سالشمار روند اصلاحات مسیحیت
چگونه لوتر و تسوینگلی تغییری دورانساز به وجود آوردند؟
امسال، ۲۰۱۷، پانصدمین سالگرد آغاز پروتستانتیسم، به بیانی دیگر رفرماسیون یعنی اصلاحگری دینی در مسیحیت است. این نوشته سالشمار روند دینپیرایی مسیحی است.
امسال، ۲۰۱۷، پانصدمین سالگرد آغاز پروتستانتیسم، به بیانی دیگر رفرماسیون یعنی اصلاحگری دینی در مسیحیت است، اصلاحگری در معنای مشخصی که با اعتراض منجر به قیامِ مارتین لوتر به منش سران کلیسای کاتولیک آغاز شد. جنبش پروتستان (=معترض)، نه یکباره آغاز شد و نه دفتر آن به لحاظ تاریخی با حادثهای خاص بسته شد. برای آشنایی با جنبش اصلاحگری دینی در مسیحیت هم بایستی تاریخ آن را شناخت هم محتوای بحثهایی را که ابتدا الاهیاتی بودند اما به تدریج جنبه سیاسی و اجتماعی آشکاری یافتند. آشنایی با تاریخ و دیدگاههای مربوط به دینپیرایی مسیحی برای ما نیز پراهمیت است با نظر به بحثهای مطرح درباره دینپیرایی در اسلام، زیرا این بحثها خود به شکلی مستقیم یا غیرمستقیم زیر تأثیر تجربه دینپیرایی مسیحی قرار دارند.
نوشته زیر، تاریخ مختصر رفرماسیون در مرحله نخستین آن در قالب یک سالشمار است. اصل آلمانی آن در روزنامه سوئیسی "نویهتسورشر" چاپ شده است و در آن به طور ویژه به سوئیس توجه شده است.
قرن شانزدهم میلادی در اروپا زمان دگرگونی بود. بذر افکار مصلحان دینی بر زمینی حاصلخیز میریخت. سالشمار پیش رو، نگاهی است به مهمترین رویدادهای اصلاحات مسیحیت در اروپا.
سال ۱۵۱۶: انتشار نسخهی کتاب مقدس اراسموس روتردامی
اراسموس روتردامی (Desiderius Erasmus)، دانشمند انسانباور قرن پانزدهم، در شهر بازل سوئیس نخستین نسخهی انتقادی عهد جدید، انجیل، را به زبانهای یونانی و لاتین (Novum Instrumentum omne) چاپ میکند. با تأثیرپذیری از اراسموس، هولدریخ تسوینگلی، از مصلحان دینی سوئیس، یادگیری زبانهای نگارش کتاب مقدس را آغاز میکند. «عهد جدید» اراسموس تا قرن نوزدهم مبنای بیشتر ترجمههای کتاب مقدس قرار میگیرد.
سال ۱۵۱۷: ضربهی نظری لوتر
مارتین لوتر، مصلح دینی در آلمان، مخالفت خود را با فروش آمرزشنامه برای توبهی مسیحیان بر مبنای باورهای پاپ در ۹۵ بند منتشر میکند. بر سر این موضوع از بعد تاریخی اختلاف نظر وجود دارد که آویختن متن آن بیانیه بر در کلیسا-قلعهی ویتنبرگ در روز ۳۱ اکتبر ۱۵۱۷ به دست خود لوتر انجام گرفت یا کسی دیگر. اما قطعی است که او مفاد بندهای متن خود را همان روز برای دو اسقف و بعد، طی پاییز همان سال برای بزرگان و الاهیدانان دیگری نیز فرستاد.
سال ۱۵۱۸: مجلس سراسری آوگسبورگ
کلیسای روم لوتر را به ارتداد متهم میکند و از او میخواهد انتقادش را در موضوع آمرزشنامهها پس بگیرد. در مجلس سراسری یا «رایشستاگ»، در شورای اعضای بلندپایهی کلیسا در شهر آوگسبورگ، لوتر اعلام کرد در صورتی که استدلالهای او بر مبنای کتاب مقدس رد نشوند، از پس گرفتن حرفش، سر بازمیزند. فریدریش، حاکم منطقهی زاکسن و مسئول امور قانونی لوتر، مانع تحویل لوتر به کلیسای روم میشود.
