● دیدگاه
چرا دوست دارم روحانی رئیس جمهوری شود؟
میثم بادامچی − رأی دادن مطالبهمحورانه به روحانی زدن یک تیر با دونشان است: هم فردی مذاکرهپذیر رئیس جمهوری میشود، هم مانع بزرگی بر سر رهبر شدن کسی ایجاد میشود که "آیت الله قتل عام" لقب شایستهای بر اساس کارنامه قضایی اوست.
نگارنده با دولت حسن روحانی در برخی مسائل مهم اختلاف نظر دارد. این مسائل عبارتاند از: سیاست دولت در مورد سوریه، مسئله رفع حصر، برخی سیاستهای اقتصادی در مورد طبقات فرودست که بدون توجه به مبانی عدالت اجتماعی انجام شدهاند، انتخاب برخی وزرای ضعیف، عدم استفاده از ظرفیت نیروهای دموکراسیخواه در ساختار دولت (برخی از افراد که در دولت روحانی صاحب منصبی در ردههای مختلف شده اند، من جمله برخی مناصب وزارت امور خارجه، از منظر لیاقت در میان ایرانیان در درجه چندم قرار دارند)، انفعال و عقب نشینی در برابر اصولگرایان تندرو (که در مناظرههای اخیر تلویزیونی روحانی هم خودش را نشان داد، تاحدی بر خلاف رویکرد معاون اول او اسحاق جهانگیری) و مواردی از این دست. ولی من، به رغم این نقدها، شخصاً بسیار امیدوارم حسن روحانی رئیس جمهوری شود. دلائل اصلی خودم را در ذیل خواهم آورد.
انتخابات از منظرِ مذاکره پذیری حکومت: "آیت الله قتل عام" و "سردار گازانبری"
خلاصه استدلال من از این قرار است. رئیس جمهوری ایران، به رغم قدرت نسبتاً محدودی که به خاطر ساختار معیوب قانون اساسی دارد، مهمترین مقام اجرایی کشور پس از رهبری است و اینگونه نیست که برای نیروهای دموکراسیخواه و آینده وضعیت ایشان در جامعه مدنی فرقی نکند که چه کسی رئیس جمهوری باشد. مهمترین دلیلی که میشود علیه رئیس جمهوری شدن رقبای اصولگرای روحانی (و در نتیجه ریاست جمهوری روحانی) آورد مذاکرهناپذیر شدن حکومت در صورت ریاست جمهوری ایشان است. مذاکرهناپذیری حکومت در یک جامعه دوقطبی، خصوصا در هنگام بحرانها، میتواند آغاز خشونت و جنگ داخلی باشد (مورد سوریه بشار اسد و لیبی قذافی را در نظر آورید.)
مهمترین رقبای روحانی ابراهیم رئیسی و محمدباقر قالیباف هستند. هرکدام از این دو رئیس جمهوری شوند باب مذاکره و گفتوگو میان نیروهای تحول خواه /دموکراسی خواه و حکومت در ایران بسته میشود و به احتمال زیاد به فضای ماقبل 1392 بر خواهیم گشت. سرکوب نیروهای دموکراسی خواه هم در دستور "آیت الله قتل عام" (یعنی کسی که در اعدامهای 1367 جزو قاضیان بانی بوده) وهم "سردار گازانبری" (کسی که نقش مهمی در سرکوب دانشجویان در کوی دانشگاه و سرکوبهای مشابه داشته) خواهد بود. چنین سرکوبی میتواند عواقب بسیار بدی برای آینده ایران داشته باشد.
فایده رئیس جمهوری بودن روحانی و قدرت گرفتن دوباره تیم او برای منی که در امور مهمی با ایشان اختلاف نظر دارم حداقل آن خواهد بود که کسانی در دولت وجود خواهند داشت که بشود با ایشان در مورد مطالبات دموکراسی خواهانه مذاکره کرد. بر خلاف اصولگرایان تندرو، یعنی رئیسی و قالیباف و حامیان، آنچه در فضای مجازی و جامعه مدنی گفته میشود برای تیم روحانی مهم است و دولت او میکوشد نصفه و نیمه هم که شده به این مطالبات واکنش نشان دهد. البته انتظار تحولخواهان همیشه شجاعت بیشتر در تیم روحانی و پیگیری مطالبات معوقه، ورای لفاظیهای رایج سیاستمداران، است.
