ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

سرکوب و حصر، و معنای لطف و رحمت نظام

اکبر گنجی – مریدان خامنه‌ای ادعا می‌کنند که نظام نمی‌تواند رهبران جنبش سبز را محاکمه و مجازات کند‌، آن هم به دلیل لطف و رحمت رهبر. آیا چنین است؟

آن دسته از زمامداران جمهوری اسلامی که مرید محض آیت الله خامنه‌ای هستند، ادعا می‌کنند که نظام نمی‌تواند رهبران جنبش سبز را محاکمه و مجازات کند. چرا؟

پاسخشان این است که: حداقل حکم مجازات آنان اعدام است و آنان به دلیل لطف و رحمت و مهربانی "مقام معظم رهبری"، و برای حفاظت از جانشان در مقابل خشم مردم، در حصرند و در حصر باید باقی بمانند.

حکم قضات "مثلث جیم"

حداقل دو تن از فقهایی که "مثلث جیم" (جنتی، یزدی، مصباح) را ساخته‌اند، در سال‌های اول انقلاب قاضی بوده و حکم اعدام صادر کرده‌اند. بهتر است ابتدأ نگاهی به احکام اعضای "مثلث جیم" درباره رهبران جنبش سبز بیفکنیم:

■ آیت الله محمد یزدی:

"ما به عنوان کمیسیون تحقیق در مجلس خبرگان از مقام معظم رهبری خواستیم که برخورد صریح تر و قاطع تری با مرتکبان فتنه شود و ایشان پاسخ دادند که برای من هنوز روشن نیست که اقدامات صریح تر و قاطعتر به نفع کشور هست یانه و منفعتش از مضراتش بیشتر نیست...نظام مقتدر است و می‌تواند برخورد صریح تری با سران فتنه داشته باشد اما آنها در افکار عمومی محاکمه و زندانی شده‌اند".

محمد یزدی، احمد جنتی، محمدتقی مصباح

■ آیت الله جنتی در ۲۵ مهر ۱۳۹۳ در سیمای جمهوری اسلامی گفت:

"مسئله براندازی نظام بود به اسم تقلب...بر سر این عوامل منت گذاشته شده است؛ اگر بنا به محاکمه این‌ها بود هیچ قاضی عادل و آگاهی جزء حکم اعدام برای آن‌ها صادر نمی‌کرد؛ در هیچ کشوری با افرادی که در مقابل نظام می‌ایستند این گونه رفتار نمی‌شود؛ بنابراین منت سرشان گذاشتند و به هر دلیل که هر اسمی رویش بگذارند از جمله به دلیل لطف و مهربانی اسلامی تخفیف قائل شدند. و الا هر جای دیگر این‌ها را درجا اعدام می‌کردند...[آنان به محض شناسایی به حکم امام خمینی] باید همان موقع اعدام می‌شدند اما نشدند...چرا این‌ها سوال نمی‌کنند دو نفر دیگر از سران فتنه[هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی] باید آزاد باشند؟ یکی از آن‌ها که همین طور دارد راه می‌رود و زیرآبی می‌رود و راه دو نفر دیگر را ادامه می‌دهد. باید اعتراض شود که چرا این افراد دستگیر نشدند نه این که چرا آن دو نفر در حصر هستند".

■ آیت الله مصباح یزدی در ۷ دی ۱۳۹۳ گفته است:

"اگر حکم حکومتی نبود، هم طبق شرع و هم قوانينی که ما داريم اينها[سران فتنه] بايد مجازات بشوند و حکمشان هم اعدام است. چه کسی اينها را از اعدام نجات داد؟ اگر حکم و نظر ولی فقيه نبود، اينها بايد اعدام می‌‌شدند. برای توبه هم شرايط به حکم حکومتی بستگی دارد. آن مصلحتی که ايجاب می‌‌کند تا از حکم اوليه اعدام صرف نظر شود، مصلحت جامعه اسلامی ‌است که ولیّ فقيه تشخيص می‌‌دهد. هرچه تشخيص دهد نظر او معتبر است. اگر مصلحت نبود طبق روال عادی اينها بايد دادگاهی می‌‌شدند و بدون شک محکوم به اعدام بودند. حتی نه يکبار اعدام بلکه به دلايل مختلف بايد اعدام شوند."

