ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

سنجش مفهوم "اپوزیسیون"

محمدرضا نیکفر − بهترین توصیه‌ای که می‌توان در موقعیت فعلی به "اپوزیسیون" در ایران کرد این است که این واژه "اپوزیسیون" را کنار بگذارد.

بهترین توصیه‌ای که می‌توان در موقعیت فعلی به "اُپوزیسیون" در ایران کرد این است که این واژه "اپوزیسیون" را کنار بگذارد.

این نتیجهٴ نوشتهٴ مختصر زیر است. نوشته در ادامه یادداشتی است که زیر عنوان "انتخابات – ملاحظات و تأملات" پیشتر منتشر شده است. مقاله‌هایی که در باب انتخابات انتشار یافته و برای "اپوزیسیون" تکلیف تعیین کرده‌اند، یا در پی روشن شدن بی‌توجهی مردم به رهنمودهای انتخاباتی مخالفان، به سرزنش "اپوزیسیون" پرداخته‌اند، نویسنده را برانگیختند که به این شکل به آنها واکنش نشان دهد. این نوشته در عین حال پاسخی است به برخی انتقادها از طرف "اپوزیسیون" به یادداشت "انتخابات – ملاحظات و تأملات".

فرق بگذاریم میان مخالف و اپوزیسیون و توافق کنیم بر سر این تعریف: اپوزیسیون نیرویی است که به صورت بالفعل خیابان را رهبری می‌کند.

طرحی از تاریخ مفهوم "اپوزیسیون"

زادگاه مفهوم "اپوزیسیون" پارلمانتاریسم بریتانیا است. "اپوزیسیون" به حزب مخالف حزب حاکم می‌گفته‌اند. معنای لغوی آن "مخالف" است، اما از قرن ۱۸ به این سو به تدریج باری یافته که در درجه نخست در بافتار دسته‌کشی پارلمانی معنای خاص خود را دارد. "اپوزیسیون" به هر مخالفی اطلاق نمی‌شود. در سنت پارلمانتاریسم دو حزبی، اپوزیسیون مقوله‌ای مُعَرَّفه است: THE Opposition. بعدا که تکثر احزاب پیش می‌آید، THE Opposition اشاره می‌کند به یک شأن معین. خود "اپوزیسیون" جمع بسته نمی‌شود، اما در زیر عنوان آن می‌توانند چند حزب جمع شوند: Opposition parties.

در قرن نوزدهم و بخش اعظم قرن بیستم، به طور مشخص تا حدود دهه ۱۹۷۰، در نوشته‌های سیاسی معمولاً از واژه "اپوزیسیون"  با توجه به بار و منشأ پارلمانتاریستی آن استفاده می‌کردند. یعنی معمولاً این دقت وجود داشته که هر نیروی مخالفی را "اپوزیسیون" نخوانند. از دهه ۱۹۶۰، با جنش دانشجویی در آمریکا و اروپا، بسط معنایی واژه به صورت چشمگیری آغاز می‌شود. در آلمان غربی تفکیکی صورت می‌گیرد میان اپوزیسیون پارلمانی و اپوزیسیون خارج از پارلمان (parlamentarische Opposition / außerparlamentarische Opposition). اکنون در رسانه‌ها چنین تفکیکی رایج نیست. اما در نوشته‌های آکادمیک معمولا به این موضوع توجه می‌شود که میان fundamental Opposition یعنی مخالف بنیادی، با integral Opposition، یعنی مخالف در چارچوب نظام، به صورت ضمنی یا صریح، فرق بگذارند.

در راستای بسط معنای "اپوزیسیون"، از اواخر قرن بیستم در رسانه‌ها به تدریج رسم می‌شود که نیروی مخالفی را که می‌تواند مردم را به خیابان‌ها بکشاند، زیر چنین عنوانی ببرند. گاهی از اصطلاح "اپوزیسیون مسلح" (Armed opposition) هم استفاده می‌شود، اما استفاده از آن در موردهایی چون "طالبان" یا "داعش" مرسوم نیست.

در آثار پژوهشی‌ای که درباره شکل‌های مختلف گذار به دموکراسی در کشورهای استبدادزده نوشته شده، این گرایش دیده می‌شود که "اپوزیسیون"را نیرویی بخوانند که بتواند رهبر کارخانه و خیابان باشد. اگر  این تخصیص معنایی را درست و مفید بدانیم − چیزی که این نوشته بر آن اصرار دارد −، باید میان "اپوزیسیون" با "مخالف" تفاوت بگذاریم. به این نکته بازمی‌گردیم.

