ناسخ و منسوخ، به صورت لایو
سیامک اقبالی − مورد جالبی از نسخ جلوی چشمان ما اتفاق افتاد، در خطبه مبارکه ناسخیه فطریه در مورد فرمان «آتش به اختیار» ولی امر مسلمین.
از طرف ولی امر مسلمین فرمان «آتش به اختیار» نازل شد، ولی در خطبه فطریه مجبور شد آن را نسخ کند، یعنی به همان شیوه شناخته شده در مذاهب آن را بپیچاند، چیز دیگری از آن درآورد که چندان هم آتشین نباشد، در عین حال در موقع ضرور بتوان با کشیدن ماشه آن، به روی ملعونان و کافران آتش گشود. به این میگوییم ناسخ و منسوخ به صورت لایو (live). معاصران باید خیلی خیلی خوشحال و متشکر باشند که از نعمت بازبینی صدر اسلام، آن هم به صورت دیجیتال چندرسانهای برخوردار هستند.
جمهوری اسلامی یعنی اسلام زنده، و فقط جمهوری اسلامی نه، کل بلاد اسلام اکنون صحنه نمایش اسلام است. اگر نمیدانستیم خلیفه چیست، اکنون انواع و اقسامش را به صورت حی و حاضر داریم. اگر نمیدانستیم امام چه نوع انسانی است، یک امام کامل و یک امام ناقص را در مملکت امام زمان تجربه کردهایم: یکی امام خمینی، و دیگری خامنهای که چون فقط ذوبشدگان در او امام خطابش میکنند، ما او را کمی تا قسمتی امام به حساب میآوریم.
با اختلاف میان اقوال و احادیث و قرائتها هم به صورت لایو آشنا شدهایم. مثلا میبینیم که از میان صحابه امام خمینی احادیث مختلفی بیرون آمده که با هم نمیخوانند. این عصر ما عصر رسانه و عکاسی و فیلمبرداری و صدابرداری و فرمانهای مکتوب و فتوکپی و آرشیو است، معهذا علما حیران میمانند که قال سیدنا امام الموسوی الخمینی کذا و کذا أو لم يقل. حال حساب کنید که ۱۴۰۰ سال پیش چه شیر تو شیری بوده است.
گاهی آدم خوشخیال میشود و میگوید اگر در زمان پیغمبر روزنامه وجود داشت، روزنامهنگاران پیگیر منظور یک آیه یا حدیث مبهم میشدند، مصاحبهای با پیغمبر یا کسی از صحابه ترتیب میدادند و میگفتند منظور شما چیست و طرف را آن قدر میپیچاندند تا حرفش را صریح و روش و بیابهام بزند، مشکلات امروزی را نداشتیم و اصلا تفسیر و روشنفکری دینی و هرمنوتیک و این جور چیزهای لازم نمیشد. طبعا ابهام به صورت صد در صد برطرف نمیشد و حتما وقتی منفعتی ایجاب میکرد، لابد جناحی وجود داشت که زیر همه ابهامزداییها بزند، روشنی را تیره کند تا حرف مطلوب خود را به کرسی بنشاند. ولی چه کنیم که در زمان پیغمبر روزنامه وجود نداشته است. البته شاعر وجود داشته که در آن جامعه روشنفکر محسوب میشده و به نوعی خبر-نگاری میکرده. اما شاعران عصر محمد بدجوری تیرهبخت بودند. سرنوشت دو نفرشان به حد کافی گویاست: کعب بن اشرف اعدام شد، کعب بن زهیر توبه کرد تا از اعدام رهایی یابد. بقیه لابد پراکنده شدند و زبان در کام کشیدند. ما همین قضیه «شعرا» را هم داریم به صورت لایو تجربه میکنیم و به عینه میبیینیم که معنای آیه شریفه «و الشعراء يتبعهم الغاوون» چیست: به زبان امروزی یعنی روزنامهنگاران و نویسندگان و روشنفکران مورد تبعیت گمراهان قرار میگیرند، و به این خاطر باید کنترل شوند. ورژن امروزی این آیه همان حدیث مشهور امام خمینی است که فرمود «بشکنید این قلمها را».
