ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

چرا انقلاب ایران «اسلامی» شد؟

نقد کتاب «صدایی که شنیده نشد»

خسرو صادقی بروجنی - بخش عمده‌ هویت اسلامی انقلاب ۵۷ وجود یک جامعه سنتی و مذهبی بود و نظام سیاسی پهلوی نیز بااینکه جلوه مدرن داشت به آن دامن می‌زد.

محمد­رضا شاه پهلوی در آخرین نطق تلویزیونی خود در چهاردهم آبان ماه ۱۳۵۷، یعنی سه ماه پیش از پیروزی انقلاب، خطاب به مردم ایران گفت: «من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم». وی گرچه در سخنرانی خود کاستی‌­های گذشته را قبول کرد و وعده داد که آن­‌ها را رفع کند، اما این نطق، بیش از آن که باور عمیق یک ساختار برای قبول اشتباه و اصلاح گذشته باشد، به مثابه آخرین سنگری بود که در آخرین روزها به آن پناه برده می‌شود تا از سرنگونی قطعی جلوگیری شود.

انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ از جمله مهمترین انقلاب‌های قرن بیستم بود که موجب شد یک نظام سلطنتی با قدمت بیش از ۲۵ قرن فروبپاشد. به رغم تلاش‌هایی که توسط برخی رسانه‌های خارج از کشور و وابستگان و طرفداران نظام گذشته صورت می‌گیرد تا این انقلاب و اهداف آن را از موضوعیت خارج کنند، پژوهش‌هایی که در موضوعات مختلف صورت گرفته نشان می‌دهد انقلاب مردم ایران در سال ۱۳۵۷ طبیعی‌ترین وضعیتی بود که می‌توانست برای یک ساختار سیاسی قابل پیش بینی باشد.

طبقات اجتماعی و گروه‌ها و احزاب سیاسی مختلفی با انگیزه‌های متفاوت در بزرگترین تحول سیاسی ایران در قرن بیستم نقش آفرینی کردند. ملی‌گراها، سرکوب مبارزه‌های استقلال طلبانه به رهبری دکتر مصدق در دهه ۳۰ شمسی را دیده بودند و از ناسیونالیسم شعاری که سلطنت و شاه را سایه خدا می‌دانست و از قانون اساسی مشروطه عدول می‌کرد ناراضی بودند. هر تلاش اصلاح گرانه آن‌ها برای بازگشت به آرمان‌های مشروطه و اینکه «شاه سلطنت کند و نه حکومت» با شکست روبرو شد.

کارگران از وضعیت معیشتی خود، سرکوب سندیکاهای کارگری و مبارزه‌های صنفی برای تحقق عدالت اجتماعی به تنگ آمده بودند. زنان شاهد اصلاحات سلطنتی بودند که فقط زنان طبقه‌های متوسط و بالای شهری را هدف‌گذاری کرده بود و بخش‌های وسیعی از زنان طبقات کارگری، فرودستان شهری و روستاییان از این نوع اصلاحات بی‌بهره بودند و بر رنج و محرومیتشان افزوده می‌شد.

اقشار مذهبی، اصلاحات شاه را موجب رواج فرهنگ وارداتی و غربی می‌دانستند که نسبتی با ارزش‌های اسلامی یک جامعه دینی نداشت و اصلاحات ارضی موجب مهاجرت روستاییان دهقان و کشاورز به شهر و تبدیل شدن آن‌ها به طبقه نوظهور کارگر در جامعه شهری شده بود.

اصلاحات اقتصادی و توسعه زیرساختها و صنایع کشور در سایه افزایش چشمگیر قیمت نفت دنبال شد. تمام مظاهر مدرن و سخت افزاری شامل کارخانه، پل، راه و راه آهن ساخته و گسترش یافت. اما تا آن‌جا که به فرهنگ مدرنیته و الزامات نرم افزاری آن مانند ایجاد نهادهای مدنی، تشکیل احزاب و سندیکاهای کارگری آزاد، مطبوعات آزاد، گسترش فرهنگ نقد و نقدپذیری در جامعه و اصلاح سیاست‌ها از منظر بحث و تبادل نظر آزادانه در فضای عمومی کشور مربوط بود، سایه شاه و سلطنت، ساواک و سرکوب سیاسی بر کشور سنگینی می‌کرد.

