مروری بر تاریخ حوزه قم از منظر اصلاحطلبی
<p><i>حسن یوسفی اشکوری − </i>این متن گزارش مکتوب و بسط یافته گزیده مقاله و سپس سخنرانی من در «سمینار نقش روحانیت در تاریخ معاصر ایران» است که در تاریخ ۹ آوریل ۲۰۱۱ در دانشگاه سو آس لندن با همت «انجمن سخن» ارائه شد.</p> <div dir="RTL"><i> </i></div> <!--break--> <div dir="RTL"><i>یادآوری چند نکته</i>:</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">− اول. در این گفتار «حوزه علمیه قم» صرفا از منظر اصلاح و اندیشه اصلاح<span dir="LTR">‌</span>طلبی مورد توجه و تحلیل قرار می‌گیرد نه از منظرهای دیگر چون منظر سیاسی و یا اقتصادی و فقه و فقاهت و دیگر معارف سنتی حوزوی و یا از منظر صنفی و طبقاتی علما و روحانیت<a title="" name="_ftnref1" href="#_ftn1"><span><span dir="LTR"><span><span>[1]</span></span></span></span></a> و مانند آنها. از قضا از این منظر کمتر به نهاد حوزه قم در قرن اخیر توجه و عنایت شده است.</div> <div dir="RTL">طرح موضوع از این منظر، به دلیل موضوع گفتار یعنی بیان رابطه روشنفکران دینی<a title="" name="_ftnref2" href="#_ftn2"><span><span dir="LTR"><span><span>[2]</span></span></span></span></a> با علما و طلاب و روحانیان حوزه قم است. روشن است تنها وجهی از روحانیون و نهاد علمی حوزه<span dir="LTR">‌</span>های علمیه از جمله حوزه قم که به گروه مصلحان و روشنفکران و نواندیشان مسلمان (نیز غیر مسلمان) ربط پیدا می<span dir="LTR">‌</span>کند همین وجه اصلاح و اندیشه اصلاح است که هم دارای عنصری از اندیشه مدرن است و هم شامل پروژه تغییر و به روز شدن طلاب و روحانیون می‌شود. در واقع فکر اصلاح، که برخاسته از شرایط نوین و مقتضیات عصر مدرن است، وجه مشترک نهاد روحانیت و علما و فقها با نواندایشان و روشنفکران است که در خارج از نهاد حوزه<span dir="LTR">‌</span>ها شکل گرفته و به هرحال این اندیشه عمدتا برآمده از جهان خارج از زیست جهان علما و فقها بوده و هست.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">− دوم. این گفتار بیشتر روایی – تحلیلی است و تلاش می<span dir="LTR">‌</span>کنم که از ارزش–داوری به دور باشد و حداقل داوری مستقیمی در گزارش<span dir="LTR">‌</span>ها و تحلیل<span dir="LTR">‌</span>ها صورت نگیرد. گرچه در عمل شاید این خواسته به کمال محقق نشود.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">− سوم. گفتار روایی من عمدتا مبتنی بر اطلاعات شخصی است و حداقل مستقیما از هیچ منبعی استفاده نشده و اگر لازم بوده بدان اشاره خواهد شد. دلیل این کار نیز اقامت من درست در همین بازه زمانی در حوزه قم است. من در سال ۴۴ به حوزه قم رفتم و تا سال ۵۹ در حوزه بودم. آنچه از این سالها به طور خاص روایت می<span dir="LTR">‌</span>کنم و یا تحلیل، بیشتر محصول تجربه حدود پانزده ساله و حضور مستقیم در متن برخی تحولات فرهنگی و سیاسی و آشنایی مستقیم با وجوهی از تحولات و رخدادها و شخصیت های حوزه قم است. گفتن ندارد که اطلاعات و تجارب من قطعا کامل نیست و احتمالا از خطا و یا کاستی هم به دور نباشد.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">برای ایجاد نظم و انسجام در گفتار و امکان نتیجه<span dir="LTR">‌</span>گیری و جمع بندی مفید، گفتارم را در چهار بخش مشخص پی می<span dir="LTR">‌</span>گیرم. در واقع سه بخش نخستین، مقدمات ضروری بیان و روایت آخرین است که موضوع این گفتار یعنی بیان رابطه روشنفکران مسلمان غیر حوزوی با حوزویان است. دلیل این دورخیز آن است که به گمان من تحلیل درست و همه جانبه هر رخدادی، بر بستر سیر تحولی و تاریخی آن و فهم و درک ریشه<span dir="LTR">‌</span>ها و زمینه<span dir="LTR">‌</span>ها و عوامل قریب و بعید آن است. با این همه این مقدمات به دلیل محدودیت وقت (و نیز نگارش) به کوتاهی تمام خواهد بود و فقط در حد بیان سر فصل<span dir="LTR">‌</span>ها و عطف توجه آگاهان به آن زمینه هاست نه بیشتر.