نظر دو تن از چهره‌های شاخص "اصول گرایان میانه رو"

شاید گفته شود که اعضای "مثلث جیم" و فقیهانی چون صادق لاریجانی، احمد خاتمی، علم الهدی، ابراهیم رئیسی ("آیت الله قتل عام")، و...از اصول‌گرایان افراطی هستند و مانند آب خوردن حکم اعدام صادر می‌کنند. اما "اصول گرایان میانه رو" مانند آنها فکر نمی‌کنند.

اتفاقا در چند روز اخیر دو تن از "اصول گرایان میانه رو" در این مورد اظهار نظر کرده‌اند. مواضع آنان هم قابل توجه است.

■ غلامرضا مصباحی‌مقدم، نماینده چند دوره مجلس و سخنگوی جامعه روحانیت مبارز، در ۱۴ اسفند ۹۵ گفته است:

"برداشت من این است که فتنه ٨٨ حاصل جر زدن‌های عده‌ای در مقابل قانون بوده است. آیا کشته‌ها و اتفاقات کهریزک با ظلمی که به نظام اسلامی شد، قابل مقایسه است؟...ما می‌گوییم باید به اشتباه‌شان اعتراف کنند. مبنای مسئله این است. اگر اصرار شود و محاکمه صورت گیرد و محصورین مجازات شوند، دوباره در جامعه بلبشویی به راه خواهد افتاد که به‌ نفع ما نیست. همین‌طور رسانه‌های دنیا می‌گویند که حکومت کاندیدای ریاست‌جمهوری‌اش را مجازات کرده و این برای حکومت ما زشت است."

■ محمد رضا باهنر در ۱۵ اسفند ۱۳۹۵ گفته است:

"برای سال ۸۸ برای آنها بحث محاکمه نداریم...اگر قرار باشد زمانی محاکمه یا دادگاهی صورت بگیرد الان به نفع هیچ طرفی نیست. بنده معتقد هستم همان سران فتنه که الان در حصر هستند این بار با ملاطفت نظام هستند و اگر قرار باشد زمانی محاکمه صورت بگیرد حرف‌های ناگفتنی و حرف‌هایی که می‌شود گفت خیلی زیاد است. همه نظام‌ها این طور هستند، فرض کنید وزارت خارجه الان بعضی از اسناد را افشا می‌کند که مربوط به ۴۰ سال قبل است. همه خبرها همیشه برای بازگوکردن در جامعه ضرورت ندارد. بعضی وقتها تهدید امنیت ملی است، بنابراین در حاکمیت طبیعی است که بعضی بحث‌ها محرمانه بماند و بعضی از بحث‌ها طبقه ‌بندی شود...الان این مسئله حل شده است. باید در حصر باشند."

طناب اعدام بر فرق لطف و مهربانی و منت نظام

درباره لطف و مهربانی و منت نظام و خامنه‌ای چند نکته را ذکر می‌کنیم :

یکم- از بهمن ۱۳۸۹ تاکنون زهرا رهنورد، مهندس موسوی و مهدی کروبی در منزلشان زندانی هستند. آیا همان گونه که مصباحی مقدم ادعا دارد به این می‌گویند "عدم مجازات"؟ یا آن گونه که باهنر ادعا دارد این نشانه "ملاطفت نظام" است که آنها باید همچنان در حصر باقی بمانند؟

