اروپاییها از کجا آمدهاند؟
یوهانس کراوزه، از مدیران بخش تاریخ بشر انستیتوی ماکس-پلانک و مسئول واحد باستانشناسیژنتیکی، به زبان ساده آخرین سطح تحقیق را درباره منشأ ساکنان اروپا بازمیگوید.
جستوجوی ریشه مشترک انسانها، در زمانهای که بازار گرایش به پوپولیسم نژادپرستانه داغ است، شاید یکی از مهمترین اقدامهای علمی با اهمیت بلاواسطه تقویت آگاهی انتقادی باشد. مطلب حاضر متن یکی از سخنرانیهاییست که در موزه تاریخ طبیعی زنکنبرگ و دانشگاه گوته در شهر فرانکفورت آلمان برگزار شده و روزنامه «فرانکفورتر آلگماینه» دست به انتشار آنها زده است.
نویسنده مطلب یوهانس کراوزه (Johannes Krause)، از مدیران بخش تاریخ بشر انستیتوی ماکس-پلانک در شهر ینا و مسئول واحد باستانشناسیژنتیکی است. متن به زبان ساده آخرین سطح تحقیق درباره منشأ ساکنان اروپا را بازمیگوید.
پژوهشهای ژنتیکی طی چند سال گذشته یک انقلاب را تجربه کردهاند. با توسعه فناوری کاملا جدید «تعیین توالی دیانای» تنها در یک بازه زمانی چند ساله امکانپذیر شده که قابلیت و بازدهی تحقیقات مرتبط با «ژنوم» (تمامی مادههای حامل اطلاعات موروثی یک سلول / تمامی اطلاعات موروثی یک موجود زنده) چندین میلیون برابر شود.
امروزه به کمک این فناوری در دسترس میتوانیم با هزینهای کمتر از چند صد یورو و زمانی کمتر از چند ساعت از تمامی «ژنوم» انسان با چند میلیارد «جفت باز» آن رمزگشایی کنیم (Base pair / اصطلاح عرصه زیستشناسی مولکولی و ژنتیک). ما در «دوران تعیین توالی» بسر میبریم که تا کنون دهها هزار «ژنوم» از انسانهای سراسر جهان شناسایی شدهاند و روز به روز بر این تعداد افزوده میشود.
جذابیت و امیدبخشی این پژوهش عظیم ژنتیکی در پاسخهاییست که برای پرسشهای مهم دوران اخیر و همچنین گذشته ارائه میدهد: انسان چگونه شکل گرفت و از کجا میآید؟ چه نقشی ژنها در شکلگیری و گسترش بیماریها ایفا میکنند؟ چه شباهتها و تفاوتهای ژنتیکی بین گروههای جمعیتی انسانی وجود دارد؟
بدین ترتیب ژنتیک، برخلاف همپیوندیهای مرگبارش با رژیمهای نژادپرست و استعمارگر در قرن نوزدهم و بیستم میلادی، اکنون حامل این بینش است که بخش بزرگ تنوع ژنتیکی نه در قومهای متفاوت، بلکه در خود تکتک گروههای جمعیتی موجود است. بیش از ۸۰ درصد تفاوتهای ژنتیکی در «توالی دیانای» انسان که «SNP» (چندریختی تک-نوکلئوتید) نام دارد، در خود قوم به ظاهر یکسان مانند اروپایی یا آسیایی یافت میشود. به زبانی دیگر، برای ثبت بخش اعظم تنوع ژنتیکی در خارج از قاره آفریقا کافیست که ویژگیهای ژنتیکی چند صد نفر از مردم کناره رود راین یا ایالت تورینگن در آلمان را بررسی کرد.
فزونی تنوع ژنتیکی در آفریقا به نسبت سایر نقاط جهان، از دیگر نتایج مهم پژوهش ژنتیکی اقوام مختلف است. این دستاورد به عنوان سندی بر بودن منشاء انسان مدرن در آفریقا تعبیر میشود. همچنین با بازسازی شجرهنامه انسانها به کمک میراث ژنتیک روشن میشود که انسانهای خارج از آفریقا تنها شاخه کوچکی از تنوع ژنتیکی آفریقایی هستند، یا به زبان دیگر: از نظر ژنتیکی همه انسانهای کره زمین آفریقایی هستند.
