● نگاه نزدیک
شیوهی نامهنگاری در ادارات جمهوری اسلامی
س. اقبال − در نامههای اداری کارگزاران جمهوری اسلامی، آشکارا نگاه واپسگرایانهی دینی و یا آمرانهی نظامی ایشان به چشم میآید.
نامهنگاریِ کاغذی در ادارات جمهوری اسلامی به تقریب منسوخ شده است. چراکه اینک همهی ادارات از شبکهی داخلی خود به همین منظور سود میجویند. ولی با این همه در برخی موارد به هر دو گونه عمل میشود، یعنی جدای از مکاتبهی شبکهای، متن کاغذی آن را هم پرینت میگیرند و به شکل دستی به جریان میاندازند. یا از طریق پست و پیک برای مقصد و یا همان گیرندهی نامه ارسال میگردد. ضمن آنکه همهی ادارات جمهوری اسلامی همین شیوهی دوگانه را لااقل در خصوص کلیهی اسناد مالی خود به کار میگیرند. به عبارتی روشنتر اسناد مالی را، هم به صورت شبکهای و هم به شکل کاغذی برای ادارهی مقصد میفرستند. چون مدیران ادارات هنوز هم جهت تنظیم صورتهای مالی تنها اسناد کاغذی را باور دارند.
در نامهنگاری اداری، به گونهای غیر مستقیم شکل و نوع نگاه حکومتگران به جهان پیرامون بازتاب مییابد.
ضمن آنکه در نامهنگاری اداری، به گونهای غیر مستقیم شکل و نوع نگاه حکومتگران به جهان پیرامون نیز بازتاب مییابد. همچنان که در نامههای اداری کارگزاران جمهوری اسلامی، آشکارا نگاه واپسگرایانهی دینی و یا آمرانهی نظامی ایشان به چشم میآید. در آغازِ تمامی نامههای اداری پس از بسمالله الرحمنالرحیم عبارتی از نهجالبلاغه و یا "مقام معظم رهبری" دیده میشود که به گونهای سیستماتیک و شبکهای بالای عنوان نامه مینشیند. در انتخاب این عبارتها هم کوشش فراوان به عمل میآورند تا همسویی و همخوانی بین موضوع و مفهوم آن با مناسبتهای تاریخیِ نظام رعایت گردد. بدون تردید از تبلیغ این مناسبتها برای برگزاری بهتر جشنهای دولتی و یا اعیاد مذهبی استفاده به عمل میآید.
ناگفته نماند که در کادر سربرگهای شهرداری تهران آرم شهرداری آنقدر بالاست که نویسندهی نامه مجبور میشود تا "بسمالله" را زیر آرم شهرداری بنویسد. انگار شهرداری تهران از خدا هم تمکین نمیکند و او را زیرمجموعهای از شهرداری میبیند.
پس از پیدایی جمهوری اسلامی چنان باب شد که کارمندان ادارات دولتی نامهی خود را با "سلامٌ علیکم" آغاز کنند و سپس با آوردنِ عبارتِ "احتراماً معروض میدارد" موضوع اصلی خود را با گیرندهی نامه در میان بگذارند. اما به زودی عدهی دیگری پیدا شدند که تنوینهای عربی این نوع نامهنگاری را بهانه کردند تا به جای آن نوشته شود: با سلام و احترام. هرچند که در نامهنگاری امروزیِ ادارات از هر دو شیوه استفاده به عمل میآورند، ولی کسی که همراهی و همگامی با جمهوری اسلامی را در دل میپروراند به سلامٌ علیکم و احتراماً بیشتر اشتیاق نشان میدهد. به طبع چنین گزینهای بر وجاهت او نزد مدیران بالادستی نظام خواهد افزود.
در آغازِ تمامی نامههای اداری پس از بسمالله الرحمنالرحیم عبارتی از نهجالبلاغه و یا "مقام معظم رهبری" دیده میشود که به گونهای سیستماتیک و شبکهای بالای عنوان نامه مینشیند. در انتخاب این عبارتها هم کوشش فراوان به عمل میآورند تا همسویی و همخوانی بین موضوع و مفهوم آن با مناسبتهای تاریخیِ نظام رعایت گردد.
در رویکردی ستادی و ارتشی اینک بدون استثنا شکل و شیوهی نامههای نظامی را در مجموعِ سازمانهای دولتی ایران به کار میبندند. در نتیجه لازم نیست که در عنوانِ نامه، تنها سمَتِ اداری گیرندهی آن را بیاورند تا نامه خطاب به او نوشته شود، بلکه همانند مکاتبات ارتش، کادر و شکل ویژهای را برمیگزینند. تا آنجا که به همین منظور در فرم مورد نظر از "به: ... از: ... و موضوع: ..." سود میجویند. ابتدا نام و عنوان گیرنده را جلوی "به:.." مینویسند و سپس نام ادارهی فرستنده را نیز مقابلِ "از: ..." میآورند. موضوع و هدفِ کلیِ نامه هم در جایگاهِ "موضوع:..." قرار میگیرد. انگار تمامی نامههای ادارات بخواهند به شیوهای ارتشی و نظامی طبقهبندی گردند. حتا از دیگر آموزههای ستادی و ارتشی هم غافل نمیمانند. چراکه به حتم باید یکی از عنوانهای فوری، آنی و یا عادی را برای نامهی خود برگزینند. محرمانه و یا فوقِ محرمانه بودن نامهها نیز مشخص میشود. چیزی از نوعِ همان "سرّی" و یا "فوق سرّی" در دستگاههای اطلاعاتی و نظامی. به طبع چنین گزینهای ضمن سودجویی از این نگاه امنیتی، در طبقهبندی و آرشیو نامهها نیز تسهیلگری به عمل خواهد آورد.
