چشمانداز سوریه، پس از ترامپ
در آستانه ورود ترامپ «واقعگرا» به کاخ سفید و پس از تصرف حلب شرقی به دست نیروهای اسد، ژیلبر اشکار از احتمال توافق مسکو و واشنگتن بر سر یک ائتلاف ساختگی و یک مصالحه جعلی میگوید
در آستانه مذاکرات صلح سوریه در شهر آستانه، پایتخت قزاقستان، در روزهای ۲۳ و ۲۴ ژانویه که به ابتکار روسیه و با حضور نمایندگان دولت و مخالفان، ایران و ترکیه برگزار خواهد شد، ژیلبر اشکار، روشنفکر چپگرای لبنانی و استاد مطالعات توسعه و روابط بینالملل در دانشگاه لندن، از آینده سوریه پس ورود ترامپ به کاخ سفید، میگوید؛ پیشبینی او احتمال تشکیل یک ائتلاف ساختگی و سازش جعلی است؛ سناریویی که البته بحران سوریه را حل نخواهد کرد.
حفظ رژیم، آری. حفظ اسد، نه
■ موضع ترامپ در مورد سوریه بر چه مبنا اتخاذ میشود؟
ژیلبر اشکار: مواضع دونالد ترامپ در مورد سوریه به طور خاص وحشتناک بوده است، احتمالاً هولناکترین موضع در میان مواضع مختلف او، به خصوص وقتی ماجرا به مهاجران سوری مربوط میشود. به هرحال، او همان کسی است که مهاجران مکزیکی را «متجاوز جنسی» خوانده، و چندان عجیب نمینماید که مهاجران سوری را «تروریست» بنامد. یکی از وعدههای او بستن در به روی مهاجران سوری بوده است؛ وعدهای که در واقع نسخه نرمتری از طرح کلیتری است که پیشتر از آن سخن گفته بود، یعنی بستن در به روی همه مسلمانانی که به آمریکا میآیند.
ترامپ هرگز در توهم نزدیک شدن روسیه به مواضع آمریکا نیست. او، برعکس، میخواهد سیاست واشنگتن را به موضع پوتین نزدیک کند
اینها نخستین حرفهایی بود که ترامپ در مورد سوریه زد؛ سخنانی که البته خود به تنهایی به اندازه کافی ناخوشایند هستند. بعدتر از ترامپ شنیدیم که بشار اسد، روی هم رفته، از هرجایگزین دیگری در سوریه بهتر است، و اینکه او میخواهد سیاست آمریکا را نسبت به اسد تغییر دهد. این موضع همبسته با اشتیاق ترامپ برای تغییر مناسبات آمریکا با روسیه و همکاری با پوتین است. یکی از حوزههای همکاری که روی آن تأکید شده، سوریه است. از این وضعیت به طور کلی بوی خوشی برای مردم سوریه به مشام نمیرسد.
■ آیا این اشتیاق به همکاری پوتین و قبول اسد به عنوان شر کمتر سیاست و موضع آمریکا را به شکلی معنادار نسبت به آنچه در دوران اوباما شاهد بودیم، تغیر خواهد داد؟ دیدیم که دولت اوباما هنگام آتشبس تصمیم گرفت با روسیه علیه داعش و القاعده همکاری کند.
پس از ترامپ، تغییر سیاست آمریکا کیفی خواهد بود. در دولت اوباما، این آگاهی و تصمیم روشن وجود داشت که با اسد نمیشود کار کرد، و اگر مصالحهای در سوریه قرار باشد اتفاق بیفتد، دیر یا روز باید اسد از قدرت کنار برود. دولت اوباما در این مورد مواضع نسبتاً سفت و سختی داشته است. اگرچه این انعطاف وجود داشت که اسد برای دوره انتقالی روی کار باقی بماند، اما درنهایت، گفتار دولت اوباما و جان کری درخصوص خروج اسد از قدرت منسجم بود.
علاوه بر این، آمریکاییها سادهدلانه انتظار داشتند که روسیه، به خاطر منافع مشترک دو طرف، یعنی حفظ رژیم، با آنها همکاری کند.
