بیروت: کابوس شهری یا رویای آرمانشهری؟
بیروت، شهری استثنایی یا در بحران؟این پرسش سه دهه است که بر خیال و سرنوشت جامعه لبنان سایه افکنده، و البته درمقابل اشکال گوناگونی از مقاومت، به خلاقیت هم راه یافته است.
بیروت، شهری استثنایی یا در بحران؟ نگین خاورمیانه یا ویرانهای فرتوت و کارافتاده؟ این پرسش قریب به سه دهه است که تماماً بر خیال، سرنوشت و جامعه لبنان سایه افکنده، و البته درمقابل اشکال گوناگونی از مقاومت، آفرینش و تطابق شهری را آفریده است. تیری بوآسییر و جمیل معوض در مقالهای در «شرق ۲۱»، ضمن ترسیم مشکلات بیروت، گزارشی به دست دادهاند از برخی راهحلها و ابتکارات در مبارزه با مشکلات شهری که بعضاً میتوانند سرمشق شهروندان تهرانی قرار گیرند.
معضلات شهری تهران شبیه مشکلات بیروت است؛ شبیه و البته شاید حادتر و شدیدتر؛ بااین حال، نسبت به پایتخت لبنان، وضعیت تهران به نظر حساسیتها و نگرانیهای کمتری در دولت و جامعه ایران برانگیخته است، و سخت بتوان خبری از تدبیر مؤثر مسئولین و ابتکار خلاقانه شهروندان شنید. ترجمه مقاله الهامبخش تیری بوآسییر و جمیل معوض را در زیر میخوانید.
***
جدال کلامی بر سر بیروت وقتی آغاز شد که آدونیس شاعر سوری در کنفرانسی عمومی در سال ۲۰۰۳ گفت که تحولات کنونی شهر بیروت «محصول امیال و هوسهایی فردگرایانه در پاسخ به علایقی خاص، تجاری و اقتصادی یا جمعی و اجتماعی هستند. این امر، موجد فضای معماریای نه تنها آلوده و آلودهکننده، که آشفته نیز شده است. بیروت شهری است بدون مدنیت.»
بار خشونتبار کلام او واکنشهایی برانگیخت. پل شاوول، شاعر لبنانی به طور مثال، به آدونیس خاطرنشان کرد که حتی اگر گفته او صحت داشته باشد که «بیروت زشتترین شهر جهان عربی است»، با این حال، این شهر تنها جایی هم است که کسی مانند آدونیس میتواند در آن «نظرش را آزادانه بیان کند». شاوول با قبول ضمنی اینکه بیروت حقیقتاً در بحران به سر میبرد اما، دوباره و چندباره بر استثنایی بودن بیروت تأکید کرد، و از بنیاد این شهر بر تنوع جمعیتی، آزادی بیان، لیبرالیسم اقتصادی و مدرنیته سبکهای زندگی بر یک بستر محلی اقتدارگرا و محافظهکار گفت. تناقض میان «شهری در بحران» و «شهری استثنایی» قریب به سه دهه است که تماماً بر خیال، سرنوشت و جامعه بیروت سایه افکنده، و البته درمقابل اشکال گوناگونی از مقاومت و تطابق شهری را آفریده است.
افسونزدایی و کلبیمسلکی
این تناقض، که به خصوص با آغاز فرایند بازسازی شهر به دست «انجمن لبنان برای توسعه و بازسازی» (Solidere) از سال ۱۹۹۴ به بیروت تحمیل شده، با ایجاد تقسیمبندیهای فضای اجتماعی و نیز کاهش سرمایهگذاری بخش سیاسی، به تشدید دو شکاف دامن زده است که هردو قویاً بر گرده پایتخت لبنان سنگینی میکنند.
نخست، شکاف بین مرکز شهر و باقی آن؛ میان مرکز شهر که دیگر «مرکزی» برای لبنانیها نیست و کاملاً در انحصار «انجمن لبنان برای توسعه و بازسازی» قرار گرفته و به واسطه آن، به دست مشتریان ثروتمند حاشیه خلیج سپرده شده است، و باقی فضای متراکم شهری که بازسازی آن به شمار انبوهی از توسعهدهندگان خصوصی داده شده است. پیامدهای این توسعه که به غولی دو سر میماند، مشخص است: بیابانزایی مرکز شهر، نوسازی، تخریب و اعیانیکردن (gentrification) مناطق مرکزی شهر، و تزلزل و شکنندگی و ناتوانی طبقات متوسط و کمدرآمد برای ماندن در مرکز شهر و رانده شدن این اقشار به حاشیهها.