اصولگرایان امروز به روحانی از منظر اقتصادی حمله میکنند و میخواهند اقتصاد را به پاشنه آشیل او بدل کنند، حال آنکه بنیاد وضعیت بد و جداافتاده کنونی اقتصاد ایران در جهان سیاستهای اقتصادی همین اصولگرایان در طول سالیان است. اصولگرایان هستند که با حاکمیت در نهادهای کلیدی کشور درِ اقتصاد ایران را برروی اقتصاد جهانی (تحت نام اقتصاد مقاومتی و تحریمی) بستهاند و با رانت نفت و بدون پاسخگویی سیاستهای مخرب خود را در منطقه (سوریه، یمن...) پیش میبرند. اصولگرایان تندرو با پول نفت تمام کشورهای عربی و اکثر مسلمانان سنی را دشمن استراتژیک ایران کردهاند، طوری که این کشورها در مواردی حاضرند میلیونها دلار برای تضعیف کشور در منطقه خرج کنند. آیا این ضرر هنگفت اقتصادی به هزینه مردم مظلوم ایران نیست؟
با این حال تندروها بلندگوهای پرصدایی هم دارند و وقتی صدایی هم از درون اصلاح طلبان پیدا میشود و (چون مواضع اخیر غلامحسین کرباسچی[1]) سیاستهای حکومت به نام دفاع از حرم در سوریه را نقد کند، او را بلافاصله متهم به حمایت از فتنه میکنند. در مورد سوریه، مهمترین ریشه تروریسم دیکتاتوری بشار اسد است که با سرکوب بی رحمانه تظاهرات مسالمت آمیز مردم سوریه در بهار عربی وضعیت را تبدیل به یک جنگ تمام عیار داخلی کرد. سوریه چون چاه ویلی است که خارج نشدن از آن برای کشورمان بسیار پرهزینه خواهد بود و از دولت روحانی انتظار میرود بجای انفعال در برابر اصولگرایان (یا بدتر همدلی با ایشان) سیاستی فعال برای برقراری صلح در سوریه اتخاذ کند.
مسئله جانشینی رهبر و تکلیف شوراهای شهر
چنانکه برخی صاحبان نظر نیز گفته اند، نگارنده نیز معتقد است که وضعیت سلامتی آقای خامنهای مناسب نیست و حکومت در پی نصب جانشینی برای ایشان در آینده نزدیک است و در این میان، ابراهیم رئیسی یکی از گزینههای اصلی نظام یا اصلیترین گزینه نظام به نظر میرسد. اگر جز این بود، مطرح کردن یکباره رئیسی (که فردی نسبتاً گمنام بود) با گماشتن ایشان به ریاست آستان قدس رضوی با آن منابع فربه اقتصادی، و نهایتا نامزد کردن او با پوشش خبری گسترده (که در آن نهایت سعی میشود تا چهرهای وجیه المله از رئیسی برسازند)، چه معنای دیگری میتواند داشته باشد؟
اصولگرایان در ایران چون پایگاه قوی اجتماعی ندارند و مشروعیت مردمی برایشان زیاد مهم نیست، معمولا به مسائل، مکانیکی و کوتهبینانه نگاه میکنند. ظاهرا در این مورد هم به این نتیجه رسیدهاند که با همان ترتیب که آقای خامنهای در انتهای دهه شصت از ریاست جمهوری به رهبری رسید، رئیسی را هم رهبر ایران برای چند دهه آینده کنند. حال آنکه ساختار جامعه ایران با دوران رهبر شدن آقای خامنهای فرسنگها فاصله دارد. به نظر نگارنده رئیسی اگر رئیس جمهوری شود قطعا کاندیدای اصلی جناح اصولگرا برای رهبری خواهد بود. با این حساب رأی دادن مطالبهمحورانه به روحانی زدن یک تیر با دونشان است: هم فردی مذاکرهپذیر رئیس جمهوری میشود، هم مانع بزرگی بر سر رهبر شدن کسی ایجاد میشود که "آیت الله قتل عام" لقب درستی بر اساس کارنامه قضایی اوست.[2]