سال ۱۵۱۹: تسوینگلی در کلیسای گروسمونستر
هولدریخ تسوینگلی، مصلح دینی سوئیسی، در کلیسای گروسمونستر شهر زوریخ در سمت کشیش ناحیه آغاز به کار میکند. زوریخ همزمان گرفتار بیماری همهگیر طاعون است، اما تسوینگلی از این بیماری جان سالم به در میبرد، در حالی که نزدیک به ۷۰۰۰ نفر، یعنی یک چهارم جمعیت زوریخ، بر اثر این بیماری از بین میروند.
سال ۱۵۲۰: انتشار جدلنامههای لوتر
در این سال لوتر نوشتههای اصلاحطلبانهی محوری خود مانند «خطاب به اشراف مسیحی ملت آلمان»، «در باب اسارت بابِلی کلیسا» و «در بارهی آزادی انسان مسیحی» منتشر میکند. در رسالههای یادشده، متأله مسیحی این فکر اصلاحی را بیان میکند که هر فرد از راه ایمان و بخشش خداوند، و نه میانجیگری کلیسا، امکان رستگاری و رهایی واقعی را دارد. از دید او، همهی تعمیدشدگان چنین رهیافت مستقیمی به درگاه خداوند دارند. قاعدهای که لوتر نخستین بار همانجا در نوشتهی خود بیان کرد، «کشیشپنداری و روحانیت عمومی تمام مؤمنان» مسیحی، ردیهای بر قدرتطلبیهای روحانیت حاکم کلیسا است. نوشتههای لوتر به لطف صنعت چاپ کتاب، بیدرنگ به دست دیگران میرسند. پاپ لئو دهم خواهان سوزاندن آنها میشود. [چون لوتر بر این باور بود که هر مسیحی تعمیدشده حق دارد محتوای کتاب مقدس را تعبیر کند و سوزاندن بدعتگذاران مخالف خواست آفرینندهی آنها است.[1]]
سال ۱۵۲۱: فرمان «وُرمس» در محکومیت لوتر
لوتر را برای دفاع از اندیشههایش به مجلس سراسری شهر وُرمس فرامیخوانند. او باید نوشتههای خود را پس بگیرد، اما از این کار سر باز میزند. در پی این خودداری، شارل، امپراتور وقت، با صدور فرمان وُرمس یا حکم محکومیت لوتر او را یاغی اعلام میکند. اما حکمران صاحبرأی[2] زاکسن بار دیگر به او امان میدهد. همزمان دانشگاه سوربن پاریس نیز اندیشههای لوتر را محکوم میکند.
سال ۱۵۲۲: میهمانی صرف کالباس و روزهخواری جمعی
با برگزاری میهمانی عمومی صرف کالباس، از خوشگذرانیهای قرون وسطا، ضمن حضور تسوینگلی در خانهی کریستف فروشاوئر، ناشر سوئیسی، در زوریخ فرمان روزهداری کلیسا نقض میشود. تسوینگلی، نخستین رسالهی اصلاحی خود را «در باب انتخاب و آزادی صرف خوراکها» به چاپ میرساند. پیامد آن: مجادله با اسقف شهر کنستانتس.
سال ۱۵۲۳: مناظرهی زوریخ
تسوینگلی در مناظرهای با حضور شورای بزرگ دینی، کشیشهای زوریخ و نمایندگان اسقف کنستانتس که در آن شهر مسئولیت امور را بر عهده دارد، از برداشتهای فکری خود، از جمله در بارهی لغو تجرد کشیشان دفاع میکند. در پی طرح استدلالها، شورای دینی از تسوینگلی پشتیبانی و به تحول جنبش اصلاح دینی در زوریخ کمک میکند. بهدنبال این حمایت، دستور بیرون بردن تندیسهای قدیسان از کلیسا صادر، و ارگنوازی و سرودخوانی از مراسم وعظ و خطابه حذف میشود.
