اولین زن فضانورد: انسانها نباید پول را بابت جنگ هدر بدهند
۱۹۶۳ ترشکووا اولین زنی بود که به فضا رفت. این تجربه باعث شد عنوان نخبه جماهیر شوروی را به دست بیاورد؛ جایگاه رفیعی که به قیمت همه عمر او تمام شد: مجموعهای از تعهدات دشواری که بیش از نیم قرن طول کشید.
چتربازی، اولین عشقش بود. آن زمان، والنتینا ترشکووا میتوانست بدون اینکه به مادرش بگوید به باشگاه مشهور شبه نظامی نزدیک محل زندگیاش یاروسلاوی برود و تقریبا هر هفته آموزش ببیند. او بیش از ۹۰ بار پریده بود: «من شبها میپریدم، روی زمین و روی آب. تجربه روز و شب با هم بسیار متفاوت است. اما هر دو فوقالعادهاند.»
بازوهایش را باز میکند؛ انگار میخواهد خودش را هنگام پرواز متعادل نگه دارد. لذت لبریزش میکند: «یاد گرفتهام که تا جای ممکن قبل از کشیدن طناب صبر کنم، فقط برای آنکه هوا را احساس کنم. ۴۰ ثانیه، ۵۰ ثانیه... این تجربه افتادن محض نیست، لذتی فوقالعادهای است از حس کردن تمام بدن. فوقالعاده است.»
او چند روز قبل ۸۰ ساله شده، اما موهای آراسته و آرایش صورتش مجذوب کننده است. به ناخنهایش نگاه میکنم که لاک ناخن تیرهای دارد، دستهای خودم در مقایسه با او چروکیده و بیرنگند.
ما در موزه علوم کاورنو در لندن بودیم که ترشکووا به عنوان یک شخصیت برجسته، ناگهانی و به همراه یک اسکورت وارد شد. من او را دیده بودم؛ در عکسها، در فیلم و به شخصه دورادور او را میشناختم. ترشکووا از روی لباس در خوری که میپوشد و مدال لیاقتی که از اتحاد جماهیر شوروی دریافت کرده به نظر کاملا آشنا میآمد.
همانقدر که چتربازی او الان برای ما غیرقابل باور است، درک دلیل شهرت او نیز دشوار است. بیش از ۵۰ سال پیش در سال ۱۹۶۳ ترشکووا اولین زنی بود که به فضا رفت. تجربه چتربازی او را شایسته این انتخاب کرد. ترشکووا فقط ۲۶ سال داشت که برای اولین و آخرین بار پرواز کرد؛ کاری که شاهکار همه عمر او شد. این تجربه باعث شد عنوان نخبه جماهیر شوروی را به دست بیاورد و امنیت زندگی او فراهم شود. جایگاه رفیعی که به قیمت همه عمر او تمام شد: مجموعهای از تعهدات دشواری که بیش از نیم قرن طول کشید.
سخنگوی عمومی بودن، دریافت احترام و افتخارات، سرگردانی در جهان به عنوان یک شهروند ـ دیپلمات، عضو برجسته جماهیر شوروی و حالا روسیه بودن و زندگی در انظار عمومی، نقشهایی هستند که او تا به امروز به عهده داشته است. از این رو حضور او در لندن برای باز گشایی یک نمایشگاه از ساختههای دست بشر به زندگی او در فضا مربوط است. این نمایشگاه یکی از مجموعه همکاریهای روسیه و انگلستان است که در سال گذشته برای نمایش موفقیتهای چشمگیر روسیها در فضا در موزه برگزار شده است.
اما آیا او واقعا از این نوع زندگی در منظر عمومی لذت برده است؟ خودش میگوید: «من فکر میکنم این بسیار مهم است که مردم را ملاقات کنید، با آنها ارتباط برقرار کنید و در مورد فضا گفتوگو کنید. این کار باعث افزایش اعتماد میشود. چیزی که امروزه به شدت نیاز آن احساس میشود.»