سفر مولکولی در زمان
بررسیهای ژنتیکی همچنین این امکان را فراهم میکنند تا انفصال تکاملی تکتک قومها را از نظر زمانی تنظیم کرد. برای این کار از روش «کالیبراسیون» (واسنجی) «ساعت مولکولی» استفاده میشود. امروزه اعتقاد بر این است که هر انسان حامل حدود ۵۰ «تغییرات بازی» (جهش/موتاسیون) است که در مرحله آغازین بستهشدن نطفه شکل میگیرند و به همین خاطر جزئی از «ژنوم» والدین نیستند.
از این وضعیت میتوان نتیجه گرفت که نرخ جهش (موتاسیون) انسان، حدود ۵۰ تغییر به ازای هر نسل و هر ژنوم است. با فرض بر اینکه تغییر نسل بعد از گذشت ۲۵ سال صورت میگیرد، میتوان با توجه به تفاوتهای ژنتیکی بین دو گروه قومی محاسبه کرد که احتمالا چه زمانی این دو از هم جدا شدهاند.
به عنوان مثال با مقایسه تفاوت بین آفریقاییها و غیرآفریقاییهای به این نتیجه میرسیم که جدایی حدود ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ نسل پیش یعنی بین ۵۰ تا ۶۰ هزار سال پیش صورت گرفت است. این محاسبه به خوبی یافتههای باستانشناسی و دیرینمردمشناسی را تائید میکند که در آنها نشانههایی از مهاجرت اولین انسانهای مدرن در ۴۲ هزار سال پیش به اروپا و به حاشیه راندن «نئاندرتالها» یافت میشود.
محاسباتی مشابه را همچنین میتوان در مورد جدایی قومی بین آسیاییها و ساکنین بومی استرالیا یا آمریکا بکار برد. اغلب در چنین محاسباتی در مورد جابجایی تناوب جهشهایی بکار میرود که بیش از بقیه رخ میدهند (به عنوان مثال SNP یا اسنیپ: چندریختی تک-نوکلئوتید). میزان تکرار این «اسنیپ»ها در توسعه جمعیتی انسان در گذر زمان تغییر میکند. چنین تغییراتی میتوانند «جهتدار» باشند، مثلا وقتی که نوع مشخصی از ژن منجر به مزیت زیستی میشود، به عنوان مثال این قابلیت که بزرگسالان شیر را بتوانند هضم کنند و بدین ترتیب در فضای زیستی جدید به مواد غذایی بیشتری دسترسی داشته باشند.
چنین «جابجایی جهتداری» که یک نوع خاص ژن سودمند را ارجح میشمارد، انتخاب مثبت نامیده میشود. از طرف دیگر «انتخابی منفی» هم میتواند رخ بدهد، هنگامی که تغییرات ژنتیکی خاصی منجر به کاهش قابلیت یک فرد شود، مثلا وقتی ژنی که برای جذب مواد غذایی اهمیت دارد، آسیب ببنید. چنین تغییراتی در گذر زمان دستخوش «انتخاب منفی» میشوند، به این معنی که افراد دارای چنین اختلال ژنتیکی دارای فرزندان کمتری میشوند یا از اساس بدون فرزند میمانند و به احتمال زیاد بعد از چند نسل، اثری از آنها باقی نمیماند.
اغلب جهشها «خنثی» هستند
بخش بزرگی از تفاوتهای ژنتیکی بین اقوام مختلف، منجر به یک «انتخاب» نمیشوند بلکه خنثی و «بدونجهت» هستند. جدایی قومها هرچه طولانیتر و فاقد تبادل ژنتیکی باشد، تفاوتهای بیشتری در تناوب «اسنیپ»ها جمع میشوند.
این پروسه «رانش ژنتیکی» نامیده میشود. اقوام بشری که از نظر جغرافیایی همسایه هستند و از تاریخ جدایی آنها زمانی زیادی نمیگذرد و یا به طور منظم بین آنها تبادل ژنتیکی صورت میگیرد، حاوی تفاوت تناوب کمتری در مقایسه با اقوامی که از نظر جغرافیایی از هم دور و فاقد رابطه هستند. به همین خاطر رابطه تناتنگی بین ژنتیک انسان و منشاء جغرافیایی وجود دارد.
