خامنهای، بزرگترین مدافع بی طرف آرای مردم در انتخابات!
اکبر گنجی − ولیفقیه ۱۳۹۶ را با دروغ گویی آغاز کرد. امسال را چگونه به پایان خواهد رساند؟
آیت الله خامنهای در اول فروردین ۱۳۹۶- مطابق سنت همه ساله- در مشهد با مردم سخن گفت. درهمان ابتدأ خود را به عنوان سخنگوی دل انقلاب و نظام اعلام کرد و گفت: "همه مایلند و همه مشتاقند که سخن دل انقلاب و نظام را در زمینه مسائل گوناگون بشنوند". بعد هم درباره دو موضوع اقتصاد و انتخابات، از دل انقلاب و نظام پرده برداری کرد.
مردم و جوانان: نماد درخشش هویت دینی یا ناهنجاری اجتماعی؟
خامنهای گفت که در سال ۹۵ ملت ایران "از دو جهت خوش درخشید". اول- "پایبندی به مسائل انقلاب و ارزشهای انقلاب و نظام اسلامی". دوم- "پایبندی مردم به مسائل ایمانی و دینی". مردم هویت دینی و انقلابی خود را از طریق وحدت ملی به رخ دشمنان کشیدند. از این منظر، هویت مردم با ارزشهای انقلاب، اسلام و نظام یکسان بوده و جهت حرکت آینده آنان نیز روشن و قابل پیش بینی است.
آیا این مدعا واقعاً صادق است؟ خیر. در سال گذشته سران سه قوه و دیگر مسئولان نظام چندین جلسه چند ساعته با خامنهای در مورد مسائل و آسیبهای اجتماعی داشتهاند و در یکی از جلسات او گریسته است. اگر آن چنان که او ادعا میکند، اکثریت مردم- نه همه آنان- بهتر از همیشه ارزشهای نظام و اسلام را محقق کرده اند، چه نیازی به تشکیل آن همه جلسه، گریستن و تشکیل ستاد رسیدگی اضطراری به مسائل اجتماعی بوده است؟
در همین سخنرانی خامنهای خود نشان میدهد که ادعایش باطل و خودشکن است. او میگوید که مسئله اصلی کشور اقتصاد است و دشمن هم قصد دارد از طریق فشارهای اقتصادی ضربه وارد کند. دشمن میکوشد تا مسائل اقتصادی و دیگر مسائل را به نظام نسبت داده و ادعا میکنند که جمهوری اسلامی قادر به حل مسائل نیست. اما این مسأئل ناشی از ضعف برخی مدیریتهای غیر انقلابی است. نظام هنرمندانه در همه زمینهها پیشرفتهای بزرگ داشته است. پیشرفتها کار مدیریت متدین انقلابی است و ضعفها ناشی از مدیران غیر انقلابی بی حال و فاقد ایمان است.
او از مشکل بیکاری- خصوصاً بیکاری جوانان تحصیل کرده-، رکود تولید و سختی معیشت مردم (فقر گسترده) سخن گفته و سپس میافزاید:
"امروز یکی از بلاهای اجتماعی و اخلاقی بزرگ ما این است که مارکهای خارجی را به رخ هم میکشیم؛ این لباس، این کفش، این کیف، این محصول، مال فلان کارخانه معروف خارجی است. بنده به رخ دیگری میکشم، او به رخ دیگری میکشد؛ یک مسابقهای در این مورد به راه میافتد؛ ما درواقع، این بلای فرهنگی و این مشکل فرهنگی را به وسیله رونق تولید میتوانیم در کشور کم کنیم یا جلویش را بگیریم. یکی از فواید تولید، از بین رفتن یا کم شدن مشکلات و ناهنجاریهای اجتماعی است؛ بیکاری موجب فساد است، موجب تأخیر ازدواج است، موجب اعتیاد است؛ اگر بیکاری وجود نداشته باشد، اینها هم از بین میرود؛ تولید میتواند علاج اینها هم محسوب بشود".