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><b>بخش نخست- سه دوره حوزه قم از منظر اصلاح طلبانه</b></div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">در یک سطح کلان و به ویژه از منظر اصلاح<span dir="LTR">‌</span>طلبانه می<span dir="LTR">‌</span>توان گفت که حوزه علمیه قم از آغاز تا مقطع مورد نظر ما یعنی انقلاب و پایان دهه پنجاه سه سرفصل مشخص را تجربه کرده است:</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">− دوران آیت<span dir="LTR">‌</span>الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی (دوران تأسیس حدود ۱۳۰۰ – ۱۳۲۵)</div> <div dir="RTL">− دوران آیت<span dir="LTR">‌</span>الله بروجردی (دوران تمرکز و اعتلا ۱۳۲۵ – ۱۳۴۰)</div> <div dir="RTL">− دوران آیات شریعتمداری–خمینی–گلپایگانی (دوران فترت و عدم تمرکز ۱۳۴۰ – ۱۳۵۹)</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">حوزه قم در دوران پس از مشروطیت و پایان جنگ جهانی اول به شکلی کاملا متفاوت از حوزه نجف و حوزه<span dir="LTR">‌</span>های دینی کهن<span dir="LTR">‌</span>تر و پیشین تأسیس شد. گرچه حائری تحت تأثیر فضای فرهنگی و سیاسی جدید ایران و جهان حوزه قم را بنیاد نهاد و از این رو حوزه خیلی سریع رشد و گسترش یافت اما در دوران آیت<span dir="LTR">‌</span>الله بروجردی بود که حوزه قم از جهات فرهنگی و علمی و اقدامات اصلاحی شکوفا شد و به اعتلا رسید. افزون بر وجود افکار اصلاح<span dir="LTR">‌</span>طلبانه و تحول خواهانه در بروجردی، شاید یکی از علل این توسعه و شکوفایی در این دوره، تمرکز مرجعیت و توان مالی استثنایی و منزلت اجتماعی و حتی نفوذ سیاسی کم مانند<span dir="LTR">‌</span> آیت<span dir="LTR">‌</span>الله بروجردی بوده است. بروجردی دست به چند کار فرهنگی – اصلاحی زد:</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">۱ – تأسیس مدارس جدید برای طلاب و ایجاد نظم نوین واصلاح برخی شیوه<span dir="LTR">‌</span>های تدریس و آموزش طلبه<span dir="LTR">‌</span>ها (مانند امتحان گرفتن از طلاب و آموختن زبان خارجی).</div> <div dir="RTL">۲ – تأسیس کتابخانه بزرگ در قم و بنا نهادن مسجد اعظم قم و ایجاد شبکه<span dir="LTR">‌</span>های کتابخانه در برخی شهرها.</div> <div dir="RTL">۳ – ایجاد ارتباط با اروپا و جهان اسلام (ایجاد مساجد در برخی شهرهای مهم اروپا –از جمله مسجد و مرکز اسلامی شهر هامبورگ در آلمان- و اعزام مبلغین دینی به این مراکز و نیز ارتباط بیشتر با کشورهای اسلامی به ویژه با نهاد قدیمی و سنتی و با نفوذ الازهر و پیشبرد طرح اتحاد اسلامی که به تأسیس نهاد «دارالتقریب بین<span dir="LTR">‌</span>المذاهب<span dir="LTR">‌</span>الاسلامیه» منتهی شد. این نهاد در قاهره متمرکز بود و از جهات مختلف منشاء تحولات مهم فکری و فقهی و سیاسی برای جهان اسلام و در نزدیکی و همگرایی بین مذاهب اسلامی و به ویژه بین شیعه و سنی شد).<a title="" name="_ftnref3" href="#_ftn3"><span><span dir="LTR"><span><span>[3]</span></span></span></span></a></div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">پس از بروجردی هرچند آن تمرکز و فعالیت<span dir="LTR">‌</span>ها تا حدودی متوقف شد، اما در اشکال مختلف کم و بیش ادامه یافت. مهمترین اقدام تأسیس «دارالتبلیغ اسلامی قم» بود که به همت آیت<span dir="LTR">‌</span>الله سید کاظم شریعتمداری انجام شد که کاری سترگ بود و منشاء تحولات فکری و علمی و فرهنگی مهمی در بخش<span dir="LTR">‌</span>هایی از روحانیون شد. به همت شریعتمداری و دارالتبلیغ به طلابی که در این مرکز درس می‌خواندند زبان عربی و انگلیسی و اردو آموزش داده می<span dir="LTR">‌</span>شد و برخی از این طلاب برای ادامه تحصیل علوم جدید و غربی به برخی دانشگاههای اروپا و آمریکا اعزام شدهد. با همت این نهاد فرهنگی و آموزشی نشریات مختلف با تیراژ بالا برای گروههای مختلف اجتماعی و فرهنگی (پژوهشگران و جوانان و کودکان) با ادبیات جدید و به چند زبان انتشار یافتند و به ویژه با اعطای بورسیه به دانشجویان مسلمان کشورهای مسلمان و غیر مسلمان و تحصیل آنان در دارالتبلیغ و اعزام مبلغان آماده تر به کشورهای اروپایی، کار آیت<span dir="LTR">‌</span>الله بروجردی در تعامل با غرب و جهان اسلام در سطح مؤثرتری ادامه پیدا کرد.