● گزارش میدانی
کاندیداتوری زنان – حرفهایی از میان مردم
بیتا محمدی – این گزارش میدانی دیدگاههای مختلفی را در مورد کاندیدا شدن زنان در انتخابات جمهوری ایران بازتاب میدهد. حرفهایی از زبان مردان و از زبان خود زنان.
قرار بود این گزارش به بررسی نظرات مردم کوچه و خیابان درباره انتخابات ریاست جمهوری در ایران بپردازد اما در همان ابتدای مسیر خود بدون برنامه قبلی به مسئله «زنان در انتخابات ریاست جمهوری ایران» کشیده شد. در زمانی که توجه همه رسانهها به رقابت احمدینژاد و رئیسی با روحانی جلب شده است، بدون برنامه قبلی، نظراتی در این گزارش ثبت شدهاند که حامل دغدغههای متفاوتی هستند و فارغ از قضاوت مثبت یا منفی درباره آنها، روشنگر لایههایی از وضعیت فکری امروز جامعه ایران.
یکی از فعالان سیاسی و زندانیان سیاسی دوران اصلاحات که امروز دیگر یافتن او کار سادهای نیست، در میان هیاهوی همیشگی انتخابات ریاست جمهوری در ایران توجه اش به نکتهای خاص جلب شده است. ابتدا درباره انتخابات سال ۱۳۷۶ صحبت میکند:
«امثال بنده در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ کاری از دستمان بر نمیآمد که انجام بدهیم. بعضی از بزرگان میگویند سال ۷۴ اتفاقاتی جرقه خورد. در تایید یا رد این ادعا بحثی ندارم؛ ولی بنده چنین چیزی یادم نمیآید. یک ماه قبل از انتخابات بحثهایی شروع شد و انتخاب آقای خاتمی همه را غافلگیر کرد. اگر شما مراجعه کنید و از آقای خاتمی سوال بفرمائید جوابی که بر مبنای صداقت باشد این است که خودشان هم امیدی به پیروزی نداشتند. از آن اتفاقهایی نبود که قبل از وقوع، احتمال آن برود.»
طبق معمول هر اظهار نظر انتخاباتی در جمهوری اسلامی، خیلی زود مسئله شورای نگهبان به میان کشیده میشود:
«در دوران اصلاحات یک پای ثابت بحثها شورای نگهبان بود. میتوانیم بگوییم جنتی. از همان ابتدا مشخص بود شورای نگهبان به آن صورتی که اسم شورا در ذهن تداعی میکند وجود ندارد و اشخاص هستند که تعیین کننده هستند ... نمی توانم عدد بگویم ولی باور بفرمایید بارها بار در مطبوعات مختلف نوشته شد؛ یکی از خواستههای اصلاحطلبان واقعی این بود که زنان باید بتوانند کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شوند و کل سیستم بسیج شده بود که بگوید حتی حرفش را هم نزنید. البته در بین خود نیروهای اصلاحات نیز همه با این مسئله همدل نبودند ولی عدهای این خواسته را در کنار مسائل محوری دیگر مطرح میکردند. اگر بخواهیم انصاف را رعایت کنیم باید بپذیریم که آقای خاتمی هم اقدامی برای این موضوع نکردند و من یادم نمیآید در تمام دوران اصلاحات آقای خاتمی حساسیتی نشان داده باشد درباره این مسئله.»
تعجب این زندانی سابق سیاسی از یک اظهار نظر کوتاه، غیر شفاف و ساده است:
«گروههای فشار مرتب حمله میکردند به میتینگهای سیاسی. دیدن صحنهای که یک نیروی انصار حزبالله دارد با باتوم یا زنجیر یک دانشجو یا شرکت کنندگان در میتینگ را میزند عادی شده بود. چقدر جوانهای مملکت کتک خوردند برای بعضی خواستههایی که به قدری ساده و طبیعی است که چند سال بعد سخنگوی شورای نگهبان بدون هیچ فشاری خودش اعلام میکند که زنان نیز میتوانند کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بشوند. کاش در مسائل دیگر نیز نهادهای خارج از نظارت مردم، تعصب و پافشاری خود را روی مسائل اشتباه، جبران کنند. من زیاد خوشبین نیستم و فکر نمیکنم فعلا زنی بتواند از فیلتر نظارت استصوابی آقای جنتی رد شود اما باور نمیکنید در همین حد نیز اعلام نمیکردند، سفت ایستاده بودند بودند و مخالفت میکردند. مخالفت آنها نیز بیشتر اینطور بود که مسئله زنان را به رسمیت نمیشناختند که له یا علیه آن موضع گیری بکنند. مسئله زنان به نوعی یک تابو محسوب میشد.»