آیا این واقعیتها علامت همراهی با ارزشهای نظام جمهوری اسلامی و اسلام است؟ آیا این رفتارها نشانه به رخ کشاندن هویت دینی و اسلامی مقابل دشمنانی چون آمریکا و انگلیس و اسرائیل است؟ خامنهای در این جا به ناهنجاریهای اجتماعی استناد میکند. ناهنجاری اجتماعی نزد او، همان رفتارهایی است که با ارزشهای اسلام و نظام در تعارض قرار دارد. حرام اعلام کردن واردات یا افزایش تولید داخلی- چنان که او ادعا میکند- حلال این مسئله و هویت ساز نیست. چرا؟
چارلز تیلور- فیلسوف برجسته کانادایی- از سه دوره دیرینه دورکهایمی (paleo- Durkheimian)، نو دورکهایمی (neo- Durkheimian) و پسادورکهایمی (post- Durkheimian) سخن گفته است. مصرف مشترک جهانی و "خود- نمایشگری" (self- display) از طریق مد، از ویژگیهای دوران پسا دورکهایمی است. در سراسر جهان، انسان ها- خصوصاً جوانان- از طریق مد- عینک خاص، کلاه خاص، لباسهای روز، موسیقی، هنر، تجمعات شادی آفرین ویژه، و...- هویت مشترک جهانی را اختراع میکنند.
این هویت خود ابرازگری از طریق مد، متعلق به آخرین مرحله است، نه هویتهای دینی دیرینه دورکهایمی. رابطهای که انسانها در دوران دیرینه دورکهایمی با امر مقدس و حکومت داشتند، در دوران نو دورکهایمی و پسا دورکهایمی با امر مقدس و حکومتها ندارند. در دوران دیرینه دورکهایمی، یک مذهب خاص که مذهب همه اعضای امت بود، روابط فرد را با امر مقدس تعیین میکرد. در دوران نو دورکهایمی دین انتخابی شد و خروج از دین، ارتداد نامیده نمیشود و کیفر نمیبیند. در دوران پسا دورکهایمی، امر مقدس دینی یا غیر دینی، از التزام سیاسی فرد جداست. بدعت ساری و جاری است و بزرگترین گناه، نارواداری است. اگرچه بازار ادیان و دکان عرفان همچنان باز است و مشتریهای خود را دارد، و مدعیان دین و عرفان میکوشند کاسبی شان گرم باشد، اما رقبا بسیارند. افراد از انجام فرائض دینی خودداری میکنند. فرد میعار حقیقت شده است (بازاری شدن دین و عرفان هم بخشی از همین فرایند است. مدعیان عرفان که باید ذوب در خدا شوند و هیچ بودن دنیوی شان را بپذیرند، اینک از طریق همه شبکههای اجتماعی در هر لحظه عکسها و صداهای مختلف خود را ارسال میکنند تا اهمیت جدی دنیا و خودشان را آشکار سازند. عکس هایشان مطابق مد است. سخنانشان را با موسیقی همراه میسازند تا همچون خوانندگان و هنرپیشهها celebrity مردم را شکار کنند. با صدها تصویر و سخن میگویند: من همه چیز هستم، خدا من هستم ).
در یک شب صدها میلیون تن به تماشای مراسم اسکار مینشینند و از این طریق هویت مشترکی میآفرینند. از طریق عینک فلان هنرمند یا آهنگ فلان خواننده، همه هویت جهانی مشترکی میسازند. مد و مصرف سازنده هویتهای جهانیاند. وقتی همه چیز بازاری شد، مولوی هم بازاری میشود و مغازهای در کنار مغازههای رقابتی این بازار میشود.
تبعیت از آرای مردم یا تقلب؟
خامنهای در مورد انتخابات نیز ادعاهای کاذبی بیان کرد. ادعای او این است که در ایران انتخابات آزاد برگزار شده و میشود. انتخابات بزرگترین نماد مردم سالاری دینی است. او همیشه مدافع آرای آزادانه مردم در برابر متقلبان بوده است. بدین ترتیب،
الف- انتخابات ایران، انتخابات رقابتی آزاد منصفانه است.
ب- تنها دخالت خامنهای در انتخابات، دفاع از آرای مردم بوده است و در برابر همه کسانی که خواستهاند انتخابات را تعطیل کنند، یا نتیجه انتخابات را تغییر دهند، ایستاده و میایستد.
پ- در دوران رهبری او، گروههای سیاسی- از جناحهای مختلف- قصد داشتهاند که نتیجه انتخابات را تغییر دهند. آیت الله خامنهای گفت :
"نتیجه انتخابات ملّت هرچه شد، این معتبر است، این قانون است. بنده در انتخاباتها دخالت نمیکنم؛ هیچ وقت به مردم نگفتهام و نمیگویم این کس را انتخاب کنید، آن کس را انتخاب نکنید. فقط یک جا بنده دخالت میکنم و آن جایی است که کسانی بخواهند در مقابل رأی مردم و انتخاب مردم بِایستند و با مزاحمت در مقابل رأی مردم، رأی مردم را بشکنند. هرکس بخواهد با نتیجه آراء ملّت دربیفتد، بنده در مقابلش میایستم. در سالهای گذشته و انتخاباتهای گذشته هم همینجور بوده؛ در سال ۷۶ در سال ۸۴ در سال ۸۸ در سال ۹۲؛ بعضی مقابل چشم مردم بوده و مردم مطّلع شدهاند؛ بعضی را هم مردم مطّلع نشدهاند امّا این حقیر در جریان قرار گرفتهام. در همهی این سالهایی که شمردم، کسانی بودند که میخواستند در مقابل انتخابات بِایستند؛ که در سال ۸۸ آشکار شد و آمدند در میدان اردوکشی کردند، و در آن سالهای دیگر جور دیگری [بود]. در همه این سالها بنده ایستادم و گفتم نتیجه انتخابات مردم هرچه هست باید تحقّق پیدا کند؛ این آنجایی است که من در امر انتخابات دخالت میکنم و در مقابل مخالفین و معارضین انتخابات میایستم".
