● دیدگاه
انتخابات، آیت الله قتل عام را به رهبر اقلیت تبدیل نکرد
اکبر گنجی − گمان باطل میکنند که "آیت الله قتل عام" را از یک جنایتکار به فردی با پایگاه اجتماعی ۱۶ میلیونی تبدیل کردهاند و هیچ یک از دیگر نامزدهای احتمالی جانشینی آیت الله خامنهای دارای چنین پایگاه اجتماعیای نیست.
آیت الله خامنه ای، نظامیان و فقیهان درباری برای ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی دست به هر کاری زدند. اما حضور فعال رهبران جنبش سبز، سید محمد خاتمی، روشنفکران برجسته و هنرمندان برجسته و مردم شکست سنگین آنان را رقم زد.
رقابتهای انتخاباتی، مانند مسابقات ورزشی، برنده و بازنده دارد. پیروز و شکست خورده میسازد. هر دو بازیاند و مشابهت خانوادگی دارند.
همان گونه که در بازیهای ورزشی برنده و پیروز به دنبال نابودی و محو بازنده و شکست خورده نیست، در بازی سیاست دموکراتیک نیز برنده و پیروز به دنبال نابودی و محو بازنده و شکست خورده نیست.
این ادعا که هیچ طرفی شکست خورده نیست یا نباید شکست را تجربه و احساس کند، نه واقعیت دارد، نه مدعایی دموکراتیک است. رواداری و التزام به حقوق اقلیت شرط لازم دموکراسی و حقوق بشر است، نه انکار پیروزی و شکست.
این حکم فرایند دموکراتیک بود، اما وقتی زمین بازی را به نحوی ساختهاند که به سود اقلیت است، داور و کمکهای داور از اعضای تیم اقلیت هستند، نورافکنهای زمین بازی و بلندگوهای ورزشگاه را به سود تیم اقلیت تنظیم کرده و طوفانهای مصنوعی هم برپا کرده اند، آیا نباید وقتی شکست سختی در چنین ساختاری میخورند، از شکست شان سخن گفت؟
اصول گرایان افراطی و سنتی زمین سیاست ایران را به نحو تبعیض آمیزی به سود خود و به زیان مخالفان، منتقدان و رقبا ساختهاند. آنان مخالفان و منتقدان و رقبای اصلی را پیشاپیش توسط شورای نگهبان و قوه قضائیه حذف کرده و میکنند. با همه این ها، وقتی نوبت رأی مردم میرسد، مردم به آنها نه گفته و شکست سختی میخورند. پیروز این بازی نابرابر، حتی اگر "بخواهد"، "نمی تواند" آنان را حذف کند. آنها همچنان از امتیازهای ویژه ساختاری استفاده خواهند کرد. برای این که رهبری، شورای نگهبان، قوه قضائیه، مجلس خبرگان رهبری، نهادهای سرکوب، آستان قدس، بنیاد مستضعفان، و نهادهای غیر انتخابی دیگری را در دست دارند.
باید از شکست آنها سخن گفت. برای این که برد و باخت، رکنی از ارکان بازی دموکراتیک است. بازنده عاقلانه به نقد دلایل و علل شکست خود خواهد پرداخت و نمیتواند همه مسئولیت را به گردن تیم مقابل و خارجیها بیندازد. به همین دلیل، حزب دموکرات آمریکا، پس از چند ماه تأکید درست بر دخالت روسیه و پوتین در انتخابات آمریکا به سود دونالد ترامپ، حقه بازیها و پوپولیسیم ترامپ، تازه از زبان فرد قدرتمندی چون جو بایدن، معاون اول باراک اوباما، میگوید که "من هیچ گاه فکر نکردم که هیلاری کلینتون کاندیدای خوبی [برای دموکرات ها] بود. و هیلاری هیچ وقت نفهمید که چرا کاندیدا شده است". یعنی تازه به این فکر افتادهاند که هیلاری کلینتون بدترین نامزد ممکن برای حزب شان بود و فقط قدرت طلبی شخصی هیلاری او را به پیش میبرد. ترامپ در سومین مناظره به هیلاری کلینتون گفت :
"عربستان سعودی ۲۵ میلیون دلار [به بنیاد کلینتون] داد، قطر، همه این کشورها [ی عرب هم پول دادند ]. تو میخواهی درباره زنان و حقوق زنان صحبت کنی؟ اینها همانهایی هستند که همجنس گرایان را از مشاغل بیرون میکنند، و از برجها پرتاب میکنند. اینها کسانی هستند که زنها را میکشند و رفتار وحشتناکی با آنها دارند."