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">آیت<span dir="LTR">‌</span>الله سید محدرضا گلپایگانی نیز به فعالیت<span dir="LTR">‌</span>های فرهنگی و مدنی مؤثری دست زد. از جمله چند مدرسه دینی برای اسکان و آموزش طلاب بنیاد نهاد و یک بیمارستان مهم و موفق در عرصه خدمات عمومی و از جمله برای طلاب در قم ایجاد کرد. آیت<span dir="LTR">‌</span>الله سید شهاب<span dir="LTR">‌</span>الدین نجفی مرعشی هم با بنای یک مدرسه و به ویژه کتابخانه<span dir="LTR">‌</span>ای عظیم با نسخه<span dir="LTR">‌</span>های خطی بسیار در سطحی دیگر کار را ادامه داد.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">اما در این مقطع آیت<span dir="LTR">‌</span>الله سید روح<span dir="LTR">‌</span>الله خمینی خط مبارزه سیاسی را بنیاد نهاد که خارج از سنت بروجردی بود. ایشان و بعدها پیروانش چندان به امور فرهنگی و آموزش روحانیون توجه نشان ندادند اما به ایشان به شکل بی<span dir="LTR">‌</span>سابقه<span dir="LTR">‌</span>ای رویکر سیاسی مهمی را در حوزه دین و دینداران و روحانیت آغاز کرد. این رویکرد نه ریشه در منش و روش حائری داشت و نه در سنت بروجردی سابقه داشت. شاید بتوان گفت این آغاز تداوم اسلام سیاسی فدائیان اسلام بود که در دو دهه بیست و سی با رهبری یک روحانی جوان و کم سواد اما پرشور و پر تحرک به نام سید مجتبی میرلوحی مشهور به نواب صفوی در عرصه سیاست فعال بود و شماری از دینداران و طلاب جوان را تحت تأثیر قرار داده بود. بروجردی و عموم علما در آن زمان با این تفکر و رویکرد مخالف بودند.</div> <div dir="RTL">ظاهرا از مدرسین صاحب نام در حوزه قم فقط خمینی بود که با فدائیان اسلام همدل و همراه بود. به هرحال نحله اسلام سیاسی از نوع آموزه‌‌های آیت<span dir="LTR">‌</span>الله خمینی در دهه چهل و پنجاه تقریبا نسبت به فعالیت<span dir="LTR">‌</span>های فرهنگی و اصلاحی در هر زمینه<span dir="LTR">‌</span>ای بی<span dir="LTR">‌</span>تفاوت بودند. شاید با تسامح بتوان گفت که در دهه چهل و پنجاه «مدرسه حقانی» (=منتظریه») در قم تا حدودی نماد فرهنگی جریان روحانیت مبارز بود که گرایش نوگرایانه داشت.<a title="" name="_ftnref4" href="#_ftn4"><span><span dir="LTR"><span><span>[4]</span></span></span></span></a></div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><b>بخش دوم- نهادهای فرهنگی و آموزشی حوزه در دهه چهل و پنجاه</b></div> <div dir="RTL"><b> </b></div> <div dir="RTL">در حوزه به طور معمول و سنتی معارفی با عنوان «معارف دینی» یا «علوم حوزوی» آموزش داده می‌شود که مهم<span dir="LTR">‌</span>ترین آنها «اصول فقه» و «فقه» است. دانش<span dir="LTR">‌</span>هایی چون ادبیات (صرف و نحو و معانی بیان) و منطق هم تدریس می<span dir="LTR">‌</span>شوند، اما این معارف به عنوان دانش ضروری و مقدماتی برای مهارت در استفاده از متون و منابع و نیز برای ورود به عرصه اجتهاد و فقاهت اهمیت دارند و ضروری می<span dir="LTR">‌</span>نمایند. اندکی کلام و تفسیر به طور محدود تدریس می<span dir="LTR">‌</span>شوند اما این نوع دانش<span dir="LTR">‌</span>ها و حتی فلسفه غالبا غریب و کم اهمیت قلمداد می<span dir="LTR">‌</span>شوند.