پذیرش بیتفاوتی آقای خاتمی درباره مسئله زنان و حقوق مدنی آنان کمی نچسب و ناپذیرفتنی به نظر میرسد و باید مورد بررسی قرار بگیرد. متاسفانه دسترسی آنلاین به نشریات و مقالات سیاسی دوران اصلاحات تقریباً وجود ندارد اما ژیلا بنییعقوب با اشاره به مستندات خود نوشته است که «آقای خاتمی برای اولین زن کابینه (خانم ابتکار) که تا پيش از آن از پوشش مانتو و روسری استفاده میکرد، شرط گذاشته که بايد چادر را جايگزين پوشش قبلیاش کند.» همچنین آقای خاتمی در مقابل انتقادات به عدم استفاده از زنان به عنوان وزیر گفته است: «نمیخواهم ريسک کنم.» تا در تاریخ دولتهای جمهوری اسلامی اولین وزیر زن در کابینه محمود احمدینژاد ثبت شود و از دولت اصلاحات به عنوان دولتی انحصاراً مردانه یاد شود.
«تله شورای نگهبان! »
ظاهرا مسئله «زنان و انتخابات» ذهن افراد بسیاری را به خود مشغول کرده است. یکی دیگر از زندانیان سیاسی سابق ایران که رفتاری بسیار محترمانه با زنان دارد و همین مسئله باعث میشود که تناسبی بین رفتار او و تحلیل سیاسی او احساس نشود؛ معتقد است که تایید صلاحیت زنان در مقطع فعلی، «تله شورای نگهبان» است.
«اینکه شورای نگهبان چه کسانی را تایید صلاحیت میکند تا حدود زیادی مشخص میکند که رهبر تصمیم گرفته است چه اتفاقی بیافتد و چه نظری را دنبال میکند. اینکه ۷-۸ نفر را تایید کنند یا ۴-۵ را، هر کدام معنی مخحصوص به خودش را دارد.
تعداد نامزدها مهم است. معلوم میشود خود نظام درباره خودش چه فکر میکند. اگر تعداد کم باشد یعنی نظام باور دارد که با رئیسی میتواند پیروز شود و دوباره توانایی مهندسی انتخابات را به دست آورده است» اما «اگر تعداد زیاد باشد یعنی خودشان هم میدانند بی پایگاه هستند و فقط میخواهند رای روحانی ناپلئونی باقی بماند تا دولت ضعیف و محتاطی داشته باشد.»
سخنرانی او درباره تحلیل تعداد تایید صلاحیت شدگان تقریبا بیانتها است اما نظر بسیار مشخصی درباره تایید صلاحیت یک زن به عنوان کاندید انتخابات ریاست جمهوری دارد:
«اگر تصمیم گرفته شده باشند که روحانی رئیس جمهور نشود، شورای نگهبان یک زن را تایید صلاحیت میکند. تحلیل من این است که نزدیک به ۲۵ درصد رای آقای روحانی ریزش خواهد داشت. تعجب نکنید اگر یک خانم محجبه اصولگرا تایید صلاحیت شد و رای بالایی آورد زیرا قبل از اینکه رای به نظر سیاسی آن خانم باشد، رای به زن بودن ایشان خواهد بود.»
این فعال سیاسی معتقد است:
«احمدینژاد رد صلاحیت خواهد شد و رئیسی در حد و اندازه رقابت با روحانی نیست. رای ۴ میلیونی نظام برای رئیسی ثابت است به علاوه اینکه افرادی که احساسات مذهبی دارند به او رای خواهند داد. آرایی که بسیج و مبلغین مذهبی بتوانند از مناطق محروم برای رئیسی جمع کنند خیلی تعیین کننده است اما باز هم پیروزی او بر میگردد به اینکه یک بخش درشت از آرای آقای روحانی ریزش کند. بهترین گزینه، تایید صلاحیت یک زن است.»