سال ۱۵۲۵: مجادله بر سر مراسم عشای ربانی، و جنگهای دهقانی
تسوینگلی با انتشار رسالهی خود، «تفسیری در باب دین راستین و دروغین » (Commentarius de vera et falsa religione)، از دیدگاههای لوتر فاصله میگیرد. او طرفدار این دید است که نان و شراب مصرفی هنگام برگزاری مراسم عشای ربانی مسیحیان صرفاً نمادی از عیسی مسیح هستند. در مقابل، لوتر باور دارد که مسیح حقیقتاً در نان و شراب عشای ربانی حلول میکند. لوتر سپس با کاتارینا فون بورا، راهبهی سابق، ازدواج میکند.
در جنوب آلمان امروزی در بخشهای بسیاری، دهقانان در برابر اربابان زمیندار خود (فئودالها) شورش میکنند. خواستههای آنها با رعایت حقوق بشر و شهروندی در پیوند بود و برای نمونه در «بیانیهی دوازدهمادهای مِمینگن» صورتبندی شده بود. این خواستهها تا حدی با اندیشههای اصلاح دینی نیز پیوند داشتند. توماس مونتسر، کشیش آلمانی، با نوشتههای معطوف به انقلاب اجتماعی خود و رهبری جریانها، به یکی از چهرههای پیشرو در جنگ دهقانان تبدیل شد. لوتر، بر خلاف او از قیامها فاصله میگیرد. پس از شکست سپاه دهقانان از نیروهای حاکمان محلی در حومهی شهر فرانکِنهاوزِن فاتحان، مونتسرِ کشیش را گردن میزنند.
سال ۱۵۲۶: نقش مجلس سراسری در اشپایر
در نشست مجلس شهر اشپایر، حاضران از انجام فرمان وُرمس در محکومیت دید مخالف کلیسا صرف نظر میکنند. بر این مبنا، شاهزادگان، خود اجازه دارند در بارهی فرمان و بهدنبال آن، شیوهی رفتار با جنبشهای اصلاحی تصمیم بگیرند. با حمایت معدودی از حاکمان محلی - یا با بهاصطلاح اصلاحات شاهزادگان – جنبش اصلاح دینی همچنان گسترش بیشتری مییابد.
سال ۱۵۲۸: مناظرهی برن
در مناظرهی شهر برن سوئیس شورای بزرگ دینی، نزدیک به ۳۰۰ کشیش از منطقهی برن، ۶۰ نمایندهی از زوریخ و همچنین اصلاحگران دینیای از شهرهای بازل، استراسبورگ، کنستانس و اسقفهای بازل، کنستانس، لوزان و ولیس، در بارهی شکلدهی آیندهی کلیسا مذاکره میکنند. شهر برن به دنبال نشست این گروهها انجام اصلاحات دینی را آغاز میکند.
سال ۱۵۲۹: تمثالسوزی در بازل، گفتوگوهای دینی ماربورگ، صرف سوپ شیر در کاپل
در روز ۸ فوریه شهروندان بازل به کلیسای جامع آن شهر هجوم میبرند، محرابها را به هم میریزند و تمثال قدیسها را از آنجا میکَنند و در میدانگاه کلیسای جامع آتش میزنند. شورای شهر بازل که از سال ۱۵۲۳ مراسم موعظهی کاتولیکها و نیایشهای اصلاحی را در کنار یکدیگر روا دانسته بود، در همین زمان، اصلاح دینی را پیش میبرد. یوهانس اُکُلامپاد، الاهیدان سوئیسی، سرپرست کلیسای اصلاحیافته میشود.
فیلیپ ملقب به «بزرگمنش»، کُنتِ ماربورگ، لوتر و تسوینگلی را در ماه اکتبر به قصر خود دعوت میکند و برای اتحاد این دو نیروی اصلاح دینی زمان خود میکوشد. این تلاش، به دلیل فهم متفاوت دو طرف از سنت عشای ربانی با ناکامی روبهرو میشود. به این ترتیب، کلیسای پروتستان لوتری در آلمان و کلیسای اصلاحیافتهی سوئیس، جدایی نهایی مسیرشان را تجربه میکنند.
همزمان، میان کانتونهای محافظهکار کاتولیک و کانتونهای اصلاحیافته از لحاظ دینی در سوئیس نیز اختلافهایی درمیگیرد. در ماه ژوئن ۱۵۲۹، درگیریای میان نیروهای کانتونهای مرکزی سوئیس و کانتون زوریخ رخ میدهد، اما میانجیگری منطقههای بیطرف مانع خونریزی میان نیروها میشود. جنگ اول کاپل با صلح و آشتی میان طرفهای درگیر و سرانجام، صرف «سوپ شیر کاپل» پایان مییابد.
