کالبدشکافی یک عشق غیررمانتیک با نگاهی فمینیستی
فهیمه فرسایی - فیلم شاعرانه و مسحورکنندهی "تن و روان" ساخته ایلدیکو انیِدی کاری متفاوت و استثنایی است که پدیدههای متضاد را در کنار هم قرار میدهد تا بر یگانگی آنها تاکید کند.
ایلدیکو انیِدی، سینماگر سرشناس مجاری، پس از هجده سال غیبت از صحنهی فیلم و جشنوارههای بینالمللی، با نمایش تازهترین اثر خود در برلینالهی ۲۰۱۷، هوای تازهای به جهان سینما دمیده است: فیلم شاعرانه و مسحورکنندهی "تن و روان"، کاری متفاوت و استثنایی است که پدیدههای متضاد را در کنار هم قرار میدهد تا بر یگانگی آنها تاکید کند.
این زن کارگردان که پس از فروپاشی بلوک شرق، به عنوان یکی از استعدادهای برجستهی سینمای کشور خود مطرح شد، با جابهجا کردن تن و روان حیوان و انسان با یکدیگر، پلی به جان و جسم زن و مرد به عنوان "اشرف مخلوقات" میزند و زوال نامحسوس زیبایی روح و کالبد آنها را در زمانهی بیرحم کنونی به گلایه مینشیند.
در این چارچوب نمایش شقاوت عریان انسانی در قالب تصاویر پریشانکننده و گاه تهوعآور نیز مجاز جلوه میکند، چرا که بلافاصله نماهایی سرشار از لطافت و طراوت زندگی در هیئت دو گوزن نر و ماده نشان داده میشود که بیپناه در میانهی جنگلی انبوه و در فضای پراضطراب آکنده از خطر گویی ریزش آرام برف را به نظاره ایستادهاند. گوزن ماده، نماد غنایی شخصیت زن فیلم، ماریا، (با بازی ماهرانهی آلکساندرا بوربلی، هنرپیشهی مجاری) است که با پاگذاشتن به زندگی اندره، (گوزن نر) دنیای عاطفی او را بهکلی دگرگون میسازد و از این راه به ژرفای جهان حسی خود نیز نقب میزند. یک رویای لطیف و نغز، قلبهای این دو انسان بیگانه با خود و با دیگری را به یکدیگر پیوند میزند و با کشف این مهم، مهر و گرمی و عشق در "روان" آنها به جریان میافتد.
ایلدیکو انیِدی داستان این عشق شگفت را در پنجمین فیلم بلند خود با نگاهی فمینیستی و با پردازهایی بکر و متفاوت به تصویر میکشد.
تصاویر عشقی غریب
فیلم "تن و روان" کاری متفاوت است؛ به این دلیل که کارگردان برای روایت غیر رومانتیک عشقی غریب، مکانی را انتخاب کرده که حساسیتهای انسانی در آن به معنای کامل کلمه هر لحظه "سلاخی" میشوند: کشتارگاه. دیدن نگاه ترسان گاوها در نمایی بزرگ پیش از شلیک گلوله به مغز آنها، فوران خون که سپس به جویی روان تبدیل میشود، کف کشتارگاه را رنگین میکند و در و دیوارهای سفید آن را هاشور میزند، از جملهی این تصاویر متاثرکننده هستند. در نماهای تکاندهندهی کندن پوست گاوها، تنها قالب حیوانات از گوشت آنها تهی نمیشود، بلکه احساسات انسانی هم از قالب کارکنان سلاخخانه رخت بر میبندند. اندره، سرپرست کشتارگاه، که هنوز فاصلهی خود را با "ماشین سلاخی کارخانهی تولید گوشت" حفظ کرده، به یکی از کارکنان تازه استخدام شدهی خود هشدار میدهد: «شما باید بیشتر به حیوانات حساسیت نشان بدهی.» این کارمند برای آن که تواناییهای خود را به عنوان قصابی زبردست به رئیس نشان دهد، میگوید که "عاشق ذبح کردن گاوها" است.