"اپوزیسیون" در ایران

مقوله "اپوزیسیون" تا پیش از دهه ۱۳۷۰ در ایران کاربستی جدی نداشته است. پیش می‌آمده که مثلا در روزنامه‌های زمان شاه یا در لسان مجلس آن ایام به حزب "مردم" در برابر حزب "ایران نوین" اپوزیسیون بگویند، اما کسی چنین اطلاقی را جدی نمی‌گرفته است. به یکی می‌گفته‌اند «حزب چشم قربان»،  به دیگری «حزب بله قربان».

هیچ نمونه‌ای وجود ندارد که در ایران دوران شاه در زبان فارسی به گروه‌های مخفی مخالف، "اپوزیسیون" بگویند. پس از انقلاب هم، در سال‌های آغازین، این مفهوم هیچ کاربستی ندارد. گمان نویسنده این است که کاربست این لغت از دهه ۱۳۷۰ شروع می‌شود. آیا گفتار مدنی و اصلاحی آن دهه چنین چیزی را موجب شد؟ پاسخ دادن به این پرسش نیاز به یک پژوهش ویژه دارد. لازم است متن‌های مختلف گرد آوری شده و با روش تحلیل مفهوم و گفتمان[1] بار آغازین واژه "اپوزیسیون" و جهت و شیوه رواج آن بررسی شود.

از دهه ۱۳۸۰ به بعد "اپوزیسیون" دیگر جزو مفهوم‌های ثابت گفتار سیاسی در ایران است، به ویژه در خارج از کشور. ایرانیان دست به یک جعل هم می‌زنند: گذاشتن "پوزیسیون" (position) در برابر "اپوزیسیون". اطلاق "پوزیسیون" به نظام یا حزب حاکم در زبان‌های انگلیسی، آلمانی و فرانسه معمول نیست. بعید است که ایرانیان "پوزیسیون" را از زبان دیگری اقتباس کرده باشند. به نظر می‌رسد که آن را با یک حس و نیاز زبانی به کار گرفته باشند.

نقد مفهوم

"اپوزیسیون" همواره مشخص است، THE opposition است؛ چیزی به عنوان an opposition نداریم. چیزی که می‌توانیم داشته باشیم an opposition party است که شأن آن تعلق به THE opposition است.

در گفتار و نوشتار سیاسی ایرانیان هم، "اپوزیسیون" در نگاه نخست مشخص است. اما کافی است شروع به پرسش کنیم تا دریابیم نامشخص است. می‌پرسیم منظور شما چه نیرویی است: سلطنت‌طلبان است؟ مجاهدین خلق است؟ اتحاد جمهوری خواهان است؟ حزب‌های کردی است؟ این یا آن سازمان فداییان است؟ راه کارگر است؟ حزب‌های کمونیست کارگری است؟ ...  تا شروع به پرسش کنیم، متن یا گفتاری که به نظر استوار می‌نماید، به لرزه درمی‌آید. منظور جمله‌ای که مشخص به نظر می‌رسید، نامشخص می‌شود.

"اپوزیسیون" چتری است برای پنهان کردن خود در زیر آن. انبوه نیروهایی که گام ساده‌ای هم برای همکاری برنمی‌دارند، درزیر این چتر یگانه می‌شوند، به صورت THE opposition درمی‌آیند. "اپوزیسیون" همچنین چیزی است که وقتی از دست روزگار به تنگ می‌آییم، می‌توانیم عصبانیت خود را بر سر آن خالی کنیم، بر سر آن "اپوزیسیون" بی‌عرضه.

دید دولت‌محور باعث رواج این مفهوم شده است. نگاه "اپوزیسیون" به "پوزیسیون" است. این نگاه، "اپوزیسیون" را خلق کرده است. مردم در این بازی "پوزیسیون" / "اپوزیسیون" جایی ندارند؛ آنگاه که معلوم می‌شود جایی ندارند، به جای نقد این دید و این بازی، سرزنش "اپوزیسیون" آغاز می‌شود، آن هم نه سرزنش نیروی معینی، بلکه THE opposition که در واقع موجودی است مجهول که غلط‌ ‌اندازی زبانی باعث می‌شود معلوم جلوه کند.