نهایتاً بد نیست اشارهای کنم به تاثیر شرکت یا عدم شرکت در انتخابات شوراهای شهر و روستا. در نظر نگارنده اصلاحطلبان بری از خطا و برخی آلودگیهای رایج (مثلاً دخالت دادن روابط شخصی در مدیریت) نیستند، ولی بر رقیب اصولگرا ارجحیتهای مهمی دارند. از طرف دیگر، اصل شوراهای شهر و روستا در قانون اساسی، که تنها از دوران اصلاحات به بعد در ایران اجرا میشود، پتانسیلهای زیادی از منظر مدیریت شهری دموکراتیک (به عنوان نمونه دادن بیشتر فضا به زنان در مدیریت شهری) دارد که تاکنون مغفول مانده است. یکی از اسباب این مغفول ماندن کاملاً غیرسیاسی دیدن انتخابات شورهاست که نادرست است. (به عنوان نمونه انتخابات شهرداریها در ترکیه یا بسیاری کشورها بار سیاسی مهمی دارد.) قالیباف 12 سال است که شهردار کلانشهر تهران است و مدیریت او توام با رانت خواری و فساد اقتصادی نجومی بوده است. رأی ندادن در انتخابات شوراهای شهر و روستا (یا رأی دادن به اصولگرایان در این انتخاباتها) مساوی خواهد بود با تسلیم دوباره کلانشهرهای کشور، با میلیاردها تومان سرمایه، به اصولگرایان برای اجرای منویاتشان با استفاده از امکانات شهری. محتوای بیلبوردهای تبلیغاتی شهر تهران در زمان بزنگاههای سیاسی مهم کشور چون مذاکرات هستهای را در نظر آورید تا تصورتان از نقش شهرداریها در سامان دهی به فضای فرهنگی و زیستی شهر دقیقتر شود. با دادن رأی به اصلاح طلبان در انتخابات شوراهای شهر و روستا (که همزمان با ریاست جمهوری برگزار میشود)، علی رغم انتقادهای بسیاری که بر روحانی و اصلاحطلبان داریم، قادر خواهیم بود کسانی چون "سردار گازانبری" را از مدیریت کلانشهرها به کناری نهیم، به نفع شهردارانی بیشتر اهل مدارا، دموکراسی و گفتوگو.
پانویسها
[1] نگا. این خبر و تحلیل.
[2] برای نگاهی انتقادی به تصور رایج برخی تحریم کنندگان انتخابات در مورد رابطه مشروعیت و انتخابات نگا. این مقاله از محمد مباشری.
در همین زمینه
- توهم درباره انتخابات در نظام ولایی
- زمان "انتخابات" فرصتی برای طرح مطالبات و اعتراضات گستردهتر
- مرجع تشخیص صلاحیت، خودش بیصلاحیت است
- تبدیل انتخابات به رفراندوم
- انتخابات: شرکت میکنم / شرکت نمیکنم
- دانشجویان و انتخابات
- معضل حاکمیت اسلام سیاسی، از منظر "انتخابات"
- نتایج یک نظرسنجی در میان طبقه متوسط ایران: در یک انتخابات آزاد به چه کسی رأی میدهید؟
- نه به شورای نگهبان
- پیشنهاد راهبرد انتخاباتی تحول خواهان: رأی به کاندیدای غایب
- توهین به چیزی به اسم انتخابات
نظرها
بهرنگ