<a title="" name="_ftnref5" href="#_ftn5"><span><span dir="LTR"><span><span>[5]</span></span></span></span></a> تا مقطع انقلاب طلاب و روحانیان به مطالعات آزاد و غیر متعارف در حوزه چندان توجه نمی‌کردند. در عین<span dir="LTR">‌</span>حال در مقطع دهه سی تا پنجاه چند نهاد یا حلقه فرهنگی و علمی ویژه در خارج از دروس رسمی حوزه قم مهم و اثرگذار عبارت بودند که مهم ترینشان حلقه فکری – آموزشی آیت<span dir="LTR">‌</span>الله سید محمدحسین طباطبایی (مشهور به علامه طباطبایی<a title="" name="_ftnref6" href="#_ftn6"><span><span dir="LTR"><span><span>[6]</span></span></span></span></a>) و حلقه فکری– آموزشی حجة الاسلام ناصر مکارم شیرازی<a title="" name="_ftnref7" href="#_ftn7"><span dir="LTR"><span><span>[7]</span></span></span></a> بود. درباره هرکدام توضیح مختصری داده می<span dir="LTR">‌</span>شود.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><i>حلقه فکری – آموزشی علامه طباطبایی</i>. طباطبایی از اواخر دهه بیست از تبریز به قم هجرت کرد و در این حوزه به تدریس و تحقیق در علوم اسلامی اهتمام کرد. اما شرح هجرت وی از تبریز به قم نشان می<span dir="LTR">‌</span>دهد که او آگاهانه و با برنامه و هدف مشخصی به حوزه قم کوچ کرد. او به لحاظ تحصیلات سنتی و حوزوی کاملا آماده بود در اصول و فقه ممارست کند و حلقه درسی بنیاد نهد و پس از چندی مدعی مرجعیت و فتوا شود و رساله منتشر کند و مقلدانی گرد آورد و بدان دل خوش کند که صد البته هم دارای نام می<span dir="LTR">‌</span>شد و هم نان و موقعیت و منزلت. اما او آگاهانه مسیر و هدف دیگری برگزید. وی در قم به دو کار مهم دست زد که از قضا هر دو به شدت غریب و نامعتارف بودند. یکی تدریس فلسفه و دیگری تفسیر قرآن. طباطبایی از آغاز ورود به حوزه قم در هر دو زمینه فعال شد و به رغم موانع بسیار (به ویژه که آیت<span dir="LTR">‌</span>الله بروجردی با فلسفه و تدریس آن مخالف بود) توانست منشاء تحول مهم فکری در طلاب و فضلای جوان شود. در واقع از دهه سی تا پنجاه محور فعالیت فکری و فلسفی اثرگذار در قم و در تمام حوزه<span dir="LTR">‌</span>های دینی ایران علامه طباطبایی بود. هر دو حوزه فعالت او یعنی ترویج و آموزش فلسفه اسلامی و نیز تفسیر قرآن کم و بیش با فضای جدید بود و کوشش این بود که در این دو قلمرو به پرسش<span dir="LTR">‌</span>های جدید و مشکلات فکری و اجتماعی مسلمانان پاسخ درخور و معقول داده شود. در دو حلقه آموزشی طباطبایی شمار اندکی از فضلای جوان شرکت می<span dir="LTR">‌</span>کردند که البته با گذشت زمان و دگرگونی شرایط و به ویژه پس از درگذشت آیت<span dir="LTR">‌</span>الله بروجردی و تثبیت موقعیت وی بیشتر و گسترده تر می‌شد.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><i>حلقه فکری - آموزشی ناصر مکارم</i>. مکارم در آن زمان از مدرسین حوزه بود که در حوزه<span dir="LTR">‌</span>های فرهنگی مختلف نیز فعال و اثرگذار بود. ایشان که در حوزه تفکر از شاگردان طباطبایی به شمار می<span dir="LTR">‌</span>آمد و از این طریق تا حدودی با مباحث پر چالش دینی و فلسفی جدید آشنا شده بود<a title="" name="_ftnref8" href="#_ftn8"><span><span dir="LTR"><span><span>[8]</span></span></span></span></a>، در دهه چهل و پنجاه از طرق مختلف تأثیر قابل توجهی در آموزش<span dir="LTR">‌</span>های اصلاح<span dir="LTR">‌</span>طلبانه و نوگرایانه حوزه قم داشت. او عمدتا از دو طریق اثرگذار بود: جلسات بحث عقاید<a title="" name="_ftnref9" href="#_ftn9"><span><span dir="LTR"><span><span>[9]</span></span></span></span></a>و نیز انتشار مجله مکتب اسلام و آموزش نسلی از روحانیان جوان روزنامه نگار و فارسی نویس. «ماهنامه درسهایی از: مکتب اسلام» با حمایت و شاید هم اشاره آیت<span dir="LTR">‌</span>الله شریعتمداری در اواخر دهه سی در قم منتشر شد و از آن زمان تا سالیان متمادی مکارم شیرازی سردبیر