ترشکووا با آگاهی از تغییرات آب و هوایی در جهان، این بار نیز وظیفه خودش میداند تا از طریق دیپلماسی عمومی وضعیت را بهبود دهد. شاید او متعجب شود اگر بداند که در انگلستان فقط تعداد اندکی نام او را میشناسند. تاثیر جهانی پرواز او که با جهانی شدن نام او همراه بود، پس از سالها کمرنگ شده است؛ هرچند نه برای روسیه و نه برای من به عنوان کودکی از آن دوره.
ترشکووا در ذهن من و بسیاری از مردم روسیه با چهره جدی و تند و تلخش -گاه در لباس نظامی- ثبت شده است. او همیشه به چشم میآمد چرا که تعداد کمی از زنان شوروی در مناسبتهای رسمی در ردههای بالا دیده میشدند. به عنوان خبرنگاری مستقر در مسکو، اواخر ۱۹۸۰ من او را در گردهماییهای سیاسی مختلفی که میخاییل گورباچف برای گلاسنوست و پرسترویکا برگزار میکرد دیده بودم. به نظر میرسید که او پس از فروپاشی شوروی به یکی از نخبگان تبدیل شده بود.
اما این عکسهای قدیمی سیاه و سفید ترشکوواست که به یادماندنی است. من آنقدر بزرگ بودم که رقابت میان آمریکاییها و اتحاد جماهی شوروی را بر سر تصاحب و برتری در فضا را به یاد بیاورم. در این سالها تمایز آشکاری میان فضانوردان آمریکایی و روسی قابل مشاهده بود و عبارتهای «فضا» و «کیهان» در کنار هم وجود داشتند.
ما همه «لایکا» سگ فضانورد شوروی را میشناختیم. اولین حیوانی که توسط شوروی در سال ۱۹۵۷ به فضا فرستاده شد هرچند که بعدها مشخص شد که شوروی مرگ زود هنگام او را پنهان کرده بود. چهار سال بعد، یوری گاگارین اولین انسانی بود که به فضا رفت و آلن شپارد آمریکایی را شکست داد. یک سال بعد، جان گلن، اولین آمریکاییای بود که دور مدار زمین را گشت.
در سال ۱۹۶۳ تاریخ دوباره تکرار شد. ترشکووا به عنوان اولین زن فضانورد، برای شوروی یک موفقیت بزرگ به دست آورد. اما موفقت بزرگ تر را آمریکاییها در سال ۱۹۶۹ با سفر به ماه به دست آوردند. حتی بعد از ۴۰ سال این موفقیت برای روسها آزار دهنده است.
بازنگری این رقابت فضایی کمک میکند تا معمایی را که پرواز ترشکووا را احاطه کرده است بفهمیم. یک نظر این بود که این پرواز با همه بزرگیاش یک شکست بود. اتهامات این بود که ترشکووا، اولین زن فضانورد آن زمان مریض و ضعیفتر از آن بود تا آزمایشات برنامهریزی شده را اداره کند یا اینکه گفته میشود او به شکل نامعقولی فرمانها را به چالش میکشید.
ترشکووا دفاعیه خود را ۳۰ سال بعد ارائه داد. او انکار میکند که بیمار بوده یا بیمارتر از حد انتظار بوده. او همچنین انکار میکند که در تکمیل و انجام دستورهای لازم الاجرای این آزمایش ناتوان بوده است. این سفر در واقع به درخواست او از یک روز به سه روز افزایش پیدا کرده بود؛ در حالی که سفر فقط برای یک روز برنامهریزی شده بود.