نگاه به گفتارها و نوشتارهای حاوی واژه "اپوزیسیون" به سادگی نشان می‌دهد که منظور از آن گروه‌ها و فعالان سیاسی سرشناس است، آن هم اساسا خارج از کشوری‌ها. گاهی در اشاره به اصلاح‌طلبان داخل از "اپوزیسیون" قانونی صحبت می‌شود اما این  دسته جزو THE opposition منظور نمی‌شود. خوشبختانه هیچ کدام از نیروهای THE opposition آنقدر گزافه‌گو نیست که مدعی شود آن بیش از ۱۶ میلیونی که در انتخابات اخیر (۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶) رأی ندادند، به فرمان آنها در انتخابات شرکت نکردند.

پیشنهاد به  "اپوزیسیون"

بهتر است به این سه دلیل از کاربست مفهوم "اپوزیسیون"، به شکل کنونی آن، خودداری شود:

۱. به دلیل تعین و تشخص ظاهری و همهنگام ابهام باطنی آن؛

۲. به دلیل یگانه کردن نیروهایی که یگانه نیستند و نمی‌توانند بشوند؛

۳. به دلیل اینکه نگاه آن به "پوزیسیون" است، نه به مردم.

این لغت را می‌توانیم رزرو کنیم برای اطلاق به نیرویی که بتواند بخش قابل توجهی از مردم را به صورت بالفعل خیابان بیاورد و در خیابان نگه دارد. در دوره پس از انقلاب، در سال‌های ۱۳۵۸ تا آخر بهار ۱۳۶۰، مجاهدین، فداییان و احزاب کرد به شکل محدودی این توان را داشتند. در سال سیاه ۱۳۶۰ اپوزیسیون در این مفهوم سرکوب شده و از صحنه خیابان زدوده می‌شود. تا سال ۱۳۷۸ چند شورش شهری و محلی داریم که در مورد آنها مفهوم اپوزیسیون هیچ کاربستی ندارد. در تیر ۱۳۷۸ جنبش دانشجویی نقش اپوزیسیون را ایفا می‌کند و طلایه‌دار جنبش سبز می‌گردد.

جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ به خوبی تفاوت نیروی مخالف و اپوزیسیون را نشان می‌دهد. آن جریانی که مردم را به خیابان می‌آورد، از میان نیروهای مخالف شناخته شده نیست. حتا در خارج از کشور، جوانانی صحنه‌گردان می‌شوند که تا آن هنگام ناشناخته بودند. سران آن به اصطلاح "اپوزیسیون" در حرکت‌های اعتراضی‌ای که اینان سازمان می‌دادند، شرکت می‌کردند نه برعکس. به بیانی بی‌تعارف آنچه تا سال ۱۳۸۸ "اپوزیسیون" خوانده می‌شد، در سال سبز، اپوزیسیون نبود؛ دنباله‌رو بود یا اینکه کنار گود ایستاده بود. و بر عکس، کسانی که تا پیش از جنبش سبز یا نام و نشانی نداشتند، یا "اپوزیسیون" با آنان هیچ همدلی‌ای نداشت، به اپوزیسیون واقعی یعنی رهبر خیابان تبدیل شدند. دولتِ این اپوزیسیون البته مستعجل بود. جنبش سبز که فروخوابید، دوباره THE opposition ما سربرآورد.

بیاییم همچنان که گفته شد لغت "اپوزیسیون" را رزرو کنیم برای رهبری عملی خیابان، و از این پس به جای لغت مرسوم، در اطلاق به نیروهای منتقد و مخالف حکومت از عنوان "مخالفان" و هر جایی که مورد داشته باشد، "مخالفان تبعیدی" استفاده کنیم. همین اسم جمع باعث می‌شود ما در مورد نیروهای مخالف واقع‌بینانه‌تر داوری کنیم. در ضمن لغت "مخالفان"، بیشتر به روی مردم باز است تا "اپوزیسیون". تحول‌طلبان، اکثریت مردم ایران را تشکیل می‌دهند. بخش‌هایی از آنان را می‌توان به طور صریح مخالف خواند، اما نمی‌توان به آنان "اپوزیسیون" اطلاق کرد.

تفاوت‌گذاری میان مخالف و اپوزیسیون این فایده را هم دارد که شاید باعث شود نیروی مخالف ارزیابی‌ای واقعی‌ از خود داشته باشد. وقتی دریابد که اپوزیسیون نیست، یعنی نمی‌تواند مردم را به خیابان بکشد و در خیابان نگه دارد، آنگاه تکلیف خود را می‌فهمد. شاید تلاش کند به واقع به اپوزیسیون تبدیل شود. برای این منظور نباید تنها به "پوزیسیون" خیره باشد؛ باید بیشتر به مردم بنگرد، یعنی رویکردی جامعه‌محور داشته باشد، به جای رویکرد رایج دولت‌محور.