بدون شک نامهها و نوشتههایی از این دست حال و هوا و فضای روانی سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی را نیز همراه خود به هر ادارهای میکشانَد. تا همه بدون استثنا یاد بگیرند که با چشم و گوش بسته و بدون چون و چرا امر و دستور بالادستی خود را به اجرا بگذارند. همچنان که در متن و نوشتهی بسیاری از نامههایی که به بالادستی مینویسند، گفته میشود: "حسبالامرِ جناب عالی" یا "به استحضار میرساند". در پایان هم میگویند: "اوامر و دستوراتِ مقتضی موجب امتنان خواهد بود" یا "رهنمود و دستور مُطاع حضرت عالی باعث مزید امتنان است". به واقع این نوع قالبهای نوشتاری بدون آنکه کسی به محتوا و مضمون آن بیندیشد تنها از ذهن فرمانبرانی بلااراده در مقابل فرماندهانِ بلامنازع سرریز میکند. خلاصه آنقدر حسبالامر، حسبالوظیفه، مُطاع و حضرت عالی میبافند و میلافند تا تمکین و اطاعت خود را از بالایی به نمایش بگذارند.
در همین نوشتههای تکراری و قالبی کسی نیز به جدانویسی واژهها عادت ندارد. اگر هم کسی با رعایت شیوهی جدانویسیِ واژههای فارسی بخواهد بنویسد جناب عالی، حضرت عالی و یا میرساند، انگار "انقلابی بزرگتر از انقلاب اول" رخ داده باشد. چون همه بیکم و کاست نگارش مرسوم و متداولِ واژههای میرساند، حضرتعالی و جنابعالی را پذیرفتهاند. همچنان که در جهانی از عربیمداری ضمن الگوگزینی از قاعدهی جمع در زبان عربی، "ات"ِ دستورات هم وجاهت مییابد و به جای دستورها مینشیند.
آنقدر حسبالامر، حسبالوظیفه، مُطاع و حضرت عالی میبافند و میلافند تا تمکین و اطاعت خود را از بالایی به نمایش بگذارند.
پایانِ هر نامهای هم مینویسند: مِناللهالتّوفیق یا مناللهالتکلان و یا والسّلام علی منالتّبعالهدی. انگار مضمون آن را اگر به فارسی بگویند و یا بنویسند از وجاهت انشای نامه کاسته خواهد شد. شکی نیست که در دستگاه اداری جمهوری اسلامی عربیبافی به سهم خود وسیلهای برای تفاخر و فضلفروشی به حساب میآید. کارگزاران جمهوری اسلامی هم که به دین دولتی تظاهر میکنند نمیخواهند از این قافلهی فخرفروشان یا دینفروشان حرفهای جا بمانند. این گروه حتا گاهی به جای بسمالله الرحمن الرحیم مینویسند بسمالله الرحمن الرحیم و بِهِ نستعین. یعنی با افزودن "و بهِ نستعین" به بسمالله، سنت و عرف همگانی را نادیده میگیرند. حتا همین شگرد را در خصوص متن صلوات هم به کار میبندند و میگویند: اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عَجِّل فرجهم. در واقع "و عجِّل فرجهم" را به متن اصلی صلوات میافزایند. چنانکه عدهای از کارگزاران جمهوری اسلامی همین متن جدید و نو از صلوات را در آغاز و یا پایان هر نامهای ذکر میکنند. چراکه در الگویی از فرهنگ مسجد و منبر، همگی ضمن تظاهر، از صلوات به عنوان نشانهای برای شروع یا خاتمهی کار سود میجویند.
در رویکردی ستادی و ارتشی اینک بدون استثنا شکل و شیوهی نامههای نظامی را در مجموعِ سازمانهای دولتی ایران به کار میبندند. در نتیجه لازم نیست که در عنوانِ نامه، تنها سمَتِ اداری گیرندهی آن را بیاورند تا نامه خطاب به او نوشته شود، بلکه همانند مکاتبات ارتش، کادر و شکل ویژهای را برمیگزینند
با زمینههایی که جمهوری اسلامی فراهم میبیند پیداست که هر روز در ادارات کشور شگردهای بیشتری از این دست رونق میگیرد. در همین راستا تا مدتها جای پیوستِ نامه مینوشتند: سلامتی رهبر، ولی اینک مبتکرانه مینویسند: دو برگ پیوست دارد، سلامتی رهبر و پیروزی مدافعان حرم.