یکی از نافرمانیها که باعث دردسر شد، به سرعت پس از پرتاب شدن خود را نشان داد. آنطور که ترشکووا میگوید او فهمیده بود تنظیمات ورود مجدد به جو نادرست است. این موضوع باعث شد که او به جای بازگشت به زمین، در فضایی دورتر از جو زمین مدتی را سپری کند. در نهایت، تنظیمات جدید برای او فرستاده شد اما روسای مرکز فضایی از او تعهد گرفتند که این اشتباه را به عنوان یک راز نگه دارند تا برنامه فضایی و خوش نامیشان خدشهدار نشود: «ما به اینکه همه چیز تحت کنترل است پافشاری میکردیم و درمورد آن حرفی نمیزدیم. این موضوع ۳۰ سال راز ما بود تا زمانی که مسوول این اشتباه مرد.»
تصویر زمین از فضا با او باقی مانده، همچنان که برای بسیاری از فضانوردان باقی میماند؛ سیارهای زیبا اما بسیار شکننده. او میگوید: «همه، آمریکاییها، آسیاییها و هرکسی که آن را دیده است چیزی شبیه این میگویند، اینکه چقدر زمین به شکل غیرقابل باوری زیباست و چقدر مراقبت از آن اهمیت دارد. سیاره ما از فعالیتهای بشری، از آتشسوزیها و از جنگ آسیب میبیند و ما باید از آن محافظت کنیم.»
آیا این تجربه او را تغییر داد؟
«وقتی آن بالا هستید دلتنگ زمین میشوید و وقتی برمیگردید فقط میخواهید آن را به آغوش بگیرید.»
برای او خطر شهاب سنگها یک دغدغه است. او در مورد شهاب سنگی که به روسیه برخورد کرد بسیار کنجکاو است: « کوچک اما بسیار سنگین است.» او میخواهد برای پیشگیری و دفع تهدید تصادمهای ویران کننده بیشتر تلاش کند: «مردم نباید پول را در جنگها هدر بدهند. همه باید گرد هم بیایند و به این موضوع بپردازند که چگونه جهان را از تهدید سیارکهایی که از فضای بیرون وارد میشوند دور نگه دارند.»
ترشکووا با کیهان نوردان و فضانوردان سراسر جهان خاطراتی از تجربه سفر به فضا را به اشتراک میگذارد. به امید یک پرواز دیگر، او یکی از داوطلبان سفر یک طرفه به مارس است.
اینجا باید روزی را یادآور شوم که او برای ماموریت فضایی انتخاب شد؛ پس از ماهها آموزش سخت و نظارت مستمر بر پنج زنی که برای یک صندلی در وستوک ۶ رقابت میکردند. آیا ترشکووا شگفت زده شد و دیگران به او رشک ورزیدند؟ خودش میگوید: «نه به هیچ وجه. ما همه بر این باور بودیم که هر کدام از ما شایسته انتخاب شدن است.»
از او پرسیدم آیا با بقیه در تماس است؟ (اینطور میگویند که او تمایل چندانی به دیدار با دوستان و خانوادهاش نداشته است) از سوالم شگفت زده میشود. اما لبخند محوی میزند و چشمهایش روشن میشود: «بله، گروه هر از چند گاهی اگر بیماری و کارها اجازه بدهند، دیدار میکند. پیوند رفاقتی هرگز از بین نمیرود.»
اگر چه احتمالا میان اولین فضانوردان پیوند ویژهای وجود داشته اما همینکه او مشهور شد، زندگی شخصیاش دچار چالش شد. ازدواج اول او با همکار فضانوردش آندریان نیکلایفاگر، اگر مقامات فضایی آن را مانند یک پیام افسانهای به کشور منتقل نمیکردند، ادامه پیدا میکرد. رهبر اتحاد جماهیر شوروی، نیکیتا خروشچف مراسم ازدواج آنها را اجرا کرد. اما وقتی رابطهای خراب یا دشوار میشود اینگونه دخالتهای دولتی آن را دشوارتر میکند. جدایی آنها در سال ۱۹۸۲ بالاخره رسمی شد. ترشکووا با یولی شاپوشنیکف جراح ازدواج کرد و تا سال ۱۹۹۹ با رضایت و خوشحالی در کنار او زندگی کرد.