این ماهنامه بود. می<span dir="LTR">‌</span>توان گفت تا مقطع انقلاب این نشریه در حوزه تفکر دین سنتی و اسلام حوزوی پرتیراژترین و اثرگذارترین نشریه مذهبی بوده و خوانندگان و علاقه‌مندان بسیار داشت و بسیاری از جوانان و اهل فکر و فرهنگ مسلمان فارسی زبان در داخل و خارج ایران آن را می<span dir="LTR">‌</span>خواندند. این ماهنامه در دو رژیم منتشر می<span dir="LTR">‌</span>شود و از این رو ماندگارترین نشریه هم هست. عمری حدود شصت ساله. آنچه در اینجا مورد نظر است این است که حول این ماهنامه نسلی از طلاب جوان روزنامه نگار تربیت شده و از آن زمان به بعد در مطبوعات و یا در تحقیق و تألیف فعال و اثرگذار و نامبردار شدند. مهم<span dir="LTR">‌</span>تر این که این گروه با فارسی نویسی آشنا شدند. در گذشته طلاب و روحانیون غالبا کتاب فارسی و به طریق اولی روزنانه و نشریه فارسی نمی<span dir="LTR">‌</span>خواندند و حتی شماری از روحانیون مطالعه نشریات و کتب فارسی را دون شأن خود می<span dir="LTR">‌</span>دانستند.<a title="" name="_ftnref10" href="#_ftn10"><span><span dir="LTR"><span><span>[10]</span></span></span></span></a>چنان که شنیدم زمانی که آقای مکارم از نجف به قم آمد و روزنامه نگار شد، برخی از دوستانش در نجف به طعن می<span dir="LTR">‌</span>گفتند: «و صار ناصر روزنامه نویسا»! به هرحال مکارم قلم به دست شماری از طلاب داد و آنان را وارد عرصه مطالعه، تحقیق و نگارش فارسی<span dir="LTR">‌</span>کرد. خود ایشان هم خوب و مفهوم و قابل خواندن می<span dir="LTR">‌</span>نوشت و از این رو روزنامه نگار موفقی بود. در دهه چهل و پنجاه کتابهایی عمدتا در مباحث کلامی و یا اجتماعی به وسیله شاگردان مکارم و تحت ارشاد و هدایت مستقیم ایشان تألیف شده و منتشر شدند.<a title="" name="_ftnref11" href="#_ftn11"><span><span dir="LTR"><span><span>[11]</span></span></span></span></a>در دهه پنجاه زیر نظر مکارم «تفسیر نمونه» به قلم شماری از فضلای جوان تدوین و منتشر شد. نیز «مجمع علمی نجات نسل جوان» با همت مکارم و زیر نظر ایشان در قم بنیاد نهاده شد و فعالیت<span dir="LTR">‌</span>های فرهنگی و انتشاراتی قابل توجهی داشت.<span> </span></div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">در دو دهه چهل و پنجاه چند نشریه در قم منتشر می<span dir="LTR">‌</span>شدند. از جمله «نشریه کتابخانه مسجد اعظم قم»، نشریات «راه حق»، «سالنامه معارف جعفری» و نشریات مختلف و از جمله «سالنامه پیام اسلام» از مؤسسه پیام اسلام. اما در این میان سه نشریه قابل اهمیت بیشتری دارند:</div> <div dir="RTL">− «<i>مجموعه حکمت</i>» که به صورت ماهنامه در دهه سی متشر می‌شد و در اوایل دهه چهل متوقف شد. کسانی از روحانیون و غیر روحانی با آن همکاری قلمی داشتند. از جمله مهندس بازرگان و آیت طالقانی نیز در آن مقاله می<span dir="LTR">‌</span>نوشتند.</div> <div dir="RTL">− «ماهنامه <i>درسهایی از: مکتب اسلام</i>» که از آن یاد شد.</div> <div dir="RTL">− «<i>فصلنامه مکتب تشیع</i>». این فصلنامه و تا حدودی ادواری اندکی پس از مکتب اسلام و تا حدودی در رقابت با آن تأسیس شد. بنیانگذاران آن به حلقه مریدان آیت<span dir="LTR">‌</span>الله خمینی نزدیک بودند و این گرایش بعد از آغاز مبارزه بیشتر شد. کسانی چون اکبر هاشمی رفسنجانی و محمدجواد باهنر و نعمت<span dir="LTR">‌</span>الله صالحی نجف<span dir="LTR">‌</span>آبادی در آن فعال بودند. این نشریه نیز در اوایل دهه چهل متوقف شد. گرچه بین فعالان دو نشریه رقیب «مکتب اسلام» و «مکتب تشیع» چندان تفاوتی نبود اما می<span dir="LTR">‌</span>توان گفت جریان مکتب تشیع تا حدودی نوگراتر و سیاسی<span dir="LTR">‌</span>تر بود. یکی از شماره<span dir="LTR">‌</span>های مهم مکتب تشیع اختصاص داشت به گفتگوی مفصل پرفسور کربن فرانسوی با علامه طباطبایی. در آن سالها کربن در ایران بسیار فعال بود و با عالمان و متفکران سنتی اندیش شیعی ایران از جمله طباطبایی، جلالدین آشتیانی، داریوش شایگان و سید حسین نصر ارتباط و تعامل فکری مهمی داشت.