آقای میثم بادامچی! آنچه شما نوشته اید در واقع دربردارنده انتظارات شما و حد اقل انتظارات دیگران است. در شرایط کنونی ایران رئیس جمهوری می تواند این انتظارات را برآورده کند که بتواند در وقت لازم "نه" بگوید. روحانی چنین فردی نیست. اساساً ملاک تأیید کاندیداهای ریاست جمهوری در ایران در شرایط کنونی این است که "نه" نگویند و توانا به این کار هم نباشند. رئیس جمهوری که بخواهد "نه" بگوید باید همچون مهدی خزعلی پیشاپیش اظهار نظر کرده باشد که تابع "ولایت فقیه" نیست و رئیس جمهور انتخابی مردم ایران است. روحانی چنین نکرده و اساساً چنین کسی هم نیست. تحریم اما به نظر من یک اقدام موجه نیست. تحریم یعنی اگر از شما بپرسند "نیاکان شما در قبال مغول و تیمور چه کردند؟" شما سینه تان را سپر کنید. صدایتان را صاف کنید. به صدای بلند و طلبکارانه ای بگویید: نیاکان من اصلاً مغول و تیمور را محل سگ هم نگذاشتند. در را بستند. نشستد خانه. چپقشان را چاق کردند و گفتند: گور باباش! عزیز من! من و شما ایرانی هستیم. فاقد تربیت "عمل اندیش" هستیم. در قبال مشکلات در می مانیم. چون درمی مانیم عصبانی می شویم. گاه به سرمان می زند که آن را به آتش بکشیم. اگر بتوانیم دست به این کار هم می زنیم. اما اگر نتوانیم و یا سرمان به سنگ بخورد سرخورده می شویم و به این نتیجه می رسیم که: ولش کن! اصلاً گور باباش! به من چه!
علی
به نظرم این مقاله مسائل را بسیار سطحی تحلیل کرده است. نویسنده مقاله گفته اند: در خصوص جنگ در سوریه و ... "آیا این ضرر هنگفت اقتصادی به هزینه مردم مظلوم ایران نیست؟" در پاسخ باید گفت: قطعن به ضرر مردم است، اما به خاطر نداریم که آقای روحانی حتی یکبار هم مخالفتی حتی جزئی و زبانی در این خصوص ابراز کرده باشند. ضمنن فراموش نکرده ایم که امضای آقای جهانگیری معاون اول ایشان پای نامه ارسال درب و پنجره های حرم های طلا و نقره برای عراق را. بنابراین این ضررها هستند چه با روحانی چه بی روحانی. "از دولت روحانی انتظار میرود بجای انفعال در برابر اصولگرایان (یا بدتر همدلی با ایشان) سیاستی فعال برای برقراری صلح در سوریه اتخاذ کند." بله چهار سال انتظار می رفت ولی ایشان وقعی ننهادند. "رأی دادن مطالبهمحورانه به روحانی زدن یک تیر با دونشان است" روحانی در دوره گذشته ثابت کرده که پاسخی به مطالبات نمی دهد، نمونه بارز آن رفع حصر بود. در نهایت گفت کاری از دستم بر نمی آید. در نهایت نویسنده مقاله نتیجه می گیرد که در صورت رأی دادن، "قادر خواهیم بود کسانی چون “سردار گازانبری” را از مدیریت کلانشهرها به کناری نهیم، به نفع شهردارانی بیشتر اهل مدارا، دموکراسی و گفتوگو" بار معنائی این جمله به خواننده القاء می کند که شهرداران قبلی اهل مدارا و دمکراسی بوده اند و با رأی دادن یک فرد دمکرات تر سر کار خواهد آمد، که درست نیست. فکر می کنم ترس سوریه شدن ایران در صورت تحریم انتخابات، ترسی بی معنی است، چرا که ادامه این وضعیت قطعن ایران را سوریه می کند. بیش از 38 سال است که مردم ایران در این دور باطل افتاده اند، باید جائی جلوی این ترک تازیها را گرفت. تحریم گسترده انتخابات درسی خواهد بود به سران رژیم برای متوقف کردن بازی مسخره با مردم ایران.