مرزهای کشورها از نظر ژنتیکی فاقد اعتبار هستند
پژوهش جان نوومبر و همکارانش در سال ۲۰۰۸ ، ارتباط بین ژنها و منشاء جغرافیایی افراد را به شکل چشمگیرانهای روشن ساخت. این گروه پژوهشی موفق شد، تنها به کمک تفاوتهای ژنتیکی بین ساکنین امروزی، پدربزرگ و مادربزرگهای آنها که در فاصلهای کمتر از ۲۰۰ کیلومتری نوادگان خود زندگی میکردند، نقشه اروپا را بازتولید کند. بدین وسیله روشن شد، که به کمک دادههای ژنتیکی یک انسان میتوان منشاء جغرافیایی پیشینیان او را روشن ساخت.
دیگر نکته چشمگیر این پژوهش از این قرار بود که اروپا دارای یک شیب ژنتیکیست، یعنی تغییر ژنتیکی مداوم که به هیچوجه با مرزهای ملی و زبانی موجود انطباق ندارد: از منظر ژنتیکی مرزهای کشورها بیاعتبار هستند. در مقابل در شرایط انزوای جغرافیایی مانند ساردنیا (جزیرهای در غرب ایتالیا)، وضعیت ژنتیکی کاملا قابل توجه است: اهالی ساردنیا از نظر قومی با ایتالیاییها تفاوت دارند.
یکجانشینشدن انسانها
شیب ژنتیکی انسانهای ساکن خشکی روشن میسازد که بین اقوام همسایه در اروپا در طی تاریخ در صورت عدم حضور موانع بزرگ جغرافیایی به طور متداوم تبادل ژنتیکی صورت گرفته است. متاسفانه با بررسی تبادل ژنتیکی بین اقوام خویشاوند امروزی، میتوان فقط به نتیجهگیریهای محدودی در مورد پیشینه تاریخی آنها دست یافت. در نتیجه برای درک تغییرات بزرگ ژنتیکی قومها در طول تاریخ، بیش از پیش به دادههای مجموعه گسترده ژنوم از گذشتهها مراجعه میشود.
انقلاب در فناوری تعیین توالی بر بررسی ژنوم موجوداتی هم اثر گذاشته که مدتها از مرگ آنها گذشته است. پیش از این در سال ۲۰۰۸ برای اولین بار از ژنوم یک ماموت منقرض رمزگشایی شد. دو سال پیش از ژنوم یک اسکیموی ۴۰۰۰ ساله و یک نئاندرتال که نسل آنها منقرض شده رمزگشایی شد.
بررسی میراث مولکولی استخوانهای ۵۰۰ هزار ساله انسان اجازه میدهند تا به ارتباط اقوام امروزی، گذشته و منقرضشده بشری پی برد. مقایسه دیانای امروزی و قدیمی، جابجاییهایی در ساختار ژنتیکی اقوام بشری در تکتک بازههای زمانی را به نمایش میگذارند و حامل نشانههای ارزشمندی در باره تحولات قومها، جابجایی و میزان گسترش تکتک آنها در دوران ماقبل تاریخ است. بررسی ژنومها اجازه میدهند تا فرضیههای باستانشناسی و پژوهشهای تاریخی را آزمود و نوری بر آنها تاباند تا روشن شود که تا چه حد تحولات فرهنگی با جابجاییهای جغرافیایی، مهاجرت و تنوع ژنتیکی ناشی از آن مرتبط است.
برای مدتهای مدید یکی از مهمترین سوالهای مربوط به تاریخ گذشته اروپا این بود که آیا گذار از جامعه شکارچی-گردآورنده به جامعه کشاورزی در ۷۵۰۰ سال گذشته مرتبط با تغییر جمعیت و نقشی تعیینکننده در توسعه انسان مدرن داشت؟ آیا این گذار ناشی از یک توسعه آرام فرهنگی بود یا در نتیجه مهاجرتی وسیع به اروپا صورت گرفت؟ دو فرضیه مقابل هم قرار داشتند: بر اساس فرضیه اول، انقلاب نوسنگی که یک گسترش خالص فرهنگی و دانشیست، منطقه به منطقه منتقل شده، بدون آن که انسانها مهاجرت کنند. بر اساس فرضیه دیگر، آغاز کشاورزی در اروپا با مهاجرت انسانها از خاور نزدیک مرتبط است، که منشاء آنها منطقه موسوم به «هلال حاصلخیز» بود، جایی که قدیمیترین آثار کشاورزی یافت شده است.