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><b>بخش سوم - محورهای افکار و اعمال اصلاح</b><b><span dir="LTR">‌</span></b><b>طلبانه</b></div> <div dir="RTL"><b> </b></div> <div dir="RTL">اما محصول این رویکردهای اصلاح طلبانه در حوزه قم چه بود؟ بررسی این موضوع در محدودۀ بحث و مجال اندک ما نیست اما به اجمال می<span dir="LTR">‌</span>توان محورهای افکار و اقدامات اصلاح طلبانه حوزویان را چنین بر شمرد:</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">۱- <i>معرفی اسلام با زبان امروز و مورد پسند نسل جوان</i>. جدای از اندک تحول فکری در شماری از علما و عمدتا فضلای جوان حول مکتب فلسفی و تفسیری طباطبایی، بیشترین تلاش و محصول طلاب و فضلا معطوف بود به معرفی دین اسلام و مذهب تشیع به ایرانیان و جهانیان به زبان نوتر و قابل فهم تر و ساده<span dir="LTR">‌</span>تر برای همه و به ویژه برای جوانان. تمام تلاش<span dir="LTR">‌</span>ها و نهادهای آموزشی و فعالیت<span dir="LTR">‌</span>های تبلیغی روحانیون به گونه<span dir="LTR">‌</span>ای و در مسیری بود که اسلام به عنوان یک دین حق و کامل و جهانی و معقول با زبان و بیان فارسی<span dir="LTR">‌</span>تر و مد روزتر به مردم دنیا و بیشتر مردم ایران و درس خوانده<span dir="LTR">‌</span>های جدید تفهیم و معرفی شود. برای تحقق این هدف البته از تعلیم و تعلم برخی زبانهای زنده دنیا، علمی نشان دادن آموزه<span dir="LTR">‌</span>های دینی، تأسیس نهادهای مدرن<span dir="LTR">‌</span>تر، اعزام مبلغ به خارج از جمله اروپا و مانند آنها نیز استفاده می<span dir="LTR">‌</span>شد. </div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">۲ – <i>ایجاد نظم و تمرکز در مرجعیت و حوزه و روحانیت</i>. از زمان آیت<span dir="LTR">‌</span>الله حائری یزدی یکی از دغدغه‌‌های اصلاح<span dir="LTR">‌</span>طلبان حوزوی بی<span dir="LTR">‌</span>نظمی در نهاد حوزه (البته اگر بتوان حوزه را نهاد دانست) بود و از این رو همواره تلاش می<span dir="LTR">‌</span>شد که روحانیت و حوزه تحت نظم در آید و امور پراکنده و نابسامان آن به سامان شود. تحقق مرجعیت متمرکز در آیت<span dir="LTR">‌</span>الله بروجردی و تلاش<span dir="LTR">‌</span>های مفید ایشان در زمینه انتظام امور حوزه تا حدودی به این هدف نزدیک شد اما پس از آن نه تنها این مسیر ادامه نیافت بلکه با شکاف در روحانیت و تعدد مرجعیت در ایران و حتی تا حدودی انتقال مرجعیت به نجف (حداقل تا زمان مرگ آیت<span dir="LTR">‌</span>الله سید محسن حکیم در سال ۱۳۴۹) تمرکز و سازماندهی روحانیت متوقف و حتی مخدوش شد.<a title="" name="_ftnref12" href="#_ftn12"><span><span dir="LTR"><span><span>[12]</span></span></span></span></a> </div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">۳ – <i>اصلاح کتب درسی و آموزشی</i>. در حوزه از کتابهایی برای تدریس و تعلیم معارف اسلامی استفاده می‌شود که عمدتا به زمانهای دور بر می<span dir="LTR">‌</span>گردد. مانند جامع المقدمات، سیوطی، حاشیه مولی عبدالله، مطول یا مختصر المعانی، مغنی اللبیب، معالم، لمعتین، قوانین، مکاسب، رسائل و کفایه. این کتب اصولا برای آموزش تألیف نشده و به طور کلی با توجه به شیوه<span dir="LTR">‌</span>های آموزشی و زمان و وقت دانشجویان امروز چنین متونی مفید و مناسب نیستند. از این رو تلاش<span dir="LTR">‌</span>هایی برای رفع این مشکل صورت گرفت اما تا مقطع انقلاب تحول مهم و مؤثری ایجاد نشد. قابل توجه این که شماری از عالمان و فقیهان تغییر این متون را بر نمی<span dir="LTR">‌</span>تابیدند و معتقد بودند که همان متون کهن و سنتی مطلوب است.