بهرنگ
علی عزیز! همه حرف های شما صحیح است الّا در یک مورد که شما و امثال شما هنوز نمی دانید که جفت پا در کدامین چاه ویل افتاده اید و طرف حسابتان کیست. شما اساساً متوجه معنای "حکومت جمهوری اسلامی ایران" نیستید. شما شوربختانه نمی دانید که حرف خمینی که گفت "حفظ نظام از اوجب واجبات است" یعنی چه. حکومت جمهوری اسلامی ایران یک حکومت فقهی است. شما مراجعه کنید به سایت آیت الله سیستانی که یک فقیه مقیم نجفند. سئوال کنید حضرت آیت الله! اگر چنانچه راست گویی به زیان "اسلام عزیز" باشد چه باید کرد؟ به شما صاف و صریح خواهند گفت: دروغ باید گفت. سئوال کنید حضرت آیت الله! اگر چنانچه درست کاری به زیان "اسلام عزیز" باشد چه باید کرد؟ به شما صاف و صریح خواهند گفت: خلاف آن عمل کنید! عزیز من! ایشان این پاسخ ها را به شما خواهند داد مگر آن که به نظر مبارکشان برسد راست گویی به زیان "اسلام عزیز" است. آری دوست عزیز! هموطن همچون من گرفتارم! این اسلام عزیز "کنتور" ندارد! شما ایرانی ها ـ درست مثل آقای بنی صدر و ابراهیم یزدی و صادق قطب زاده و بسیار کسان دیگر در پاریس آن زمان ـ هنوز که هنوز است متوجه معنای حکومت فقهی نیستید. در یک حکومت فقهی که هدفش ایجاد و برقراری و ترویج و توسعه "اسلام عزیز" است به کارگیری هر وسیله ای ـ و اقدام به هر جرم و جنایتی ـ رواست. تمهید انتخابات [شما به آن می گویید تقلب] از الزامات این حکومت فقهی است. تقلب در انتخابات اساساً در دین خمینی از ضروریات دین "اسلام عزیز" است. این را از هر آخوندی که جرأت راست گفتن با شما را داشته باشد بپرسید تا دستگیرتان شود در کجای زمین و زمان ایستاده اید! شما بر این گمانید که جنتی فردای انتخابات می آید و با کمال شرمندگی می گوید: متاسفانه 60 درصد اصلاً رأی ندادند؟ با احترام بهرنگ
ویرایشگر زمانه!!!؟
چرا دوست دارم روحانی رئیس جمهوری شود؟ یا چرا دوست دارم روحانی رئیس جمهور شود؟ ----- زمانه: کاربر گرامی، ممنون از پیام شما. "جمهور" یعنی کل، یعنی کل مردم. پس رئیس جمهور یعنی رئیس کل مردم. آیا چنین است؟ اما "جمهوری" اشاره به نظام سیاسی دارد. در رأس قوه مجریه نظامهای جمهوری، رئیس جمهوری مینشیند. این که در ایران در رأس رئیس جمهوری، یک نفر دیگر به نام ولی فقیه نشسته است، از ویژگیهای نظام ولایی حاکم بر ایران است. بنابر این رئیس جمهوری درست است، که به معنای رئیس نظام معینی در وجه اجرایی آن است. رئیس جمهوری، رئیس جمهور نیست، یعنی رئیس کل مردم نیست، که اگر خودش تصور کند هست، اسمش میشود، سلطان. در قانون اساسی جمهوری اسلامی، هر دو لفظ رئیس جمهور و رئیس جمهوری آمده، که نشان از بیدقتی "خبرگان" دارد. خلاصه: رئیس جمهوری درست است، رئیس جمهور غلط مشهور است.
