سه واقعه نه چندان بیربط در واشنگتن، وین و تهران
سه واقعه در سه نقطه از جهان، نشان میدهد که چطور برخی گروهها میخواهند حجاب را به یک سمیل فرهنگی تبدیل کنند و زنانی را که حجاب انتخاب آنهاست به عنوان تنها تصویر زن مسلمان، در افکار و رسانههای عمومی در عرب نشان دهند.
واشنگتن ۲۱ ژانویه ۲۰۱۷: در پی فراخوان عمومی فمینیستها و اقلیتهای مختلف آمریکایی در اعتراض به سیاستهای ضد زن و اقلیت ستیز دونالد ترامپ صدها هزار نفر، نه تنها در پایتخت ایالات متحده آمریکا، بلکه در اکثر شهرهای دیگر آمریکای شمالی، اروپا و استرالیا دست به راهپیمایی زدند. در همه شهرها مطالبات فمینیستی و دفاع از حقوق اقلیتها از جمله اقلیتهای نژادی، مذهبی و گرایشات جنسی محور شعارها را تشکیل میدادند.
در این میان، سه پوستر از سوی برگزار کنندگان مارش واشنگتن منتشر شدند که آنها را تظاهرکنندگان شهرهای دیگر نیز در دست گرفتند. این سه پوستر چهره سه زن را به تصویر کشیده بودند. سیاه پوست، آمریکای لاتینی و زنی که پرچم آمریکا سر و موی او را پوشانده بود.
در حاشیه این مراسم هم به عنوان یک کنش حمایتی از مسلمانها عدهای، حجابهایی با نقش پرچم آمریکا به سر شرکت کنندگان در تظاهرات میکردند. لازم به ذکر است که لیندا سارسور یکی از برگزارکنندگان این مراسم در واشنگتن در سخنان مختلفی از قانون شریعه حمایت کرده است.
دکتر الهام مَنِا، استادیار یمنی سوئیسی دانشگاه زوریخ و مبلغ اسلام بشردوستانه، در اعتراض به برگزارکنندگان در انتخاب عکس زنی با روسری به عنوان زن مسلمان مینویسد: «درباره حجاب باید در نظر گرفت که بعضی از زنان مسلمان آن را انتخاب میکنند، چون بر این باورند که این پوشش جزئی از اعتقادشان است. ولی تعدادی از آنها به اجبار خود را میپوشانند و آنها تعدادشان هم زیاد است. تعدادی از آنهایی که تصمیم میگیرند حجاب نداشته باشند، با فشارهای روحی و روانی روبهرو میشوند. من با این موارد درشغل مشاورهایام، که در خدمت مسئولان آموزش و پرورش سوئیس است، روبهرو شدهام.
در انگلستان حتی فعالین حقوق زنان محبورند برای اینکه بتوانند با زنانی که تنها در جمعهای بسته به سر میبرند تماس داشته باشند، محجبه شوند.
در مصر، اخیرا موجی از خودداری زنان جوان از پوشیدن حجاب سربرآورده، اما برخی از این زنان با افترا و تهدید روبهرو هستند. و در برخی از کشورهای اسلامی، زنان مجبور به پوشیدن حجاب هستند، چه مایل به آن باشند و چه نباشند. به عنوان مثال در ایران، زنان از امتیاز آزادی انتخاب پوشش برخوردار نیستند. زنان ایرانی محکوم به پوشیدن حجاب هستند. حجاب در ایران نمادی است که توسط آن انقلاب اسلامی چهره خود را به جهان نشان میدهد. کسانی که از این حکم سرپیچی کنند با جریمه و بازداشت مواجه میشوند.
با توجه به پیچیدگی روسری (حجاب) و آنچه با آن نمایندگی میشود، انتخاب شما در قرار دادن حجاب به عنوان یک نماد برای دین اسلام و اقلیت مسلمان نادرست است. چرا یک ابزار ظلم و ستم برای بسیاری از زنان در نقاط مختلف جهان را به عنوان نمادی از یک دین غنی و متکثری مانند اسلام انتخاب کردهاید؟ این نه تنها گمراه کننده است، بلکه توهینی است به تمام زنانی که مجبور به پوشیدن حجاب و تحمل زخمهای روانی منتج از آن هستند.
من همچنان حامی خواستههای شما هستم، اما از شما تقاضا دارم با دقت بیشتری پوسترهای خود را انتخاب کنید. این پیامی که شما در حال ارسال ان هستید، مرا نگران میکند. اگر شما برای برابری قدم برمیدارید، پس دست از قیم بودن زنان مسلمان بردارید. نه همه زنان مسلمان حجاب بر سر دارند و نه همه مسلمانها معتقدند که حجاب نماد اسلام است. یک سنبلی را انتخاب کنید که این تنوع را هم در نظر داشته باشد.» (۱)
وین ۴ فوریه ۲۰۱۷: به دنبال تصمیم دولت اتریش در اجرای برنامه همسانسازی مهاجران در جامعه، ممنوعیت نقاب و برقع در اماکن عمومی و محدودیت حجاب در مناصب قضایی، مشاغل آموزگاری، مربی تربیتی و مهدکودک، عده ای از زنان مسلمان دست به تظاهرات زدند. این تظاهرات از سوی شبکه جامعه مدنی مسلمانان، شورای اسلامی جوانان و دفتر مسلمانان سازماندهی شده بود. یکی از شعارهای این زنان «بدن من، حق من» بود. عکس یکی از شرکتکنندگان این راهپیمایی، دختربچهای با حجاب را نشان میدهد که در دستش پلاکاردی در دست دارد. بر روی پلاکارد نوشته شده است: «من آزادی میخواهم.» این عکس در اکثر مطبوعات آلمانی زبان و شبکههای اجتماعی به سرعت منتشر شد.