تصاویر عشقی خیالی
فیلم "تن و روان" اثری استثنایی است؛ به این خاطر که عشق میان اندره و ماریا نه به روال معمول در عالم واقعیت و در نگاه اول، بلکه در دنیای خیال و به تدریج بر آنان روشن میشود. ماریا به عنوان مسئول کنترل کیفیت گوشت در کشتارگاه که با وجود مهارت و کارآیی بسیار، گوشهگیر و مردمگریز است، با تردید بیشتری با احساسات برانگیخته شده در خود روبرو میشود. او در ابتدا از پذیرش این که در دنیای رویا، زوج و شریک زندگی اندره است، سرباز میزند. این عشق خیالی، شگفتی اندره را نیز که هر شب همان رویا را میبیند، بر میانگیزد. اندره از یک دست فلج است و از "زن" تنها به عنوان ابزاری برای ارضای نیازهای سکسی خود استفاده میکند. این مدیر خشکمشربِ پا بهسن گذاشته، به قول خود سالها است که پس از جدایی از همسر، پروندهی عشق و عاشقی را بسته و به تنهایی در آپارتمانی نزدیک کشتارگاه زندگی میکند.
کژراههی عشق
فیلم "تن و روان" کاری متفاوت است؛ به این دلیل که موضوع اصلی آن (تکوین عشقی ناممکن در مکان و فضایی نامتعارف) در میان لایههای پرکشش روایت تصویری آن تا مدتها پنهان میماند. تماشاگر در بهترین حالت پس از نیم ساعت که از شروع فیلم گذشته به خط اصلی ماجرا پی میبرد. او تا آن زمان مسحور تصاویر و درگیر رمزگشایی از ماجراهایی است که پیدرپی رخ میکنند و او را در راه یافتن مضمون اصلی به کژراهه میکشانند.
ایلدیکو انیِدی در این رابطه با مهارت از عناصر ژانرهای گوناگون فیلم بهره گرفته تا دنیای کشف و شهود بیننده را رنگارنگ کند. به عنوان مثال با بهکارگیری ابزار Whodunit (مقصر کیست؟) فیلمهای جنایی در ابتدای فیلم، مسیر توجه تماشاگر را به ردیابی فردی معطوف میسازد که داروی افزایش توان جنسی گاوهای نر را از آزمایشگاه کشتارگاه به سرقت برده است. تماشاگر از خود میپرسد که آیا با یک فیلم کارآگاهی سر و کار دارد؟ این پرسش زمانی که ماریا پس از کنترل کیفیت گوشت آن را "متوسط" ارزیابی میکند، خود به خود از ذهن دور میشود. چون خط سیر داستان، رنگ فیلمی اجتماعی را به خود میگیرد و احتمال طرح انتقادی صریح از دستگاه رشوهدهی و رشوهگیری دولتی پیش روی تماشاگر گذاشته میشود. ناگفته نماند که این بازی سینمایی تا هنگامی که روانکاو زن کشتارگاه به اندره و ماریا میگوید که آنها هر شب رویای یکسانی را تجربه میکنند، ادامه مییابد...
برودت عاطفی
فیلم "تن و روان" اثری استثنایی است؛ به این دلیل که علت "انجماد حسی" ماریای ۳۰ ساله را مانند اغلب فیلمهای هالیوودی و غیرهالیوودی، در دوران کودکی او و احتمالا در اثر تحمل آسیبهای جنسی در آن دوران جستجو نمیکند، بلکه آن را به عنوان محصول روابط سکسیستی حاکم بر جامعه مطرح میسازد. "انجماد حسی" کارشناس گوشت، در واقع سپری نامریی است که او را از پیامدهای ناخوشآیند ناشی از مناسبات زنستیزانه حفظ میکند؛ امری که در جوامع پدرسالار بهطورکلی عادی تلقی میشود. در نمایی که اندره با روانکاو کارخانهی تولید گوشت دربارهی رویاهای اروتیک شبانهاش گفتوگو میکند، تمام مدت مشغول برانداز کردن دکولتهی باز زن است. این امر واکنش سرزنشآمیز روانکاو را برمیانگیزد. ولی مدیر کارکشتهی کشتارگاه میگوید که نگاه تیز او را "به حساب عقدههای جنسی نگذارد"، چون او تنها از سر کنجکاوی به "چاک سینهی" زن خیره شده است.