علیرغم آنکه کارمندان حزباللهی و بسیجی ادارات همدیگر را برادر و خواهر خطاب میکنند ولی در مکاتبات اداری از مدیران بالادستی کسی حاضر نیست که از همین دنیای برادری و خواهری تمکین نماید. چون بالاییها که پلههای ترقی را طی نمودهاند چندان رغبت نشان نمیدهند که پایینیها ایشان را برادر و خواهر بنامند. ضمن آنکه همهی مدیران دولتی با نگاهی نظامی به موضوع، انتظار دارند که سلسله مراتب اداری با نادیده انگاشتن برادری و خواهریِ تصنعی، همچنان به قوت و اعتبار خود باقی بماند. به همین منظور کارمندان غیر بسیجی، بسیجیان اداره را "آقای برادر" خطاب میکنند. این شوخی اهانتآمیز به حدی همگانی شده که خود بسیجیهای اداره هم به شوخی و تمسخر همدیگر را "آهای آقای برادر" صدا میزنند.
همچنین پاسداران و سپاهیانی که به عنوان مدیران ارشد در ادارات دولتی نقش میآفرینند چندان عشق و علاقهای ندارند که در مکاتبات و یا نشستهای اداری به عنوان سردار از ایشان نام برده شود. چون میخواهند عنوان نظامی ایشان همواره از نگاه کارمندان مخفی و پوشیده باقی بماند. پیداست که عنوانِ دکتر بیش از هرچیزی این گروه از نظامیان دوزیست را به شوق میآورد. چنانکه همهی کارمندان، ناگفته یاد گرفتهاند که در نامههای اداری از ایشان با عنوان دکتر نام ببرند.
اما شکل و شمایل این دکترهای اجق وجق بیشتر با قد و قوارهی زیارتنامهخوان امامزادهها همخوانی دارد. همچنان که حال و روز ادارات ما هم چیزی از ظاهر و باطن همان امامزادهها کم نمیآورد.
نظرها
اشکان
این موضوع عربی بافی که مطرح شد فقط بین حکومتی ها نیست که رواج دارد. حتی نویسندگان و روشنفکران و فعالان سیاسی هم به آن آلوده اند. انگار عربی بافی برای آنها هم وجه میآورد. مثلا وقتی موضوعی به یکی از روندها یا گرایشات آن محدود میشود؛ آن را میگویند " تقلیل" دادن . عبارتهایی چون تقلیل-گرایی هم رواج دارد. انگار نمیتوانند به سادگی بگویند " کاهش دادن" . یا واژه ای که اخیرا خیلی مد شده: مطالبه! مطالبه یعنی همان خواسته. اما با عباراتی چون "مطالبات" و " گفتمان مطالبه-محور" و امثال اینها بهتر میشود پز روشنفکری داد.
ح
جمهوری اسلامی دشمن هر چیزی است که هویت ایران و ایرانی را ساخته است به معنای واقعی کلمه. نادانی و پلیدی را با هم دارد این نظام
مهرزاد
با سرنگونی این رژیم بسیاری از شیوه های عربی و غیر ایرانی از میان خواهد رفت. اون دوستمونم راست گفتن که مشکل ما بجز دولت، بسیاری از سرشناسان رشته های مختلف هم هستن. زمانی که بزرگان تاریخ و ادبیات ما (مانند دهخدا، علامه قزوینی، خانلری، عباس اقبال و...)که نخستین استادان ما بودند، پایه های شیوه نوین نگارش را بد گذاشتند و آن را هر چه بیشتر عربی ساختند، بزرگانی همانند احمد کسروی نتوانستند آن چنان که باید در برابر این شیوه نادرست بایستند. اما در دوره های تازه تر کسانی بودند که شیوه فارسی نویس را هر چه بیشتر و بهتر زنده ساختند. ابوالقاسم امامی مترجم کتاب تجارب الامم مسکویه و سید حسین روحانی مترجم تاریخ ابن اثیر از این جمله اند. آنان به همگان آموختند که برای نگارش یا ترجمه یک اثر می توان از بیشترین و بهترین واژگان فارسی بهره برد بدون آن که در معنی و پذیرش نوشته کمترین دشواری ایجاد شود. دوستداران را به نگاه دوباره به این دو ترجمه رهمنمون می شوم
شهیاد
این شیوه نامه نگاری رو بعد از انقلاب و در سیستم آموزشی مدارس باب کردن یادم میاد زمانی که محصل بودم وقتی دانش آموزها انشاء مینوشتن اینطور شروع میکردن : بسم الله الرحمن الرحیم با سلام به رهبر کبیر و فرزانهء وبنیانگذار انقلاب اسلامی ودرود به روح پرفتوح شهدای جنگ تحمیلی و با آرزوی پیروزی رزمندگان جبهه حق علیه باطل و نابودی دشمنان اسلام انشای خود را آغاز میکنم موضوع انشاء : تابستان خود را چگونه گذراندید من و خانواده ام رفتیم مشهد و زود برگشتیم .خوش گذشت . والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.