دو نکته در اظهارات این فعال سیاسی قابل تامل است. اول اینکه او نیز مانند رهبر و حاکمان ایران برای توجیه نظراتش از عبارت "مقطع فعلی" و "مقطع حساس کنونی" استفاده میکند. مشاهده همسان شدن ادبیات و نوع استدلال کسی که چند سالی از عمر خود را در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرده است با رهبر این حکومت، حس تلخی است.
نکته بعدی آنکه با مشاهده زنان ثبت نام کننده در انتخابات ریاست جمهوری باید گفت با وجود آنکه پتانسیل مطرح شدن یک زن به عنوان کاندیدای نوظهور وجود دارد اما لیست اسامی زنان ثبت نام کننده خالی از اسامی احتمالی کسانی است که بتوانند گزینه قابل قبولی برای اطلاق عنوان «تله شورای نگهبان» باشند.
حرفهایی از کف خیابان
«جالب نیست»، «خوب نیست»، «مسئلهساز میشود»، «هوم»، «شدنی نیست»، سکوت، شانه بالا انداختن، «بلد نیستند»، «چه بگویم والا»، «مسخره نیست یک نفر در خانه از شوهرش کتک بخورد بعد رئیس مملکت باشد؟» و عباراتی از این دست، بیشترین واکنش مردان به رئیس جمهور شدن یک زن در ایران است. از مغز و زبان مردان ایرانی اظهاراتی عاقلانه، انسانی و ترقیخواهانه از قبیل «چرا که نه؟»، «مگر در بقیه دنیا زنان رئیس جمهور نمیشوند؟»، «این حق زنان است»، «فرقی ندارد» و غیره نیز تراوش میکند، اما بیشترین واکنشها همان مخالفتها و بدبینیهاست.
دیالوگها چندان دور از ذهن نیست و قابل حدس زدن است. اما بعضی از آنها به نسبت شجاعت گویندگان برای بیان دورنیاتشان قابل تامل است.
مردی که سن ۵۰ سالگی را رد کرده، پدر دو فرزند است، خوب لباس پوشیده و سوار بر یک خودروی ۲۰۷ میلیون تومانی است، میگوید:
«اگر اتفاقی برای یک زن بیافتد آبرو ریزی است. صحبت آبروی یک کشور در میان است.»
میپرسم: چه اتفاقی؟
«کشور ما دشمن زیاد دارد. مثلا برود کشور خارجی از او فیلم بگیرند و بعد در تلویزیونها نشان بدهند. ممکن است او را چیز بکنند، یا عکسهایش بیرون بیاید و آبروریزی شود.»
ببخشید من با عبارات خود شما سوال میکنم. مگر فقط زنها را چیز میکنند؟
«تک و توک شاید یک پسر بچهای را. ولی همیشه زنها را» …(سکوت)
از نظر شما یک آدم ۳۰ ساله، پسر بچه حساب میشود؟
«معلوم است که نه. مرد ۳۰ ساله اسمش روی خودش است؛ مرد است.»
با توجه به شرایط جامعه ما اگر چند مرد سی سال به بالا بیایند و با مدرک بگویند فردی در کودکی یا نوجوانی به ما تجاوز کرده و این هم اسم و مشخصات اوست، حرف آنها را قبول میکنید؟
«اگر یک نفر باشد شاید مشکل روحی داشته باشد ولی اگر چند نفر باشند»... (سکوت)
پس قبول دارید وقتی یک مرد ۳۰ ساله میآید و میگوید کسی به او تجاور کرده است با توجه به اینکه به قول شما از آبروی خودش گذشته است، به احتمال بسیار زیاد راست میگوید و از روی ناچاری، دست تظلم و کمک دراز کرده است؟
«اره دیگه تقریبا همینجوریه.»