<a title="" name="_ftnref13" href="#_ftn13"><span><span dir="LTR"><span><span>[13]</span></span></span></span></a> </div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">۴ – <i>اصلاح سیستم شهریه و ارتزاق طلاب</i>. طلاب و روحانیون عمدتا از طریق دین و تصدی امور دینی ارتزاق می<span dir="LTR">‌</span>کنند. در دوران طلبگی بیشترین درآمد طلاب از طریق شهریه<span dir="LTR">‌</span>ای است که مراجع به شاگردان خودشان و غالبا به طور عام می<span dir="LTR">‌</span>دهند. البته در گذشته گاه برخی آقایان شهریه و کمک خود را به صورت غیر نقدی پرداخت می<span dir="LTR">‌</span>کردند. اما به طور سنتی هرمرجع شهریه خود را به طور جداگانه و نقدی و در روزهای معین در ماه پرداخت می<span dir="LTR">‌</span>کند. به هرحال این سیستم که هیچ ارتباطی با مقتضیات جدید و امکانات بانکی و مانند آن ندارد، همواره مورد نقد بوده و کسانی می<span dir="LTR">‌</span>خواستند تحولی مثبت در این زمینه ایجاد کنند. مثلا تمام شهریه<span dir="LTR">‌</span>ها یک جا و به وسیله حواله<span dir="LTR">‌</span>های بانکی به طلاب پرداخت شود. در این زمینه حداقل تا زمان انقلاب تحول قابل توجهی ایجاد نشد. بگذریم که اصولا برخی از روحانیون و غیر روحانیون با اصل ارتزاق از طریق دین یعنی دریافت سهم امام و توزیع آن بین طلاب و یا پول گرفتن در قبال تبلیغ و آموزش امور دینی مشکل داشتند و آن را انحراف و به زیان علما و روحانیون می<span dir="LTR">‌</span>دانستند. در این مورد افکار یک روحانی نه چندان بلندپایه به نام نصیرالدین امیرصادقی در دو کتاب او «روحانیت در شیعه» و «هیاهو» و نیز اندیشه<span dir="LTR">‌</span>های انتقادی گسترده و مؤثر دکتر علی شریعتی در آن روزگار قابل توجه است. پس از انقلاب نیز دکتر سروش در سخنرانی پر جنجال خود با عنوان «سقف معشیت بر ستون شریعت» به این موضوع توجه کرد.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">۵ – <i>رویکرد سیاسی و انقلابی</i>. گرچه امروز با توجه به کارنامه اسلام انقلابی و عملکرد مخرب روحانیون انقلابی در اندام حقوقی جمهوری اسلامی، اسلام ایدئولوژیک و انقلابی نامطلوب و حتی مضر دانسته می<span dir="LTR">‌</span>شود، اما در دهه سی تا پنجاه ورود روحانیت به عرصه سیاست و مشارکت در مبارزات اجتماعی و سیاسی و نیز تلاش برای پاسخگویی به معضلات فکری و مدنی امروز خود یک حرکت اصلاحی و انقلابی و مفید می<span dir="LTR">‌</span>نمود. چنان که توضیح خواهم داد روشنفکران دینی آن روزگار نیز تلاش می<span dir="LTR">‌</span>کردند که روحانیون و علما وارد این حوزه بشوند.<a title="" name="_ftnref14" href="#_ftn14"><span><span dir="LTR"><span><span>[14]</span></span></span></span></a> چنان که در عصر مشروطه نیز چنین تحولی رخ داد. با توجه به این جهات واقعیت این است که ورود دین سیاسی و روحانیت به عرصه جامعه و مبارزه بر ضد استبداد و استعمار و دعوت به اصلاح در حکومت و دولت، تحولی مثبت و گامی اصلاحی در روحانیت و حوزه‌‌ها شمرده می<span dir="LTR">‌</span>شد. هرچند امروز و در شرایط متفاوت و به دلایل مختلف با تمام نتایج طبیعی و غیر طبیعی چنین تحولی موافق نباشیم. </div> <div dir="RTL"> </div> <p><em><span dir="RTL">ادامه دارد</span></em></p> <div> <p> </p> <p><strong>پانویس‌ها</strong></p> <hr width="33%" size="1" align="left" /> <div id="ftn1"> <div dir="RTL"><a title="" name="_ftn1" href="#_ftnref1"><span dir="LTR"><span><span><span>[1]</span></span></span></span></a> . قابل
حسن یوسفی اشکوری − این متن گزارش مکتوب و بسط یافته گزیده مقاله و سپس سخنرانی من در «سمینار نقش روحانیت در تاریخ معاصر ایران» است که در تاریخ ۹ آوریل ۲۰۱۱ در دانشگاه سو آس لندن با همت «انجمن سخن» ارائه شد.
ادامه دارد
نظرها
اشکوری.