اصول گرایان افراطی و سنتی اگر به منافع خود بیندیشند، نباید مسئولیت شکست سنگین شان را به گردن رقبا و مخالفان و دولتهای بیگانه بیندازند. باید به افکار و گفتار و رفتار خود بیندیشند. باید به این فکر کنند که با سرکوب و تبعیض نمیتوانند در رقابت انتخاباتی طراحی شده هم پیروز شوند.
آیت الله قتل عام: رهبر اقلیت یا جنایتکار غیر پاسخگو؟
ابراهیم رئیسی پیامی ارسال کرده و بدون تبریک پیروزی به حسن روحانی، خود را رهبر اقلیت ۱۶ میلیون ایرانی قلمداد کرده است. این دیگر غیر قابل تحمل است. این جا، جای رواداری نیست. او "آیت الله قتل عام" است. قصد دارد تا با این انتخابات دستان خونین اش را بشوید. او در تمامی دوران پس از انقلاب، جز سرکوب و زندان و دوختن دهانها کاری نکرده است.
انتخابات آب پاک شوینده جنایت، قتل عام و سرکوب نبود و نیست. صندوقهای رأی، صندوقهای رمالی و جادوگری نیستند که جنایتکار را به رهبر اقلیت شکست خورده تبدیل سازند. اگر افرادی به نام اصلاح طلبان چنین پیامهایی ارسال کنند، به زیان جنبش اصلاحات عمل کردهاند.
زندگی مسالمت آمیز همه افراد و گروه ها - در عین تفاوتهای فکری و گفتاری و رفتاری - یکی از رویاهای جنبش دموکراسیخواهی ایرانیان است. برای رسیدن به این مقصود، باید راه گفت و گوی انتقادی پیرامون گذشته گشوده شود. هدف انتقام و نفرت پراکنی نیست، هدف عدم تکرار خشونت و رواداری است. برای رسیدن به این مقصود، باید به سوی کشف حقیقت گام برداشت.
گفت و گوی انتقادی همدلانه، کشف حقیقت، جبران، اعاده حیثیت از قربانیان، و غیره و غیره. اما نمیشود همه اینها را کنار گذارد و به جنایتکار جایزه داد و او را به مقام رهبر شایسته اقلیت برکشید. آن هم اقلیتی که اکثریت منابع کمیاب قدرت و ثروت و معرفت و منزلت اجتماعی را در سلطه دارد.
میلیونها تن رأی سلبی به آیت الله قتل عام دادند. همه در این باره نوشتند و حسن روحانی هم با تأکید بر سرکوبهای رقبا توانست بخش خاکستری جامعه را به صحنه آورد. او به صراحت و روشنی تمام به ابراهیم رئیسی گفت که شما ۳۸ سال جز اعدام و زندان و دوختن دهانها کاری نکرده اید. از آزادی سخن نگوئید که آزادی خجالت میکشد.
بسیاری از افرادی که در انتخابات شرکت کردند، میدانستند که ابراهیم رئیسی نامزد نظام است. نمیخواستند که رئیسی رئیس جمهوری شود و دوران سرکوب سازمان یافته را بازتولید کند. رأی آنان به حسن روحانی، در درجه اول، " نه" به نامزد نظام و جنایت و سرکوب و جنگ بود. حسن روحانی نه تنها در ده روز پایانی رقابتها دائماً بر سوابق سرکوب و خشونت و زندان و اعدام و جنگ طلبی رقیب تأکید میورزید، بلکه در اولین گفت و گوی مستقیم تلویزیونی پس از انتخابات- در ۳۰ اردیبهشت- به مردم گفت: "این پیروزی، پیروزی صلح و آشتی بر تنش و خشونت بود".
