت امر دادن داشته رذیلتر هم بوده است.
کارنامه هاشمی رفسنجانی در چهار مقطع
مهمترین دستاورد هاشمی رفسنجانی مانند سموئیل در کتاب مقدس این است که بعد از خلع پادشاه، پادشاه دیگری را به سلطنت رساند و خیمهای را که در حال فروافتادن بود برافراشت.
در دین یهودیت سموئیل آخرین فرد از داوران (دیانیم) است که پیامبری خود را در سرزمین اسرائیل شروع میکند. بعد از او قوم اسرائیل برای اولین بار دارای پادشاه میشود.
در سوره بقره، آیه ۲۴۶ آمده است:
«پیامبرشان (سموئیل) به آنان گفت در حقیقت خداوند طالوت را بر شما به پادشاهی گماشته است گفتند چگونه او را بر ما پادشاهی باشد با آنکه ما به پادشاهی از وی سزاوارتریم و به او از حیث مال گشایشی داده نشده است پیامبرشان گفت در حقیقتخدا او را بر شما برتری داده.»
نقطه اتکای هاشمی رفسنجانی هم تا آخر عمر همین یک دستاورد بود: دوستی با آیتالله علی خامنهای که سلطنتاش بر روی زمین را به او مدیون است. او خود درباره دوستیاش با خامنهای گفته است: «در این ۶۰ سال غیر از دوستی، محبت، همکاری و اعتماد نسبت به هم چیزی نداشتیم.»
مخالفانش در درون دایره حکومت تا جایی به او حسد و کینه داشتند که او را با «ابوجهل»، بازرگان قریشی که دشمنیاش با پیامبر زبانزد است مقایسه میکردند. بنیانگذار بودن و دشمن او تلقی شدن هم دوگانگیای است که بخشی از شخصیت و لاجرم زندگی رفسنجانی را رقم زده است. فرج سرکوهی، به بُعد دیگری از دوگانگی شخصیت متناقض هاشمی رفسنجانی اشاره میکند:
«رفسنجانی را نخستین بار در زندان زمان شاه دیدم. در میان روحانیونی که در آن سالها با حکومت استبدادی شاه مبارزه میکردند و به زندان میافتادند و در سنجش با کسانی چون طالقانی، منتظری، لاهوتی و.... چهره مهمی نبود اما خصیصهای داشت که در دیگر مبارزین آن زمان، چه مذهبی و چه غیر مذهبی، دیده نمیشد یا حداکثر به یکی دو چهره در چند دهه محدود بود. رفسنجانی هم در سیاست فعال بود و هم دلالی بود که به پول درآوردن دلبستگی وافر داشت و به ویژه با واسطه دلالی زمین و خودرو، که در آن روزگار در میان مبارزین ضد ارزش بود. رفسنجانی فرصتطلب و زیرک هم بود.» ( +)
درباره مقایسه با امیرکبیر هم همینقدر کفایت میکند که دانشگاه آزاد اسلامی را با دارالفنون مقایسه کنیم. دارالفنون صنیعالدوله و احتشامالسلطنه و میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل تربیت کرد، دانشگاه آزاد اسلامی باعث و بانی مدرکگرایی و جعل مدرک تحصیلی در ایران بود: یک بنگاه پولساز بدون شأن علمی.
آیتالله علمالهدی، امام جمعه خبرساز مشهد در پیام تسلیتی که به مناسبت درگذشت هاشمی رفسنجانی منتشر کرده و از نیش و کنایه هم بینصیب نمانده امیدوار است که در محکمه الهی، خداوند نه با عدلش که با فضلاش درباره هاشمی رفسنجانی به داوری بنشیند، غافل از آنکه کار داوری به این پیچیدگیها هم نیست. تاریخ ایران قطعاً هم با عدل و هم با فضل داوری میکند.