فرهاد - فریاد
وقتی به سیاستمداران حتی دیکتاتورها و مستبدین هم نظری بیفکنیم درک خواهیم کرد که سیاستمداران یا آرمان خواه هستند یعنی هم دموکراسی و هم عدالت اجتماعی برایشان از اهم واجبات است اما سیاسمداران تقلیل گرا که حتی با بی پرنسیپی دیکتاتورها کمی تا قسمتی بهتر و بدتر ارزیابی می کنند این افراد مانند فرد فوق فرد بی پرنسیپ در بین سیاستمداران مستبد است زیرا خودش با شجاعت اعتراف می کند طرفدار کسی ست که برنامه هایش دشمنی با نیروهای دموکراسی خواه و همچنین طرفدار ی از فقیرتر کردن فقراست پس حرف سیاستمداران اینچنینی که یا طرفدار مکتب حزب توده و فدائیان اکثریت هستند یا طرفدارمکتب مرحوم بازرگان و شرکا و از جمله دکتر یزدی و نهضت آزادی و این همان کسی ست که رابط خمینی و سی آی ای در کنفرانس گوادلوپ بوده هستند و رژیم جمهوری اسلامی هم در درون خود کم از طرفداران سیاستهای روسی و یا اروپائی - امریکائی ندارد . تا خوراک مناسب به این هر دو گروه از سال ۵۷ تا امروز تهیه کنند . اما امروز قطعا نیروهای آگاه و آرمان خواه دیگر توجهی به سیاستهای تقلیلگرایانه و منطقهای دوریالی اینگونه افراد نداشته و تفاوتی ماهوی بین روحانی و یا حتی اگر همین آقا میثم رئیس جمهور جمهوری اسلامی شود نخواهند دید زیرا افراد تعیین کننده نیستند ساختارهای حکومت جمهوری اسلامی فقط سیاستمداران فریبکار چاپلوس دروغگو و ... نیاز دارد تا با این ساختار - البته شل و سفتش تفاوت ندارد - همگون باشد و اینچنین سیاستمداران تقلیلگرا تربیت می کند اینها هیچ آرمانی برای دفاع ندارند و هیچ مطالبه ای ندارند تا به نماینده ی واقعی خودشان واگذار کنند زیرا اینها هم همانها هستند .
faryad
مردم از انتخاب در شیوه پوشش و زندگی محروم هستند و هیچ گونه حق انتخابی ندارند، بلكه برایشان به صورت رسمی و غیررسمی تدوین شده است كه چه بپوشند، چه بنوشند، چه بخورند و چه انتخاب كنند. اینک همین دولت از این مردم انتظار دارد تا در نمایشی بنام انتخابات شركت كنند و مردمانی كه خود حق تعین شیوه زندگی و سرنوشت خویش را در كنترل و در دست ندارند، اكنون باید رئیس جمهور، نماینده و شورااز بین کاندیداهای مورد تایید جنتی ٬ انتخاب كنند، این در حالیست كه قوانین جمهوری اسلامی ایران با همه اصول دمكراتیك جهانی و اعلامیه جهانی حقوق بشر و در كل، با میثاق های بین المللی و تمامی معیارهای یك انتخابات آزاد و دمكراتیك در تناقض بوده و ضدیت دارد
nader
خانم عبادی اظهار داشت: «ابراهیم رئیسی کارنامه سیاهی در زمینه حقوق بشر دارد. دخالت ایشان در فجایع و کشتار زندانیان سیاسی عقیدتی در دهه شصت از یادها نمیرود، زمانی که دسته دسته جوانان را به علت داشتن افکار انتقادی علیه حکومت روانه قبرستانها کردند و حتی حاضر نشدند قبر بسیاری از کشته شدگان را به خانوادهایشان نشان بدهند.» شیرین عبادی اظهار داشت: «متأسفانه کارنامه حقوق بشری رئیس جمهور فعلی یعنی آقای روحانی و سایر نامزدهای این پست هیچکدام کارنامه قابل قبولی نیست... وزارت اطلاعات که زیرمجموعه دولت آقای روحانی است باعث دستگیری بسیاری از خبرنگاران و فعالین مدنی شده و آقای روحانی نمیتواند از این مسئله شانه خالی کند و بگوید که قوه قضائیه آنها را محکوم کرده، زیرا که شاکی آنها وزارت