سال ۱۵۳۱: جنگ دوم کاپِل و مرگ تسوینگلی
تنشهای فرقهای- سیاسی میان کانتونهای متحد سوئیس امروزی ادامه مییابد. در اکتبر سال ۱۵۳۱ بار دیگر دو سپاه کانتونهای متحد مرکزی از یک طرف و زوریخ از طرف دیگر رو در روی یکدیگر قرار میگیرند. در پی نبرد آنها، سپاه زوریخ شکست میخورد. ضمن درگیریهای جنگ دوم کاپل، تسوینگلی نیز کشته میشود. سپاه کانتونهای مرکزی سوئیس دادگاه تفتیش عقاید را در همان جبههی نبرد برگزار میکند: پس از آن، جسد تسوینگلی را چهار تکه میکنند و میسوزانند.
مسیر فکری او را هاینریش بولینگر در زوریخ و یوهانس کالون در ژنو ادامه میدهند. این دو اصلاحگر دینی نقشی تعیینکننده در پیدایش کلیسای نوین پس از اصلاحات داشتند.
سال ۱۵۳۴: کلیسای انگلستان، رسوایی اعلانها در فرانسه
کمی پس از جنگ دوم کاپل، هِنری هشتم، پادشاه انگلستان نیز پس از کشمکشی با پاپ لئو دهم راه خود را از روم جدا میکند و کشیشهای قلمرو خود را وامیدارد، رهبری کلیسای حکومتی جدید انگلستان را برای شخص او به رسمیت بشناسند. برای هنری هشتم اندیشهی الاهیاتی و بعد کلامی استقلال از روم کمتر مطرح است تا این پیشزمینه که قصد داشت از همسرش کاترین آراگونی، دختر فردیناند پنجم، جدا شود، اما با دخالت پاپ، رهبر کلیسای آن زمان، روبهرو شده بود. سالهای بسیاری میگذرد که طی آنها مؤمنان کلیسای انگلستان همواره پیرو اصول دیگر مسیحیان کاتولیک و پروتستان هستند.
پروتستانهای فرانسوی در شهرهای پاریس، اورلِئان و آمبواز در نویِنبورگ اعلانهای چاپیای پخش میکنند که سنت عشای ربانی کلیسای کاتولیک را محکوم و پاپ، رهبر آن را به کفرگویی متهم میکردند. حتا یکی از اعلانها را نیز به در اتاق خواب پادشاه فرانسه میآویزند. در پی این کار، پادشاه تدابیر تنبیهی علیه همان پروتستانهایی پیش میگیرد که پیشاپیش به اتهام ارتداد هدف پیگرد حکومت بودند.
سال ۱۵۳۶: انتشار نخستین اعترافنامه سوئیسی
در رسالهی «نخستین اعترافنامه سوئیسی » (Confessio Helvetica prior) نمایندگان مذهبی از شهرهای بازل، برن، بیل، کنستانتس، مولهاوزن، شافهاوزن، سنت گالن و زوریخ بر سر اعتقادنامهای مشترک به توافق میرسند. کالون در بازل رسالهی خود «بنیادهای دین مسیحیت » (Institutio christianae religionis)، یکی از مهمترین آثار الاهیات اصلاح دین را منتشر میکند. در ژنو نیز مقررات محلی را برای ادارهی امور تدوین میکند. دو سال بعد، کالون از ژنو تبعید میشود و به استراسبورگ فرانسه میرود.
سال ۱۵۴۵ تا ۱۵۴۷: شورای تِرِنتو
در واکنش به جنبشهای اصلاحی، کلیسای کاتولیک شورای شهر ترنتو ایتالیا را برگزار میکند. شرکتکنندگان در نشستها با دیدگاههای لوتر مخالفت و بر ویژگی اقتدارمندی کلیسا با مقام پاپ در رأس آن تأکید میکنند. این اندیشه تا امروز همچنان پابرجا است.