در جریان هستید چنین اتفاقی در کشور ما افتاده است. قاری ویژه رهبر، به چندین کودک و نوجوان سر کلاس قرآن به قول شما چیز کرده و هیچ کس کاری با او نداشته است. به نظر شما مردی و مردانگی آن است که به فکر این قربانیان باشیم یا اینکه فکر کنیم مبادا یک نفر زن رئیسجمهور شود و شاید بعداً برای او اتفاقی بیافتد؟
«چی بگم والا. آبرو ریزیه. طرف را باید اعدام کنند مثل بقیه. الان که گفتی یادم آمد. شنیدهام. ولی شما خودت قضاوت کن وقتی مرد ۳۰ ساله در این کشور امنیت ندارد چطور یک زن میتواند رئیسجمهور شود؟»
زنان علیه زنان
مواضع ضد زن در جامعه ایران تنها مختص مردان نیست. روحانیون با پنبه سر میبرند، محروم شدن زنان از حق تصدی پست قضاوت را لطف و همچون مسئولیتی که از شانه آنان برداشته شده است میخوانند و محروم شدن زنان از امکان تصدی پست ریاست جمهوری را مسئلهای مسکوت معرفی میکنند. از طرف دیگر کم نیستند زنانی که تحت سیطره افکار مذهبی و یا سنتی، علیه زنان موضع میگیرند. خانمی ۳۸ ساله، خوشپوش، با آرایشی زیبا، در حالی که میخندد اظهار میکند: «فکر کردید اگر زنها را تایید صلاحیت کنند رای میآورند؟ شما زنها را نمیشناسید، خودشان به خودشان رای نخواهند داد! »
این در حالی است که عدهای از مردان نیز زنان را به احساساتی بودن و نتیجهای مخالف با نظر قبلی متهم میکنند:
«شما زنها را نمیشناسید! کاری به صلاحیت کاندیداها ندارند و فقط به یکی مثل خودشان رای میدهند.»
فهم این نکته که چرا عدهای فکر میکنند همه چیز را بهتر از دیگران میفهمند آنقدر دشوار نیست که گره گشایی از این راز که چرا در ایران اصرار لجوجانهای بر قابل فهم نبودن رفتار زنان وجود دارد.
یک خانم ۲۸ ساله و چادری معتقد است حضور زنان به عنوان «وزیرانی که نیاز به حضور خارج از کشور ندارند» بلامانع است اما حضور زنان در پست ریاست جمهوری یا وزارت امور خارجه را درست نمیداند. دلایلی که این خانم ارائه میکند یکسره دروغ و فرافکنی است. معنی عباراتی که به کار میبرد به صورت مشخص آن است که حجاب (به خصوص چادر) و ممنوعیت دست دادن زنان و مردان از نظر اسلام، زنان را از انجام درست وظایف خود مجامع عمومی و بینالمللی محدود کرده است. این خانم از گفتن این اتهام به جنس خودش دریغ نمیکند که «زنان بیشتر از مردان در معرض وسوسه هستند».
یک دانشجوی مذکر ۲۱ ساله با تکرار یک کلیشه صدا و سیمایی میگوید: «زنها یک پارک دوبل ساده نمیتوانند بگیرند.» میخندد و بعد میگوید: «شوخی کردم، من طرفدار حقوق برابر زن و مرد هستم.»
یک خانم در حال تحصیل در مقطع دکتری معتقد است که مدیریت خانوادهها در عمل توسط زنان انجام میشود و بهتر است مردان همانگونه که در خانواده نقش کارگر را دارند، در عالم سیاست نیز مدیریت فکری زنان را بپذیرند و به آن تن بدهند.