حامد عبدالصمد، نویسنده آلمانی مصری با اشاره به به این عکس مینویسد: «چه هنگام زنان مسلمان ساکن اروپا به خیابان خواهند آمد تا علیه ازدواجهای اجباری، قتلهای ناموسی، ناقص سازی جنسی زنان و آپارتاید جنسی در مساجد اعتراض کنند؟ چه هنگام آنها با خواهران خود در عربستان سعودی و ایران که به خاطرحجاب مورد خشونت قرار میگیرند، اعلام همبستگی خواهند کرد؟
نه، آنها ترجیح میدهند که برای سر کردن حجاب، بهعنوان یک نماد سیاسی و اجتماعی در اعمال تبعیض بر آنان و انسان درجه دوم دانستن زن به خیابان بیایند. زنان مسلمان در وین عصبانی به خیابان میآیند، چون یک زن با حجاب در اتریش نمیتواند یک قاضی شود، اما آنها عصبانی نیستند که چرا زنان در شریعت اسلامی نمیتوانند قاضی شوند و شهادت آنان نیمی از شهادت مردان ارزش قضایی دارد؟
زنان مسلمان، در وین، سعی میکنند حجاب را به عنوان نشانه ای از آزادی و حق تصمیم بر بدن خود به ما بفروشند و در این راه هم کودکی را وامیدارند تا حجاب بر سر کند، تا او بعدها پس از آنکه انواع و اقسام فشارهای ایدئولوژیک از سوی خانواده و محیط اطرافش را تحمل کرد در برنامه تلویزیونی با لبخند به ما بگوید که آزادانه حجاب را انتخاب کرده است.
حجاب به سادگی این معنا را دارد که زن یک شیء جنسی است که اجازه ندارد افکار مرد را با جاذبههای جنسیاش منحرف کند. این تحقیر برای زن و مرد همان زمان است! کسی که میخواهد آن را به عنوان نمادی از توانمندی زنان به فروش رساند، دستور کار دیگری در برنامهاش دارد.» (۲)
تهران ۱۲ فوریه ۲۰۱۷: یک هیئت سیاسی-اقتصادی سوئد شامل ۱۵ نفر از اعضای کابینه سوئد که ۱۲ نفرشان زن هستند به ایران سفر میکنند. زنان این هیئت در ملاقات و نشستهای رسمی با مقامات ایرانی به مانند زنان ایرانی که مجبور به رعایت پوشش اجباری میباشند، موهای خود را پوشانده و مانتو برتن در نشستها حاضر میشوند. بحثهای پیرامون حجاب زنان سوئدی چه در داخل و چه در خارج از سوئد آنچنان بالا میگیرد که محتوی قراردادهای مابین دولت جمهوری اسلامی و هیئت سوئدی به حاشیه رانده میشوند.
حکومت اسلامی حاکم در ایران از همان آغاز به قدرت رسیدن و تحمیل حجاب به زنان، سعی داشته تا حجاب را نه تنها بعنوان فرهنگ ایرانی به دنیا بشناساند، بکله حتی آن را به عنوان چهره اسلامی خود در اذهان عمومی دیگر ملتها حک کند. در این مورد اما همکاری سیاستمدران، دست اندکاران رسانهها، هنرمندان و دانشگاهیان ایرانی و غیر ایرانی بخصوص در رشتههای علوم انسانی کشورهای غربی در طبیعی جلوه دادن آن بی تاثیر نبوده اند.
این مورد را آلیس شوارتسر ناشر مجله فمینیستی آلمانی بخوبی در خاطراتش تشریح میکند. او که در بهار ۱۳۵۸ در پی اعتراضات وسیع زنان ایرانی علیه حجاب ایرانی به تهران سفر کرده است مینویسد: "جمعی که زیر نام «کمیته دفاع از حقوق زنان» به ایران رفته بود مجموعه رنگارنگی بود. ۱۵ زن فرانسوی، یک زن ایتالیایی، یک زن مصری و یک زن آلمانی (من). تعدادی از آنها فمینیست بودند، برخی از گروههای چپ، یک شهردار سوسیالیست و برخی که به خاطر کارشان (برای نوشتن یا تهیه عکس) در راه بودند.