زندگی ترشکووا به عنوان اولین زن فضانورد منحصر به فرد است. اما او همچنین فرزند زمان خویش است. ۸۰ سال زندگی او تاریخ روسیه را بازنمایی میکند. او در ۱۹۳۷ زمانی که پاکسازی استالینی در اوج بود، به دنیا آمد.
به دنبال اصلاحات سیاسی خروشچف و پس از آرامش نسبی سیاسیای که با خود آورده بود، یک دوره طولانی رکود سیاسی تحت رهبری برژنف برقرار شد. ترشکووا میگوید: «اتحاد جماهیر شوروی برای بیش از یک نسل اهمیت داشت. من اشتباهات را انکار نمیکنم. در بالاترینها و در پایینترینها اشتباهاتی وجود داشت اما به طور کلی این درست نیست که تصویر آن را فقط با رنگهای تیره نمایش بدهیم. خوبیها کم نبودند.»
این یک دفاعیه آشنا از اتحاد جماهیر شوروی است. برای بسیاری از روسها که در آن سالها زیستهاند، پایان یافتن اتحاد جماهیر مانند یک خیانت است. ترشکووا چه نظری دارد؟ او میگوید: «ما همگی پایان یافتن اتحاد جماهیر شوروی را یک تراژدی شخصی میدانیم و کسانی را که باعث این اتفاق شدند نمیبخشیم.»
نظر او درباره گورباچف چیست؟ او تقریبا عصبانی میشود و میگوید: «من هیچ احترامی برای او قائل نیستم. حتی نمیخواهم نامش را بشنوم.» و در مورد یلتسین، کسی که پس از فروپاشی قدرت را به چنگ آورد و اولین رییس جمهوری روسیه شد: « من او را نمیشناسم. من فقط ولادیمیر پوتین را میشناسم.»
ترشکووا یکی از طرفداران پروپاقرص پوتین است و اینطور که برمیآید پوتین هم به او علاقهمند است. پوتین شخصا ۷۰ سالگی و ۸۰ سالگیاش را تبریک گفته و به او نشان افتخار داده است. ترشکووا میگوید: «همه چیز به رهبران بستگی دارد. پوتین مسوولیت یک کشور در حال فروپاشی را به عهده گرفت و آن را دوباره بازسازی کرد و به همه ما امید دوباره داد. مردم به او اعتماد دارند. شما فقط باید ببینید که او چگونه مورد قبول عامه است و مردم چگونه مدافع او هستند. او انسانی با جلال و شکوه است.»
به نظر میآید عادتهای دوره شوروی به سختی از بین میروند؛ بنابراین ترشکوا دیدگاه بسیاری از روسیها را منعکس میکند. نسلی که در میان تغییرات دائمی و اغلب نگران کننده میزیستند. آنها اگر چه نه در ترس اما آگاهانه یا ناآگاهانه ارزش و معنای عدم وفاق را میدانند. آنها ثباتی که پوتین آورد را پذیرفتند ـ و این بخشی از موفقیت پوتین است.
آیا ترشکووا به عنوان یک زن تلاش مضاعفی برای به دست آوردن حقوق شخصیاش انجام داده تا به جایگاه و موقعیتی که از آن لذت میبرد برسد؟
شاید اینطور باشد اما او نشان داد زنان میتوانند به مدرنترین و بزرگترین خواستهها مثل فضاپیمایی برسند. از نقش او در روسیه چنین به نظر میرسد که این تنها گام ارزشمند او، مسوولیتی برای تمام عمر او بر دوشش نهاد. او هم توانایی زنان و هم شکنندگی زمین را در معرض انظار عمومی قرار داد؛ باید برای این تلاشها ارزش والایی قائل بود.
نظرها
صمد
انسانها باید پول را برای کارهای دیگر به هدر بدهند