حیوانهای واقعی
فیلم "تن و روان" کاری متفاوت است؛ به این خاطر که حیوانات در آن نقشی اساسی و نمادین بازی میکنند. این موجودات مانند شخصیتهای انسانی یا انساننمای فیلم در زمان و مکان حضور دارند، در رابطه با یکدیگر قرار میگیرند و بزنگاههای داستان را به یکدیگر پیوند میزنند؛ از آنها مثل اغلب فیلمها برای دکوراسیون استفاده نشده و تنها عنوان "عناصری از طبیعت" را یدک نمیکشند. در این معنا ایلدیکو انیِدی از جمله، از شگرد فیلمهای مستند برای نمایش گوزنها سود برده و برخلاف توصیههای همکارانش مبنی بر این که "حیوانات کامپیوتری" خلق کند، در سرمای زمستانی ماه ژانویه سال پیش با تیم فیلمبرداری خود راهی جنگلهای بوهم شده است تا از گوزنهای دستآموختهی زولتان هورکایی فیلم بگیرد. زولتان هورکایی مجاری، به حیوانات "بازیگری" میآموزد. گرگها و گوزنهای این مربی موفق از جمله، تا کنون در فیلمهای زیادی بازی کردهاند.
نورپردازی نمایانگر شخصیت
فیلم "تن و روان" اثری متفاوت است؛ چون از هنر نورپردازی و مهارت بازی با سایه و روشن، نه تنها در فضاسازی صحنهها و نماها سود برده، بلکه روح و روان پیچیدهی شخصیتهای خود را هم در پرتو آن به نمایش گذاشته است. صحنهای که در آن ماریا هنوز مرحلهی "انجماد حسی" خود را پشتسر نگذاشته و از برقراری رابطه با اندره سرباز میزند، یکی از زیباترین و گویاترین پردازهای فیلم است: او در این صحنه در حالی که کنار ستونی در صحن کارخانه ایستاده، متوجه میشود که اندره از پشت پنجرهی دفتر خود از طبقهی بالا او را زیر نظر دارد. ماریا بلافاصله ولی به آرامی پا عقب میکشد و در تاریکی سایهی ستون فرو میرود. در این حالت تنها نوک کفشهای تختاش سر مرز سایه ـ روشن ستون پیداست. اندره ولی لحظههایی متمادی به نوک کفشهای ماریا خیره میماند.
سینما و دیکتاتوری اوربان
برای استثنایی بودن فیلم "تن و روان" دلایل بسیار دیگری را میتوان مطرح کرد، از جمله این که تهیهی آن تحت رژیم دیکتاتورمنش ویکتور اوربان، نخستوزیر مجارستان، صورت گرفته است. این محافظهکار دو آتشه از سال ۲۰۱۰ که به این سمت برگزیده شد، پیوسته کوشیده موازین دموکراتیک و آزادیهای مدنی در این کشور را محدود کند. واپسین تلاش او تغییر چند اصل از قانون اساسی، از جمله آزادی تجاوز دولتی به حریم خصوصی شهروندان مجارستان است که از ابتدای ژانویهی سال جاری میلادی به اجرا گذاشته شده است.
برخی از نهادهای دموکراتیک مجاری ایلدیکو انیِدی را مورد انتقاد قرار میدهند که با تهیهی فیلمهای "خوب" و طرح آنها در گسترهی بینالمللی، "چهرهی کریه اوربان مستبد را بزک" میکند. این سینماگر ۶۱ ساله که به داشتن گرایشهای فمینیستی ـ تغزلی نیز معروف است و پیش از فروپاشی بلوک شرق، بر خلاف برخی از همکاران خود از ساختن فیلمهای تبلیغاتی برای موجه جلوهدادن مناسبات حاکم در "سوسیالیسم واقعا موجود" خودداری کرد، این برداشت را رد میکند. او که خود پیوسته از سیاستهای غیردموکراتیک دولت انتقاد میکند، در این رابطه در مصاحبهای با روزنامهی آلمانی "دی ولت" گفته است: «بخش فیلم در مجارستان در عمل تنها هنری است که از آزادی برخوردار است. موزیک، ادبیات، نقاشی و دیگر هنرها به شدت زیر کنترل دولت هستند و باید موافق سلیقهی دولتمردان خلق شوند.» به گفتهی انیِدی، سینمای مجار استقلال کنونی خود را مدیون تلاشهای آندیو واینا، یکی از سینماگران بانفوذ مجارستان، است که "صندوق حمایت مالی" از سینمای این کشور را ایجاد کرده و تهیهی فیلمهای برجستهای مانند "پسر شائول" را در این کشور ممکن ساخته است. این فیلم به کارگردانی لاسلو نمش، محصول سال ۲۰۱۵ است که برندهی جایزهی ویژهی هیئت داوران جشنوارهی کن، جایزهی هشتاد و هشتمین دورهی جوایز اسکار و هفتاد و سومین مراسم گلدن گلوب برای فیلم برتر غیر انگلیسی زبان شد.
