انتخابات مجلس فرانسه: تحریم همه جا، اپوزیسیون هیچ جا
اولین دور انتخابات مجلس فرانسه ۱۱ ژوئن برگزار شد. نتیجه: پیروزی قاطع مکرون و البته کمترین میزان مشارکت در تاریخ جمهوری پنجم. در فرانسه چه میگذرد؟
دومین دور انتخاب پارلمانی فرانسه یکشنبه آینده، ۱۸ ژوئن برگزار خواهد شد. در اولین دور انتخابات در روز ۱۱ ژوئن، کمترین میزان مشارکت در تاریخ جمهوری پنجم فرانسه رقم خورد. حزب مکرون با کسب ۳۲ درصد آرا دور نخست، پیش از برگزاری دور دوم از داشتن اکثریت قاطع مجلس مطمئن است.
عظمت موج مکرون درست به اندازه دردطلبی و کفارهجوییای است که در روزهای اخیر از زبان سخنگویان و هواداران احزاب کهنهکار میتوان شنید – یک نماینده جمهوریخواه از «نسلکشی در دره» گفته است و در سمت حزب سوسیالیست، «قصابی» و «عقبنشینی از روسیه» [اشاره به سرنوشت لشگر ناپلئون در روسیه] عبارات و تمثیلهایی است که در مورد انتخابات مجلس شنیده میشود.
در طول تاریخ جمهوری پنجم، هیچ رئیس جمهوری تا به حال در اولین دور، به چنین اکثریت قاطعی در مجلس ملی نرسیده است. با کسب آرای ۳۲ درصدی رأیهای یکشنبه (روز انتخابات مجلس)، حزب رئیس دولت – که حدوداً یک سال بیشتر قدمت ندارد— با همراهی با جنبش دموکرات (Modem)، امیدوار به دستیابی ۴۱۵ تا ۴۵۵ کرسی در کاخ بوربُن (مجلس نمایندگان) است.
نخست وزیر جدید فرانسه، ادوار فیلیپ، بیتوجه به تحریم تاریخی انتخابات (حدود ۵۰ درصد)، با غرور و شعف نتیجه را «پیامی روشن و بدون ابهام از طرف فرانسویها» خوانده است. این نتیجه شبهاستالینی در هر حال هر شکلی از مخالفت و اپوزیسیون را به افسانه بدل ساخته، و احزاب کهنهکار را تا حد و درجه یادگاریهایی دوستداشنتی تنزل داده است. ژانکریستف کامبدلیس رئیس حزب سوسیالیست از این «اونانیمیسم» [=همداستانی] و وحدت کلمه نگران است.
در انتظار انفجار درونی
چپ حکومتی، از حزب سوسیالیست تا محیط زیست اروپا-سبزها با کسب بین ۲۰ تا ۳۰ کرسی تقریباً نابود شده است. جبهه ملی (راست افراطی) که توقع داشت بتواند گروه فعالی در مجلس تشکیل دهد، حالا سرخورده باید به یک تا پنج نماینده راضی باشد، نمایندگانی البته که بدون شک نه مارین لوپن بین آنهاست و نه نیکولا بِه، مسئول کارزار انتخابات مجلس که در سِن-ماریتیم حذف شد. در آن طرف، «فرانسه سرکش» جنبش موفق ملانشون در انتخابات ریاست جمهوری به نظر نمیرسد به نامزدهایش برای مجلس نفعی رسانده باشد. «فرانسه سرکش» در عینحال اگر با حزب کمونیست آشتی میکرد، میتوانست یک گروه متحد با این حزب تشیکل دهد.