با سرمایه‌گذاری گسترده نظامی، کشور تبدیل به ژاندارم منطقه و قدرت برتر نظامی در خاورمیانه شد. ژاندارمی که نشان داد نه تنها ژاندارم منطقه در روابط بین‌المللی بلکه ژاندارم مبارزات آزادی و عدالت خواهانه درون کشور است. یک نظام امنیتی و نظامی که به باور بسیاری از فعالان سیاسی، پس از برکناری دکتر مصدق به مثابه یک رژیم کودتایی بود که  صدای هیچ منتقد و مخالفی را بر نمی‌تافت و موجب شد گروه‌های اصلاح طلب ملی عملاً با انسداد سیاسی روبرو شوند.

از سویی نظام سیاسی اجازه اصلاحات سیاسی را نمی‌داد، از سویی خاستگاه طبقاتی و منش سیاسی گروههای اصلاح طلب مانند جبهه ملی، بدیل دیگری را برای آن‌ها به منظور برون رفت از وضعیت موجود تعریف نمی‌کرد.

گروه‌های چپ و مارکسیستی، رژیم برآمده از کودتای نظامی در ۲۸ مرداد را نماینده امپریالیسم و سرمایه‌داری وابسته می‌دانستند که برنامه‌های توسعه اجرا شده در آن نیز در مسیر تحقق وابستگی بیشتر در نظام جهانی است. مذهبی‌ها، اهداف توسعه نظام را مغایر با ارزش‌های اسلامی جامعه می‌دانستند و معتقد بودند خودکامگی سیاسی و مظاهر فرهنگ غرب، کشور را به قهقرا می‌برد. از این رو با خواستِ مخالفت با دیکتاتوری و اشاعه معنویت در کشور در انقلاب شرکت کردند.

دلایل چندگانه اسلامی شدنِ انقلاب

از انقلاب ایران در گفتمان رسمی به  «انقلاب اسلامی» تعبیر می‌شود. اما گروه‌های سیاسی، اقشار و طبقات مختلفی با اهداف و مطالبات متنوعی در آن شرکت داشتند. پسوندِ «اسلامی» برای انقلاب ایران دارای دلایل متنوعی است که بی شک انحصارطلبی، فرصت طلبی و حذف دیگر گروه های انقلابی توسط مذهبیون نیز از آن جمله است.

اما آن چه مسلم است نیروهای مذهبی دارای پایگاه وسیع مردمی بودند تا جایی که فرایند حذف و سرکوب مورد اشاره، کمتر با واکنشی از سوی عموم مردم روبرو شد. در چنین زمانه و زمینه‌ای است که «بیژن جزنی» در کتاب «تاریخ سی ساله ایران» به گروه‌های غیرمذهبی چپ هشدار می‌دهد چنانچه نتوانند دست بالا را در رهبری انقلاب کسب کنند، نیروهای مذهبی رهبری انقلاب را به دست می‌گیرند. از سوی دیگر دفاعیات معروف خسرو گلسرخی در دادگاه نظامی و استفاده وی از نمادهای مذهبی برای نفوذ و تاثیرگذاری بر مردم را می‌توان در همین ارتباط تحلیل کرد.

بخش عمده‌ای از هویت ِ اسلامی این انقلاب را می‌توان ناشی از وجود یک جامعه سنتی و مذهبی دانست. جامعه‌ای که به رغم اصلاحات روبنایی در جهت گسترش فرهنگ مدرن، از سویی با خودکامگی سیاسی، ارزش‌های مدرن را سرکوب کرد و میل به آزادی‌خواهی را در مردم زنده کرد و از سوی دیگر فرهنگ مدرنی که حکومت داعیه آن را داشت، بیشتر یک فرهنگ وابسته و وارداتی بود که آن هم محدود به طبقات خاص در شهرهای بزرگ کشور بود.