دوم- سید محمد خاتمی هم با انواع محرومیت‌ها و ممنوعیت ها- از جمله سفر به خارج، نشان دادن تصویر، انتشار سخنان، شرکت در مراسم عروسی یا عزا، و...- مواجه است. آیا این‌ها هم بخشی از "ملاطفت نظام" و "عدم مجازات" هستند؟

سوم- از خرداد ۱۳۸۸ تاکنون آیت الله خامنه ای، فقیهان، نظامیان و دیگر مریدان از همه رسانه‌های نظام (رادیو و تلویزیون، منابر نماز جمعه و مساجد، روزنامه ها، وبسایت ها، و...) برای بدترین هتاکی‌ها، تهمت‌ها و دروغ‌ها علیه سه رهبر زندانی جنبش سبز، سید محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی استفاده کردند. آیت الله خامنه‌ای شخصاً آنان را عروسک‌های خیمه شب بازی نقشه ده سال طراحی شده دشمنان (آمریکا، بریتانیا، اسرائیل) قلمداد کرد و همه آخوندهای درباری، نظامیان و دیگر مریدان ده‌ها برابر بر هتاکی ها، دروغ‌ها و تهمت‌های او افزودند. بدون این که حتی یک بار فرصت به آنها داده شود تا از خود دفاع کنند. حتی درخواست پاسخگویی هاشمی رفسنجانی به محمود احمدی نژاد هم رد شد. این اقدامات هم بخشی از معنای لطف، مهربانی و منت گذاشتن نظام و خامنه‌ای را تشکیل می‌دهند.

چهارم- پس از رکورد شکنی تاریخی آیت الله خامنه‌ای و کلیه مریدانش در هتاکی، دروغگویی و تهمت زنی درباره رهبران و اعضای جنبش سبز، بازهم محمد رضا باهنر - "اصول گرای میانه رو"- دست از دروغگویی و تهمت زنی بر نمی‌دارد. ادعا می‌کند که اگر رهبران جنبش سبز محاکمه شوند، "ناگفتنی ها" و "اسناد محرمانه ای" علیه شان مطرح خواهد شد. واقعاً رهبران جمهوری اسلامی تهمت، دروغ و دشنامی باقی مانده که علیه "سران فتنه" به کار نبرده باشند؟ چه دروغ و تهمت و دشنامی باقی مانده که باهنر آن‌ها را بهانه "مجازات بدون محاکمه" قرار می‌دهد؟ مگر رهبران محصور بارها از محاکمه علنی - در همین "دادگاه‌های درباری نظام" که مطابق میل خودسرانه سلطان حکم صادر می‌کنند- استقبال نکرده اند؟

پنجم- زمانی که آیت الله خامنه‌ای درباره حصر و کشتن افراد در سرکوب جنبش سبز مورد نقد قرار گرفت، صراحتاً گفت که این مسائل مطقا قابل قیاس با ظلمی که به نظام شد نیستند. "حفظ نظام اوجب واجبات است" و "ظلم به نظام" بدترین جنایت ممکن است و هیچ جنایت و ظلمی به پای آن نمی‌رسد. حال غلامرضا مصباحی هم با تکرار همان ادعا می‌گوید: "آیا کشته‌ها و اتفاقات کهریزک با ظلمی که به نظام اسلامی شد، قابل مقایسه است؟ ".

مفاهیمی چون "انقلاب"، "رژیم سیاسی"، "نظام" و "جنبش" مانند مفاهیمی چون انسان نیستند که دارای مصداق خارجی باشند. وقتی از ده‌ها فردی که کشته شدند، هزاران فردی که زندانی و شکنجه شدند و رهبران محصور "جنبش انتخاباتی سبز" (موسوی، کروبی، رهنورد) سخن می‌گوئیم، از افراد واقعی با پوست و گوشت و خون و استخوان حرف می‌زنیم. اما مفاهیمی چون "انقلاب"، "رژیم سیاسی"، "نظام" و "جنبش"، مفاهیم انتزاعی‌اند. یعنی مجموعه وسیعی از واقعیت‌ها و رویدادها توسط ذهن آدمیان به مفاهیم انتزاعی انقلاب و جنبش و رژیم سیاسی و نظام تبدیل می‌شوند.