سال ۱۵۴۶: درگذشت لوتر
در این سال مارتین لوتر با زندگی وداع میکند. به یاری فهمی جدید و دقیق از کتاب مقدس، او میخواست مسیحیت را به شکلهای سرآغازین آن بازگرداند، و به بیان دقیقتر، اصلاح کند. بهجای این تغییر، نیت او، به شکاف کلیسا انجامید.
سال ۱۵۴۹ : توافقنامهی تیگورینوس
بولینگر و کالون در توافقنامهی نیگورینوس بر سر موضوع عشای ربانی به تفاهم میرسند و با این کار، اندیشههای اصلاحات دینی تسوینگلی و کالون را در چارچوب آموزهای اصلاحی مختص سوئیس وحدت میبخشند.
سال ۱۵۵۳: زندهسوزی میکائل سروتوس
در این سال در ژنو کالون دستور سوزاندن میکائل سروتوس، پزشک و الاهیدان اسپانیایی را به اتهام ارتداد میدهد. اعدام یک پروتستان بهدست پروتستانهای دیگر، آن هم بر سر مسائل عقیدتی بحثهای شدیدی نیز میان پیروان کالون برمیانگیزد.
سال ۱۵۵۵: صلح مذهبی آوگسبورگ
در آوگسبورگ، مجلس سراسری بر سر صلح مذاهب در امپراتوری آلمان به توافق میرسد. پس از این رویداد، شاهزادههای حاکم خود مجاز هستند تصمیم بگیرند که زیردستان آنها باید کدام فرقهی مذهبی را بپذیرند. شعار غالب آن بود که قلمرو هر حاکم، تابع دین او است (cuius regio, illius religio). [ به عبارت دیگر: صلاح مملکت خویش خسروان دانند.]
سال ۱۵۵۹: دانشسرای کالون در ژنو
کالون دانشسرای ژنو را پایهگذاری میکند که در سدههای شانزدهم و هفدهم میلادی بسیاری از کشیشان فرانسه در آن آموزش میبینند. این دانشسرا همچنین دانشجویان بسیاری را از دیگر بخشهای اروپا جذب خود میکند.
سال ۱۵۶۶: رواج دومین اعترافنامه سوئیسی
کلیساهای اصلاحیافته در منطقههای آلمانیزبان سوئیس (جز شهر بازل) و همچنین ژنو در همین سال دومین اعترافنامهی سوئیس (Confessio Helvetica posterior) را میپذیرند. متن آن را بولینگر همچون اعترافنامهای شخصی نوشت و فریدریش سوم، حکمران برگزیننده منطقهی فالس، آن را نشر داد. با انتشار این متن، اصلاحطلبان دینی در اسکاتلند، لهستان، اتریش و مجارستان نیز اعترافنامهی دوم را پذیرفتند. این نوشتهی تفصیلی از جمله، قاعدهی اصلاحی مرجعیت کتاب مقدس (مرجع، تنها کتاب مقدس : sola scriptura)، نسبت کتاب مقدس با سنت و در نیمهی دوم رساله، احکام زندگی مسیحی را توضیح میدهد.
سال ۱۵۷۲: شب قتل عام بارتولومئو
کاترین دو مدیسی، مادر پادشاه فرانسه، در این سال کشتاری جمعی علیه اشراف پروتستان سرزمین خود را سازمان میدهد. قتل عام پروتستانهای فرانسوی یا بهاصطلاح پیروان فرقهی «اوگنو» به «شب بارتولومئو» معروف است. در پی این اقدام، کشتار پروتستانها در منطقههای گوناگون فرانسه ادامه مییابد که سرانجام نزدیک به ۳۰ هزار قربانی میگیرد.
سال ۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸: جنگ سیساله
درگیری میان منطقههای پروتستان و کاتولیک امپراتوری مقدس روم باعث جنگ سیساله میشوند. این جنگ با شرکت ابرقدرتهای آن زمان اروپا رفتهرفته به مبارزهای برای جایگاه برتر در قاره تبدیل میشود. در این بین، اجتماع کانتونهای سوئیس تا حد زیادی موفق میشود خود را از درگیری نظامی دور نگه دارد. جنگ ویرانگر سیساله میان قدرتهای اروپایی سرانجام در سال ۱۶۴۸ با عهدنامهی «صلح وستفالن» به پایان میرسد. فرانسه با موضعی قویتر از آن بیرون میآید، پیش میرود و خود را به جایگاه ابرقدرت قرن هفدهم میرساند.