آمارها، پژوهش‌­­ها، و بررسی تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پیش از انقلاب نشان می‌­دهد، بر خلاف تبلیغات گسترده طرفداران نظام پیشین، توسعه آمرانه و نامتوازن، سرمایه‌­داری وابسته و سرکوب سیاسی توسط نظام سلطنتی، هیچ‌گاه صدای واقعی مردم طالب آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی را نشنید، تا جایی که به انقلاب سال ۵۷ منتهی شد.

برای اثبات این ادعا و اینکه چرا ماهیت دینی انقلاب ایران بر هویت­های دیگر آن چیرگی یافت، می‌‌توان به پژوهش­‌های مختلفی که در سال‌­های پیش از انقلاب صورت گرفته رجوع کرد.

کتاب «صدایی که شنیده نشد» (نگرش‌­های اجتماعی- فرهنگی و توسعه نا متوازن در ایران)، بخشی از تحقیقاتی است که در دهه ۵۰ شمسی با عنوان «طرح آینده‌نگری» توسط «علی اسدی هدایت» و «مجید تهرانیان» طراحی شد و محققانی مانند «منوچهر محسنی»، «مهدی بهکیش»، «هرمز مهرداد» و .. در انجام آن همکاری کردند.

پس از گذشت ۴۵ سال به کوشش «عباس عبدی» و «محسن گودرزی» بخشی از این تحقیق توسط نشر نی منتشر شده است. این تحقیق از اولین نظرسنجی‌های ملی در کشور است و اطلاعات منحصر به فرد تجربی از نگرش مردم در دهه ۵۰ شمسی به دست داده، و نشان می‌دهد که چگونه در زیر پوست جامعه، جریان دینی در حال رشد بود.

«در سال­ های میانی ۱۳۵۰ دو وجه متعارض در جامعه ایران به چشم می‌­خورد. چهره ظاهری در آن زمان، از جامعه‌ای در حال رشد و با ثبات خبر می‌داد. گویی اکثریت جامعه از شتاب و جهت تغییرات رضایت دارند و همه در تلاشند تا جای خود را در چنین جامعه‌­ای ارتقا دهند. در آن روزگار کمتر کسی بود که تصوری از سرنگونی نظام سیاسی در سال ۱۳۷۵ داشته باشد. رشد جمعیت شهری، تغییر زندگی روستاییان، شکل‌گیری طبقه متوسط اقتصادی، رشد صنعتی همگی نشانه‌­هایی از خوش‌بینی به تحولات اجتماعی را در خود داشت. در کنار آن، شکست نیروهای سیاسی مخالف حکومت و تثبیت قدرت سیاسی رژیم شاه در داخل و در منطقه این تصور را برای حکومت و کشورهای غربی ایجاد کرد که ایران «جزیره ثبات» است. با این حال. در همان سال‌­ها، پدیده‌هایی درون جامعه ایران در شرف تکوین بود که سرنوست دیگری را برای جامعه رقم می­‌زد. وجهی که از دیدها پنهان مانده بود. بر خلاف خوش‌بینی­ های رایج زمان، این تحقیق ناهمواری و تلاطمات ناشی از توسعه نامتوازن را آشکار ساخت» (عبدی و گودرزی، ۱۳۹۵: ۱۴)

این تحقیق همچنین پاسخ مناسبی به برخی سوالات در زمینه انقلاب سال ۱۳۵۷ است. اینکه چرا در سال ۵۷ رخ داد؟ چرا هویت مذهبی انقلاب توانست بر دیگر مطالبات و هویت­های انقلاب چیرگی بیابد و اینکه پروژه مدرنیزاسیون جامعه پیش از انقلاب تا چه حد توانسته بود در باورهای مذهبی جامعه تاثیر گذار باشد؟ باورهای مذهبی که نه تنها در سایه توسعه‌‌‌ی آمرانه و مدرنیزاسیون تحمیلی رنگ نباخت بلکه روز به روز تقویت شد تا به «انقلاب اسلامی» رسید.

«مجید تهرانیان در تدوین ایده اصلی تحقیق، مساله را در این می‌دید که رشد شتابان و نامتوازن، جامعه را از وضعیت سنتی خود که متکی بر اقتصاد کشاورزی بود به سوی جامعه ­ای با اقتصاد صنعتی تغییر می‌­داد. سرعت چنان زیاد بود که بخش وسیعی از مردم و نخبگان نمی‌توانستند با محیط تازه و ارزش­‌های پدیدار شده همدلی کنند.