برای داوری میتوانیم جدول بالا را که ساده شده و لاجرم همه نکات زندگی سیاسی رفسنجانی را دربرنمیگیرد، سادهتر هم کنیم، به این صورت: آیتالله خامنهای در پیام تسلیتاش به این بالیده که رفسنجانی علیرغم اختلاف نظرها او را دوست داشت. خامنهای اما این اواخر او را دوست نمیداشت. این یک نکته مثبت در کارنامه رفسنجانی است، اما نکته منفی همانی است که خامنهای گفته: او رهبر را دوست میداشت.
آیتالله علی خامنهای در دانشگاه تهران بر سر جنازه دوست دیرینهاش درآمد، اما در نماز میت جمله «و انا لا نعلم منه الا خیرا» (به معنای «ما جز خوبی از او چیزی نمیدانیم») را نخواند. (+)
نظرها
ﻣﺤﻤﺪ
ﺗﻤﺎﻡ اﻣﻴﺮ ﻫﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﺩاﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭا ﻣﻲ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪ,ﺷﮕﻔﺖ ﺯﺩﻩ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ
ایران زاد
اگر ملتی انتظار داشته باشد که هم احمق باشد و هم آزاد، این انتظار هیچگاه عملی نشده و نخواهد شد توماس جفرسون
ایران زاد
امیر کبیر قجری شان همچی بزرگ نبود، با توطئه خاتون تُرک بر کنار و در حمام به خون شد!1 امیرکبیر قجری هم مکافت عملش داد، آنگاه به هر روری دستور سلاخی بابیان را داد! دار فنونی از باب تحکیم سلطنت بساخت و عمده فنونش ارتشی بود! طب و دوا از برای درازکردن عمر از ما بهتران. الیته او میرزا تقی متجدد بود تا اندازه ای و گوشه چشمی به ملت داشت واکسینه ابله از همین روی. ضد فساد بود. این هشامی چه قد ربه آن امیرکبیر قجری شبیه است.؟! الانصاف بفرما بگویید! در وصف فاجعه سلاخی بابیان، می یگوند امی رکبیر قجری، انها میان صنوف مسلمان شیعه تقسیم کرد، بازرگان، زرگر، .. روئسا و مردم جلاد وار از صنوف مختلف، با کراد و ساتور بابیان زنده زنده، تکه پاره کردند و تکه هایشان بر سر دیوار و دروازه شهر گذاشتند تا خوراک لاشخورها شوند! بروند یک سوزن بخودشان بزنند یک جوال دوز به دیگران. ان امیرکبیرشان خودش این بود. خوبش ان جلاد باشد و این امیرکهای بدلی چه باشند! همچی می گیوند امیرکبیر گویا بیسمارک بود! زکی!
حسین
رفسنجانی یک آخوند بود همین و بس هرگز با بزرگان ایران قابل مقایسه نیست به رسانه های اصلاح طلب توجه نکنید در بطن مردم و در میان مردم هیچ کس از هیچ فردی در این رژیم دل خوشی ندارد عده ای جاهل عده ای مزدور و عده ای جیره خوار اصلاحات در مراسم رفسنجانی حاضر بودند
Hourdad
همىن تحلىلهاى دو *** شما ودوستان شماست كه ملت و عقب نگه داشته. همين اپزسيونى كه همش به فكر خودشون و بيزينس كردن خودشون هستن مملكت زمين گير كرده. كه اگه كميش از روى نادانى باشه بيشترش از بغض و غرض ورزى و بخيل بودن... بجاى اين حرفهاى *** و تحليلهاى غلط كه فقط از مزدور هاى جمهورى اسلامى و خارجى ها بر مياد كمى به فكر همدلى با واقعيات و مردم اون مملكت اگه باشيم خيلى بهتر نتيجه ميگيريم. اولا حالا كه رفسنجانى مرده و خامنه اى هم اونطورى پيام ميده "كه ديگه كسى و