امین الضرب؛ مدال رانتخواری بر سینه بورژوازی ولایی
دریافت کنندگان نشان امینالضرب به خصوص در یک مورد شباهت زیادی با خود امین الضرب دارند: بهرهگیری از رانت نزدیکی به حکومت و معامله با صاحب قدرت.
اتاق بازرگانی ایران سوم بهمن امسال به پاس آنچه که قدردانی از «تولیدگران و پیشکسوتان صنعتی» خوانده شد، از گروهی از صاحبان صنایع تقدیر کرد. دریافت کنندگان این نشان رابطه نزدیکی با حکومت و به ویژه نهادهای مذهبی دارند.
در این مراسم که معاون اول رئیس جمهوری و وزیر صنعت، معدن و تجارت نیز حضور داشتند، به «صاحبان صنعت» نشان امینالضرب اهداء شد. وزارت صنعت، معدن و تجارت ایران «امین الضرب» را پدر تولبدگران صنعتی خوانده و مقرر کرده از این پس در همایشهای سالانه به «فعالان بخش خصوصی» و «پژوهشگران» نشان خوانده شده به نام او اهدا شود.
در میان دریافت کنندگان این نشان نام تجار و صنعتگرانی به چشم میخورد که در سه دهه گذشته ارتباط تنگاتنگی با نظام جمهوری اسلامی و بازار سنتی و همچنین اتاق بازرگانی دارند.
پدر امین الضرب – محمد حسن اصفهانی- که در دوره قاجاریان مسئولیت ضرب سکه را عهدهدار بود، به ضرب سکه تقلبی در آن دوره محکوم شده و امین الضرب برای رهایی پدر رشوه پرداخته و با دربار معامله کرده است. اقدامی که بسیاری از دریافت کنندگان نشان امین الضرب در نظام جمهوری اسلامی نیز کرده میکنند. اسامی نشانداران به حد کافی گویاست:
■ علاءالدین میرمحمدصادقی
تاجر بزرگ و قدیمی پارچه، سیمان و خشکبار از اعضای موتلفه اسلامی است و عضو هئیت مدیره موسسه علوی که ساخت مدارس مذهبی در ایران را عهده دار بود. نام میرمحمدصادقی در هئیت مدیره مجمع فعالان توسعه اقتصادی هم به چشم میخورد. او یکی از نمایندگان خمینی در اتاق بازرگانی پس از انقلاب بود. میرمحمد صادقی همچنین ید بلندی در خیریههای حکومتی دارد و عضو هیئت امناء خیرین مسجد ساز و هیئت امناء توسعه حوزههای علمیه است.
فرزند او در دوره ریاست شاهرودی سخنگوی قوه قضائیه بود.
■ محسن خلیلی عراقی
مالک شرکت گاز بوتان. شرکت گاز بوتان،با حمایت ویژه خامنهای در سالهای نخست پس از انقلاب و پس از ۲۵۲ جلسه دادگاه توانست مالکیت این شرکت را در اختیار بگیرد. او خود روایت کرده است:«در دهه ۶۰ ما بسیار مدیون حمایت های ایشان- علی خامنهای- از بخش خصوصی بودیم. زمانی که ایشان در مقام ریاست جمهوری بودند، با توطئه ای علیه بخش خصوصی مخالفت کردند که میخواست همه چیز بخش خصوصی را دولتی کند.»
■ اصغر قندچی
مالک ایران کاوه، تولید ماک در ایران. او در شمار بازندههای بخش خصوصی ایران پس از انقلاب است که به روایت خودش پس از انقلاب ۵۷ به امریکا رفت اما توصیه دوستانش را برای ماندن نادیده گرفت: «همه دوستانم که خودروساز بودند هم در آمریکا حضور داشتند و از ایران خارج شده بودند. گفتند بمان اینجا و به ایران برنگرد، اگر هم پول نداری ما داریم و به تو کمک میکنیم اما من گفتم تحت هر شرایطی برمیگردم تهران. برادرم از تهران در تماسی تلفنی به من گفت نیا، برنگرد. اما من مصمم بودم که برگردم، برگشتم و مستقیم هم رفتم کارخانه ایرانکاوه و به بچهها گفتم که انقلاب شده و ما تابع انقلاب هستیم. برای کارگران صحبت کردم و کار را شروع کردیم. چند نفری از وزارت صنایع در ایرانکاوه بودند. گفتند که تولید کنید مشکلی نیست اما مدیریت را فراموش کنید، مالکیت را هم فراموش کنید، مدیر را هم خودمان انتخاب و منصوب میکنیم. من هم قبول کردم و کنار کشیدم.»
