«لویاتان»، روایت تقابل فرد و سیاست
فرهاد سلمانیان - لویاتان منطقهای در شمال روسیه را در دوره فعالیت وادیم، شهردار فاسد شهر، نشان میدهد که تصویری سیاه از روسیه امروز را در بر دارد
«لویاتان منطقهای در شمال روسیه را در دوره فعالیت وادیم، شهردار فاسد شهر، نشان میدهد که تصویری سیاه از روسیه امروز را در بر دارد. این فیلم یک جهش سینمایی واقعی برای روسیه بوده که مدتها نمونهی آن دیده نشده است. منظرههای آن نمادگونه، بیآلایش و پرشکوه هستند.»
از سال ۱۹۶۹ تا کنون، فیلم «لویاتان» (نهنگ)، اثر آندری زِوِیاگینتسف، کارگردان روسی، نخستین فیلم از روسیه بوده که نامزد دریافت جایزه اسکار (۲۰۱۵) و جایزهی فیلم اروپا شده است. با وجود استقبال بینالمللی، همین فیلم با اعتراض و انتقاد مسئولان دولتی مسکو مواجه بود، هر چند این محصول سال ۲۰۱۴ سینمای روسیه جایزهی بهترین فیلمنامه «جشنواره کن» و بهترین فیلم خارجی «گلدن گلوب» را نیز به خود اختصاص داد.
انتقادها در آن کشور از لویاتان متوجه تصویری بوده که این فیلم از روسیهی امروز به جامعهی جهانی میدهد: کشوری توسعهنیافته و گرفتار فساد مالی که در آن عرصهی سیاست، دستگاه قضائی و کلیسا ائتلافی برای سرکوب شهروندان تشکیل دادهاند.
یک سوم هزینه ساخت فیلم را بخش دولتی در روسیه تأمین و آن را برای دریافت جایزه اسکار نیز پیشنهاد کرده بود.
نمایی از صحنهی سیاست
زویاگینتسف از زمان برد شیر طلایی جشنوارهی ونیز برای فیلم «بازگشت» در سال ۲۰۰۳ از کارگردانان معتبر نسل جدید روسیه به شمار میرود. سرگذشت مرد جوشکاری در ایالت کلورادو در آمریکا الهامبخش ساخت فیلم او در بارهی مبارزهای بینتیجه با خودسری مسئولان دولتی بوده است. آن مرد با از دست دادن کارگاه خود به دلیل تصمیمهای مسئولان یادشده خودکشی کرده بود. زِوِیاگینتسف گاهی تأکید میکند که میخواهد داستانهایی با کلیت واقعی را روایت کند.
در ظاهر اینطور به نظر میرسد که در روسیه بحثی از سر حسادت نسبت به موفقیت بینالمللی کارگردان درگرفته بود که در آن به او ایراد میگرفتند که به موفقیت در جشنوارههای بینالمللی چشم داشته و برای این کار خود را با «به لجن کشیدن کشورش» خوار میکند.
انتقادهای تندی از این دست، نشانهی تیرگی و تنشآلودگی مناسبات کنونی میان روسیه و کشورهای غربی نیز هست. بیشترین بحثها را بازتاب نقش کلیسا در لویاتان برانگیخته بود، بهخصوص نمایش کشیشی که مانند پدرخواندهی گروهی مافیایی، شهردار فاسد ماجرا را در عملکرد افراطیاش حمایت میکند.
کارزاری علیه این فیلم در روسیه وجود داشته و در نامهای سرگشاده جمعی از فرهنگیان، کشیشها و نمایندگان محلی از منطقه سامارا، در جنوب شرقی بخش اروپایی روسیه، انتقاد کردهاند که لویاتان نوعی «تخریب زیرکانه» حکومت و کلیسا در روسیه است.
ولادیمیر مدینسکی، وزیر فرهنگ روسیه، در انتقاد از آن گفته بود که چنین فیلمی «روح ناامیدی و پوچی در زندگی ما» رواج میدهد. او همچنین وعده داده بود که در آینده از فیلمهایی که «علناً صاحبمنصبان فعلی را تحقیر میکنند»، حمایت مالی به عمل نمیآید: همین واکنشها درستی محتوای انتقادی فیلم را تا حدی تأیید میکنند.
