• دیدگاه
توهم درباره انتخابات در نظام ولایی
علی افشاری − این مطلب به بررسی رویکرد "انتخاباتمحور" اختصاص دارد که اساس آن برداشتی مطلقگرا و غیر واقعی از نهاد انتخابات در نظام جمهوری اسلامی است.
انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم بار دیگر بحث درباره جایگاه انتخابات را گرم کرده است. این مطلب به بررسی رویکرد "انتخاباتمحور" اختصاص دارد که اساس آن برداشتی مطلقگرا و غیر واقعی از نهاد انتخابات در نظام جمهوری اسلامی است. در آن دیدگاهی نقد میشود که بدون توجه به تجربه چهار سال عملکرد روحانی و تجارب پیشتر، و با نادیده گرفتن انسداد سیاسی به تکرار حرفهای گذشته روی آورده و از این نظر گرفتار تسلسل است.
پیش از اینکه وارد بحث شوم ذکر این نکته را ضروری میدانم که من در این انتخابات با تحریم مخالف هستم. اما مخالفت با تحریم − تحریم به صورت یک انتخاب سیاسی پیشاپیش − نباید باعث شود تا نسبت به ایرادات و اشکالات دیدگاههای اصلاحطلبان پارلمانتاریست و انتخاباتمحور سکوت کنیم و تقلیل تنوع نگاههای معطوف به انتخابات را به دو گانه شرکت و تحریم را بپذیریم.
معرفی دیدگاه انتخاباتمحور
ابتدا لازم است منظور از جریان انتخاباتمحور مشخص شود. نکتههای زیر را میتوان در توصیف این جریان برشمرد:
- باورمندان به دیدگاه انتخاباتمحور ساختار حقوقی انتخابات را دارای ظرفیت برای داشتن یک کارکرد محوری سیاسی میدانند، ایرادی به ساختار نظام ندارند و حداکثر با نظارت استصوابی مخالفت میکنند. آنان تفاوتی ماهوی بین انتخابات ایران با کشورهای دمکراتیک قائل نیستند و آن گونه تبلیغ میکنند که گویی دارد در جایی چون سوئیس انتخابات برگزار میشود. آنان در مواجهه با رد صلاحیتها و بستهتر شدن محدوده رقابتها به اصل ترجیح بد به بدتر متوسل میشوند و معمولا خط قرمزی برای شرکت در رقابتهای انتخاباتی و رأی دادن ندارند.
- باور مندان به دیدگاه انتخاباتمحور در چارچوب ساختار قدرت و قانون اساسی موجود فعالیت میکنند. این ساختار را قابل اصلاح از طریق ساز و کار داخلی خود آن میدانند و گمان میکنند میشود خواستههای اجتماعی و حل مشکلات کشور را در چارچوب آن تعقیب کرد.
- به باور آنان مسائل توسعه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی از طریق شرکت در انتخابات قابل حل هستند. آنان اعتقادی به رویکردهای جامعهمحور ندارند. مسئله اصلی برای آنها تمرکز بر انتخابات به عنوان ابزار اصلی تغییرات است. در هر شرایطی به آن نگاه راهبردی دارند و گمان میکنند شرکت در ساز و کار جاری انتخاباتی میتواند گام به گام و به تدریج باعث رسیدن به آزادی در انتخاب و گشایش سیاسی شود.
- این جریان مشکلی با نهاد ولایت فقیه و ساختار قدرت مطلقه ندارد. برخی حتا گمان میکنند که مسیر دمکراسی از طریق تعامل با خامنهای میگذرد! برخی دیگر به مقاومت محدود باور دارند ولی عملا تسلیم میشوند. پارادوکس بزرگ این جریان جمع کردن استبداد دینی با دمکراسی است که به لحاظ نظری شبیه داعیه "مردمسالاری دینی" رهبر است که توجیهی برای اقتدار گرایی مذهببنیاد است.