آنان از محیط مألوف خود کنده شده بودند و به آرزوهای تازه رشد و رفاه اقتصادی، تحرک اجتماعی  و زندگی در محیطی تازه فکر می‌کردند. این تغییر در همه ابعاد به یک اندازه روی نداده بود. گذار، بنیان اجتماعی روان ایرانی را متحول کرده بود و به تعبیر تهرانیان، توده­‌ها آمادگی مواجهه با چنین وضعیتی را نداشتند.

آنان نه می‌­توانستند به گذشته باز گردند. و نه در آینده جایی امن برای خود می‌­دیدند. علی اسدی در تحقیقات تجربی خود، این بنیان روانی اجتماعی را در نسبت با رسانه تحلیل کرد و نشان داد که چگونه در بیان توده‌ها و حتی نخبگان، میل بازگشت به گذشته و به ویژه پناه بردن به مذهب در حال رشد است» (همان)

نتایج این تحقیق نشان می‌­دهد حتی بخش‌­هایی از نخبگان و طبقه متوسط که با رشد اقتصادی بالیده بودند و انتظار می‌رفت پایگاه اجتماعی اصلی حکومت باشند، به ارزش‌های مذهبی بیشتر بها می‌دادند تا ارزش‌های جدید و مدرنی که می‌بایست بر پایه مدرنیزاسیون مورد نظر حکومت باشد.

اهمیت این تحقیق تنها در ارائه شواهدی از زوایای پنهان مانده زندگی، نگرش‌ها و احساسات مردم نسبت به تغییرات جامعه نبود، بلکه محققان از یک سو مفاهیم تازه­ای برای شناخت جامعه ایران پیش نهادند و از سوی دیگر برای برخی مفاهیم مطرح در فضای روشنفکری مثل «بازگشت به خویشتن» پایه­‌های تجربی فراهم ساختند.

بر پایه این نتایج، ارزش‌­های مورد نظر حکومت وقت حتی از در بیان گروهی که پایگاه آن محسوب می­‌شد، عمومیت نداشت. ریشه این نوع دوگانگی را شاید بتوان در توسعه نامتوازنی جستجو کرد که از سوی چهره ظاهری جامعه را «مدرن» و پیشرفته می‌خواست اما با ارزش های «مدرنیته» سازگار نبود. نمونه این نوع برخورد را می‌­توان در فعالیت‌های فرهنگی نظام گذشته دید. سالن تئاتر به عنوان یکی از مظاهر مدرن ساخته می­‌شود اما کارگردان و نویسنده تئاتر برای بیان هنری و نقد جامعه با تیغ سانسور روبرو بود.

نتایج تحقیق

پرسشنامه‌­های تحقیق نگرش‌­های اجتماعی- فرهنگی و توسعه نامتوازن در ایران که در سال  ۱۳۵۰ انجام شده است در میان گروه سرشناسان فرهنگی – سیاسی (۵۰۰- ۸۰۰ نفر)، گروه پیام گیران ( ۶هزار نفر) از میان تماشاگران و شنوندگان رادیو و تلویزیون، گروه کوچکی از جوانان دانشگاهی و حدود ۳۰۰ نفر از اعضای سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران برگزار توزیع شد و در ادامه برخی از نتایج این تحقیق می آید که حاکی از مذهبی بودن عمیق جامعه در سال های پیش از انقلاب است.

رشد باورهای مذهبی

در بررسی مورد نظر، آمار و سوالات پرسشنامه‌­ای وجود دارد که نتایج حاصل از آن­‌ها حاکی از رشد باورهای مذهبی در سال­های دهه ۱۳۵۰ شمسی است. آمار تعداد مساجد موجود در مناطق شهری و روستایی کشور طی سال­‌های دهه ۵۰ نشان می‌دهد، مساجد قدیمی نوسازی و مساجد جدیدی نیز ساخته شده است.