او در دوره جنگ ایران و عراق به واسطه یکی از آشنایان و اقوام که از مسئولان کشور بود، در ابتدا به عنوان تعمیرکار تانکبرها به «نظام» پیوسته و به خاطر خدمتهای فراوان به «نظام» از خمینی «لوح تقدیر» گرفت.
■ علی اکبر رفوگران
مالک شرکت صنعتی «قلم خودکار»، کارخانه مداد سوسمار. سرگذشت او را باید از بان ناطقنوری خواند که روایت کرده است: برادران تحریریان – رفوگران از محترمان تهران شکایتی به دفتر رهبری داده بودند و ایشان برای پیگیری آن را به من سپردند.[...]ماجرا از این قرار بود که تعزیرات با بچههای وزارت، اینها را به اتهام سوءاستفاده از ارز دریافتی و وارد نکردن مواد اولیه دستگیر کرده و با وجود سن بالایی که داشتند بهشدت اذیت کرده بودند. بهخصوص وقتی به اینها گفته بودند که میخواهیم جلوی کارگرها شما را شلاق بزنیم، شکنجه روحی شده بودند و اینها با وجودی که افراد مذهبی و متدینی بودند، تحت فشار عصبی، هر دو اقدام به خودکشی کرده بودند، که البته ماموران مانع این کار شدند و آنها موفق به خودکشی نشدند. مسوولیت خیلی سنگینی بود، بخشی از طرف حساب من، بچههای وزارت اطلاعات و بخشی دیگر تعزیرات حکومتی بودند. جهت رسیدگی به این پرونده، باید به مکانهای «ورود ممنوع» وارد میشدم.» ناطق نوری پس از حل و فصل این پرونده که به روایت خودش به «نجات برادران محترم و متدین بازار» انجامید، به ریاست دفتر بازرسی رهبر جمهوری اسلامی ایران رسید.
■ علی رحیمیان اصفهانی
از غولهای بازار کشاورزی و خوراک دام است که همیشه محل دعوای جناحهای سیاسی است و واردات آن تنها در اختیار گروه محدودی. رحیمیان در دورهای هم مسئولیت کشتارگاه تهران را همزمان با تداوم فعالیتش در بخش خصوصی بر عهده داشته و در امور «خیریه» حکومتی حضور چشمگیر دارد. نام او را هم میتوانید در فهرست خیرین حکومتی ببینید. شرکت سهامی خوراک دام پارس، شرکت مرغداران ایران، شرکت اصیل و اشراق از جمله داراییهایی است که رحیمیان اصفهانی و شرکا در اختیار دارند.
رحیمیان همچنین در صنعت روغن نباتی نیز در شرکتهای قو، پارس و جهان از شرکای اصلی است. شرکت قو تعطیل شده است و به گفته استاندار زنجان، نحوه واگذاری شرکت جهان هم در هالهای از ابهام قرار دارد و حکم جلب مالک آن صادر شده است.
به گفته یک عضو کمیسیون کشاورزی مجلس، واردات دانههای روغنی و خوراک دام که رانت ۶۵۰ میلیون یورویی آن دو سال قبل حاشیههای فراوانی به همراه داشت، تنها در اختیار پنج نفر است. نام این پنج نفر تا به حال فاش نشده اما با توجه به سهم رحیمیان و شرکا در صنعت روغن و خوراک دام نمیتوان نقش آنها را نادیده گرفت.
■ علی حاجی سلمان
مالک شرکت نیککالا که در این سالها گزارشهای زیادی از اخراج کارگران، عدم پرداخت حقوق و دستمزد مناسب در این شرکت خانوادگی منتشر شده، هم در فهرست خیرین حکومتی قرار دارد که هم از نهضت مسجدسازی و هم ساخت حوزه علمیه حمایت میکند و رابطه خوبی با بازار سنتی و روحانیت دارد.
■ عباس سعیدی نژاد
مالک داروسازی تهران شیمی. او به همراه خانواده پرنیان- که در واگذاری این شرکت در سال ۷۷ توانستند ۷۷ درصد سهام آن را در اختیار بگیرند، نامش در فهرست «خیرین مسجدساز» به چشم میآید. سعیدینژاد شریک اقتصادی برادران رفیقدوست و علاء میرمحمد صادقی در مدارس غیرانتفاعی نیز به شمار میآید.