پانویس

[1] درباره این روش و آن چیزی که در وجه نقد زبان، پایه نظری این نوشته را می‌سازد، بنگرید به این مقاله:

محمدرضا نیکفر: تاریخ مفهوم‌ها

مطلب مرتبط

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • شهروند

    ما با یک مشکل تاریخی دست به گریبا ن هستیم به ویزه در صد سال اخیر و آن کج فهمی است. بخشی از این مساله به خاطر نبودن آزادی های مدنی در تاریخ معاصر ایران است بخش دیگر به خاطر ارثیه فرهنگی ماست که مردمی پرسش گر نیستیم و کلی نگریم و علاقه ای به پرداختن به جزئیات نداریم. مارکسیستهای ما برداشتی مذهبی گونه از مارکسیسم داشتند، چریکها در ادامه سنت شهید پروری شیعه و ترکیب آن با مارکسیسم به شهادت تن دادند. روشنفکران ما مدرنیسم را درست درک نکردند و یکی از نقطه ضعفهای جامعه ما این است که هر کس درک خودش را از مفاهیم دارد و واژه اپوزیسیون هم به همین درد مبتلا شده است. تعریف نیکفر از این واژه شاید راه را برای درک مشترکی از این واژه باز کند.

  • seigneur

    البته این نوشتار خوبی است بویژه در قاموس و تاریخچه کاربرد اصطلاحات اسیاسی. آنچه اهمیت دارد همین بازشناسی موقعیت این مخالفان خارج کشور هست. اینان اگر خودانتقادانه و خیرخواههی به گذشته خود بنگرند، در میابند امروزه خواسته ای ناخواسته تبدیل به چوب لای چرخ حق طلبی و دمکراسی خواهی مردم ایران شده اند. کاملا معلوم نیست چه قدر ناهنجاری ضد همبستگی مردم ایران نقش داشته اند ولی مشخص است عامل تفرقه هستند بویزه گوره های قوم گرا و مذهبی. ضربات گاه جبران ناپذیری قوم گراها به و تاریخی ملت ایران زده اند و ایران تبدیل به انبار هر ان رو به انفجار قوم گرایی کرده اند. بگمان بسیاری استبداد مرکزی عامل تمامیت راضی شده است این ضد قهرمان تبدیل به قهرمان برخی از مردم شده است چون تمامیت ارضی و امنیت داخلی تا حدی تامین کرده است به لطف قوم گراهای تجزیه طلب!

  • Removable

    اگر انقلاب 1357 رخ نمی داد، ایران چی می شد؟ 300 فروند جنگنده پیشرفته 20 نیروگاه هسته ای صنایع سنگین رو به رشد پویش روشنفکر و فرهنگی ایرانیان ارتش شاهشنشاهی نسلی از دلاوران ایرانی تربیت کرد که 8 سال جنگیدند و خاک مام میهن به متجاوز ندادند. چهارمین ارتش قو ی دنیا. 6 میلیون بشکه تولبدی نفت و صنایع تبدیلی نفتی و گازی. پاسپورت ایرانی در تمام دنیا معتبر بود و ایرانی عزت و احترام داشت. آموزش رایگان از دبستان تا دانشگاه. هم زمان دوستی با شرق و غرب و اسرائیل و اعراب. ... اما حالا چه؟

  • شهروند

    Removable حرفهای شما چه ربطی به مقاله دارد؟

  • BinBin

    در این دنیای همه چی ربط حرف های Removable کاملا مرتبط است چون اخر سر استثمارگر مغالطه گر توجیه غارت می کند.

  • امیرحسین

    در این دهه هم مخالفان مردمی جمهوری اسلامی دیگر کمتر خشمگین هستند. وهم موافقان جمهوری اسلامی ان شور را ندارند.

  • امیرحسین

    اگر دوباره مردم به خیابان بیایند.باید احمدی نژاد دیگری و اوباما دیگری باشد.88 شاید سالها تکرار نشود.

  • احمد

    اگر آقای نیکفر به کار میکرد دیگه سی تموم بود. تمام مقالات وکتب خودش را بصورت کتاب منتشر کرده یا جایی در فضای مجازی گرد می‌فرمود.خیلی دوست تان داریم.