اطلاعات است از جمله همکار من نرگس محمدی که سالهاست در زندان است؛ شاکی او وزارت اطلاعات، زیر مجموعه دولت آقای روحانی است و همچنین بسیاری دیگر که به وسیله مأمورین وزارت اطلاعات دستگیر و روانه زندان شدهاند. ما اینها را نباید فراموش کنیم و نباید زندانی شدن آنان را فقط منتسب به قوه قضائیه بدانیم.» نرگس محمدی نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر با اتهاماتی همچون «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام» و تشکیل کمپین لغو گام به گام اعدام (لگام) به ۱۶ سال زندان!! محکوم شده است. شیرین عبادی در این گفتوگو همچنین از مصطفی میرسلیم، دیگر نامزد انتخابات ریاست جمهوری که در فاصله سالهای ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود به عنوان «جلاد کتاب و مطبوعات» نام میبرد و درباره محمدباقر قالیباف نیز به پرونده «واگذاری املاک نجومی به اشخاص خاص» اشاره میکند که تحت مدیریت او در شهرداری رخ داده است. وی در نهایت عنوان کرد: «سایر نامزدها نیز پرونده نادرستی دارند و انتخاب بین بد و بدتر است. همواره مردم را وادار کردهاند که بین بد و بدتر انتخاب کنند واین نیست مگر نتیجه نظارت استصوابی شورای نگهبان که هم برخلاف تعهدات بینالمللی دولت ایران در زمینه حقوق بشر است و هم برخلاف قانون اساسی ایران
nader
در دوران خاتمی اصلاحاتچی با آن ظاهر و خندهها، تعداد اعدامها حداقل دو برابر سال 1375 و چهار برابر سال 1374 شده بود! احمدینژاد اصولگرا از خاتمی بدتر، و روحانی با رکورد 3000 اعدام از هردوی آنها بدتر! -فقر و سرکوب پیوسته رو به افزایش است. -هر کدام که میآیند یک نهاد سرکوبگر جدید به تعداد قبلیها اضافه میکنند. خبرگزاری فارس مهر 93 نوشته بود 16 نهاد اطلاعاتی داریم و باز هم ممکن است به آنها اضافه شود! -طبق قوانین حکومتی تا همین الآن حدود هزار و هشتصد عنوان عمل مجرمانه تعریف شده که مردم نباید انجام بدهند! از چطور لباس پوشیدن تا چی خوردن تا کتاب خواندن و ماهواره نگاه کردن! (17آذر 94 رئیس سازمان تعزیرات حکومتی) برای مقایسه خوب است بدانید در فرانسه فقط 300 عنوان عمل مجرمانه تعریف شده! -ارزش پول ملی پیوسته در حال سقوط است -کم و کیف اختلاسها سال به سال افزایش پیدا میکنه! -دخالت در کشورهای منطقه در زمان همه آنها بوده و اوج هم گرفته است. نه در سیاست داخلی و نه در سیاست خارجی، چه تفاوتی بین خامنهای با رفسنجانی با خاتمی یا احمدینژاد یا روحانی میتوان پیدا کرد؟
شروع دوباره
ما مردم ایران میگوییم نر هست، آقای بادامچی میگوید بدوش!!! ما این نظام را نمیخواهیم. بادمچی میگوید برید به روحانی رای بدید که رئیسی رهبر نشود. ما میگوییم روحانی بدون اجازه اربابش خامنه ای آب نمیخورد، بادامچی میگوید برید به روحانی رای بدید که اهل مذاکره است. آقای بادامچی دیگه این حرف ها نخ نما شده. دیگه مردم دارند آروم آروم بیدار میشوند. اگر قبلا نظام جمهوری اسلامی از داخل میتوانست کنترل کند. امروز نشان داده که دیگر نمیتواند مردم را کنترل کند و میخواهد توسط امثال شما بادامچی و خزعلی و... مردم را کنترل کند، تا کاری کند که مردم بیاند پای صندق رای. اما دیگر حرف امثال شما خارج شده ها و این حکومت جمهوری اسلامی خریدار ندارد.