«مدیریت ربطی به جنسیت ندارد»
یک زن ایرانی، که خود را فعال کارگری، فعال زنان و فعال حقوق کودک معرفی میکند و سابقه فعالیت سیاسی در هر دو رژیم قبل و بعد از ۱۳۵۷ دارد اما بازداشتها، شکنجه و اذیت آزارهای او در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی اتفاق افتاده، میگوید که به جز "پارهای از امور حقوقی خاص" مانند به رسمیت شناخته شدن مرخصی استعلاجی برای دوران قاعدگی و همچنین مرخصیهای ناشی از بارداری و امور انگشت شمار و مختص به این حوزهها، هیچ نوع تقسیمبندی زنانه و مردانهای را قبول نمیکند:
«به عقیده من زنانه و مردانه کردن مسائل اشتباه است. اینکه یک زن بیاید و به دلیل آشنایی بیشترش با مسائل زنان، با دقت و پیگیری بیشتری خواستههای ما زنان را مطرح کند، مورد حمایت همه ماست ولی اولین زنی که بتواند از فیلتر شورای نگهبان رد بشود باید در حد و اندازه یک کاندید ریاست جمهوری ظاهر شود. او نباید در این دام بیتد که اینطور وانمود کنند که خانمی که تایید صلاحیت بشود صرفا کاندیدای زنهاست بلکه باید طوری برنامهریزی کند و به شکلی صحبت کند که مردها نیز به این کاندیدا رای بدهند. یعنی جامعه ما بپذیرد و اعتماد کند که یک زن به خوبی یک مرد و حتی بهتر از یک مرد میتواند امور کشور را مدیریت کند.»
این زن با کلماتی آرام و شمرده میگوید: «مدیریت، یک توانایی ذهنی و روانی است و ربطی به جنسیت ندارد» و معتقد است اگر زنی با سابقه پاک و عاری از پروندههای فساد اقتصادی وارد انتخابات شود و بتواند قدرت مدیریت خود را به مردم نشان بدهد، آرای مردان را نیز جلب خواهد کرد اما میگوید با توجه به قوانین و رویکرد روحانیون و نظام جمهوری اسلامی، مطمئن است اگر زنی از فیلتر شورای نگهبان بگذرد، یک فرد مذهبی و اصولگرا است که توانایی جلب نظر مثبت جامعه را نخواهد داشت.
در همین زمینه
https://www.radiozamaneh.com/335306
بیشتر بخوانید، در صفحه ویژه انتخابات
نظرها
dona
بیشتر شبیه به داستان بود نه گزارش میدانی اگه بپذیریم که مصاحبه ای شده و «حرف هایی از میان مردم» بوده -که من میگم نیست- چند نکته حائز اهمیته جدای از موضوع به اصطلاح گزارش میشه کلی اشکال فنی به این متن گرفت مهمترینش هم میتونه قضاوت مصاحبه گر و دخیل کرن سلایق خودش در متن گزارش باشه. به عنوان مثال جایی از این داستان نظر «یک خانم ۲۸ ساله و چادری معتقد» اومده و داستان نویس عزیز استدلال کرده که «دلایلی که این خانم ارائه میکند یکسره دروغ و فرافکنی است» به قطع یقین این وظیفه گزارش گر نیست که درباره راست و یا دروغ بودن نظر مصاحبه شونده قضاوت کنه(بلکه خواننده باید به این مفهوم برسه) و یا اونجایی که عنوان میشه«مشاهده همسان شدن ادبیات و نوع استدلال کسی که چند سالی از عمر خود را در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرده است با رهبر این حکومت، حس تلخی است.» هم نشر شخصی خودشون رو بیان کردند. توی این داستان کاراکتر های مختلفی نقش بازی کردند، دوتا زندانی سیاسی، یه مرد 50 ساله«سوار بر یک خودروی ۲۰۷ میلیون تومانی» و.... که هر کدام به نحوی نقش ضد قهرمان دارند ولی آخر داستان یک کاراکتر جدید وارد میشه که یکم متفاوته زنی که «سابقه فعالیت سیاسی در هر دو رژیم قبل و بعد از ۱۳۵۷ دارد اما بازداشتها، شکنجه و اذیت آزارهای او در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی اتفاق افتاده» و «این زن با کلماتی آرام و شمرده میگوید» و «ٰٰٰهیچ نوع تقسیمبندی زنانه و مردانهای را قبول نمیکند» و « مطمئن است اگر زنی از فیلتر شورای نگهبان بگذرد، یک فرد مذهبی و اصولگرا است که توانایی جلب نظر مثبت جامعه را نخواهد داشت.»[بازم قضاوت!!!!!!](تا وقتی که یاد نگیریم افراد رو از روی مذهب، جنسیت، وضعیت مالی و کلی فاکتور بدرد نخور دیگه قضاوت نکنیم هیچ کار مثبتی نکردیم). واقعا از دست این داستان جو ش آوردم که مجبور شدم این متن رو بنویسم(به نوبه خودم از قضاوتی که از داستان نویس کردم عذر خوایی میکنم)