گسست دوم به شکاف بین شهرداری و جمعیت شهری مربوط میشود: شهرداریای که از بار اعطای حقوق و امتیازات عمومی به جمعیت شهری شانه خالی کرده است. این شکاف با در نظر گرفتن این واقعیت که لبنانیها ضرورتاً در محل زندگی خود رای نمیدهند، عمیقتر شده و منجر به بیتفاوتی و بیاعتمادی سیاسی و نیز مشارکت بسیار پایین لبنانیها در انتخابات شهرداری شده است (مشارکت بیست درصدی در انتخابات ۲۰۱۶).
توسعه بیروت نه فقط بدون برنامهریزی شهری، که در غیاب یک سیاست جامع شهری و حفاظتها و حمایتهای نهادی صورت گرفته است. تخریب و بازسازی پیوسته و مداوم، ناشی از اشتهای سیریناپذیر به سوددهی فوری، هارمونی معماری کهن را آشفته کرده است. و خیابانها، پیادهروها و گذرگاهها جز نمایشگاهی از فضاهایی ویران و آلوده نیستند که با حضور فراوان اتومبیل اشباع شدهاند.
برخی کاربران شهر، به خاطر عدم توانایی و شکست در حفظ یا خلق فضاهای واقعی، فضاهای مجازی متعلق به خود را میسازند تا یک بیروت ایدهآلگونه را بازتولید کنند
در چنین وضعیتی، بیش از ده سال است که ساکنان بیروت مجبور به بازگشت به فضاهای شخصیشان شدهاند، چرا که فضای بیرونی غریب و خصمانه است. بالکنهای آپارتمانها که پیشتر فضای ارتباط با همسایهها بود، بسته شده و به فضایی کاملاً جدا تبدیل شدهاند؛ ساکنان به ندرت برای حرکت در شهر پیادهروی میکنند و اتومبیلها که همهجاحاضراند، به فضای زندگی الصاق شده و آن را به نوعی گسترش دادهاند. در نتیجه ضرردهی فروشگاههای خرد منطقه نیز شیوه مصرف بیش از پیش با فضاهای امنیتی مانند مراکز تجاری سازگار شده است.
تسلط فضای خصوصی بر عمومی، خود را بهوضوح در زمان بحران زبالهها در ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ نشان داد؛ وقتی که ساکنان مناطق مرکزی در واکنشی یادآور تز «در حیاط پشتی من، نه!» (NIMBY) موفق شدند محل سطلهای زباله را به خارج بیروت انتقال دهند، و البته بدون اینکه هیچ راهحل پایداری برای حل مشکل طلب کنند.
تضاد واکنشها
در قبال بحران شهری بیروت و در واکنش به هرج و مرج مدیریتی در اداره شهر و افسونزدایی سیاسی، واکنشهای مختلفی صورت گرفته است که در زیر چند نمونه از آنها را مرور میکنیم:
■ طرحهای متخصصان فضای شهری
گرچه از لابراتور متخصصان فضای شهری، پروژههایی مختلفی بیرون آمده، اما اغلب آنها غیرکاربردی یا غیر قابل اجرا هستند. برای مثال، برنامه جاهطلبانه فهرست نامزدهای «بیروت مدینتی» [ «بیروت، شهر من» ] که طرحی ملهم از کارهای چندرشتهای کارشناسان و دانشگاهیان بود، به خاطر عدم پیروزی این فهرست در انتخابات شهرداری ماه می۲۰۱۶، مورد استفاده قرار نگرفت و محقق نشد.
یک مثال دیگر پروژههای برنامهریزی فضاهای عمومی بود که به ابتکار عمل شورای شهرداری در چارچوب همکاری بینالمللی طراحی شدند؛ پروژههایی همچون برنامهریزی مسیرهای پیادهروی و دوچرخهسواری، طرح جابجایی و اتصال آرام و ملایم، طرح ایجاد دالانهای سبز و فضاهای واجد منظره و... علیرغم جذابیت و گیرایی، درعمل به سختی قابل اجرا بودند. برای تحقق چنین طرحهایی میبایست تغییری ریشهای در شالوده اجتماعی و شهری رخ دهد و اراده سیاسی قاطعی وجود داشته باشد؛ در غیاب این اراده به تغییر، این طرحها تا به امروز شکست خوردهاند.