از آن جایی که نظام قبل از انقلاب، همانند آن چه پس از انقلاب رخ داد، یک نظام ایدئولوژیک مذهبی نبود که از تریبون‌­های مذهبی برای بیان خواست‌‌ها و اهداف خود استفاده کند، افزایش تعداد مساجد را می‌توان پاسخی به نیاز جامعه مذهبی دانست که از ساخت مسجد و پرداختن به امور مذهبی خود در آن جا استقبال می‌کنند.

بر اساس آمار ۱۳۴۱ اداره کل اوقاف، مجموع مساجد ایران با ذکر نام ۳۶۵۳ باب بوده، در حالی که در آبان ۱۳۵۲ تنها در محدوه ۲۳۳ شهر، ۵۳۸۹ باب مسجد وجود داشته است. در سال ۱۳۴۰ در محدوده خدمات شهری تهران، تعداد ۲۹۳ باب مسجد موجود بوده در حالی که گزارش آماری اسفند ۱۳۵۱ سازمان اوقاف ۷۰۰ مسجد را در تهران نشان می‌­دهد.

بر اساس یک بررسی در آبان ماه ۱۳۵۲، تعداد ۹۰۹ باب مسجد در تهران مورد شناسایی شناخته شده بود. به عبارت دیگر، در عرض کمتر از ۱۴ سال، تعداد مساجد شهر تهران در حدود ۵ برابر شده است. از سویی بر اساس نتایج سرشماری ۱۳۴۵ حدود ۴۸ هزار و ۹۰۰ باب مسجد در روستاهای ایران موجود بوده که این رقم بر اساس اظهارنظر کارشناسان امور روستایی با بازسازی مساجد نه تنها کیفیت ساختمان‌های آن‌ها بهتر شده، بلکه افزایش کمی چشمگیری را هم نشان می‌دهد. همچنین آمار حاکی از افزایش تعداد زائران حج در سال های۱۳۵۰ تا ۱۳۵۴ دارد به گونه­ ای که تعداد این زائران از ۳۴ هزار و ۵۰۰ نفر در سال ۱۳۵۰ به ۷۱ هزار و ۸۵۱ نفر در سال ۱۳۵۴ رسید.

همچنین بررسی رفتارهای مذهبی افراد نشان می‌­دهد اکثریت قابل توجهی از افراد بیان می­‌کنند که منظماً نماز می ­خوانند. ۸۳ درصد گفته‌­اند همیشه نماز می‌­خوانند و فقط ۶ درصد از جمعیت مورد مطالعه هیچگاه نماز نمی‌خوانند. روزه گرفتن در مقایسه با نمازخواندن عمومیت کمتری دارد، با این حال درصد افرادی که اظهار داشته‌­اند همه سال روزه می­‌گیرند در حدود ۷۹ درصد است و از این نظر تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد. در میان بیسوادان فقط ۲ درصد هیچگاه روزه نمی­‌گیرند و حال آن که در میان کسانی که تحصیلات عالی دارند این نسبت به ۲۵ درصد می‌رسد.

رفتن به مسجد با توجه به این که طور کلی از رفتارهای پسندیده مذهبی محسوب می‌شود عمومیت قابل ملاحظه دارد و نسبت کسانی که اصولاً به مسجد می‌­روند (صرفنظر از میزان رفتن به آن) به حدود ۷۱ درصد می‌رسد که اکثریت این گروه را مردان تشکیل می‌­دهند. در حالی که ۵۹ درصد از افراد ۱۵ تا ۲۴ ساله به مسجد می‌روند و این نسبت در میان افراد ۶۵ ساله و بیشتر به حدود ۸۴ درصد افزایش می‌­یابد.

استقبال جوانان از فرهنگ اسلامی

در این تحقیق و در پاسخ به این سوال که «عقیده شما در مورد تقویت اصول فرهنگی بر مبانی تعالیم اسلامی چیست؟» نتیجه به دست آمده قابل تأمل است. بین آرای سرشناسان و کارگزاران رادیو و تلویزیون از یک سو و جوانان از سوی دیگر یک شکاف عقیدتی وجود دارد. بدین معنا که ۶۲ درصد جوانان طرفدار تقویت اصول فرهنگی اسلامی هستند اما فقط ۶/۲۹ درصد از سرشناسان و ۳/۳۰ درصد از کارگزاران رادیو و تلویزیون موافق این امر هستند.