کشاورزی با ورود مهاجران آغاز شد
برای آزمودن فرضیهها به کمک علم ژنتیک پژوهشهایی بر روی «mDNA» (دیانای میتوکندریایی) اسکلت کشاورزان اولیه و شکارچی-گردآورندههای ماقبل تاریخ انجام شد، تمرکز این پژوهش منحصرا بر روی میراث ژنتیکی زنان بود. نتیجه مقایسه کاملا روشن بود: ترکیب ژنتیکی شکارچی-گردآوردندهها و کشاورزان اولیه بسیار متفاوت هستند. در نتیجه انقلاب نوسنگی و یکجانشینشدن انسانها با مهاجرت آغاز شد. (میتوکندریا اندامکی در درون سلول که وظیفه آن تنفس سلولی و تبدیل انرژی شیمایی مواد غذایی به انرژی قابل استفاده توسط سلول و دارای دیانای ویژه خود است).
به دلیل کار با «امدیانای» بجای هسته یاخته (حاوی بیشترین اطلاعات ژنتیکی)، این تحقیق پیشگام محدود به خط زنانه ژنتیک ماند و امکان دستیابی به یافتههای دقیق در باره منشاء و ترکیب ژنتیکی اقوام ماقبل تاریخ و تاثیر بیولوژیک آن بر اروپاییهای امروزی وجود نداشت.
دو سال پیش در یک پژوهش راهگشایانه برای اولین بار این امکان بوجود آمد که از ژنوم کامل یک دوجین شکارچی-گردآورنده که ۸۰۰۰ هزار سال پیش و کشاورزان اولیه اروپایی که ۷۲۰۰ تا ۵۴۰۰ سال پیش زندگی میکردند، رمزگشایی و با یکدیگر مقایسه شوند. در این پژوهش از یک طرف روشن شد که دیانای هسته یاخته یا همان ژنوم هر دو گروه با یکدیگر تفاوت بسیار جدی دارند. از طرف دیگر روشن شد که کشاورزان اولیه از نظر ژنتیک در مقایسه با شکارچی-گردآورندهها شباهت بالایی با ساکنین امروزی خاور نزدیک دارند. بدین ترتیب تائید نظریه مهاجرت کشاورزان اولیه از «هلال حاصلخیز» (بخشی از خاورمیانه) به اروپا هم امکانپذیر شد.
مهاجران اوراسیا
پژوهش یادشده همچنین حاوی نتیجه بسیار مهم دیگری هم در مورد تاریخ شکلگیری اقوام اروپایی بود: در ترکیب ژنتیکی اروپاییهای امروزی نه تنها ژن اروپاییهای اولیه که ترکیبی از کشاورزان اولیه و شکارچی-گردآورندههاست، بلکه به نظر میآید که گروه سومی نیز تاثیرگذار بود که منشاء آنها ظاهرا شمال اوراسیا (نامی ترکیبی از اروپا و آسیا، این دو قاره فاقد مرزبندی جغرافیایی هستند و تقسیمبندی کنونی دلایل تاریخی و فرهنگی دارد) است. از آنجا که ویژگیهای ژنتیکی گروه سوم در ژنوم هیچ کدام از دو گروه اول دیده نمیشود، میتوان نتیجه گرفت که آنها جزء مهاجران متاخر بودند.
سال ۲۰۱۵ نتایج سه پژوهش دیگر در باره ژنوم جمعا ۲۳۰ انسان اولیه از غرب اوراسیا منتشر شدند. این انسانها ۸۰۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش زندگی میکردند و با میراث ژنتیکی خود تفاوت عظیم ژنوم کشاورزان اولیه و شکارچی-گردآورندهها در اروپا را به اثبات میرسانند. از دیگر نتایج این پژوهشها ارائه شباهت شگفتانگیز کشاورزان اروپایی با کشاورزان اولیه آسیای صغیر (آناتولی) و همچنین ساکنین امروزی جزیره ساردنیا است. ژن ساکنین این جزیره بعد از سکنای کشاورزان اولیه در ۷۰۰۰ سال پیش تا کنون دچار تغییرات جدی نشده است.