hasani
طنز این دوره شورای نگهبان، رد صلاحیت معجزه هزاره سوم! مردی مورد تایید امام زمان(عج) و فاطمه زهرا(س)! که نظرش به رهبری نزدیکتر بود! کسی که بخاطر حمایت از او هزاران نفر محبوس و محصور ویا راهی گورستان شدند! امروزهمگان درمی یابند با بصیرت کیست. امروزهمه می دانند، نظارت استصوابی یعنی اعمال سلایق شخصی!، یعنی تحدید آزدی، یعنی انحصار، یعنی استبداد! دیگر دوران انتخاب بین بد و بدتر، دفع افسد به فاسد، رفع اشر به شر، سرآمده است و اینبار در یک رفراندوم با رای به اصلح - علی رغم رد صلاحیت - به چهل سال جاهلیت "نه" می گوییم! و این رای در صندوق ها پیامی نو به دنیا مخابره خواهد کرد و ندای عقلانیت از ایران عزیز شنیده خواهد شد. مهدی خزعلی
روزبه
آقای بهرنگ با توجه به فرمایش شما که جننی. فردای انتخابات خواهدگفت یعنی بدروغ متوسل شده آمار من در آوری ارائه خواهد و آن کسی را که " آقا" صلاح میداند از صندق بیرون می آید. خوب دوست گرامی در اینصورت لطف بفرمایید توضیح بدهید چه لزومی به رای دادن من و شماست؟ هرچند خود سردمداران رژیم واقف خواهند شد حنتی شان رنگی ندارد و عدم تغیر روش کنونی سرنگونی برایشان به ارمغان خواهد آورد.
میثم
جالبه قبل از رئیسی افرادی که الان در جبهه جناب روحانی هستند دستشون به خود اعدام ها آلوده است افرادی همچون موسوی خوئینی ها, موسوی تبریزی, انصاری و ... پس از اینها حالا اگه کاری مونده بود رئیسی انجام داده. مسئله بعدی آیا این اعدام ها به حق بوده یا نه ؟ که کاملا بحق بوده و کار درستی در آن مقطع زمانی بوده است. چون اینها بقایای همون گروهک جنایتکار **** بودند ***.ما با فراغ بال و با خاطری آسوده به جناب رئیسی رأی خواهیم داد تا کور شود هر آن که نتواند ....
بهرنگ
این آقای میثم و همکارانشان این روزها مشغله های زیاد دیگر و مأموریت های زیاد دیگری هم دارند ولی زحمت کشیده از شوش آمده اند و خودشان را این چنین با عجله به جمع ما رسانده اند. این آقای میثم نمونه انسانِ مسلمانِ مؤمنِ شیعۀِ دوازده امامیی هستند که بر ساخته حکومت ولایت فقیه خمینی در روزگاری هستند که ما در آن بسر می بریم. امثال آقای میثم را کسانی که با مقولاتی چون "نه زیستن نه مرگ" آقای ایرج مصداقی آشنایی دارند زیاد دیده اند. ایشان در حال حاضر نماینده امیر جنایتکاران "آیت الله قتل عام" هستند. حکایت: شیخ سعدی علیه الرحمه در کتاب گلستان می نویسد: یکی از تحریم کنندگان انتخابات پیش امیر جنایتکاران رفت و او را از سر تلخکامی رو در رو فحشی بگفت. امیر فرمود تا جامه ازو برکنند و از ده بدر کنند. مسکین اکنون برهنه و همچنان بد و بیراه گویان به سرما همی رفت. سگان در قفای وی افتادند. خواست تا سنگی بردارد و سگان را دفع کند. دیگر اما در زمین یخ گرفته بود. عاجز شد. گفت: این چه حرامزاده مردمانند سگ را گشادهاند و سنگ را بسته. بهرنگ
nader
دولت روحانی رکورد زد! مقام چهارم واردات دربین ۱۷۵ کشور !
دوربین
به نظر من هر رای به روحانی یا هر کاندیدای دیگر، گذاشتن یک امضا پای حکم مرگ امثال آتنا دائمی و صدا دگراندیش در بند است.
مراد ثقفی ابیانه
"دوست دارم" در تیتر این نوشته نشان از ناخوداگاه (شاید هم خودآگاه) نویسنده این مطلب است؛ وی نه مثلا از سر ناچاری در انتخاب بین بد و بدتر، رای به روحانی بد میدهد؛ چه اگر اینگونه بود از واژه "دوست داشتن" برای توصیف این موقعیت استفاده نمیکرد. او روحانی را، سیاست و اندیشه وی را دوست دارد. روحانی و جناح او، ایدهال وی هستند. متاسفانه، وابستگان جناحهای رژیم، فضای سیاسی و فرهنگی ایرانیان خارج از کشور را هم بتدریج قبضه میکنند.