■ طرح فضاهای عمومی مجازی
برخی کاربران شهر، به خاطر عدم توانایی و شکست در حفظ یا خلق فضاهای واقعی، فضاهای مجازی متعلق به خود را میسازند تا یک بیروت را ایدهآلگونه بازتولید کنند یا برای آنچه از دست رفته، جایگزینی بیافرینند. مثلاً بعضی سایتهای اینترنتی تصاویری را از بیروت پیشاجنگ و روایتهایی را از شهرگردیهای قدیمی به اشتراک میگذارند؛ یادگارهای نوستالژیک از بیروتی که دیگر وجود ندارد. این تصاویر به خاطرات شخصی یا حافظه مشترک و نسلی بازمیگردند. و غالباً به مکانهای ناپدیدشده یا تغییرشکلیافته شهر (مانند میدان شهدا) مربوط میشوند. در بسیاری از موارد، البته عکسهایی به روز و مربوط به حال حاضر نیز میل به ارائه نگاهی تکهتکه و گمراهکننده از بیروت دارند. کادر این عکسها برای تبلیغ شهر بسته شده، و هرگونه تناقضی که با تصویر شاعرانه شهر نخواند، از کادر بیرون رانده شده است. عکسهایی خوشمنظره و زیباییشناسانه که در واقعیت مجازی «بومهای نقاشی»، تصویری موزائیکی و قطعهقطعه از شهری آرمانی را شکل میدهند. در این تصاویر خیالی از شهر، مشکلات امروز شهر صرفاً به تأثیر منفیشان بر شهرِ گذشته تقلیل یافتهاند و یا به طور کلی نادیده گرفته شده، یا حتی مورد انکار قرار گرفتهاند.
■ طرحهای شهروندی
سرآخر طرحهایی فردی یا جمعی مردمی نیز در پاسخ به فوریتهای زیست محیطی و ناعدالتی و یا در تقابل با پروژههای دولتی شهری پدید آمدهاند. این طرحها متنوع و مختلفاند: برخی آرمانشهری، گروهی زودگذر، عدهای منفرد و منفک، بعضاً بیدنباله و گاه خمیده روی علت وجودیشان، مثل خیلی اظهارات، ادعاها و ایدههای بیهوده در جامعهای که گوشش بدهکار پیشنهادات آلترناتیو یست و به نسبت شمار پروژههای نهادی و دولتی، کمتر آرمانشهری است.
رویاهای امکانپذیر
قوت بسیجها و طرحها و ابداعات شهروندی از قابلیت عملی کردن اشکالی از «آرمانشهرهایی عملی» میآید؛ آرمانشهرهایی که به شکلی انضمامی و روزمره، و با استفاده بضاعت موجود و بدون نیاز به تغییر شکل بنیادی تمام واقعیت شهری قابل تحقق اند؛ به عبارت دیگر، رویاهایی هستند سازگاز با واقعیت شهری و مبتنی بر توسعه و تطابق شهر و حفظ و نجات وضع موجود آن که البته با کمک مردم، اقدامات و بازنماییهایشان امکان پذیر میشود. برخی از این ابتکارات به طور موجز به قرار زیراند:
■ دفاع از خط ساحلی
بیروت، بندری که نام و نانش را از مدیترانه دارد، بیش از پیش دارد به دریا پشت میکند. دریا دیگر نه عنصری روزمره در زندگی شهری، که بیشتر مختص به معدودی از ساکنان برج عاجنشین شده است، همانطور که ژانا طرابلسی گرافیست در دیوارنوشتهای میگوید: «ما نمیتوانیم آسمان را ببینیم، چون آنها میخواهند دریا را ببینند».