از منظر رشد جمعیت، بررسی ژنوم ۲۳۰ اسکلت نشان میدهد که سهم دیانای شکارچی-گردآورندهها در کشاورزان اولیه بعد از ساکنشدن در مرکز اروپا مجددا افزایش یافته است. این گونه نتیجهگیری شده که کشاورزان اولیه بعد از مهاجرت، شکارچی-گردآورندهها را به حاشیه نراندند، بلکه هر دو گروه بعد از حضوری هزاران ساله در کنار هم از نظر ژنتیکی ادغام شدند.
یکی از سه تحقیق مطالعاتی مربوط به گروه پژوهشی حوش ولفگانگ هاک از انستیتوی ماکس پلانک برای تاریخ بشری در ینا (شهری در آلمان) برای اولین بار نشان میدهد که علاوه بر مهاجرت کشاورزان اولیه، مهاجرت ژنتیکی عظیم دیگری هم بسوی اروپا صورت گرفته است، که در عصر مس، بین عصر میانسنگی و نوسنگی حدود ۴۸۰۰ سال پیش در اروپای مرکزی و کمی قبل یا بعد از آن در مناطق دیگر غرب اوراسیا رخ داده است.
گسترش قبایل ساکن استپها
اولین ردپای این مهاجرت وسیع و تغییرات ژنتیکی ناشی از آن در اسکلتهایی پیدا شد که با آغاز «دوران نوسنگی با سفال» (۴۸۰۰ سال پیش) در مرکز اروپا مرتبط بودند. اسکلتهایی که اشیاء این دوران را در کنار خود داشتند و به طور شگفتانگیزی با کسانی که ۵۰۰۰ هزار سال پیش در جلگه پنتی-خزری (استپ پهناوری از شمال دریای سیاه تا شرق خزر) میزیستند، شباهت ژنتیکی دارند. افراد یاد شده از نظر فرهنگ زیستی با گروه «گورچالی» (یامنا) مرتبط بودند، این گروه جمعیتی گلهدار و کوچگرد بود. اسب، چرخ و گاری نقش مهمی در زندگی این گروه داشت که احتمالا نتیجه آن قدرت جابجایی فراوان بود. ژن این گروه از انسانها که ۷۰۰۰ سال پیش میزیستند، ظاهرا در کمتر از چندصد سال از طریق استپها به سوی کوههای آلتای و به سوی غرب تا سوئیس گسترش یافته بود.
برای بخش اعظم اسکلتها که در منطقه «البه-زاله» در ایالت زاکسن آنهالت آلمان یافت شدهاند، میتوان این گونه محاسبه کرد که بیشتر از ۷۵ درصد ژن کشاورزان ساکن این منطقه، توسط ژن مرتبط با انسانهای «دوران نوسنگی با سفال» از استپهای «پنتی» به حاشیه رانده شدهاند. امروزه میتوان ژن ساکنین استپها را در همه اروپاییها یافت، البته میزان «دیانای» استپیها در ساکنین شمالشرقی اروپا در بیشترین حد و به سمت جنوب غربی به تدریج کاهش مییابد: بیشترین محتویات ژنتیکی قبایل ساکن استپ در ساکنین امروزی استونی و کمترین را در ساردنیا یافت میشود.
مهاجرت وسیع به سوی اروپا در ۷۵۰۰ سال پیش را میتوان به واسطه شیوه زندگی تحولیافته توضیح داد: کشاورزی و دامداری ثبات تامین مواد غذایی را امکانپذیر ساختند و منجر به افزایش جمعیت و متعاقبا نیاز به اراضی بیشتری را مطرح ساختند. دومین تغییر عظیم ترکیب ژنتیکی اروپاییها حدود ۴۸۰۰ سال پیش در پی مهاجرت وسیع قبایل ساکن استپهای «پنتی» را به سختی میتوان به دلیل شیوههای متفاوت زندگی توضیح داد، چرا که –حداقل در اروپای مرکزی- مهاجران استپها و ساکنین محلی که دستخوش تغییرات ژنتیکی شده بودند، هر دو گروه مشغول فعالیتهای کشاورزی و دامداری بودند. توضیحات محتمل میتوانند از این قرار باشند: مهاجران استپی علاوه بر زمینهای کشاورزی به واسطه استفاده از مراتع نامناسب برای کشاورزی، موفق به تولید مواد غذایی بیشتری شدند، همچنین درگیریهای خونین (امری که یافتههای باستانشناسی آن را تقویت میکنند) یا بروز بیماریها منجر به کاهش وسیع جمعیت کشاورزان محلی شدهاند.