آدمیان با افکار و گفتار و رفتارشان "جهان اجتماع" یا "جامعه" را می‌سازند. همه چیز مخلوق آدمیان است. به همین دلیل کانت می‌گفت که انسان‌ها غایات فی نفسه ارزشمندی هستند که نباید در پای هیچ امر انتزاعی‌ای قربانی شوند. این حکم که "حفظ نظام اوجب واجبات است"، غیر انسانی و غیر اخلاقی‌ترین احکام است. افراد مقدس‌اند و آنها را باید حفظ کرد و پاس داشت. اما مفهوم انتزاعی "نظام سیاسی" فاقد هرگونه تقدسی است.

اکبر گنجی

ششم- بسیاری از فقیهان نامدار گفته‌اند که "حق الناس" برتر از "حق الله" است و بر آن تقدم دارد. اگر "حقوق آدمیان" از "حقوق خداوند"- هر معنایی که نزد دینداران داشته باشد- مهمتر است، به طریق اولی "حقوق آدمیان" از "حقوق نظام" مهمتر است. اساساً دستگاه قضایی مستقل- دادگاه ها- ساخته شده‌اند تا از "حقوق افراد" در برابر "قدرت لویاتانی نظام سیاسی" پاسداری کنند. یک نمونه جدید این رویه، ایستادگی دادستان‌ها و دادگاه‌های آمریکا در برابر "حکم حکومتی" دونالد ترامپ علیه شهروندان هفت کشور مسلمان بود. دادستان‌ها و دادگاه‌های آمریکا از "حقوق شهروندان خارجی" در برابر حکم حکومتی شخص اول نظام سیاسی شان دفاع کردند. اما در جمهوری اسلامی همه روسای قوه قضائیه و قضات رسما اعلام کرده و می‌کنند که ما تابع منویات و اوامر "مقام معظم رهبری" هستیم و "حفظ نظام اوجب واجبات است". بدین ترتیب، زندان و شکنجه و دیگر ستمگری ها، اگر موجب حفظ نظام می‌شوند، واجب شرعی‌اند.

هفتم- مطالبه آزادی رهبران جنبش سبز از سطح مردم گذشته و اینک مدتهاست که بخشی از زمامداران جمهوری اسلامی هم این درخواست را مطرح می‌سازند. رفع حصر یکی از وعده‌های انتخاباتی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۹۲ بود. آخرین مورد، نامه علی مطهری- نایب رئیس مجلس شورای اسلامی- به آیت الله جنتی- رئیس مجلس خبرگان رهبری بود. مطهری از جنتی می‌خواهد که در جلسه سالانه مجلس خبرگان رهبری که چند روز دیگر تشکیل می‌شود، موضوع حصر خلاف قانون اساسی رهبران جنبش سبز مطرح شود. معنای این تقاضا این است: رهبران "جنبش انتخاباتی سبز" به حکم آیت الله خامنه‌ای در منازلشان زندانی شده‌اند. اوست که مخالف رفع حصر است. با توجه به وظیفه قانونی نظارت خبرگان بر رهبری، و حق عزل او در صورت انجام خلاف و گناه، به ظلم و ستم او رسیدگی کنید.