طیف پیروان دیدگاه انتخاباتمحور
علی افشاری مطالب دیگر از همین نویسنده |
پیروان دیدگاه انتخاباتمحور طیف متنوعی را تشکیل میدهند. بخشی از طیف، از وابستگان به جناح چپ سابق نظام و اصلاح طلبان امروز هستند که از سر اعتقاد به نظام سیاسی، مسائل عاطفی، سوابق و بعضا برای کسب قدرت و منفعت به این رویکرد باور دارند. معیشت و منزلت اجتماعی شماری از آنان اساساً وابسته به رانت دولت است.
جمعی دیگر هستند که به دستگاه امنیتی بزرگ نظام وابستگی دارند و جزو حاملان آن هستند. این دستگاه فراتر از کارگزاران فعلی نهادهای امنیتی و دوگانه اصولگرا-اصلاحطلب است. هنجار اصلی آنان در سیاست، پاسداری از کلیت نظام سیاسی موجود و هدایت مسیر تحولات و تغییرات در چارچوب آن و مهار نگرشهای ساختارشکن است.
شماری دیگر هم هستند که در چارچوب "تحول خواهی محافظهکار"، با توجه به سوابق تاریخی و ناامیدی از تغییرات بزرگ، به این رویکرد دلبستهاند و فکر میکنند به طور نسبی دستاوردهای بهتری دارد. این جمع دلبستگی و تعلق خاطری به جمهوری اسلامی ندارد و از منظر محاسبات "عینی" از چنین رویکردی حمایت میکند.
آخرین مدافعان این رویکرد مدافعان" الگوی توسعه آمرانه" هستند که اساسا نگاه مثبتی به دمکراسی و توسعه سیاسی ندارند.
نقد دیدگاه انتخاباتمحور
در نقد این نگرش نخست باید به سیر پیدایش و تحولات نظام انتخاباتی در ایران توجه کرد. بر خلاف نظر این جریان، انتخابات واجد معنای مشخص و واحدی نیست. در جوامع دمکراتیک نیز نظامهای انتخاباتی متنوعی وجود دارد. اما بسیاری از کشورهای اقتدار گرا نیز از وجه شکلی انتخابات استفاده کردهاند و کمتر کشوری در دنیای امروز است که چیزی به اسم انتخابات نداشته باشد. از اینرو آنچه اهمیت دارد کیفیت و ویژگیهای ساختار انتخابات و توجه توأمان به وجوه محتوایی و شکلی انتخابات است. نمیتوان فقط به ظاهر و فرم انتخابات و نفس رقابت توجه کرد.
انتخابات در ایران امر جدیدی نیست. سابقه صد ساله دارد. در ابتدا به صورتی ناقص الخلقه در ایران عهد قاجار متولد شد. در دوره پهلوی اول و دوم، به جز در دورههایی کوتاه و ناپایدار، نمایشی بود. در ایران بعد از انقلاب نیز علی رغم اینکه اعتراض به انتخابات نمایشی و غیر آزاد یکی از خواستههای اصلی انقلاب بود، اما پس از انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری و مجلس، مجددا ساختار معیوب انتخاباتی در قالب جدیدی که مقهور نهاد ولایت فقیه است، بازسازی شد. (البته ساختار انتخاباتی بعد از انقلاب به طور نسبی از دوره پهلوی بهتر است و بخصوص در دوره رهبری خامنهای و تغییرات در بلوک قدرت نوعی استقلال نسبی هم پیدا کرده است اما کماکان یک انتخابات واقعی نبوده و با موازین انتخابات آزاد و منصفانه فاصله چشمگیر دارد و حتی در سطح معیارهای خاور میانه نیز نمره بالایی نمیگیرد.)
نادیده گرفتن مسئله اشکال محتوایی و شکلی انتخابات، و اصرار بر فعالیت و تحکیم خواسته یا ناخواسته ساختار معیوبی که برونداد آن تعیینکننده تصمیمات اصلی برای اداره کشور نیست، در مسیر تداوم حیات ساختار مطلقه قدرت و استبداد دینی به عنوان بزرگترین مانع توسعه کشور و حاکمیت ملی است. انتخابات در سیستم اقتدار ،بحران بزرگ و غیر قابل درمانی ایجاد نکرده و حتی تداوم آن را تسهیل نیز کرده است.