ابراهیم رئیسی باید به روشنی درباره قتل عام زندانیان سیاسی و عقیدتی در تابستان ۱۳۶۷ توضیح دهد. این مطالبه بدین معنا نیست که دیگرانی (مصطفی پورمحمدی، نیری و اشراقی) که در آن قتل عام و جنایات بعدی دست داشتند نباید روشنگری کنند، همه افرادی که به طور مستقیم در جنایت نقش داشتهاند باید حقیقت را آشکار سازند. اما تفاوت رئیسی به دیگران قاتلان در این است که قصد داشته و دارند از او جانشین آیت الله خامنهای بسازند.
به همین دلیل در ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ خبرگزاری سپاه- خبرگزاری تسنیم- اعلام کرد:" ۵۸ نفر از اعضای مجلس خبرگان رهبری با امضایی از حجتالاسلام والمسلمین رئیسی تقاضا کردند که در انتخابات حضور داشته باشند و قطعاً از ایشان در انتخابات پیشِ رو حمایت خواهند کرد".
وقتی نتوانستند او را رئیس جمهوری کنند، اینک اصول گرایان، او را رهبر اقلیت ۱۶ میلیونی قلمداد میکنند. خود او هم چنین گمانی درباره خودش دارد. آنان که اکثریت مجلس خبرگان رهبری را در دست دارند، اینک گمان میکنند که رئیسی جنایتکار را به مردم شناساندهاند و برای او ۱۶ میلیون رأی جمع کردهاند. آنان گمان باطل میکنند که "آیت الله قتل عام" را از یک جنایتکار به فردی با پایگاه اجتماعی ۱۶ میلیونی تبدیل کردهاند و هیچ یک از دیگر نامزدهای احتمالی جانشینی آیت الله خامنهای دارای چنین پایگاه اجتماعی ای نیست.
ابراهیم رئیسی به آستان قدس بازگشته تا در قامت رهبر اقلیت ۱۶ میلیونی، با فرار مالیاتی عظیم آستان قدس و حقوق کهکشانی ۱۰ درصد سود موقوفات، از خود نجات بخش محرومان و فقرا بسازد. رانت خواریهای خود و همسر و پدر زنش- آیت الله علم الهدی- را باید دائماً افشا کرد. سوابق جنایتکارانه و سرکوبگرانه او چکی بود که در انتخابات نقد نشد. نقد کردن آن چک، گشودن پروندههایی است که نه تنها به کشف حقیقت میانجامد، بلکه راه گشای زندگی مسالمت آمیز و آشتی ملی است.
این باید و نباید ها، باید و نبایدهای حقوق بشری و دموکراتیکاند. به تعبیر دیگر، باور نظری و التزام عملی به دموکراسی و حقوق بشر مدعیان را ملتزم میسازد که این مسئله را پیگیری کنند. این پیروزی انتخاباتی وقتی بر کام مردم شیرین خواهد شد که ببینند واقعاً نامزد پیروز و فعالان انتخابات پیگیر نقض حقوق بشر و ناقضان حقوق بشر هستند و به وعدههای خود در این مورد عمل میکنند.