شیوع طاعون
رخدادی در سال ۲۰۱۵ موجب تقویت توضیح آخر شد، متخصصان ژنتیک و باستانشنان حول گروه «سیمون راسموسن» از دانشگاه کپنهاگ موفق شدند برای اولین بار از اسکلت انسان دوران برنز، ژنوم عامل بیماری طاعون را بازسازی کنند. قدیمیترین عامل بیماری طاعون که بررسی شده بود مربوط به اسکلتهای ۵۲۰۰ ساله استپهای آسیای مرکزیست. جایی که احتمالا منشاء طاعون بود و توسط قبایل ساکن استپها که به طرف غرب مهاجرت کرده بودند، شایع شد. یافتههای پژوهشگران گروه «راسموسن» در اسکلتهای ۴۵۰۰ ساله اروپای مرکزی و حوزه بالتیک نظر فوق را تقویت میکنند.
احتمالا بروز اپیدمی طاعون حدود ۵۰۰۰ سال صورت گرفته و شیوع آن از استپها به سوی غرب بوده و به کشاورزان اروپایی بیش از قبایل استپهای «پنتی» آسیب رسانده است. از قرار ابتلای طولانیتر آنها با این بیماری موجب مقاومتر شدن سیستم ایمنی بدنشان شده بود. علاوه بر آن، کاهش شدید جمعیت کشاورزان اروپایی به دلیل اپیدمی طاعون و خلاء جمعیتی ناشی از آن میتواند عاملی دیگر برای افزایش جمعیت قبایل استپی مهاجر باشد.
به عنوان جمعبندی میتوان گفت که بررسی ژنوم اسکلتهای مربوط دوران ماقبل تاریخ اروپا نشان از تغییرات بیولوژیک شگفتانگیزی دارند. در بازه زمانی کمتر از چندهزار سال اروپا مقصد دو مهاجرت عظیم بود که ترکیب ژنتیکی ساکنین شکارچی-گردآورنده این قاره را آشکارا متنوعتر کرد.
مهاجرین خاور نزدیک ۸۰۰۰ سال پیش با خود کشاورزی و دامداری را به اروپا آوردند که زیربنای شکلگیری جوامع مدرن شدند. احتمالا به دلیل سازگاری بیولوژیک با زندگی کشاورزی، برخی از ژنها بیشتر تکثیر و غالب شدند مانند پوست روشن. ساکنین استپهای شرق اروپا ۵۰۰۰ سال پیش در دومین موج بزرگ مهاجرت، همراه با فن و فرهنگ، ژنهایی به به اروپا آوردند که از جمله به بزرگسالان امکان هضم میزان فراوان شیر را میدهند.
با این وجود تحقیقات ژنتیکی این گمان را تقویت میکنند که تراکم فزاینده جمعیت و تحرک و جابجایی بالا در اروپا، شیوع بیماریهای را نیز امکانپذیر ساختند، با عواقبی احتمالا فاجعهبار. همراه با مهاجرین، احتمالا زبانها هم به اروپا آمدند، بسیاری از یافتهها نشان از آن دارند که اغلب زبانهای امروزی هند و اروپایی در اصل توسط قبایل استپی گسترش یافتند.
پژوهشهای ژنتیکی به شکل غیرقابلانکاری موید این امر هستند که مهاجرت و جابجایی همیشه بخشی از تاریخ بشری بوده است: همه اروپاییهای امروزی «جامی» از ژنهای نقاط مختلف اوراسیا هستند که طی چندهزار سال گذشته با هم درآمیختهاند و به همین دلیل بین ساکنین امروزی این قاره مرزبندی روشنی قابل تشخیص نیست.
از منظر ژنتیکی هیچ ملتی را نمیتوان به عنوان قومی مستقل شناسایی کرد. دستاورد دیگر گویای این شناخت است که مهاجرتهای وسیع در تاریخ اروپا همیشه به همراه خود نوآوریهایی آوردهاند که بدون آنها، هنوز ما به عنوان شکارچی-گردآورندههای تیرهپوست در جنگلهای اروپا سرگردان بودیم.
منبع: فرانکفورتر آلگماینه
نظرها
نظری وجود ندارد.