پانویسها
[1] دورانت، ويل. (۱۳۷۱). تاريخ تمدن (جلد ششم، اصلاح دينی). ترجمه: فريدون بدرهای، سهيل آذری و پرويز تروبان. تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی. م.
[2] این شاهزادگان یا امیران محلی که در قلمرو امپراتوری مقدس روم امور را به دست داشتند، ابتدا هفت و سپس نه تن بودند. آنها از قرن سیزدهم میلادی به بعد، این حق انحصاری را داشتند که با رأی خود در قلمرو امپراتوری مقدس روم، شاه را انتخاب کنند: علت کاربرد عنوان حکمران صاحبرأی. م.
نظرها
express
آری پانصدسال مصائب مردم اروپا و غرب کشیدن در شر اهریمن تئوکراسی (دین سیاسی) رهایی یابند؛ هم معنویت خداجویی از ظلالت نجات یابد و هم مردمان. اما آیا جهان اسلام سیاسی زده نیز باید این همه سال بگذرد تا ازشر تکفیری ضد انسانی و خردستیز و اخلاق سوز اهریمن هایی چون شیعه ولایی و سنی وهابی و دیگر فرق ریز و درشت من درآوردی پش درگذشت محمد ابن عبدالله، نجات یابد؟! موقتا هم شده البته بایست آلترناتیوی از یک اسلام صرف عبادی درست کرد که هیچ عنصر حکمی-سیاسی نداشته باشد. چون اخلاق با دین در نزد مسلمان عجین شده، مسلمانان بی دین به شدت وحشی و انسانی مشوند و نمونه اش د رهمین ایارن که از اخوند بی دین تا بقیه چگونه در لباس دین تبدیل اهریمنهای ضدانسانی قاتل و جانی ودزد و متجاوز به عنف شده اند!!
express
لازم نیست این همه زمان. مگر کرده جنوبی در عرض 30 سال از یک کشور کشاورزی تبدیل به یک غول علمی-صنعتی نشد در حالی غرب بیش از 300 سال زمان برد! اگر کشوری مثل کره جنوبی توانستد راه 300 ساله غرب 30 ساله یعنی یک دهم زمان طی کند، جهان اسلام زده نیز میتواند این پانصد سال را حتی در عرض 50 سال طی کند و بخشی از این زمان طی کرده، شاید 90% راه در کشورهای اسلام زده خاورمیانه طی شده یعنی فقط متوسط 5 سال نیاز است تا دنیای اسلام به تمدن نوین برگردد و از آن دنیای توحش قرون وسطایی اسلامی رخت بربندد، تمامی زیرساختهای مدنی و تمدنی و دانشگاهی و مردم اگاه محیا هستند و آن 10% مربوط به حامیان هستند. چرا که توده مسلمانزاده ها عاصی و بیزار از اسلام سیاسی اند، آنها آلترناتیو معنوی ودین ندارند و هنوز از جهنم القائی آخوندها میترنسد و فکر میکنند جهنم خیالی اسلام سیاسی وجود دارد! آن بیچارگان (اغلب فقیر) میترسند اگر گناه کنند در جهنم خیالی که اخوندها از طفولیت بدانها القاء کرده اند میسوزند در حالی که جان و مال و ناموسشان در جهنم اخوندها در خال سوختن است! ولی برای اینکه این رژیم های اهریمنی اسلام سیاسی به زباله دان تاریخ بروند، همت و صداقت جمعی دولتهای جهان سکولار را لازم است؛ از آمریکا ترامپ تا اروپا و تا شرق دور و صد البته دو ابرقدرت روسیه و چین، یک بار همه جهان سکولار باید دور هم جمع شوند (سازمان ملل متحد سکولار)، و یک بار یرای همیشه طومار این نظامهای اسلامی ضد بشریت از ایران گرفته سعودی و پاکستان و افغانستان... برچینند. واقعا میتوانند، فقط کافیست چند سالی دندان همکاری متحدانه و به دور از اختلاف و منفعت طلبی کنند، و از این رقابتهای احمقانه دست بردارند. اگر این کار نکنند بزودی اسلام سیاسی دودمان تمدن سکولار را در جهان به جهنم به باد نیستی میدهد و ختی روسیه و چین هم در آتش اهریمن اسلام سایسی خواهد سوخت. وضع روسیه و چین هم از سایر غربیان بدتر است. روسیه 30 میلیون مسلمان و چین صد میلیون مسلمان دارد در حساسترین نقاطشان و شاهرگهای حیاتی شان! و با مناطق وسیع مسلمان نشین حیاتشن در خطر همشگی است و تنها راه نابودی جوامع مسلمان از راه مهاجرت یا تغییر ترکیب جمعتی و غیرمسلمان کردن آنهاست و لاغیر.
