● دیدگاه
حکمتیار و مسئله ثبات در افغانستان
محمداسلم جوادی − نحوهٴ آرایش در جنوب و در درون قوم پشتون تعیینکنندهٴ اصلی چشمانداز ثبات سیاسی در سطح کلان است.
آیا بازگشت گلبدین حکمتیار به کابل ثبات در افغانستان کمک میکند؟
دریافت پاسخ این پرسش، منوط به در نظر گرفتن متغیرها و عوامل زیادی است. در این نوشتار تنها به تأثیرات حضور حکمتیار بر آرایش مجدد روابط قدرت در جنوب و از این رهگذر به پیامدهای آن برای سیاستورزی و چشمانداز ثبات در سطح کلان نگاه شده است. تصور بر این است که نحوهٴ آرایش در جنوب و در درون قوم پشتون تعیینکنندهٴ اصلی چشمانداز ثبات سیاسی در سطح کلان است.
بازگشت حکمتیار و روابط قدرت در جنوب
بازگشت حکمتیار با استقبال دوگانه همراه بوده است. در شرایطی که عمدهٴ رهبران و نیروهای سیاسی و اجتماعی غیرپشتون از این بازگشت دلهره دارند در میان رهبران و گروههای اجتماعی و سیاسی پشتونها به درجات و اشکال متفاوت از حضور و بازگشت او در عرصهٴ سیاسی استقبال شده است. بخشی از این گروهها همانند بقایای احزاب جهادی به طور سنتی از حامیان یا پیروان حزب اسلامی گلبدین حکمتیار به شمار میآمدند و گروههای دیگر به این دلیل که نقش سیاسی حکمتیار مؤثرتر و بهتر از نقش نظامی اوست از این بازگشت خوشنودند. با این وصف با توجه به حضور چندروزهٴ حکمتیار به نظر میرسد او نقشی به مراتب مؤثرتر از آنچه که حتا حامیانش تصور میکرد در فضای سیاسی کنونی بازی کند.
تاکنون حکمتیار در سخنرانیهای عمومی و نشستهای خصوصی خویش محورهای گفتاری را مطرح کرده است که میتواند روابط قدرت در درون نیروهای اجتماعی-سیاسی در جنوب را از بنیاد متحول سازد و چشمانداز متحدسازی پشتونها را عملیتر سازد. این محورها عبارتند از:
۱- داشتن دولت مرکزی قوی و یکدست
تعبیر «داشتن دولت مرکزی قوی و یکدست» در نگاه عام هرچه باشد در سیاق و متن تاریخی-سیاسی روابط اقوام و در نظام گفتمانی حکمتیار چیزی جز داشتن دولت مرکزی تکقومی نیست. حکمتیار بارها و به بهانههای مختلف گفته است که بیش از شصت درصد کل نفوس افغانستان را پشتونها تشکیل میدهند. با این گفته طبیعی است که هم از سوی موافقان و هم از سوی مخالفان استنباط شود حکومت منتخب اکثریت ملت از دید او چیزی جز تشکیل حکومت مقتدر مرکزی توسط پشتونها نخواهد بود. این گفتار به همان اندازه که به مخالفت در میان اقوام غیرپشتون میتواند دامن زند در میان پشتونها طنینی بلند و پرآوازه دارد و نوستالژی تاریخی ایجاد حاکمیت مرکزی مقتدر تکقومی را در میان آنان تحریک میکند. تصور گروهها و نیروهای سیاسی زیادی در سطح پشتونها این است که آنها به رغم اکثریت نفوس افغانستان از استیفای مجموعه حقوق و امتیازات سیاسی قومی خویش ناتواناند. حکمتیار با درک این وضعیت و وفاداری عمیق به آرمان تأسیس حاکمیت مرکزی تکقومی میخواهد یکبار دیگر توان خویش را از راهها و شیوههای سیاسی برای امکانپذیرکردن این آرمان نسبتاً غیرعملی و دستنیافتنی بیازماید و از رهگذر آن ظرفیت و انرژی سیاسی و اجتماعی پشتونها را در راستای تحقق این خواستهٴ تاریخی بسیج کند.