تصور رؤیایی جریان انتخاباتمحور مبنی بر تحول نظام جمهوری اسلامی به مشروطه فقاهتی به زعامت ولی فقیهی که در رقابتهای سیاسی دخالت نمیکند و یا دیدگاههای میانه رو دارد، در بنبست قرار دارد. فرادستی ولی فقیه، در حکمرانی وابسته به جایگاه وی در قانون اساسی است. او به صورت قانونی بخش اصلی قدرت را در اختیار دارد. ولی فقیه معتدل و یا کسی که در رقابت بین جناحها دخالت نکرده و نقش پدرانه داشته باشد، نوعی خیالپردازی است. ویژگیهای نظری ولایت فقیه و فرهنگ دیرینه ارباب-رعیتی ایران و پیامدهای اجتناب ناپذیر تمرکز قدرت، ناگزیر ولی فقیه را به سمت تحکیم انحصارات و امتیازهای سیاسی در جمع مورد نظر خود میبرد. فساد سیاسی و اقتصادی مستقل از ویژگیهای شخصیتی ولی فقیه و پاکدست بودن و یا نبودن وی، نتیجه بلافصل و گریز ناپذیر نظام ولایت فقیه به دلیل اتکا به قدرت مطلقه است.
وعدههای پوچ جریان انتخاباتی
اما نقطه آسیبپذیر اصلی جریان انتخاباتمحور که بخشی از قائلانش فقط از این انتخابات به آن انتخابات در عرصه سیاسی فعال میشوند، عدم برخورد مسئولانه در قبال مواضعشان است. آنان از پاسخگویی به افکار عمومی میگریزند. به شیوهای پوپولیستی وعدههای گستردهای در ایام انتخابات میدهند، به فضا سازیهای خلاف واقع روی میآورند، در تواناییهای دولت ومجلس اغراق پیشه میکنند، هراسافکنی را ابزار اصلی تبلیغاتی خود قرار داده و بحثهای ایجابی و ارائه برنامه واقعی و کارآمد را نادیده میگیرند. اما وقتی دولتهای مستقر مورد نظر آنها در اجرای این وعدهها ناکام میماند و گذار به دمکراسی و وضعیت حقوق شهروندی با تغییر مثبتی مواجه نمیشود، سکوت میکنند. بر خلاف هیاهوهای تبلیغاتی، جریان انتخاباتی هیچ برنامه و راهکار مشخصی ندارد و فقط با تسلسل و اصرار لجوجانه بر مسیرهای شکست خورده و دچار بن بست، با چاشنیِ قرار دادن مردم در وضعیت استیصال و ترس، حرفهای کهنه را در زرورقهای تازه پیچیده و از این انتخابات به آن انتخابات بر پایه ضرب المثل "از این ستون به آن ستون فرج است"، حرکت میکند.
این مسیر تنها پیشرفت نداشته و به دستاوردهای پایدار و بزرگی نرسیده بلکه دستکم در حوزه توسعه سیاسی در چهار سال گذشته پسرفت هم داشته است. حوزه مشارکت سیاسی در دوران ریاست جمهوری روحانی تنگتر شده است. جمع بیشتری به محدوده بین نظام و اپوزیسیون (نمونه: نهضت آزادی) سوق داده شده و امکان شرکت در روندهای سیاسی به صورت رسمی را ندارند. نظام با میانجیگری وزارت کشور دولت روحانی، به پاکسازی و تصفیه اصلاحطلبان پرداخته و تنها به قشر محافظهکار آنها امکان فعالیت داده است. وضعیت سید محمد خاتمی در این خصوص روشنگر است. در امکان فعالیت نیروهای جامعه مدنی تغییرات خاصی ایجاد نشده است. بر این فهرست موارد زیادی را میشود افزود که خارج از حوصله این یاددداشت است.