تنها جمهوریخواهان و اتحاد دموکراتها و مستقلها با کسب احتمال ۷۰ تا ۱۱۰ کرسی در یکشنبه آینده میتوانند جای خود را به طور موقت حفظ کنند؛ اما این به بهای انفجار درونی احتمالی در آینده میان طرفداران مکرون و محافظهکاران سفت و سخت خواهد بود، و در آن صورت فرانسوا بیرو رئیس جنبش دموکرات حتماً خوشحال خواهد شد، چراکه دوباره احیا خواهد شد، و حزبش، بنا به تخمینها با ۳۰ تا ۶۰ نماینده، نفشی کلیدی را در اکثریت آتی مجلس بازی خواهد کرد. این تعداد البته برای مقابله با مکرون، در صورت عدم توافق با او، کافی نخواهد بود.
داستان یک پادشاه جمهوریخواه
شجرهنامه و کارنامه نامزدهای اکثراً ناشناخته «به پیش!» (جنبش مکرون) به هیچ وجه نمیتواند این جزر و مد تاریخی را توضیح دهد، حتی علیرغم حال و هوای دوران، که مساعد اخراج نرم سیاستمداران کهنهکار در پوشش «نوسازی» به دست «جامعه مدنی» است.
این نمایندگان (که خود تجسم بی برو برگرد رهبرشان، مکرون هستند)، تقریباً همگی مدیون بصیرت آقای رئیسجمهور اند که دست به بازی بزرگی زد. بدون کسب اکثریت مجلس ملی، بیم آن میرفت که دایره اقتدار رئیسجمهور جاهطلب و به اصطلاح ژوپیتری فرانسه به دروازههای کاخ الیزه محدود بماند، و رویاهای اصلاحات همهجانبه او به خطر افتد.
مکرون که برای پیشگیری از بروز فاجعه، هنگام کارزار انتخاباتی مجلس همه جا حاضر بود و سعی میکرد بهترینِ نمایش خود را ارائه کند، اکنون با حرص و طمع در جامه یک پادشاه جمهوریخواه خزیده است.
او با استفاده از برنامههای بینالمللی، قد و قامت خود را گام به گام تا اندازه یک رئیس دولت بالا کشید و تواست درچشم دنیا خود را به عنوان رهبر معتبر پنجمین قدرت جهانی تحمیل کند (همچون مردی که استخوان انگشتان ترامپ را خُرد میکند و در چشم پوتین خیره میشود). مکرون در سطح داخلی البته با نادیده گرفتن موضوعات مزاحم و ناخوشایند و سکوت درباره آنها، کاری جز فرستادن یک مشت کارت پستال کاملاً استاندارد نکرده است.
مکرون یه طرزی خودنمایانه پاسخ میدهد و این شیوه رفتار او جواب داده است. آنهایی که حزب خود را تغییر میدهند، از او حمایت میکنند و بقیه، یعنی استعفادهندگان، تحریم میکنند یا به قول مکرون «شانس خود را از دست میدهند»، آن وقت باید بنشینند به تماشای تحریم و بسیج طرفداران مکرون که تنها محل قرارشان پای صندوقهای رأی است.
منبع: لیبراسیون
بیشتر بخوانید:
نظرها
گیلگامیش
"شجرهنامه و کارنامه نامزدهای اکثراً ناشناخته «به پیش!» (جنبش مکرون) به هیچ وجه نمیتواند این جزر و مد تاریخی را توضیح دهد، " اتفاقا این "شجره نامه" بهترین منبع برای توضیح آن "جزر و مد" هست. مشکل اینجاست که نویسنده ناتوانی دیداری و شنیداری سیستم اجتماعی-اقتصادی حاکم و نابرابریهای بیشمار آن را ندیده. به همین "فرآورده" چنین "روابط نامناسب اجتماعی" در نظرش "ناشناخته" است. این "ناشناس" ولی یکی از آشناترین های تاریخ بوده و هست. اینکه این "آشنا " برای چه آمده و چه هنری در چنته دارد، موضوع دیگریست که اگر تنها به نظاره بنشینیم ترسناک خواهد بود و اگر "همراهی درگیرانه" کنیم امید به بهروزی را به جامعه برمیگردانیم.