نه اوباما و نه کلینتون هیچکدام علاقهای به تغییر رژیم در سوریه نداشتند. همه کسانی که ادعای اراده آمریکا به تغییر رژیم، ترجیعبند همیشگی حرفهایشان بود، تنها عدمآگاهی و نادانی خود را نشان دادند. سیاستمدران دولت اوباما متفقاً خواستار حفظ رژیم بودند، البته با این تبصره که باور داشتند برای حفظ رژیم، اسد باید از قدرت کنار برود. در یک کلام، «حفظ رژیم، اما بدون اسد» سیاست آمریکای اوباما بود.
انتظار اوباما و کری این بود که روسیه در این مسیر با آنها همکاری کند. یکی از تفاوتهای عمده در سیاست و رویکرد آمریکا، پس از ترامپ، در همن جا خواهد بود؛ چرا که ترامپ هرگز در توهم نزدیک شدن روسیه به مواضع آمریکا نیست. او گفته که، برعکس، میخواهد سیاست واشنگتن را به موضع پوتین نزدیک کند. تفاوت رویکرد اوباما و ترامپ در این خصوص کیفی خواهد بود. مخالفان رژیم که از خبر پیروزی ترامپ وحشت کردهاند، این نکته را به خوبی دریافتهاند.
به سوی یک ائتلاف ساختگی؟
■ شما میگویید که دولت اوباما و کری برخورد کاملاً سادهلوحانهای با آتشبس داشتند؛ اما چرا آتشبس موفق نبود؟
آتشبس بازی ظریفی بود. آدم میماند که آیا کری و اوباما واقعاً این قدر سادهلوح بودند که فکر میکردند چنین آتشبسی میتواند موفق باشد! واضح است که برای روسیه آتشبس تمهیدی برای برجسته ساختن مسأله جبهه نصرت (امروز جبهه فتح شام) بود؛ تمهیدی برای اینکه بتواند بمباران حلب شرقی را توجیه کند. اوضاع به گونهای پیش رفت که روسیه توانست ادعا کند مواضع شاخه القاعده در سوریه را بمباران کرده است، گروهی که حتی واشنگتن آن را تروریست تلقی میکند.
به محض آنکه آتش بس اعلام شد، خیلی از ما اعلام کردیم که این بار نیز محکوم به شکست است؛ هیچ ضمانتی برای حفظ آتشبس وجود نداشت. در واقع، حتی زودتر از آنچه خیلیها انتظار داشتند، زیرپا گذاشته شد.
مسأله این است که روسیه، از همان روز اول مداخله، تکلیفش روشن بود که برای حفظ رژیم اسد به سوریه آمده، نه برای جنگیدن با داعش. مبارزه با دولت اسلامی صرفاً بهانهای اولیه بود برای تقویت و تحکیم دولت سوریه.
دولت اوباما، در بدو امر واقعاً از مداخله روسیه خوشنود بود، و با این باور یا تظاهر به باور احمقانه که روسیه برای جنگ با داعش آمد، به نیروهای پوتین خوشامد گفت.
سؤال این است که چرا روسیه در سپتامبر ۲۰۱۵ مداخله کرد؟ مداخله روسیه یک سال پس از جدی شدن ظهور داعش اتفاق افتاد، یک سال پس از آنکه داعش قلمروی خود را تا قلب عراق گسترش داد. زمانمندی مداخله روسها خود انگیزه واقعی آنها را از حضور در سوریه آشکار میکند. روسیه وقتی مداخله کرد که رژیم اسد داشت قافیه را میباخت. خود بشار اسد در ژوئیه ۲۰۱۵ اعتراف کرد که رژیمش در تنگنا و وضعیت وخیمی قرار دارد و نمیتواند تمام قلمروهایی را که پیشتر تحت کنترل داشت حفظ کند. برنامه اسد حفظ قسمتی از سوریه است که «مناطق مهم» مینامد.
بنابراین، هدف و انگیزه مداخله روسیه به وضوح نجات رژیم بود. بنیاد منطقی روسیه برای مداخله نه جنگ با داعش که حفظ رژم و حمایت از حملات و عملیاتهای متقابل رژیم برای بازپسگیری بخشهای از دست رفته خاکش بود و باقی ماند.