اکنون جریان انتخاباتمحور بی توجه به آنچه در چهار سال گذشته رخ داده، باز حرفهای پیشین را تکرار میکند و وعدههای دور از واقعیت را طرح میکند. تبعات منفی این رفتار − بالا بردن توقعات و برخوردهای شعاری و پوپولیستی − فقط دامن گیر مبلغان انتخابات در هر شکل آن نمیشود، بلکه وضعیت اعتماد در سیاست ایران را دچار مشکلات چه بسا جبرانناپذیر میکند.
بنابراین مستقل از اینکه در انتخابات پیش رو سیاست شرکت یا تحریم برگزیده شود، از نیروهای خواهان گذار مسالمت آمیز به دمکراسی انتظار میرود، ولو اینکه به دلایل تاکتیکی به پای صندوقهای رأی بروند، با دیدگاه انتخاباتمحور مخالفت و مرزبندی کنند. این دیدگاه نه تنها دمکراسی را به ارمغان نمیآورد، بلکه باعث تداوم مشکلات ساختاری گشته و در نهایت نمیتواند مانع از سقوط کشور در سیر قهقراییای شود که به آن تحمیل شده است.
در همین زمینه
- زمان "انتخابات" فرصتی برای طرح مطالبات و اعتراضات گستردهتر
- مرجع تشخیص صلاحیت، خودش بیصلاحیت است
- تبدیل انتخابات به رفراندوم
- انتخابات: شرکت میکنم / شرکت نمیکنم
- دانشجویان و انتخابات
- معضل حاکمیت اسلام سیاسی، از منظر "انتخابات"
- نتایج یک نظرسنجی در میان طبقه متوسط ایران: در یک انتخابات آزاد به چه کسی رأی میدهید؟
- نه به شورای نگهبان
- پیشنهاد راهبرد انتخاباتی تحول خواهان: رأی به کاندیدای غایب
- توهین به چیزی به اسم انتخابات
نظرها
احمد مجد
اقاي افشاري در مقايسه با همه نوشته هاي ديگرش در باره انتخابات در هفته ها يا ماههاي اخير، در اين نوشته گام بلندي به پيش برداشته كه از عنوان آن هم پيدا و شايان تقدير است. يعني: - ولايت فقيه و ولي فقيه را مانع اصلي هر گونه رويكرد و گذار دموكراتيك در ايران ارزيابي مي كند(كه هست). - انتخابات در چنين نظامي را واجد هيچ تأثير و تغيير سياسي ارزيابي نمي كند(چنان كه واقعا نيست) - ايده تحول از درون اين رژيم و نظام را توهم ارزيابي مي كند(چنان كه هست) اين تحول ديدگاهي، با هر انگيزه و زمينه و دليلي، قبل از همه براي خود ايشان، گامي به پيش و خجسته است. اين گام ايشان انگيزه مي دهد كه بيفزايم، در پايان نوشته، تمام آن چه كه از آغاز ، رشته بود را پنبه مي كند. زيرا افشاري يك اردوي مشخص را انتخاب نمي كند و هنوز يك بام و دو هواست:«مستقل از اینکه در انتخابات پیش رو سیاست شرکت یا تحریم برگزیده شود، از نیروهای خواهان گذار مسالمت آمیز به دمکراسی انتظار میرود، ولو به دلایل تاکتیکی به پای صندوقهای رأی بروند، با دیدگاه انتخاباتمحور مخالفت و مرزبندی کنند...[كه] در نهایت نمیتواند مانع از سقوط کشور در سیر قهقراییای شود ...». افشاري به شركت كنندگان در انتخابات توصيه مي كند اگر هم به دلايل تاكتيكي(كدام تاكتيك؟) پاي صندوق رأي مي روند با ديدگاه »انتخابات محور»، مرزبندي كنند! (چگونه؟) آيا شدني است كه شما وارد چارديواري مشخصي با سقف شويد ولي بگوييد آمدم بگويم، من بيرون اين محيط هستم؟!(اگر بيرون اين محيط باشيد، چه نيازي به اين كار داريد؟) تازه به شرطي كه پاي صندوقهايي كه جنتي بالاي سرش ايستاده، امكان حرف زدن باشد! (اميدوارم بي تجربگي باشد، هيچگاه با اين رژيم مرزبندي نكرده كه عينيتش را بيان كند). و سرانجام باز دنبال راه حلي است كه «مانع سقوط كشور در سير قهقرايي شود »! ...