■ ابراهیم عسگریان دماوندی
بنیانگذار و رئیس هئیت مدیره شیشه و تولیدات شیمیایی کاوه هم عضو هیئت امنا انجمن خیریه مسجدسازان و انجمن حامیان توسعه حوزه علیمه است. یک شعبه از گروه صنعتی عسگریان دماوندی سال ۸۹ در مراغه فاجعه زیست محیطی به بار آورد. او و شرکا اما با حمایت امام جمعه، نمایندگان مجلس و دولت از پیگرد قضائی در امان ماندند و کسب و کارشان را همچنان ادامه میدهند.
■ اسدالله عسگراولادی
عضو ارشد موتلفه اسلامی و از بازاریان سنتی نیازی به معرفی بیشتر ندارد. عسگراولادی مسلمان یکی از هشت نفری است که پس از انقلاب به حکم خمینی اتاق بازرگانی ایران را در اختیار گرفتند و پس از آن ۱۶ سال عضو هئیت رئیسه این اتاق باقی ماند. ریاست اتاق بازرگانی ایران و چین هم اکنون در اختیار برادر رئیس اسبق کمیته امداد است.
■ مهدی حریری
بنیانگذار شرکت چای مشک بو هم از تجار و خیرین حکومتی است که مورد تقدیر قرار گرفته است. او شریک ثابت رئیس سابق بنیاد مستضعفان در تجارت و امور خیریه حکومتی است. حاج مهدی حریری بزرگترین وارد کننده چای به ایران به شمار میرود و نامش را میتوان در انجمنهای خیریه دولتی و البته هئیت موسس مدارس غیرانتفاعی به همراه عسگراولادی، رفیقدوست، خاموشی و ... دید.
■ حسن تهرانی
مالک کارخانه بافت تهران از اعضای هئیت موسس ستاد اقامه نماز پس از استقرار جمهوری اسلامی است که به روایت خودش طی جنگ ایران و عراق «در پشت صحنه» حضور پررنگی داشته و از تیم تدارک آذوقه بوده است. نام تهرانی هم همانند دیگر تجار مورد تقدیر حکومت در هیئت امناء خیریههای حکومتی مسجدساز و حوزه علمیه به چشم میخورد.
■ رضا نیازمند
بنیانگذار صنایع نوین در دوران پهلوی از دیگر کسانی است که نشان امینالضرب دریافت کرده است. او ۱۴ سال پس از انقلاب به ایران جمهوری اسلامی بازگشته و به «قرانپژوهی و شیعهپژوهی» و تاریخنگاری در باره دوران پهلوی سرگرم است.
نظرها
ali
نوشته ای کاملا یک سویه و متاثر از نفرت نویسنده از جمهوری اسلامی و لابد هر کس که از اطرافش رد شده است. برخی از این نامها از افتخارات بزرگ صنعت ایران هستند. امین الضرب اولین ژنراتور برق تهران برای مردم را وارد ایران کرد. دکتر رضا نیازمند بنیانگزار سازمان گسترش و نو سازی صنایع ایران و سازمان مدیریت صنعتی است که در نیم قرن گذشته هزاران مدیر را در ایران آموزش داده است. علی اکبر رفوگران اولین و بزرگترین مجموعه تولیدی نوشت افزار را در ایران بنیان گذاشت که بیشتر اموالش مصادره شد. نویسنده ظاهرا شاکی هستند که چرا از تعدادی از بزرگان صنعت ایران که در کوران انقلاب بیکار شدند و اموالشان مصادره شد دلجویی شده یا حکومت به اشتباهش پی برده. خوب است شما بر صندلی خلخالی تکیه نزدید. لابد نتونستید برای هاکوپیان هم پاپوش مزدوری بدوزید که اصلن نامش را به عنوان یکی از برگزیدگان امسال قید نکردید!
پاسخ به android
به نظر من تعجب نویسنده از اهدای مدال به رانت خوار ها است. البته هاکوپیان که نامش را برده اید گرانفروش ترین تولیدی پوشاک ایران است. ارزانترین پیراهن معمولی را 180 هزار تومان می فروشه که میشه 45 دلار! مشابه همون را در اروپا با تنوع رنگ 20 تا 35 دلار میدهند و در ترکیه حدود 100 لیر . آقای هاکوپیان چطور گرانفروشی میکند و مدال گرفته است؟ مدال صنعت را باید به کارآفرینان بزرگ بدهند که تاثیر در اجتماع و کارآفرینی و تولیدات ارزان دارند ، نه تاجران بزرگ !