۲- خروج نیروهای خارجی از افغانستان
به طور سنتی در تاریخ و فرهنگ سیاسی افغانستان حضور نیروهای خارجی همیشه مسبب بحران بوده است. مردم افغانستان به صورت عام و پشتونها به صورت خاص هم به دلایل سنتهای قبیلهای و هم به دلایل اعتقادی حساسیت عمیقی نسبت به حضور نیروهای خارجی و بیگانه دارند. در سوی دیگر یک و نیمدهه حضور نیروهای خارجی در جنوب به جای آن که خشونتها و کشتار را مهار کرده باشد، به استمرار جنگ، گسترش آلام و مصایب آن و چشمانداز تاریک بحران در آینده کمک کرده است. در چنین وضعیت، به رغم حمایت و رضایت قشر سیاسی از حضور نیروهای خارجی موجی از نارضایتی عمیق و نیرومند در بدنهٴ جامعه وجود دارد که طالبان نیز برای سربازگیری و توجیه استمرار خشونتها از آن تغذیه میکند. حکمتیار با بیان صریح و صورتبندی این نارضایتی در قالب ادبیات سیاسی، دینی و سنتهای قبیلهای در حال تبدیل این موج به نیروی متحدکنندهٴ اجتماعی در جنوب است.
۳- اصلاح وضعیت فرهنگی
در شرایطی که گسترش رسانههای نسبتاً آزاد و پخش برنامههای سرگرمی مختلف و متنوع از سوی جوانان شهرنشین و نیروهای تحول طلب نمادی از توسعهٴ فرهنگی و اجتماعی و آغاز روند مدرنشدن شمرده میشود، در میان بدنهٴ سنتی جامعه با مخالفتها و نارضایتیهای گسترده و عمیقی روبروست. این نیروها وضعیت فرهنگی موجود را جلوههای از ابتذال، آشفتگی و بحران بیدینی حاکم بر جامعه تلقی میکنند. در باور آنها رسانههای جمعی به صورت برنامهریزیشده مردم و به خصوص نسل جدید را به ابتذال، بیدینی و فروپاشی نهادهای مستقر جامعه همچون نهاد خانواده ترغیب میکنند. حکمتیار با درک این وضعیت و وفاداری عمیق به این دیدگاه این نارضایتی خاموش را به یک خواست بلند تهاجمی در برابر وضعیت فرهنگی موجود تبدیل کرده است و از این راه موج عظیمی از حمایتهای مردمی در بدنهٴ سنتی-مذهبی جامعه را میتواند با خود همراه کند.
۴- تأسیس حاکمیت صد در صد اسلامی
به رغم آن که حدود و ثغور حاکمیت صد در صد اسلامی حکمتیار هنوز روشن نیست، اما به نظر نمیرسد حکومت اسلامی مورد نظر او چیزی شبیه «امارت اسلامی» طالبان باشد. بنیادگرایی نوع حکمتیار با بنیادگرایی نوع طالبان تفاوتهای زیاد دارد. طالبان با تأکید بر گفتمان«سلفیه» یکی از رادیکالترین وجوه و قرائت ممکن بنیادگرایی اسلامی را در قالب امارت اسلامی پیاده کرد که حتا در میان سنتیترین قشر جامعه نیز با ناسازگاری و مخالفت همراه بود. حکمتیار با توجه به وابستگی به گفتمان و قرائت دینی که تبار آن به ابوالاعلی مودودی و سیدقطب منتهی میشود، به نظر نمیرسد طرفدار حکومت اسلامی به شیوهٴ طالبانی باشد. او به نحلهای از اسلام سیاسی تعلق دارد که تجدد را در عرصههای فناورانه و علمی میپذیرد اما با جلوهها و ابعاد فرهنگی و اجتماعی آن مخالف است. از این زاویه جنبهها و ابعاد و فناورانهٴ مدرنیته و تجدد اموری عام و جهانشمولاند که مشروط و مقید به محدودیتهای تاریخی-اجتماعی خواستگاه خویش نیست. اما تجلیات و مظاهر فرهنگی مدرنیته باید از جامعه به جامعه به تناسب ارزشهای فرهنگی حاکم بر جوامع و سنتهای مستقر در آنها متغیر و نسبی باشد. در جامعهٴ اسلامی، از این زاویه، میتوان مظاهر تکنولوژیک تجدد و مدرنیته را تجربه کرد، اما جلوهها و تجلیات فرهنگی آن باید با عناصر و سنتهای تاریخی-مذهبی مسلمانان سازگار و منطبق شود. از این رو، در حاکمیت اسلامی حکمتیار زنان میتوانند کار، سیاست و فعالیت اجتماعی کنند، اما نمیتوانند به دلخواه خویش آرایش کنند و لباس بپوشند یا در رسانه ظاهر شوند.