بهرنگ
آقای علی افشاری عزیز! من دو سه نکته را این جا می خواهم گوشزد و خاطر نشان کنم: 1) "آنان که تفاوت ماهوی بین انتخابات ایران با کشورهای دمکراتیک قائل نیستند " قدر مسلم عاجز از درک فرق و فاصله ماهوی ... انتخابات جمع و تفریق آرای ریخته شده در یک صندوق رأی نیست. انتخابات یکی از بی شمار نماد دمکراسی است. دمکراسی مبنی بر پلاتفرم حقوق بشر است. 2) نظر به گزاره "نیروهای خواهان گذار مسالمت آمیز به دمکراسی" این را می خواهم بگویم که این نیروها بایست دارای "برنامه گذار" باشند. این برنامه بایست روشن و علنی (یعنی اعلان شده) باشد. برای این کار نیاز به اشخاصی چون نوری زاد و خزعلی است. ... 3) من نیز بر این باورم که تحریم راه حل مناسبی نیست. بعلاوه بر این باورم که باید چنگ در چنگ شد. باید مبارزه کرد. در مواردی بایست مرگ را به زندگی ترجیح داد. با احترام بهرنگ
دموکروات
آقای افشاری در مقاله ای که در سایت زیتون منتشر کرده اند، تحریم انتخابات را نیز بی فایده و بی سود دانسته. خب جناب افشاری در بیانات شما که تحریم بی فایده، و مشارکت نیز سود چندانی ندارد، پس تکلیف چیست؟ این نشان دهنده درماندگی، گمراهی و باری بهرجهت بودن نیروهای اصلاحات است که هرزگاهی خود را دلخوش به مسائل کوچک و بی اهمیتی میکنند که بود و نبودش اهمیت چندانی ندارد. انتخابات با همه سنگ اندازیهای دستگاه رهبری و گذشتن از هفت خوان تأیید صلاحیت و مهندسی انتخابات و ابهامات گوناگون در شناسنامه ها و ابهام در شمارش و تجمیع آرا و ... در نهایت تصرف قوه مجریه است.به قوه قضاییه و نهادهای تحت امر امپراتور که اصلاً نزدیک هم نمیتوانید بشوید !!! جمهوری اسلامی از 22 بهمن تا به امروز پیام خود را در تمام این سالها به شفاف ترین ، ساده ترین و قاطعانه ترین شکل ممکن بیان کرده است: "1-به هیچ احد الناسی حق هیچگونه دخالتی در امر حکومت را نمیدهیم.2-در این راه هرکاری لازم باشد را انجام میدهیم.والسلام نامه تمام" عجبا و شگفتا که هنوز بعضی ها نمیشنوند یا نمیخواهند بشنوند. به شخصه معتقدم یکی از سران رژیم حتماً باید در صدا و سیما این بیانه را علناً بخواند تا دوزاری آقایان بیفتد! لابد سرکوب و کشتارهای اوایل انقلاب را ندیدید؟ "حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله" را نشنیدید ؟ خرداد 60 را ندیدید ؟ "اگر همه بگویند آری من می گویم نه" را نشنیدید ؟ قتل عام 67 را ندیدید ؟ "هر نه روز یک بحران" را ؟ "رئیس جمهور تدارکاتچی" را ؟ "قتل های زنجیره ای چطور؟ آن را هم ندیدید ؟ وقایع 88 ؟ فکر میکنید که حکومت راهی به نام انتخابات را باز گذاشته(لابد فراموش کرده) تا از طریق آن ملت به مطالباتش بپردازد؟ و باز فکر میکنید با نوشتن بر روی کاغذ رأی میتوان تغییری بوجود آورد ؟ کی میخواهید از خواب بیدار شوید ؟ ثانیه ای فشار آوردن و غلط خوردن خودنویس "امپراتور" کافیست تا تمام آنچه 85 میلیون نوشته اند وتو شود !!! جز صفت "ساده دل" چه صفتی را میتوان به شما نسبت داد ؟
بهرنگ