■ به نظر مداخله روسیه عملیات موفقی بوده است. امروز جایگاه اسد تقریباً محکم و امن است. آیا به نظر شما چشماندازی برای رسیدن به توافقی وجود دارد که به موجب آن اسد مجبور به کنارهگیری از قدرت شود؟ آیا امکان پایان جنگ در آینده نزدیک وجود دارد؟
در سوریه اسد قطعاً «نیرومند» نیست. در واقع او بینهایت ضعیف است. در این کشور، ایران و روسیه قدرتهای مسلط هستند. اسد به عروسکی تبدیل شده، نخست در دست ایران و سپس در دست روسیه. او کاملاً وابسته به آنهاست. تصمیمات اصلی قطعاً از دست او و خانوادهاش خارج است. آنها در مورد هیچ چیز تصمیم گیرنده نیستند.
کاملاً محتمل است شاهد توافق مسکو و دولت ترامپ در مورد یک دولت ائتلاف ساختگی در دمشق با حضور برخی از مخالفان و منتقدان نصف و نیمهای باشتیم که رژم سوریه و دولت روسیه آنها را قبول یا تحمل میکنند
تصمیمات مهم در تهران و مسکو گرفته میشود، بیشتر در تهران. روسیه حضوری تعیینکننده در بخشهای ساحلی سوریه دارد، اما ایران و شبه نظامیان تحت حمایت ایران در سرتاسر کشور از جمله در دمشق حاضراند. آنها کاملاً رژیم را تحت کنترل دارند. تنها اگر تهران بخواهد، اسد از قدرت کنار خواهد رفت، یا دستکم اگر سیاست روسیه نسبت به اسد عوض شود. آمریکاییها به شکلی سادهلوحانه انتظار داشتند که روسیه برنامه متفاوتی از ایران برای سوریه داشته باشد، و بین مسکو و تهران تنش و برخورد ایجاد شود. چنین چیزی اما هرگز اتفاق نیفتاد.
در دوره نخست ریاست جمهوری اوباما، گروهی در واشنگتن بودند— شامل هیلاری کیلینتون— که موافق کمک به مخالفان سوری بودند تا از این طریق با ایجاد توازن نیرو، رژیم اسد و حامیانش را مجبور به مصالحه کنند. اگر کلینتون انتخابات را میبرد، چنین چشمانداری میتوانست محتمل باشد.
اکنون اما با پیروزی ترامپ، این موضوع کم و بیش منتفی است، مگر آنکه شاهد تغیر رویکردی غیرمنتظره در سیاست ترامپ باشیم، که البته با چنین آدمی هرچیزی امکانپذیر است. ترامپ اساساً غیرقابل پیشبینی نشان داده، اما با توجه به کلیت چیزهایی که در ماههای اخیر گفته چنین رویکردی را نمیتوان انتظار داشت.
کاملاً محتمل است شاهد توافق مسکو و دولت ترامپ در مورد یک دولت ائتلاف ساختگی در دمشق با حضور برخی از مخالفان و منتقدان نصف و نیمهای باشتیم که رژم سوریه و دولت روسیه آنها را قبول یا تحمل میکنند. در حال حاضر کسانی وجود دارند که خود را مخالف اسد معرفی میکنند، اما درعین حال دوست مسکو نیز هستند. ممکن است مسکو و واشنگتن همین افراد را در ائتلاف با حکومت قرار دهند، و این را به عنوان مصالحه و سازش جا بزنند و بگویند از آنجایی که اسد حضور این مخالفان را در ساختار سیاسی قدرت پذیرفته، حالا ما باید همراه با او علیه «تروریسم» بجنگیم.
در این سناریو، از همه مخالفان خواسته خواهد شد که سلاحهایشان را بر زمین بگذارند، و به همه متحدان آمریکا در منطقه گفته خواهد شد که از حمایت و تسلیح مخالفان دست بردارند و مستقیماً با رژیم سوریه در جنگ علیه بقایای داعش و البته هر مخالفی که هنوز سلاح به دست دارد، همکاری کنند.
یک چیز اما قطعی است: چنین طرح و برنامهایی قادر به حل بحران سوریه و پایان دادن به جنگ نخواهد بود. هیچ صلح پایداری در سوریه زیر چکمههای اسد ممکن نیست.
منبع: مجله تیام آی
نظرها
از نسل ناکام
جنگ همیشه صفات بد آدم ها رو بیدار میکنه !! از فیلم فهرست شیندلر.
جواد
جنگ ها تمایز خوب و بد رو راحتر میکنه
علی
بله حرفای برج عاجی کسانی که مجبور نیستند با اوباش اسلام گرا سر کنند. ازادی خواهان توی صندلی راحتی...