با توجه به پیچیدگیهای موجود در ساخت و فرهنگ سیاسی کنونی افغانستان سخت است که بتوان تصور کرد حکمتیار این آرزوی دیرین خویش را جامهٴ عمل بپوشاند. اما طرح این موضوع در جامعهای که استخوانبندی اصلی آن را شاکلهٴ سنتهای قبیلهای و ارزشهای دینی تشکیل میدهد میتواند عواطف و حمایت اجتماعی گسترده را نصیب او سازد. در میان پشتونها چهرهای که بتواند خواست این گروه قومی را، به عنوان گروه قومی مسلط، برای مدرنشدن و نوسازی با آموزههای دینی و سنتهای قبیلهای آنها آشتی دهد تاکنون ظاهر نشده است. جامعهٴ خسته از کشمکشها و منازعات خونین مذهبی در انتظار ظهور چهرهای است که با صورتبندی متفاوتی بتواند این آرزوی دیرین را برآورده سازد و جامعه و تاریخ را از این بنبست خونچکان تاریخی رهایی بخشد. حکمتیار اگر دچار لغزش و اشتباه مهلک دههٴ هفتاد (حمایت از گروههای بیبندوبار به معنای اجتماعی کلمه) نگردد، میتواند انتظار پشتونها برای ظهور چنین چهرهای را پایان بخشد.
۵- اتحاد جنوب در برابر اتحاد شمال
نیک میلز، نویسندهٴ کتاب «کرزی»، بارها بر ضرورت شکلگیری «اتحاد جنوب» (southern alliance) در برابر «اتحاد شمال» اصرار میکند. او معتقد است که شکلگیری اتحاد جنوب امکانات موجود در فرهنگ، تاریخ و سنتهای مردم افغانستان را برای مهار خشونت و ناامنی بکار میاندازد. از نظر او فرمانده عبدالحق و کرزی پیش از انتخابشدن به عنوان رییس دولت موقت در ۲۰۰۱، بختهای اصلی این اتحاد بود. اولی به قتل رسید و دومی در کنفرانس بن بهعنوان رییس دولت انتخاب شد. بدین گونه خلأ قدرت در جنوب هرگز پر نگردید و نیرویی همارز نیروهای اتحاد شمال در جنوب به وجود نیامد.
با بازگشت حکمتیار به نظر میرسد آن لحظهٴ موعود برای شکلگیری «اتحاد جنوب» در برابر «اتحاد شمال» فرا رسیده باشد. دید و بازدیدهایی که این روزها در منزل حکمتیار جریان دارد فراتر از مراودهٴ معمول در دفتر یک رهبر سیاسی است. او خود را در محور آرمانها و رؤیاهای محققنشدهای زیادی یافته است که از دیرباز در درون یک جامعهٴ پرتناقض و پرتوقع رشده کرده و نضج یافتهاند. این دید و بازدیدها به این امید صورت میگیرند که که با بازگشت او این آرمانها از نو احیا شوند. حکمتیار بعد از حدود چهار دهه پیکار اینک دوست دارد، اگر نه در نقش یک اعجازگر، دستکم در نقش شعبدهبازی ظاهر شود که با تردستی امور ممتنع و محال را همچون امری ممکن و مقدور جلوه دهد. او آمده است تا دوباره بر خط گسل شمال و جنوب بایستد و با معجونی از سنتگرایی قبیلهای، پشتونیسم و ایدئولوژی جهادی نیروهای خسته از جنگ را برای ثبات سیاسی بر محور یک حکومت مرکزی مقتدر و یکدست بسیج کند. این که چنین آرزویی دستیافتنی است یا نه تجربه ثابت خواهد کرد. اما آنچه را که پیشاپیش میتوان پیشبینی کرد این است که اگر گسل شمال و جنوب دوباره فعال شود آرزوی تأسیس حاکمیت مرکزی مقتدر به تمنای محال تبدیل خواهد شد. تأثیرگذاری بازگشت حکمتیار بر ثبات یا بیثباتی نیز از همین منظر قابل تأمل و تحلیل است.
در همین زمینه
- افغانستان در سال ۲۰۱۸: بیثباتتر و ناامنتر
- طرح تازه آمریکا برای افزایش نیروی نظامی در افغانستان
- گلبدین حکمتیار خواستار صلح در افغانستان شد
- گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی وارد کابل شد
- برقراری صلح در افغانستان: موفق یا شکستخورده؟
- لغو تحریمهای شورای امنیت علیه گلبدین حکمتیار
- دولت افغانستان با شورشیان حزب اسلامی پیمان صلح بست
نظرها
نظری وجود ندارد.