بدین ترتیب، همه انتخاباتی که در دوره رهبری خامنهای صورت گرفته، انتخابات سالم بوده و او اجازه هیچ گونه تقلبی نداده است.
در این جا او اتهام تقلب در آرای مردم و دخالت رهبری در پیروزی و شکست نامزدها را نفی و انکار میکند.
یعنی برای او پیروزی خاتمی و هاشمی رفسنجانی و کروبی و میر حسین موسوی، با پیروزی احمدی نژاد، ناطق نوری، سعید جلیلی تفاوتی نداشته است. یعنی ادعای تقلب اکبر هاشمی رفسنجانی و مهدی کروبی در سال ۱۳۸۴، و همه سبزها و رهبرانشان در سال ۱۳۸۸، دروغ بوده است. یعنی خامنهای هیچ گاه به سود هیچ یک از نامزدها دخالتی در انتخابات نکرده و لیست رقبا را "لیست انگلیسی" نخوانده است. یعنی خامنهای نمایندگان تحصن کننده مجلس ششم را "گردن کلفت ها" ننامید و شورای نگهبان همه آنان را رد صلاحیت نکرد. یعنی خامنهای در سال ۱۳۷۶ به میر حسین موسوی پیغام نداد تا نامزد انتخابات نشود. یعنی خامنهای با دفاع از انقلابیگری در صدد حذف اصلاح طلبان و اعتدالیون غیر انقلابی نیست. یعنی دروغ گویی در روز اول سال نو، واجب شرعی است. سالی که رهبری با دروغ گویی آغاز کند، چگونه پایانش خواهد داد؟
نظرها
امید
خدایا به تو پناه میبریم از دو روئی ،ریا ،دزدی ،خیانت ،فساد وآدمهای ...
سیّد
وقتی پس از سی سال حکمرانی مطلقه بر کشور پهناور ایران، اکنون ایشان از دستاوردهای سی ساله به گریه افتاده، دو دلیل دارد: یک، آنگونه که می خواسته ایران را نتوانسته ویران کند، دو، نیت خیر داشته ولی با ایدوئولوژی اسلامی، ایشان کشور را به پرتگاه نیستی کشانده (که نشاندهنده ناتوانی این ایدئولوژی است). سؤال: اگر نیت خیر داشته و دارد چرا اعتراف به اشتباه و خطا نمی کند - و با کنار کشیدن - جلو ضرر را نمی گیرد؟؟!!
میر ز ا رضا
خامنه ای: ۱- نمونه واضح و کاملی است از رهبری که فاقد خصوصیات یک رهبر است و بهمین دلیل همواره شماییل خمینی را در هر سخنرانی بالای سر خود دارد. ۲- برای فرار از قبول مسولیت از دیگران بعنوان سپر محافظت خود استفاده میکند. ۳- چون فطرأ دروغگوست به احدی غیراز خود اعتماد ندارد. ۴- فاجعه ای است عظیم و یا معظم که با وانمود ساختن بعنوان بنده ای حقیر نشانه ای از ترس و واهمه و خجلت و اظهار ندامت از اعمال و گفتار خود در او مشاهده نمیشود که نمیشود.