چشماندازهای فیلم
لویاتان منطقهای در شمال روسیه را در دوره فعالیت وادیم، شهردار فاسد شهر، نشان میدهد که تصویری سیاه از روسیه امروز را در بر دارد. در اتاق شهردار، تابلوی ولادیمیر پوتین، رئیس حکومت وقت، آویزان و در دو طرف میز شهردار رشوهگیری و نقض قوانین جاری ثمرهی بعضی گفتوگوها است.
همزمان، در صحنههایی از فیلم مجرم و قربانی این وضع نیز برای نمونه در یک مهمانی، شلیک به تصاویر سیاستمداران شوروی سابق از لئونید برژنف گرفته تا میخائیل گورباچف را تمرین میکنند. از شلیک به سیاستمداران فعلی روسیه هم صرف نظر شده، چون هنوز فاصلهی تاریخی لازم با آنها برای داوری دقیقتر به وجود نیامده است.
رویکرد سیاسی آشکار و مستقیم فیلم به هیچ وجه قویترین سویهی آن نیست: هدف اصلی زِوِیاگینتسف در لویاتان نیز نه واقعگرایی و سبکی شبیه مستندسازی، بلکه نمادگرایی و روایتپردازی با تصویرهای کلان و استعاره است.
لویاتان یک جهش سینمایی واقعی برای روسیه بوده که مدتها نمونهی آن دیده نشده است. منظرههای آن نمادگونه، بیآلایش و پرشکوه هستند. صخرههای ساحلی شمال دریای بارنتز در نزدیکی شهر مورمانسک، محل وقوع فیلم، تصویرهایی چشمنواز به دست میدهند.
دریاچههای مناظر فیلم، سرد و غرق در سکوت، میان کوههای سترگ آرام گرفتهاند. بیابانهای شنی آن گویا برای نمایش در رقابت جشنوارههای غربی ساخته شدهاند و در ساحل دریای تصویرشده در آن، قایقهای واژگونی به چشم میخورند که مانند اسکلت نهنگ به نظر میرسند. اسکلت نهنگی که شبیه چیدمانهای هنری است.
سیاستمدار فاسد، دوست دروغین
خط سیر روایت فیلم میان روزمرگی و استعاره نوسان میکند، گاهی ضرباهنگ تندتر میگیرد و به نظر میرسد بلافاصله به حال عادی بازمیگردد.
نیکلای، تعمیرکار خودرو، شخصیت اصلی فیلم است که بداقبالی او دقیقاً در خوشبختیای نهفته که در زندگی نصیب او شده است: داشتن زنی زیبا و جوان، قطعه زمینی در جای مناسب، مهارت در کاری که انجام میدهد و دوستان و همخدمتیهای سابق و آشناییهای جدید در همان انزوای منطقه مجاور دریای بارنتز. با وجود این، نیکلای طی دو ساعت نمایش فیلم باید همه چیزهایی را که دوست دارد، از دست بدهد و کنار آمدن با زندگی تازهای را آغاز کند.
وادیم، شهردار شهر، قصد دارد ملک او را در ازای پرداخت غرامت در اختیار بگیرد. او چنین معاملهای را نمیپذیرد و کار به شکایت در دادگاه میکشد، اما نیکلای به نتیجه نمیرسد و کمی بعد از دیمیتری، دوست وکیل خود، کمک میگیرد. اندکی بعد متوجه میشود که رابطهی عاطفی دیمیتری با همسرش لیلیا طوری نیست که او تصور میکرده و این موضوع زندگی خانوادگی او را نیز تغییر میدهد.
این همان سرنوشتی است که سیاست و دوستان دروغین در شکلگیری آن سهیم هستند. در این گیرودار، در پایان فیلم کشیش داستان هم در صحنهای با این مضمون وعظ میکند که اگر فرد خاضع نباشد و فروتنی پیشه نکند، سرنوشتی بدتر در انتظار او خواهد بود.
نظرها
نظری وجود ندارد.