درباره ابراهیم رئیسی
- رئیسی در مقام کاندیدای رهبری؟ شنیدههای این روزها
- رئیسی و عادیسازیِ «شر»
- رئیسی و مقابله با جاهلیت مدرن آمریکا
- آنچه از رئیسی در «کشتار ۶۷» دیدم
- پرسش از همسر محترم “آیت الله قتل عام”
- جدل جلاد
- «گلزارخاوران» مشهد، پیش پای «آیتالله قتلعام» ذبح میشود
- احمد منتظری: کاندیداتوری رئیسی توهین به ملت ایران است
- «آن مرد با پولهای امام رضا آمد»
- “آیت الله قتل عام” و سرکوب جنبش سبز و رهبرانش
- یک جنایتکار در مقام تولیت «آستان ضامن آهو»
نظرها
ganj e akabari
ما که میدانیم نه اصول گریان (جناح راست) 10% و نه اعدالی (میانه) 5% و نه اصلاح طلب (چپ) 15%، هیچکدامشان حائز پایگاه اکثریت نیستند (سرجمع 30%) و 70% همان خاکستری ها هستند و نارضی از سیستم. نگفتی آقای اکبر گنجی، این 16 میلیون کی بودند به رئیسی رای داند. این کامنت ها را بخوان. https://www.radiozamaneh.com/341800
ganj e akabari
اصول گرایان (راست) قربانی وسواس ایدئلوژیک شدند. آنها اگر مقداری واقع بین بودند و صداقت داشتند بایست یک کاندیدای جوان-میانسال با گفتمان مدرن و مردم پسند معرفی میکردند، البته با سابقه پاک و بدون حاشیهف در ان صورت پیروزی اش بالا بود. اصول گراین به ایدئلوژی شان باختند. متاسفانه این گروه در رقابت واقعی و حیت جناح مقابل هم نمی توانند در برابر نیورهای ملی و لیبرال دمکرات قد علم کنند. انتخبات محدود اینها همیشه همین جوری خواهد. دور باطل رای اعتراضی و سلبی! این واقعا احجاف بزرگی به رمدم است. مردم به کاندیدا رای نمی دهند، بلکه رای می دهند تا طرف مقابل پیروز نشود! واقعا افتضاح ترین نومنه انتخبات رقابتی عیر دموکراتیک است.
محمد
مقاله خوبی بود که به نکات مهمی اشاره داشت . اول اینکه چه در روحانیون نسل اول و چه در روحانیون نسل دوم شخصیت کاریزماتیکی مثل علی خامنه ای وجود ندارد که بشود او را براحتی جایگزین رهبر کنونی کرد. دوم اینکه نه ابراهیم رییسی و نه حتی شخص روحانی ، ویژگی مقبولیت عام را ندارند . روحانی که شخصیتی انگلیسی مآبانه دارد و حیله گری و دو دوزه بازی ، از سر تا پایش می بارد. رییسی هم که برخلاف ظاهر آرام و سر به زیر و خجالتی اش با آن کارنامه ی سیاه و جنایتکارانه ی اواخر دهه ی شصت ، دیگر حرفی برای گفتن باقی نگذاشته است و به قول حسن روحانی ، مردم به دنبال افراد خشونت طلب و تنش زا نیستند . سید محمد خاتمی هم که بر خلاف مشی صبورانه و آرام واصلاح طلبانه اش ، شخصیتی بیش از حد ترسو دارد و به درد رهبری نمی خورد. خاندان لاریجانی هم که با زد و بندها و فساد اقتصادی شان ، دیگر نیاز به افشاگری جدیدی ندارند و حتی شخص املی لاریجانی هم شخصیتی بیش از حد طوطی وار و متملق و چاپلوس دارد که اورا فاقد مقبولیت عام میکند. سیستم صدر اسلامی و توصیه گرایانه ی پیامبر اسلام برای بعد از خودش هم که توصیه به حکومت علی بن ابیطالب بود و چه در غدیر خم و چه در قرآن به آن توصیه کرده بود ، بعد از مرگ خودش پیاده سازی نشد چراکه مورد قبول اکثریت پیروانش نبود چه رسد به حال حاضر که دیگر اعتقادات اسلامی در ایران کاملا کمرنگ شده است. در هر حال امیدوارم در دوره ی آینده ریاست جمهوری ، نهادهای مدنی و اجتماعی و قانون مدار و NGO ها ، بنیان های حکومتی و مردم سالارانه ی کشور با سرعت بسیار بیشتری فعال شوند و کودکان و نوجوانان و نسل بعدی کشور هم در مدارس بصورت اصولی آموزش ببینند و از همان اوان کودکی تمرین داده شوند که مسوولیت پذیر و واکنش دهنده بار بیایند تا پس از ولی فقیه کنونی در آینده دیگر نیازی به پست رهبری نباشد و نهادهای مدنی با چهارچوبهای قانونی و معین و با در اولویت قرار دادن منافع ملی کشور ، توان پیشبرد اوضاع مملکت را بصورت ملی گرایانه داشته باشند . قوه قضاییه هم از طیف جناح تندرو و نظامیان و امنیتی ها خارج شود و بصورت مستقل وظایف قانونی خودش را دنبال کند و از مسايل حاشیه ای و بازیهای سیاسی دور شود .