در وضعیتی که اکثریت شهروندان، خسته از فساد و ناتوانیِ (گاه دروغین) سیاستمداران، ایمان خود به «نظام» را از دست دادهاند، طرحهای شهروندی آخرین امکان نجات شهر به نظر میرسند. این پروژههای آرمانشهری شکلی از «حق رویا» را بر حال حاضر تحمیل و درج میکنند
تعداد فضاهایی که دسترسی بی قید و شرط به دریا را برای همه فراهم میآورد به شدت رو به کاهشاند، فضاهایی همچون جاده کنار دریا، ساحل عمومی رملة البیضاء که پروژه ساخت هتل تهدیدش میکند و برآمدگی سنگی دالیة الروشة که پاتوق گردشگران و ماهیگیران و مکانی است که کردها در آن نوروز را جشن میگیرند. این محل که در خطر خصوصیسازی به سود پیمانکاران قرار گرفته، از سال ۲۰۱۳ توجه جمعی از شهروندان را به خود جلب کرده است؛ آنها با ایجاد «کمپین شهری برای حمایت از دالیة الروشة»، تصمیم گرفتند دسترسی رایگان به دریا و استفاده و فعالیتهای مربوط به این فضا را حفظ کنند. علاوه بر تجربه جمعی رفتوآمدکنندگان به این محل، این تشکل فعالیتش را با تکیه بر مطالعات حقوقی و اثرات زیست محیطی پیش میبرد.
■ بازارها و بازارچههای بدیل
فضاهای «جهانیشده» مصرف همچون فروشگاهها و مراکز تجاری از جمله عناصر اصلی تغییر منظره شهر در بیروت بودهاند. مصرف بدل به نشانه اجتماعی و نشانه شکافها و نابرابریهایی شده است که جامعه را به دو نیم کرده است. برخی پیمانکاران یا تشکلهای فعال همچون «بدنا محاسب» با تأکید مضاعف بر ضرورت قدم گذاشتن در فضای جعی کار و خرید — که روز به روز به انحصار منطق سرمایه درآمده — اقدام به راهاندازی بازارهای آلترناتیو کردهاند: بازارهای بدیلی که با بلندپروازی میخواهند صدای فعالیتهای نگرانِ محیط زیست را منعکس کنند، و امکان خرید را به روی همگان بگشایند، و تمهیدات لازم را برای فروش مستقیم فراهم کنند.
■ حمل و نقل
شکل جابهجایی در بیروت با توجه به استفاده گسترده از اتومبیل شخصی (شامل نود درصد جابهجاییهای درونشهری) شیوهای منسوخ است. دیگر اشکال موجود حمل و نقل نیز مانند اتوبوس از طریق تحقیقات میدانی یا پروژههای کاربران مثل «پروژه نقشه اتوبوس لبنان» بهبود یافته است. ابتکاراتی منحصر به خاورمیانه نیز در مورد استفاده از دوچرخه (که البته وسیلهای خطرناک معرفی شده) صورت گرفته، از جمله طرح «دِغری مسنجرز» است که خدمات انتقال سریع را ارائه میدهد، و یا انجمن دوچرخهسواری «دایره» که تورهای شبانه با هدف آشتی بیروتیها (روی دوچرحه) با شهر برگزار میکند.
این طرحها، که محدود به موارد فوق نیستند و شامل طرحهای دیگری از جمله ایجاد «خانههای جمعی» نیز میشوند، جدا از ناهمگونی و پراکندگی آشکارشان، نوعی تناسب، همزیستی و نظامی شبکهای پدید میآورند و با استفاده از از قابلیت بسیج بخشی از جمعیت بیروت، کلافی پیچیده و البته شکننده از «آرمانشهرهای دستیافتنی» میسازند. اگرچه برخی از این طرحها خود را «ضدنظام» معرفی میکنند، اما اکثرشان درواقع «خارج از نظام» هستند، بدین معنا که نه به شهرداری و مجوزهای آن، و نه به بازیگران بزرگ سیاست و اقتصاد کوچکترین وابستگی و احتیاجی ندارند
در وضعیتی که اکثریت شهروندان، خسته از فساد و ناتوانیِ (گاه دروغین) سیاستمداران، ایمان خود به «نظام» را از دست دادهاند، این طرحهای شهروندی آخرین منبع و جایگزین و امکان برای نجات شهر به نظر میرسند. این پروژههای آرمانشهری که بعضاً تحقق یافتهاند، شکلی از «حق رویا» را بر حال حاضر تحمیل و درج میکنند؛ آنها شاید آخرین فرصت نجات بیروت از فروپاشی شهری و اجتماعی باشند. آیا آرمانشهر نباید با درج و حک «شهر در سر» به یکی از مطمئنترین راههای بازسازی شهریت و مدنیت بدل شود؟ بدون شک این امر تنها به میانجی پروژهای سیاسی میتواند تحقق یابد؛ پروژهای که صرفاً به وهله انتخابات منحصر نمیشود، بلکه درمقابل، به جامعه و تواناییهای آن چشم میدوزد.
منیع: اوریان XXI
نظرها
نظری وجود ندارد.