در حالی که که جوانان طبعاً سنت شکن هستند و با توجه به شرایط سنی و نسلی، انتظار می‌رود بیش از دو گروه دیگر در نوآفرینی موثر و پیش قدم باشند. به باور محققان این پژوهش، علت استقبال بیشتر جوانان از تقویت فرهنگ مذهبی را می‌توان در عدم امنیت نسبت به آینده و نیاز به ایجاد پناهگاه در میان آن ها جستجو کرد.

افزایش تیراژ کتاب های مذهبی

در دهه ۱۳۴۲- ۱۳۳۳، بر حسب موضوع تعداد ۵۶۷ جلد کتاب مذهبی در ایران منتشر شده در حالی که این تعداد در پنج ساله ۱۳۴۶-۱۳۴۲،  ۷۶۵ جلد بوده است. هم چنین در سه سال ۱۳۵۰-۱۳۴۸ بر حسب موضوع تعداد ۷۵۵ جلد در سه ساله ۱۳۵۳-۱۳۵۱، تعداد ۱۶۹۵ جلد کتاب مذهبی در ایران منتشر شده است. بدین لحاظ بررسی درصد کتب مذهبی منتشر شده در  ایران سال­ها نسبت به کل کتب منتشر شده در ایران، بر حسب موضوع قابل توجه است:

در ده ساله ۱۳۴۲-۱۳۳۲ مجموعاً ۱/۱۰ درصد درصد کل کتب منتشر شده به مذهب اختصاص داشت. در صورتی که این نسبت در سال ۱۳۵۱ با انتشار ۵۷۸ جلد کتاب مذهبی به ۸۲/۲۵ درصد کل کتب منتشره در ایران رسیده است. همین طور، در سال ۱۳۵۲، ۷۶/۲۴ درصد (۵۷۶ جلد)، و در سال ۱۳۵۳، ۴۶/۳۳ درصد (۵۴۱ جلد) از کل کتب منتشره در ایران، کتاب­های مذهبی بوده است.

بر این اساس بالاترین رقم کتب منتشره در ایران بر حسب موضوع از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۴ مربوط به کتاب مذهبی بوده، در حالی که در ده ساله ۱۳۴۲-۱۳۳۳ کتب مذهبی پس از ادبیات، تاریخ و جغرافی، علوم اجتماعی، مقام چهارم را دارا بوده است. از سوی دیگر، «قرآن کریم» در سال­ های منتهی به سال ۱۳۵۰، پرتیراژترین کتاب ایران بوده است. و هر سال نزدیک به ۷۰۰ هزار نسخه از آن تنها در تهران تجدید چاپ می‌شود.

در سال ۱۳۵۲ طبق یک تحقیق جامع از ناشران کتب مذهبی و غیر مذهبی در تهران کتاب «مفاتیح الجنان» در سال ۱۳۵۱، حداقل ۴۹۰ هزار تیراژ داشته است. و در همان سال طبق جمع­‌آوری نمودارهای انتشاراتی ناشرین کتاب مذهبی در تهران و قم، حداقل ۴۰۰ هزار نسخه از رسالات عملیه مراجع تقلید چاپ و منتشر می‌شود.

تا پایان سال ۱۳۵۴،  تنها در شهر تهران حدود ۴۸ ناشر کتب مذهبی شناسایی گردید که از میان آن­ها ۲۶ ناشر، فعالیت انتشاراتی خود را در ده ساله ۱۳۵۴-۱۳۴۵ با انتشار کتب مذهبی آغاز کردند.

رادیو، تلویزیون و سینما گناه دارد!