سید
خامنه ای نمونه از رهبری کامل و شایسته برای نظام جمهوری اسلامی است زیرا توانست در دوره های مختلفی که در متن اشاره شد با سیاست های گوناگون افراد شجاعانه بایستد و همه نقشه های دشمنان داخلی و فرار کرده های غرب زده و دشمنان خارجی را به اعتراف خودشان و به گواهی تاریخ نقش بر آب کند و همیشه این توان را دارد! زنده باد خامنه ای
هاشمی
از کامنت سید در بالا: « شجاعانه بایستد و همه نقشه های دشمنان داخلی و فرار کرده های غرب زده و دشمنان خارجی را به اعتراف خودشان و به گواهی تاریخ نقش بر آب کند و همیشه این توان را دارد!» واقعأ اگر چنین شجاعتی وجود میداشت پس چرا به حصر کشیدن موسوی و کروبی بدون هیچگونه محاکمه و اثبات جرمهای (نامشخص تا به امروز) وارده به آنها؟ و آیا دلیلش غیر از آن است که نگرانند از اینکه مبادا اسرار مگویشان بر ملا شود؟ و چه شعار زنده باد و یا زنده نباد بدهیم و یا ندهیم عزیمت ایشان بسوی خدای عالمیان دیر یا قطعی است و بهتر که شجاعت ایستادگی در محکمه الهی را همچون مقاومت در برابر دشمنان داخلی؟! و خارجی؟! خود در این دنیا را داشته باشند.
هاشمی
لغت «زود» در کامنت بالا از قلم افتاد. « دیر یا زود» بجای « دیر یا».
شوخلوق
ملاهای مفتخور
احمد
در آغاز سال نو جاي خوشوقتي است كه اقاي اكبر گنجي دگرگوني مشخصي در نگارش خودش داده و ديگر از اين كه يك خط درميان به نوشته هاي خودش رفرانس مي داد خبري نيست. اين توانايي براي تغيير به من انگيزه مي دهد كه ضمن تأييد مقاله ايشان، در جهت ارتقاي محتوا و دگرگوني سرشت سياسي آن چند كلامي بنويسم. اميدوارم سايت زمانه از گزينش اين يا آن جمله و پاراگراف خودداري كند و همه مطلب را منتشر كند. خوب است كه آقاي گنجي كه حدود دو دهه است چشمش به حقايقي در اين رژيم باز شده، قدري بيشتر چشم بگشايد و دريابد كه انتخابات از روز اول در اين رژيم يكسره دروغ بود. سرسلسله اين دروغ و خيانت به رأي مردم نيز شخص خميني بود كه به نظر مي رسد اقاي گنجي هنوز از نزديك به بيان اين حقيقت مي هراسد. تمركز بر شخص خامنه اي به عنوان ولي فقيه خوب است ولي لازم است گنجي به ياد داشته باشد كه اگر رفسنجاني و خاتمي و روحاني يا هر آخوند ديگري هم ولي فقيه بشود ديگران را به همين روش حذف مي كند. اين سرشت ولايت فقيه است و هركس اين لباس را به تن كند همين است و چيز ديگري نيست. دلبستگي اقاي اكبر گنجي به بقاي همين رژيم ولو با تغييراتي مختصر ممكن است براي بسياري از خلال نوشته هايش قابل شناخت نباشد ولي اين حقيقت را بايد از چيزهايي دريافت كه آقاي گنجي نمي نويسد و رج مي زند و از روي آنها مي پرد يا آنها را دور مي زند. بي صبرانه اميدوار و منتظرم كه آقاي اكبر گنجي و همه همگنان او مسير ريزش از بدنه رژيم و پيوستن به بدنه جامعته و مردم را به كمال برسانند و غزل خداحافظي با اين رژيم را بخوانند. اين خواسته و مطالبه دشواري نيست، وقتي سخت خواهد شد كه گنجي بخواهد از نانوشته هاي پنهان در لابلاي انبوه نوشته هايش اين حقيقت را بيان كند كه چرا هنوز به اين رژيم و بقاي ان از طريق به قدرت رساندن بخشي از آن كه پيشاپيش آزمايش خود را پس داده دل بسته است؟!
میر ز ا رضا
از کامنت جناب «احمد» در بالا: «این سرشت ولایت فقیه است و هرکس این لباس را به تن کند همین است و چیز دیگری نیست.» اَحسن و سپاس. و اضافه اینکه این لباس منحصر به عنوان پوشالی و من درآوردی و فریبکارانه «ولایت فقیه» و «روحانیت» بطور اعم نبوده و بر طبق کلام پروردگار در آیه ۲۹ از سوره ۷ در قرآن هر خداپرستی غیر از لباس تقوا لباسی بر تن خود کند ظالم است و منافق و متظاهر در دین. و دوخت و دوز این لباس فقط و فقط توسط در انحصار خالق قلبهاست که آنر از درون آغاز میکند و نه ازبیرون چون در حوضه های آخوندی و خیاط خانه های مذهبی قم و نجف و مشهد و امثالهم. با تشکری دوباره.
جواد
یک طرف هر ناهنجاری ظالم و طرف دیگر مظلوم . هرچه اتفاق می افتد خواست خود ماست