احمد مجد
خانم بيتا در مجموع كارخوبي ارائه كرده است. برايم قابل فهم است كه چرا dona كه شايد او هم زن باشد،جوش آورده است. اما هيچ يك از اين دو خانم محترم هنوز كانديداي رياست جمهوري يا هر پست انتخابي ديگري نشده اند كه من به يكي از آنها رأي بدهم. ولي ناگزيرم بگويم كه تحمل و ظرفيت بيتا بارها و بارها بيش از dona بوده كه از خواندن اين گزارش جوش آورده ولي ما هنوز نمي دانيم و بيتا در گزارش خود ننوشته كه چند بار در مسير تهيه اين گزارش جوش آورده است. در واقع بايد بگويم كه بيتا دو بار زحمت كشيده و دو مرارت را تحمل كرده، حتي شايد سه بار و بيشتر. مثلا وقتي تصميم گرفته كه سراغ اين سوژه برود، خودش تحملي را مي طلبد و انتخاب ساده يي نيست. وقتي دنبال سوژه هاي متفاوت گشته و به خصوص هنگامي كه آماده مي شده كه برخي اظهارنظرهاي مرداني را كه نقل كرده بشنود. و سرانجام وقتي كه يكايك آنها را كنار هم گذاشته و به اين گزارش تبديل كرده است. خودش مي نويسد كه طراحي براي موضوع زنان دركانون اين گزارش نداشته ولي از فرارسيدن آن استقبال كرده است. انتظار اين كه بيتا نمي بايست نظر مي داده در حالي كه با دقت و امانت حرفهاي ديگران را منتقل كرده چندان منصفانه نيست. تا جايي كه من مي فهمم، اين سوژه يكي از عميقترين و بلكه عميقترين درد جامعه ايران است. براي رسيدن به شرايطي كه بتوانيم زمينه حل و فصل اجتماعي و سياسي و ايدئولوژيك اين سوژه و درد را هموار كنيم، بسيار بسيار بايد خودمان را براي رنجها و دردها و جوش آوردن ها و درهم كوبيده شدن روح و ذهن و اخلاق و حتي جسممان آماده كنيم. تمام چرك و خون يك تاريخ بهره كشي در زن ستيزي اين رژيم پنهان است. اگر قرار است اين دمل چركين تاريخي را علاج كنيم، بايد با چشمهاي باز آن را بشكافيم تا همه عفونتش بيرون بريزد. بخش مهمي از دليل اين كه وضع به همين منوال باقي مانده، روح جبرستيزي است كه به سوي شكافتن مسأله مي رود و اين شروع حل و برخي مي گويند 51درصد راه حل است. با سپاس از كار خانم بيتا محمدي.
محسن
منم تا حدودی با دونا موافقم. بحث طرفداری صدا و سیما از دلواپس ها بود دوستی حرف خوبی زد. گفت ما انتظار نداریم صدا و سیما کاملا بی طرف باشه اصلا همچین چیزی امکان نداره چون به هر حال کسایی که مسئول تهیه خبر هستند و کسایی که قراره تحلیل کنند بالاخره موضع گیری خودشون رو دارن. باید صدا و سیما سعی کنه توی همون جانبداری که میکنه یکم انصاف داشته باشه. راستش منم بعد از اینکه نظر نویسنده از حس تلخ همسان شدن ادبیات یک مخالف سیاسی با رهبر زژیم رو خوندم یکم جا خوردم. به هر حال اصلا چیز نرمالی نیست که یه تیکه نظر کسی که باهاش مصاحبه کردیم بیاد و بعد برای نظرش تاسف بخوریم، دروغ گو و فرافکن خطابش کنیم و یا این که از نوع آرایش و لباسش حرف بزنیم. یکم هم عنوان ایراد داشت یعنی چیزی که خوندم اون چیزی نبود که موقع باز کردن لینک انتظار داشتم. درواقع من میخواستم نظر مردم رو بشنوم و لی تحلیل و نظر نویسنده( و به قول دونا قضاوت های) ایشون از نظر دهنده رو خوندم و تا حدی هم فکر کنم سوژه ها دستچین شدن.