express
توده مسلمان زاده در فقر و محرومیت های لذایذ زندگی و جنسی و عاطفی عامدا نگه میدارند تا بهشت مادی خیالی شان را باور کنند و تن به رسومات خرافی آخوندها بدهند! در قرآن و فقه و کتب اسلامی عناصری است که در تضاد با سکولاریسم جهان روایی عقلانی-اخلاقی است . بنظرم چین و روسیه به مراتب در خطر بیشتر اهریمن اسلام سیاسی هستند و باید بیشتر همکاری کنند. قمار جین و روسیه با نظام ایران آخرسر هستی شان بر باد میدهد. کافیست جاسوسانشان را بفرسند به محافل آخوندها که به صراحت میگویند ما از کفار چینی و روسی داریم استفاده ابزاری میکینم! آخوندهای شیعه و سنی، چینی ها و روسیها را کفاری میدانند که فعلا ازشان استفاده ابزاری میکنند برای تعادل میان ابرقدرتها و دستیابی به سلاحهای مخرب (بویژه دستیابی به سلاح کشتار جمعمی)، و آخر سر هم سراغ اندو هم خواهند رفت. تا نابودشان کنند و به خلافت اسلامی اهریمنی شان ضمیمه کنند!
بهرنگ
با سلام من فرصتی را که نوشته حاضر ایجاد کرده مغتنم می شمارم و سه نقل قول را از کتاب لوایاتان توماس هابز [تالیف سال 1650 میلادی] این جا درج می کنم تا نشان دهم که مفاد مباحث در این دوره از چه قرار بوده است. نقل قول ها را من "ترجمه مفهومی" کرده ام و اعداد داخل پرانتز ارجاعات من به ترجمه فارسی این کتاب است که کار دکتر حسین بشریه [نشر نی در تهران] است. هابز می نویسد: تبلیغ و ترویج دین مسیح به استناد کتاب مقدس نیاز به إعمال زور ندارد. به استناد انجیل لوقا مراد از تبلیغ و ترویج دین "ابشار و إنذار" است. در انجیل متی گفته می شود: "من که فرزند انسانم نیامده ام که به من خدمت کنند. من آمده ام به مردم خدمت کنم." خدمت کردن که زوری نیست. (419) هابز می نویسد: وقتی کسی استدلال می کند بدیهی است که امر داوری را به طرف مقابل می سپارد. در غیر اینصورت نیاز به استدلال ندارد. (428) در مسیحیت اساس کار مبنی بر استدلال است. چه مخاطب یهودی مؤمن باشد و قبول کند که کتاب مقدس کلام خداست چه نباشد و قبول نکند. (428) هابز می نویسد: مأموریتی که منجی ما به حواریون و پیروان خود داد ترویج و تعلیم آیین او بود. گفت حواریون به خانه کسانی که آن ها را راه دهند در آیند. هر جا که از آنان پذیرایی نشد گرد پای خود را بتکانند بی آن که کسی را به شمشیر انتقام حواله دهند یا برای نابودی کسی خواستار نزول آتش از آسمان شوند. در تواصی منجی ما سخن از تهدید و تحمیل به میان نیامده است. آموزگاران دین مسیح جز آن که مردم را علاقمند به دین کنند مأموریت دیگری نداشته اند. مسیح حواریون را چون "گوسفند به میان گرگ ها" فرستاد؛ نه به منزله پادشاهان به میان اتباع. حواریون مأموریتشان وضع قانون نبود بلکه بدیشان گفته شده بود که پیروی از قوانین موجود کنند. ایشان هم مردم را به پیروی از قوانین موجود می خواندند. (434) با احترام بهرنگ
فرزان
به وجود آوردند = پدید آوردند