نميبينم در اندازه ى خودم" فقط مردم هستن كه ميتونن جلوش وايسن. دوما اين تحركات لازم براى اينكه مردم جنبش مدنى و تمرين كنن هيچ جنبشى بدون هماهنگى و تمرين فايده اى نداره.. شما انتظار داريد مردم برن داد بزنن شما بيايد باز پادشاه بشيد اونم نه از جنس رضا شاه كبير بلكه مثل فلان پادشاه ببو.. مردم نه صرفا براى مرگ رفسنجانى بلكه براى زندگيه خودشون بايد شركت ميكردن.. اتفاقا بايد اينقدر جمعيت ميرفت كه حالا كه امكان فوت خامنه اي هم هست... اون موقعه نرفتن مردم براى اون معنا دار ميشه
Kambiz
متاسفانه نوشته شما سرشار از عصبانیت و لاجرم خیلی ناقص است. شما به جای اینکه رفسنجانی را با لیست پر اشتباهی که داده اید بسنجید، او را در بطن حوادث و فراز و فرودهای سی و چندساله اخیر ببینید، رفسنجانی حتما اشتباهات و نقایص بزرگی داشته اما اینطور یک طرفه و انتزاعی حرف زدن شما ثمری برای خوانندگان ندارد. اگر خاستگاه او، امکاناتی که داشت، و روشی را که در قیاس با امثال علم الهدی و جنتی در پیش گرفت به ویژه بعد از جنبش سبز در نظر بگیریم، آنگاه نوشته شما خیلی سرسری و عصبی و گمراه کننده است
صمد
خامنه ای به دلیل عمامه سیاهی که دارد خود را با علی و محمد مقایسه می کند. رفسنجانی چون سید نبود با آن طرز تفکر حوزوی خود به این نتیجه رسیده بود که باید برای خود نه چهره ای قدسی که چهره ای ملی بسازد. جالب اینکه هیچ فکر نمی کرد مرگی هم در کار است. وصیت نامه او 4 قلم است که سالها پیش قبل از دستگیری توسط ساواک نوشته بوده و قدری آن را در سال 62 اصلاح کرده. یکی لطف کند متن سند انحصار وراثت او را پیدا و منتشر کند تا ما قله کوه یخ را ببینیم.
مریم
چه مطلب خوبی. یکی آمد و حرف حساب زد. همه طوری برخورد می کنند که انگار آقا ناجی بشریت بوده. مردم فراموشکارند. گذشت زمان حافظه را تحلیل می برد. چه خون ها که ریخته شد. چه انسان هایی که آواره شدند. جنایت ها. فکرهای روشنی که مضمحل شد. هنرمندانی که سرکوب و یکی یکی ناپدید شدند. درست پس از جنگ در زمان شکوفایی اقتصادی! هرکس که بیشتر احتکار کرد و بی شرف تر بود به مال و منال رسید. بازاری ها از حجره هاشان قصرها بنا کردند. بساز و بفروش ها برج ساز شدند. ایران غارت شد. تنها وقتی که ایشان در موضع ضعف قرار گرفت و طعم تحقیر و تبعیض را کمی چشید به سوی مردم روی آورد. البته اشک هم ریخت. اما دیر شده بود. وقتی که قدرت داشت تاخت و تاخت و فقط تاخت.
مهرزاد
رفسنجانی هر چی بود مرگش الان برای مردم مفید و برای نظام زیان باره. یه نکته ای هم بگم در مورد نوشته «ایران آزاد» که شاید به خاطر بهایی بودن و یا تعلق خاطر به اونا، از امیر کبیر بدگویی کردن. نیت و هدف امیرکبیر در سرکوب بابیان البته به هیچ وجه دینی نبوده و فقط برای قدرت بخشیدن به نیروی مرکزی و در نتیجه سر وسامان دادن به آشفتگی ها و بی نظمی ها بوده. وگرنه هیچ کس نمیتونه در میهن دوستی و شرافت امیرکبیر شک کنه. حتی نوشته و سخنان دشمنانش هم در تعریف و تمجید اونه. لطفا دیدتونو در مورد اون اصلاح کنید.