در تکمیل نوشته قبلی: "گذار مسالمت آمیز به دمکراسی" به معنی "گذار" است. علاقمندی به "گذار" را الزاماتی به وجود می آورد. مشکل اهمّ ایرانی نداشتن حق حیات است. آن کسانی که شما در نوشته تان لیست کرده اید و به آن ها عنوان "نیروهای خواهان گذار به دمکراسی" را داده اید قادر به درک این معنا نیستند که جامعه ما بیمار و دمکراسی درمان آن است. آن ها دمکراسی را هم ارز نیاز بچه شان به اسباب بازی می دانند و به نظرشان آدم وقتی پولش را ندارد صبر می کند تا برسد. "خدا بزرگ است!" توجه داشته باشیم که مرگ را نیز خدای بزرگ می رساند. این بیمار در حال احتضار است. باید جنبید! چرا باید فریاد فرو خفته هزاران هزار ایرانی خواهان حق حیات را نادیده گرفت؟ این لاابالیگری غیر مسئولانه و خانمان برانداز است. در بحث از دمکراسی دوغ را با دوشاب قاطی کردن نارواست. دمکراسی را تبدیل به "قصه زنگار گرفته" سهراب سپهری نکنیم. توجه داشته باشیم که او یکبار پس از کودتای 28 مرداد خواند: "باد نمناک زمان می گذرد ـ رنگ می ریزد از پیکر ما ـ خانه را نقش فساد است به سقف ـ سرنگون خواهد شد بر سر ما." توجه داشته باشیم که این بار نه از تاک نشان خواهد ماند، نه از تاک نشان. گفتن این که: "غول ها سر به زمین می سایند ـ پای در پیش مبادا بنهید ـ چشم ها در ره شب می پایند" عاقلانه و مسئولانه نیست. بی اعتنا بودن و بیمار در حال احتضار را به امان خدا رها کردن و چشم بر مرگ انسان ـ در مورد ما انسان ایرانی ـ بر بستن دور از شأن انسان است. نکند به این گمانیم که می میرد و جسدش را هم به آتش می کشیم . این اما خانه ماست که در میان شعله ها می سوزد! به نظّاره ایستادن نارواست! با احترام بهرنگ
پیمان
آنهایی که نهایت کنش سیاسی شان شرکت نکردن در انتخابات است بعد از چهل سال هنوز نمیخواهند بپذیرند اگر شرکت در انتخابات اندکی (و تنها اندکی) به بهبود و آگاهی و کنشگری جامعه (به عنوان نمونه جنبش سبز) منجر شود شرکت نکردن در انتخابات نه تنها برای جامعه هیچ سودی نداشته و نخواهد داشت بلکه به سود بخش امنیتی و سرکوبگر حاکمیت است. در ضمن شرکت یا تحریم انتخابات هیچکدام به خودی خود بار ارزشی ندارند.متغیری است که بسته به انتخاب مردم دارد و در این چند سال اخیر اکثریت جامعه به شرکت در انتخابات تمایل نشان داده است.
سی جی
جالب است تحلیلهای جناب افشاری بسته به گرایشهای سیاسی وبسایتی که در آن می نویسند متغیر است.در سایت زیتون (که متمایل به روشنفکران دینی و اصلاحطلبان است) بحدی از شرکت در انتخابات دفاع میکنند که بخشی از اپوزیسیون را وزارت خارجه و مبلغان (نا آگاه) رییسی و اصولگراها میدانند. حال در رادیو زمانه که طبع گردانندگان و خوانندگانش به شرکت نکردن در انتخابات است کاملا موضع دیگری گرفته اند. آقای افشاری به حق یا ناحق از محافظه کاری اصلاح طلبان انتقاد می کنید بد نیست نگاهی هم به گذشته سیاسی خود و سهم ویژه تان در تندرویهای بی پایه و اندیشه در تحکیم وحدت بیاندازید که با شعار عبور از خاتمی و تحریم انتخابات سال 84 راه را برای پیروزی احمدی نژاد هموار کردید