فصل دوم کتاب به خلاصه‌­ای از گرایش‌­های فرهنگی و نگرش‌­های اجتماعی در ایران اختصاص دارد که حاصل گزارش یک نظرخواهی ملی در سال ۱۳۵۳ در ۲۳ شهر و ۵۲ روستای کشور است. این بررسی نشان می­‌دهد که ۷۷ درصد از کل خانواده­ ها در ایران دارای حداقل یک دستگاه رادیو هستند. در نقاط شهری ۸۹ درصد از خانواده­ها و در نقاط روستایی ۶۷ درصد از آن ها رادیو داشته‌­اند. در خانواده­‌های کم درآمد که اکثراً روستایی هستند فقط ۶۰ درصد رادیو دارند در حالی که این میزان در اقشار متوسط به ۹۰ تا ۹۴ درصد می‌رسد.

نکته قابل توجه در این بررسی، دلیل رادیو گوش نکردن افراد است. ۲۱ درصد از مردان و ۲۰ درصد از زنان معتقدند «گوش دادن به رادیو گناه دارد». ۴۱ درصد این افراد در رده سنی ۱۵ تا ۴۴ سال هستند و افراد با سن بالاتر بیشتر معتقد هستند که گوش دادن به رادیو گناه دارد. این بررسی نشان می‌دهد ۳۴ درصد از خانوارهای جامعه مورد تحقیق دارای تلویزیون هستند که این میزان در مناطق شهری ۶۶ درصد و در مناطق روستایی فقط ۸ درصد است. در پاسخ به سوالی مشابه در مورد این که چرا افراد تلویزیون تماشا نمی‌­کنند، ۱۱ درصد مردان و ۱۲ درصد زنان معتقدند تماشای تلویزیون «گناه دارد». از مجموع افراد مورد پرسش فقط ۲۷ درصد گفته ­اند که از سینما استفاده می‌­کنند. از شهرنشینان ۳۸ درصد و از روستاییان فقط ۱۹ درصد به سینما می ­روند. همچنین در پاسخ به این پرسش که چرا به سینما نمی‌روید ۲۳ درصد عنوان کرده‌اند که «سینما گناه دارد».

درصد کسانی که گوش دادن به رادیو، تماشای تلویزیون و رفتن به سینما را گناه می‌دانند، نشان می‌­دهد به رغم تبلیغات گسترده‌ای که چهره جامعه پیش از انقلاب را مدرن و غیرسنتی می‌­داند، بخش­های ناهمگون و جدا از اقشار متوسط و مدرن جامعه به رسانه‌ها به شدت بی اعتماد بودند و آن‌ها را موجب تضعیف باورهای مذهبی‌شان می‌دانستند. این عده عمدتاً محرومان و مطرودانی بودند که از رشد اقتصادی و رفاه وعده داده شده کمتر ثمری بردند و در قالب روستاییان، حاشیه نشینان و پیروان مذهبی در تکوین انقلاب اسلامی نقش مهمی داشتند.

همچنان که اشاره شد نتیجه تحقیق نگرش­‌های اجتماعی- فرهنگی و توسعه نامتوازن در ایران که در دهه  ۱۳۵۰ انجام شد نشان از یک جامعه عمیقاً مذهبی دارد که بالطبع قابل پیش بینی است که انقلابی که در این جامعه رخ می‌دهد نیز گفتمان مسلط دینی را همراه خود دارد. بازماندگان و طرفداران نظام گذشته، از سویی نسبت به پیشرفت‌های فنی و تکنولوژیک نظام گذشته بزرگ نمایی می‌کنند و از سویی تلاش دارند چهره جامعه آن روز را  کاملاً مطابق با ارزش‌های مدرن نشان دهند و انقلاب سال ۵۷ را انقلابی معرفی کنند که با مدرنیسم حاکم بر جامعه نسبتی نداشت.

آن چه از تحقیق مذکور استنباط می‌شود نظام سیاسی که به رغم تظاهر به مدرن کردن جامعه، بیشترین توجه را به فرهنگ دینی داشته است. این مجموعه تحولات را اگر در کنار وجود نهاد سرکوب‌گر ساواک، ساختار امنیتی- نظامی برآمده از کودتا و سرکوب نهادهای مدنی و سندیکایی مانند احزاب مستقل، کانون نویسندگان و سندیکاهای کارگری، که داعیه‌دار فرهنگ مدرن اعم از آزادیخواهی و حق طلبی هستند قرار دهیم، سامانه‌ای شکل می‌گیرد که طبیعی‌ترین نتیجه‌اش، همان چیزی است که در انقلاب ۵۷ صورت بندی شد.