این به یک معجزه میمانست که همه این زنان، علیرغم تمام اختلافاتشان که در ارزیابی و برخورد به مسائل چه در ایران و چه در کشور خویش داشتند، میتوانستند بر سر کوچکترین مسأله مشترک، که در ایران اوضاع برای آزادی زنان مناسب نیست، توافق داشته باشند. ولی در مسأله حجاب کار به اختلاف و مشاجره کشید: آیا باید نمایندگان ما با حجاب به ملاقات آیتآلله خمینی بروند یا بی حجاب؟
بعد از دور اول بحث که به سرعت هم به تندی کشیده شد، دو دسته و دیدگاه آشکار شدند که تا آخر هم در برابر هم کوتاه نیامدند: یک دسته طرفدار داشتن حجاب بودند، با این استدلال که بالآخره این سنت اینجاست و حضور بدون حجاب ما در نزد خمینی میلیونها زن ایرانی را به شدت شوکه خواهد کرد.
استدلال گروه دوم این بود که اولاً ما مسلمان نیستیم و در کشور خویش نیز بی حجابیم. دوماً خم شدن در مقابل پذیرفتن حجاب به ویژه از طرف ما، سیلی است برگونه زنانی است که اکنون دقیقاً علیه حجاب اجباری اعتراض میکنند.
با پیشرفت بحث روشن شد که پشت این دو نظر دو دیدگاه و درک سیاسی متفاوت نیز نهفته است: نظرات گروه اول مبتنی بود بر مفهوم "خدمت به خلق" یعنی کاری انجام ندهیم که خود درست می دانیم، بلکه کاری کنیم که دیگران انجام آن را از ما انتظار دارند. و بنیاد نظر گروه دوم در بستر فمینیسم مطرح میشد، مبتنی بر تصمیی از درون خود، به خود دروغ نگفتن و حتا اعتماد داشتن به تفاهم و درک زنان مسلمانی که حجاب را انتخاب کرده اند.
اوج دراماتیک بحث زمانی فرا رسید که لیلی، کارگردان مصری و تنها زن مسلمان کمیته، ساعت دو نیمه شب به گریه افتاد و گفت: «من به شما التماس میکنم که با حجاب به دیدار این پدرسالار نروید. اگر شما اینکار را انجام دهید پا بر سرِ خواستِ همه زنانی می گذارید که علیه این تحقیر میجنگند.» دو دیدگاه باهم کنار نیامدند. و آخرسر زنانی که با حجاب مخالف ولی در اقلیت بودند (شش نفر، که من هم جزوشان بودم) کوتاه آمدند.
موافقین حجاب (کلیر بریره، از همکاران لیبراسیون، روزنامه دست چپی پاریس؛ کاتیا کاوپ، دبیر نول ابزرواتور هفته نامه لیبرال چپ فرانسوی و ماریا آنتونیتا مارچیوچی مارکسسیت غیردگماتیک ایتالیایی) فردای آنروز حجاب به سر به قم رفتند.
رهبر شیعیان آنها را پس از هشت ساعت انتظار پنج دقیقه به حضور پذیرفت و بدون پاسخ به هیچ یک از سوالات کتبی آنها که به فارسی نوشته بودند آخر سر چنین گفت: "من خوشحالم که شما از مبارزات مردم ایران حمایت می کنید." بعد دعا و تبرک و خداحافظی.
فردای آنروز وقتی از مشاجره خود در باره حجاب به فریده (از اعضای اتحادیه اسلامی)، که به خاطر باور مذهبی اش هنگام اقامت چهار ساله خود در فرانسه همواره چادر به سر به بیرون رفته بود، تعریف کردم و نظر او را جویا شدم، زد زیر خنده و گفت: "اینکه دیگر خندهدار است. شما که اصلاً مذهبی نیستید. کسی چنین انتظاری از شما ندارد."
حداقل در مورد ما اجباری از بیرون در کار نبود. بلکه بیشتر الزامی بود از درون.» (۳)
این سه واقعه چند نکته را به وضوح آشکار میکند:
(۱) هافتینگتون پست
(۲) - فیس بوک حامد عبدالصمد
(۳) - مجله اما
نظرها
مریم
مجبور کردن زنان به داشتن حجاب فقط برای راندن انها از جامعه و خانه نشین کردن انان است که تا کنون به دلیل اینترنت و شبکه های اجتماعی در این مورد موفق نبوده اند و دولتهای سرکوبگر شکست سختی خورده اند
مهرزاد
اون زنان مسلمانی که به آزادی اعتقاد دارن و حجاب اجباریو نادرست میدونن، اعتراضشونو به خودِ اسلام و شخص پیامبر اسلام متوجه کنن. وگرنه ساکت باشن. این چادر و چاقچور از زمان محمد اومده و اجبار به خانه نشینی نیز از سنت و دستورات محمد واسلامه. لطفا هی نگید این رژیم و اون رژیم. این ایرادات از اسلام سرچشمه میگیره باید اونو ریشه کن کرد.
Javad
این زنان با حجاب و تو سری از کودکی آنرا میپزند بعد هم در 14 سالگی در تلویزیون غربی از آن دفاع میکنند مستحقش د لای جرز گذاشته شدن هست خدا رو شکار که این *** بسیار بیشتر است