در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • شاهد

    چنین مقالاتی روز به روز از دیدگاه سیاسی کم ارزشتر می شود . در همبستگی و واگرایی دو بخش حکومت توتالیتر شیعی ایران هواداران جنبش شیعه گری توتالیتر زیر خیمه ولی فقیه گرد امده اند و هواداران عادی ساز حکومت در جبهه دولت بورکراتیک ایستاده اند . حضور هردو برای حکومت توتالیتر اسلامی ایران ضروری است . هردو مکمل یکدیگر در عین متضاد بودن هستند و هردو موجب فقر و سرکوب مردم ایران هستند . سرکوب زنان که حتی تا حد رنگ پوشش "اسلامی" رسیده است و به تحقیر و توهین چندین میلیون زن در خیابان و بازداشت چند ده هزار نفر هر سال می انجامد . نابودی محیط زیست که به فاجعه ملی انجامیده است . سرکوب جوانان که قادر به گرد هم امدن در منزل شخصی هم نیستند . بی حقوفی هزاران کارگر و کارمند که قادر به تشکیل نهاد صنفی خود نیستند . در اختیار گرفتن کل نهاد های فرهنگی و اقتصاد ی و اجتماعی از سوی پلیس ایده لوژیک حکومت سپاه پاسداران درد امروز مردم ایران است و نه دعوا های دو بخش حکومت توتالیتری که از اغاز بر امدن این حکومت وجود داشته است . برخی چون یکطرف این دعوی هستند چنان وانمود می کنند که تمام مشکل مردم ایران وجود طرف دیگر است اما در حقیت در چنین حکومت هایی وجود هر دو برای تداوم حکومت -توتالیتر شیعی - ضروری است هرچند که درگیری هردو بخش نیز حقیقی است . جناح عادی ساز حکومت فقط انگاه می تواند نشان دهد گامی به سوی خواست مردم سرکوب شده بر داشته است که بکوشد دست ساز ما ن و پلیس ایده لوژیک را از زیست بوم مردم کوتاه کند . هانا ارنت بزرگترین دستاورد خروشچف را علی رغم برکناریش کوتاه کردن دست این ساز مان ها می دانست . ارنت توتالیتاریسم در قدرت . در غیر اینصورت هواداران این یا ان بال حکومت توتالیتر با نمایش "سیاست نامه نویسی " خاک در چشم مردم می پاشند و انان را از "عمل آزاد سیاسی " باز می دارند .

  • هادی

    حصر در واقع لطف نظام است، وگرنه سران فتنه باید اعدام شوند کسانی که کشور را به سمت سقوط کشیدند و آماده بودند تا تجربه ی سوریه را ابتدا در ایران پیاده کنند مستحق نفس کشیدن نیستند

  • شاهد

    وقتی " سیاست نا مه نویسی " به بازی بین دو بخش حکومت منحصر شود . نوکر فاشیست و قلم به مزد یک رهبر خو دکامه حق خود می داند که خاندان مستبد و جنایتکار اسد و -ایضا رهبرش را- از هر گونه مسئولیت حتی کشتار صد ها هزار نفر مبرا کند این چنین حکم قتل بدهد و دیگران را از نفس کشیدن نیز محروم بداند . این ادمک ها افراد معمولی و حقیری هستند که تحت لوای دیکتا تور ها همچون استالین وهیتلر میلیو ن ها نفر را از زندگی ساقط کردند . ا دمک هایی که ویلهلم رایش در کتاب " ادمک گوش کن " توصیف شان می کند و هانا ارنت در " ایشمن در اورشلیم " به تحلیل انها می پردازد . مهمترین شکل شر ارت در حقیر بودن ان است . ادمک های جانی که برای لحظه ای به " باز اندیشی " اندیشه خود نمی پردازند و فقط مزد ترس خویش را می پایند تا از کف نرود .