اما صد رحمت به پیامبران و امامان اعصار ماضیه. حضرات در میان مردم بودند و هر کس میتوانست با آنان صحبت کند، و حتی احتجاج کند. خود سیره نبوی را مقایسه کنید با سیره این کمی تا قسمتی امام حاضر ایران. آقا روی کرسی مینشیند، در جایی بلندمرتبه، و همواره متکلم وحده است. مدام ژاژخایی میکند و کار دست مملکت میدهد، اما کسی از مقامات از ترس اتهام به فتنهگری جرأت پرسش و گله نرم را هم ندارد. یک نفر اگر یک ذره هم به قول خود امام خامنهای «بصیرت» داشته باشد، میداند که صحبت کردن از «آتش به اختیار» در مملکتی که فرهنگ قانونی فَشَلی دارد، به آشوب کشیدن جامعه یا حتی نظام خود آقایان است. اگر خبرنگاران آزاد به حضرت اجل دسترسی داشتند، همان روز که دم از «آتش به اختیار» زد، میتوانستند بپرسند که: حضرت آقا! منظور شما چیست؟ میخواهید دوباره قتلهای زنجیرهای راه اندازید؟ میخواهید لات و پوتهای حزب الله را بسیج کنید؟ اگر منظورتان فرهنگ است، آن طور که در خطبه ناسخیه فطریه فرموید، چرا «آتش»؟ زبان فرهنگ را نمیدانید یا غرض و مرضی دارید؟
به هر حال آن کمی تا قسمتی امام، بصیرت خود را نشان داد و امروز آیه «آتش به اختیار»، انشاءالله تعالی، منسوخ شد، یعنی شد آن اشارتی که خواص دانند، خواصی که در خفا میآیند و آتش به رویتان میگشایند. اما خطر گسترش آتش ظاهرا برطرف شده است، و نشان میدهد که ولی امر مسلمین خودش احساس خطر کرده است.
تا کنون قضیه به نفع مردم تمام شده، چون طرف آبرویش رفت و ناچار شد آیه را جرح و تعدیل کند. منفعت داستان هم به اعتقاد این قلم برای اسلامشناسی این است که به صورت زنده دیدیم که این ماجرای ناسخ و منسوخ چیست.
از همین نویسنده
- حضرات دکترها: مدارکتان را رو کنید
- توهین به چیزی به اسم انتخابات
- آنچه از حکومت آخوندی ایران و از داعش به جا میماند: تیز کردن آتش نفرت شیعه و سنتی از هم
نظرها
رها
درود.... مرسی ، خوشمان آمد... آووورررییین ! طیب الله انفسکم...!
مرادی
بهتر بود عنوان دیگری برای مقاله خود انتخاب میکردید. ناسخ و منسوخ در قرآن وجود ندارد. قرآن دو جنبه دارد.اول جنبه پیام هدایت بودن دیکری جنبه معجزه بودن. از جنبه هدایت پیامی است که مصدق پیام های قبلی است یعنی رفع ابهام کننده بودن و مکمل پیام های قبلی...همانطور که اشاره دارد بیان سلیس و روان هارون مصدق بیان الکن موسی بود... از جنبه معجزه بودن یعنی مانند ید بیضای موسی بودن قرآن بر آن معجزات برتری دارد. امروزه انسان خودش معجزات فیزیکی زیادی در دست دارد...معجزه کلامی بودن قرآن ناسخ معجزات قبلی است...معجزات قبلی را فراموش کرده ایم به این معجزه جدید توجه کنیم... quranmizan.com
امیرحسین
بسیجی ها به اندازه کافی اتش به اختیار بودند.حا لا رسما داده شده......
امیرحسین
خمینی شخصیت دوگانه دارد.از طرفی شخصیت مرجع تقلیدی واز طرفی شخصیت سیاسی و حکومتی که باید دمکراکتر و ازاداندبش تر باشد.برای همین احادیث گوناگونی از او می یابیم.
محسن
جناب مرادی نظرتون در مورد این آیه چیست: مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا ۗ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿١٠٦﴾بقره هر حكمى را نسخ كنيم، يا آن را به [دست] فراموشى بسپاريم، بهتر از آن، يا مانندش را مىآوريم؛ مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست؟