ایلدیکو انیِدی در رابطه با استفاده از امکانات مالی دولتی برای ساختن فیلم خود میگوید: «من دو سال صبر کردم، پیش از آن که با ارسال فیلمنامهام به هیئت تصمیمگیری از "صندوق" تقاضای کمک مالی بکنم، برای این که خودم هم شک داشتم. ولی بعد به خودم گفتم: تو برای ساختن بیمارستان، خیابان، دستگاه پلیس و توسعهی فرهنگ مجاری مالیات میدهی. پول صندوق، از جمله پول تو هم هست. پس تقاضانامهات را بفرست.»
از معترضان مجاری گذشته، جهان سینما سپاسگزار تصمیم هوشمندانهی این مهمترین نمایندهی سینمای مجارستان است که پیشتر هم در سال ۱۹۸۹ جایزهی دوربین طلایی جشنوارهی کن را برای نخستین فیلماش با عنوان "قرن بیستم من" از آن خود کرد. "تن و روان" به زودی در مرکز پخش "فیلم فاربه" در سینماهای اروپا اکران میشود.
پیش پرده فیلم «تن و روان» ساخته ایلدیکو انیِدی
بیشتر بخوانید:
برلیناله ۶۷ در رادیو زمانه
- مارکس جوان در برلیناله – مارکس پیر هم در راه است
- جشنواره فیلم برلین در غیاب سینمای ایران آغاز به کار کرد
- مدیر جشنواره فیلم برلین: شبحی در جهان به راه افتاده
- پل ورهوفن، کارگردان جسور هلندی: رئیس هیأت داوران برلیناله
- نخستین فیلمهای بخش رقابتی جشنواره برلین معرفی شدند
- فیلمی درباره اسطوره موسیقی جاز اروپا، گشایشگر جشنواره برلین شد
نظرها
porsesh
مگه هر فیلمساز زنی فمینیسته؟ عشق و رابطه زن جوان و مرد پیر نمی تونه فمینیستی باشه برعکس خیلی هم تصویر آشناییه از فرهنگ مسلط مردسالار.چرا اصرار دارید به هر فیلمی که سازنده اش زنه برچسب فمینیستی بزنید؟
porsesh
کلا هم نمی فهمم چرا زنهای فیلمساز میانسال اصرار دارند در فیلمهاشون رابطه زن جوان و مرد میانسال و پیر رو نمایش بدهند؟ چند مورد دیگه هم سراغ دارم!حالا چه شاعرانه و پیچیده این روابط رو نمایش بدهند چه غیرشاعرانه.مردسالاره! انگار فیلمسازهای زن خیلی نمی خواهند از چیزهای عادت شده فاصله بگیرند و جهان دیگری بسازند.پس برچسب فمینیستی زدن به این جور فیلمها بی معنیه.
passokh
لطفا بخش "برودت عاطفی" نقد را بخوانید تا متوجه فمینیستی بودن نگاه انیدی بشوید. این نگاه در سراسر فیلم جاری است. کارگردان اندره را به این منظور پا بهسن معرفی کرده که نشان دهد مردی است که از همه چیز اشباع شده نه این که در آستانهی میانسالی تازه سر و گوشش شروع به جنبیدن کرده است و باقی قضایا!