<p>دوست گرامی. سلام و ارادت. ممنون از لطفتان. من هم متقابلا درگذشت مهندس سحابی و شهادت هاله و هدی را به شما و تمام مردم ایران تسلیت مي گویم. ایمیل را ارسال می کنم. می توانید از آن طریق تماس داشته باشید </p>
آشنا
<p>تأثیر علمای مذهبی را در تاریخ سیاسی کشور نمیتوان نادیده گرفت اما این تأثیر تا چه اندازه در ساخت آینده ای بهتر مؤثر بوده قابل بحث است . تاریخ ایران امثال شیخ فضل الله را فراموش نخواهد کرد اما در کل روحانیت همیشه با تجدد مبارزه کرده اند و اگر این مبارزه در اکثر مواقع بطور خودکار استعمار را طرف مقابل خود قرارداده است بحثی دیگر است. خواست حوزه علمیه قم همواره تعلیم و تربیت اساتید مذهبی برای جامعه بوده بدون در نظر گرفتن اینکه در این کشور مراکز آموزشی به نام دانشگاه وجود دارد و مهمتر آنکه مرکز آموزش علوم است نه فقه. روحانیون آگاهی های مذهبی را با علم اشتباه نگرفتند بلکه علمی غیر از آن نشناختند. به گفته آیت الله خمینی علم آن چیزی است که از قم صادر میشود. از طرف دیگر اصلاح امور مذهبی شاید واقعیت خارجی نداشته و روحانیت با علم به اینکه نمیتوان هیچ یک از آیات قرآن را تغییر داد تفاسیر متنوعی برای آشتی دادن دین و اندیشه مدرن ثبت کرده اند . حافظه تاریخ اما به یاد دارد که فعالیت هایی از این نوع را اندیشمندان قدیم ایرانی برای آشتی دین و فلسفه کرده اند که به نتیجه مطلوبی نرسید و بین آنان کم بود تعداد کسانی که چون ذکریای رازی بتوانند صریح و رک حقایق را بیان کنند. انسانهایی که تقلید را برای روشنی راه خود برگزینند نمیتوانند تغییر کنند. به قول معروف: تقلید ، تقویم انسانهای عادی است و تغییر، تدبیر انسانهای عالی. </p>
کاربر مهمان
<p>جناب اشکوری<br /> دستتان درد نکند.<br /> برای رفع سوءتفاهم نوشتید آقای مکارم آن زمان حجت الاسلام بودند اینک از آیات عظام هستند [ این آخرین آیات عظام ما باشد به حق خدا]. یاداوری میکنم که آقای حائری هم آشیخ عبدالکریم حائری بودند نه ایت الله. گویا آیت الله از زمان آقای بروجردی رایج شده باشد. درضمن حجت الاسلام هم تا آنجا که اطلاعات کم من قد میدهد پس ازانقلاب رسم شد و اینک هیچ اخوندی خود را کمتر ازآن نمیداند، برخی که همین حجت الاسلام را هم برای خود کوچک میدانند. در حالی که گویا در تاریخ اسلام بسختی بجز امام محمد غزالی را حجت الاسلام میخواندند، مگر زمان مشروطه که به برخی از علما مانند طباطبابی و آخوند و ... و نوری چنین القابی داده میشد. به نظر من که این جوری میرسد، شما بهتر میدانید.<br /> امشب ( شب یکشنبه ) اینجا ( تهران ) از سوی حکومت تق و توقی بپا کرده اند و فشفشه در میکنند. امروز هم در خیابانها به رهگذران از سواره و پیاده شربت و شیرینی میدادند! هرچند مردم ازاین جشنها استقبالی نمی کنند و با سردی برخورد میکنند. گفتم پول که مفت در اختیار باشد گاهی هزینه بسیج آدمکشان و سرکوب و کشتار میشود گاهی شربت و شیرینی! نه آن کشت وکشتار و سرکوب را خواستیم و نه این راهبندان درست کردن و شیرینی و شربت پخش کردن را.<br /> دوستدار: بابک ( تهران )</p>
کاربر مهمان
<p>اشکوریجان! برای درگذشت مهندس سحابی نازنین به شما تسلیت میگویم.<br /> پس ازاین که از «آن لباس» بیرونتان آوردند من بسیار شادمان شدم. از روی انصاف باید گفت که خدمتی به شما کرده اند!بهمین مناسبت سروده ای برای شما داشتم خواستم به شما بدهم، یا خدمت زنده یاد مهندس بدهم تا به شما بدهند که رفتید و نشد. نمی دانم همینجا بنویسم تا دیگر هم میهنان هم بخوانند یا تنها برای خودتان ( نمی دانم به کدام آدرس اینترنتی ) بفرستم؟<br /> شهروند درجه سه، از تهران، پایتخت پیشین پادشاهی پهلوی و پایمنبر کنونی ولایت مطلقه فقیه</p>