  • داود بهرنگ

    قای گنجی! خمینی در کتاب ولایت فقیه ذیل عنوان "طرز حکومت اسلامی" می نویسد: "حکومت اسلامی هیچ یک از انواع طرز حکومت های موجود نیست ... حکومت قانون الهی بر مردم است." در ادامه توضیح می دهد که حکومت خود خدا از طریق ولی فقیه بر مردم است. خیلی ممنون] آقای گنجی عزیز! کتاب ولایت فقیه خمینی تا چند سال پیش معما بود. امروز دیگر نیست. اگر چنانچه شما مضامین و دعاوی این کتاب را با باورداشت های جماعت وحشی "داعش" بسنجید متوجه می شوید که مضمون، مرام و منظور یکی است. منشأ هر دو شرارت یکی است. من نمی گویم که این اسلام است. اما می گویم هر چه هست هر دو به همسان پیام آور خون و جنون است. کجای مرامنامه خمینی تحت عنوان "ولایت فقیه" با مرامنامه مکتوب داعش فرق می کند؟ توضیح دهید کجایش فرق می کند؟ یکی چه دارد که دیگری ندارد؟ مگر دست هر دو این ها به جنایت بر علیه بشر آلوده نیستد؟ مگر منشاء نظری هر دو یکی نیست. شما چرا خودتان با خودتان رودربایستی دارید؟ ما بایست دنبال راه حل باشیم. ما بایست پی برون رفت از این مخمصمه باشیم. دنبال این که بگوییم: - گریبان ما را رها کنید! خر ما از کرّه گی دُم نداشت. - ما اصلاً مسلمان نیستیم. - اگر بودیم هم دیگر نیستیم! نمی خواهیم باشیم. - اگر این حکومت ناشی از باور ما به دین است ؛ من نیستم! نمی خواهم باشم! جرم و جنایت بس است! آقای گنجی! مشکل ما سید علی خامنه ای و جنتی و مصباح یزدی و این یکی و آن یکی نیست. این ها همه سر و ته یک کرباسند. مگر از این خیل چند تا منتظری سر زد؟ این خانه از پایبست ویران است. قبول حکومت ولایت فقیه یعنی قبول خامنه ای و جنتی. یعنی اقدام به خودکشی دست جمعی. آقا چرا تعارف می کنی؟ قبول موسوی یعنی رد ولایت فقیه. هر دو همزمان شدنی نیست. موسوی زندانی نامدار این ملت است. رهنورد همینطور. کروبی همینطور. هم اینک میلون ها ایرانی در ایران به شومی برقراری "ولایت فقیه" در یی نامی محض عمر می پوسانند. با احترام ـ داود بیرنگ

  • صمد

    اگر داستان سفرهای موسی و خضر را در قرآن خوانده باشید می دانید که برای جلوگیری از انحراف و فساد یک نفر در آینده می توان او را در کودکی سر برید. حصر که چیزی نیست. اسلام سرشار از دستورات رحمانی اینچنینی است.

  • علی

    <> بسیار تعریف با معنائی از تیپ آدمها و یا صحیح تر آدمکهای حقیری هست که جناب شاهد درنام بردن از افرادی همچون هادی که شریک حقیر ظلم بشمار می آیند توصیف می کند و چه زیبا بود چنانچه حتی اقلیتی 20 تا 30 درصدی از ملت ما سطح بینش و دانشی چون جناب شاهد میداشتند که البته در کویر مهلک و کشنده دوری از مطالعه و کتاب خوانی خصوصا نسل جوان جامعه امروز ما زیبایی این آرزو مانند سرابی بیش نیست متأسفانه.

  • علی

    ادمک های جانی که برای لحظه ای به ” باز اندیشی ” اندیشه خود نمی پردازند و فقط مزد ترس خویش را می پایند تا از کف نرود . تعریف بالا بسیار تعریف با معنائی از تیپ آدمها و یا صحیح تر آدمکهای حقیری هست که جناب شاهد (نویسنده کامنت اول )درنام بردن از افرادی همچون هادی (نویسنده کامنت دوم )که شریک حقیر ظلم بشمار می آیند توصیف می کند و چه زیبا بود چنانچه حتی اقلیتی ۲۰ تا ۳۰ درصدی از ملت ما سطح بینش و دانشی چون جناب شاهد میداشتند که البته در کویر مهلک و کشنده دوری از مطالعه و کتاب خوانی خصوصا در نسل جوان جامعه امروز ما زیبایی این آرزو سرابی بیش نیست متأسفانه.