اما چرا این تحقیق ندیده و نشنیده ماند؟ در این مورد اشاره «مجید تهرانیان»، به بخشی از کمدی الهی دانته بهتر به این سوال پاسخ می‌دهد. وی می‌گوید: «در کمدی الهی دانته صحنه ای هست که در آن ویژیول دست شاعر (دانته) را گرفته و می‌خواهد که او را وارد جهنم کند ویرژیل در این صحنه به دانته می‌گوید در اینجا، در این جهنم، حقیقت مطلق حکمفرماست … تحقیق و علم به منزله‌ی ورود به جهنم است. چون شاید از آن رو که باید بدون پیرایه با حقیقت روبرو شوید، جهنم است برای شخص محقق، و جهنم است برای کسانی که تحقیق او را خواهند شنید و درک خواهند کرد.»

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • شاهد

    مقاله بسیار جالبی است که می کوشد بحثی جامعه شناسی در باره وقایع سال 57 را به روانشناسی جمعی پیوند زند و "سیاست " را به شکلی هرمونتیکی و نجربی در یابد و نه بر اساس تئوری های ذهنی . بخصوص بخشی که به تغییر سریع ارزش ها می پردازد و از مشکل اساسی هم گام شدن مردم و جوانان با این تغییر ارزش ها می پردازد را می توان گسترش داد . هانا ارنت در توتالیتاریسم فروریزی ارزش ها در جامعه المان از عوامل موثر " تنهایی " و بر امدن موج توتالیتاریسم توده ای می داند. افرادی " تنها "که می خواهند در پناه ایده لوژی نازیسم و "بازگشت به خویشتن " می کوشند از این شاخه به ان شاخه پریدن های نا امیدانه و از اعتقاد به" بیهودگی همه چیز " رهای یابند . . ص 28 ترجمه فارسی توتالیتاریسم مترجم محسن ثلاثی . اما بر این مقاله نقدی جدی هم وارد است . این بخش از مقاله درست است که بدلایل اقتصادی اجتماعی از چندین سال پیش از 57 وضعیت انقلابی در ایران وجود داشت . اما مقاله چشم بر تحولی اساسی که از نیمه سال 57 رخ داد و تغییر جنبش "انقلابی" به جنبشی "توتالیتر" زیر رهبری کریزماتیک ایت الله خمینی می بندد . هانا ارنت یکی از مهمترین تفاوت بین ایندو را در این می داند که هدف جنبش انقلابی تغییر جامعه و اقتصاد است و هدف جنبش توتالیتر تغییر فرد . توده هایی که از نیمه 57 فارغ از اختلاف طبقاتی و اجتماعی و فرهنگی با شعار " ندای هر مسلمان خمینی است و قران " به میدان می امدند می خواستند بازگشت به خویش را تجربه کنند و "انسانی شیعی نویی" تحت رهبری پیشوای خود خمینی شوند . همان رهبری که در بهشت زهرا وعده داد " دلخوش نباشید به این چیزها . ما شما را آدم می کنیم " . درک تغییر جنبش انقلابی در سال 57به جنبش شبه توتالیتر شیعی نه فقط از نظر تئوریک مهم است بلکه از این جهت مهم است که حاصل این جنبش بر امدن حکومت شبه توتالیتر اسلامی با دو وجه قدرت " رهبری جنبش شیعه گری " و "دولت بورکراتیک " بود که هنوز بر سر قدرت است . هانا آرنت در بخش توتالیتاریسم در قدرت توصیفی از چنین حکومتی بدست می دهد که شباهتی اساسی با حکومت کنونی اسلامی ایران دارد . بحث در باره حکومت های توتالیتر و وجوه حکومت شبه توتالیتر شیعی ایران سخنی دیگر می طلبد که به درازا می انجامد .

  • امیرحسین

    انقلاب 57 دارای دو جنبه غربی دمکراسی و جنبه اسلامی ولایت فقیه بود.که میشود از ان خوانش متفاوت داشت.که همین دو خوانش متفاوت باعث به وجود امدن دو اصطلاح سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا شد.