مهدی خزعلی: " ما با هموطنان یهودی هیچ مشکلی نداریم"، اما ...
نمودهای یک نوع یهودستیزی رایج در ایران
امین درودگر – وقتی بخواهند یک نفر را بسیار بد جلوه دهند، میگویند خودش یا تبارش "جدیدالاسلام" است، یعنی یهودیای بوده که مسلمان شده، در نهان یهودی است یا خوی تبار خود را حفظ کرده است.
زمانی که باراک اوباما به عنوان نخستین رئیسجمهوری «سیاهپوست» ایالات متحده به قدرت رسید، یک چهره مشهور در میان «اپوزیسیون» رسمی و جمهوریخواه کارزاری را برای به پرسشکشیدن آمریکاییبودن او آغاز کرد. همان کسی که اکنون با شعار «اول آمریکا» در کاخ سفید زندگی میکند.
دونالد ترامپ ادعا کرده بود که اوباما مسلمان است و زاده کنیا و نه آمریکا؛ و خواستار انتشار مدارک تولد رئیسجمهوری وقت بود. او بعداً و زمانی که نامزد نهایی جمهوریخواهان در برابر هیلاری کلینتون بود، بدون عذرخواهی جدی به «اشتباهش» اعتراف کرد.
همان زمان داستان مشابهی در ایران در حال وقوع بود. کسی که بسیاری او را به خاطر نامههای جنجالیاش به علی خامنهای، رهبر ایران یک مخالف سیاسی «جسور و شجاع» میدانستند، کارزاری علیه محمود احمدینژاد، رئیسجمهوری وقت ایران به راه انداخت و مدعی شد که او «یهودیتبار» است. مهدی خزعلی اصرار داشت که یهودیبودن احمدینژاد باعث شده تا او مخفیانه به نفع رژیم اسرائیل فعالیت کند.
مهدی خزعلی پسر ابوالقاسم خزعلی، از روحانیان ولایتمدار تندرو و نامحبوب اما پرنفوذ بود. او به خاطر پشتکردن به پدر و افرااشتن علم مخالفت فعالی «صادق» نیز دانسته میشود.
اما قراردادن داستان تلاش او برای یهودی نشاندادن احمدینژاد و ماجرای کارزار ترامپ برای مسلمانخواندن اوباما دستکم یک چیز را برجسته میکند: دیگریهراسی، و تلاش برای سوء استفاده از احساسات دیگریهراسانه علیه مخالفان سیاسی.
مهدی خزعلی در ادامه نامههای جنجالیاش این بار به صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه نامه نوشته[1]. و علاوه بر اصرار بر ادعای سابق ــ یهودیبودن احمدینژاد به عنوان عاملی تحقیرکننده ــ آملی لاریجانی را نیز به یهودیبودن و به همین خاطر، به فساد و رانتخواری و استبداد متهم کرده است.
جمله پایانی این نامه چیزی کم از پروپاگاندای نازیها در هر دو دوران اپوزیسیونبودن و دولتبودنشان در آلمان ندارد: « روز انتقام نزدیک است و منافقان، چاپلوسان، پاچهخواران و آنوسیها باید منتظر آتش انتقام مردم باشند.» و این شباهت نه فقط در همردیفکردن «آنوسیها» با «منافقان و چاپلوسان و پاچهخواران» بلکه در توسلجستن به کل یکپارچه و مبهمی به نام «مردم انتقامجو» است. مردمی کینهتوز که برای مردمشدن، یعنی همگونشدن و طرد تمامی تفاوتها، انگار باید به «راهحل نهایی» بهآتشکشیدن مشغول شود.
آنوسی: یهودستیزی در ایران
دقت در کلمه آنوسی به تنهایی خطوط نانوشته نامه خزعلی را آشکار میکند. آنوسی از واژهای عبری با شکل لاتین Anús برای مرد و Anusáh برای زن به معنای «مجبورشده» میآید و به عبارتی در تلمود درباره «تخطی اجباری» اشاره دارد؛ تخطی اجباری از اعلام ایمان به دین یهود.
در واقع آنوسی نامی است برای اشاره به سرکوب. آنوسیها کسانی هستند که به خاطر سرکوب یهودستیزان در مثلاً ایران وادار به گرویدن به اسلام میشوند. در واقع تحت همان شرایطی که اسلام تقیه را مجاز میشمارد: یهودیان باید بین گرویدن به اسلام یا نابودی انتخاب میکردند.
و سرنوشت معنایی این واژه عبری کهن در عبری مدرن حقیقت دیگری از این سرکوب را آشکار میکند: امروز Anuism و شکل مونث آن Anusot برای اشاره به قربانیان تجاوز جنسی به کار میرود. سیر معناییـتاریخی این واژه انگار جابجاشدن اجبار به در اختیار قراردادن روح با اجبار به در اختیار قراردادن بدن است. مهدی خزعلی اما چنین چیزی را در نمییابد.
همزمان پدیدهای دیگر نیز در بخشیدن معنایی تحقیرکننده به آنوسی در ایران نقش دارد. صاحبان گفتارهای رسمی، چه حکومتی و چه غیرحکومتی، سالیان متمادی بدرفتاری با یهودیان را در ایران انکار کردهاند. حتی عبدالکریم سروش وقتی نسبت به یهودستیزی احمد فردید (به این موضوع بازخواهیم گشت) اعتراض میکند، در ادامه میافزاید که یهودیان در ایران به لحاظ تاریخی با مشکلی رویارو نبودهاند و همین حالا هم در «مجلس شورای اسلامی» نماینده دارند. [2]
مهدی خزعلی نیز در ابتدای نامهاش سعی میکند همان ابتدا خود را از دیگریهراسی مبرا کند: «ما با هموطنان یهودی هیچ مشکلی نداریم و آنها را برادران هم میهن خویش میدانیم، مشکل ما با آنوسیهاست که با تظاهر به اسلام، میخواهند ریشه اسلام و مسلمین را بزنند، اگر صادق باشند و به دین نیاکان خود، یک خاخام یهودی شوند، آنها را در آغوش گرفته و از حقوق شهروندی آنها - حتی در برابر شما - دفاع خواهیم کرد! »
انکار مسئله دیگرهراسی و نژادپرستی در ایران در میان روشنفکران آن نتایج تأسفباری داشته. هنوز تاریخ بردهداری در ایران انکار میشود، بسیاری از اجراهای نمایشی با صورتهای سیاهشده بیربط به نژادپرستی دانسته میشود، و نژادپرستی نظاممند علیه مهاجران افغان نادیده گرفته میشود. عدهای نیز نفوذ فرهنگ «اعراب» و «ترکها» در حکومتهای ایرانی را نشانه انحطاط «تفکر ایرانی» میدانند یا دفاع از حق آموزش به زبان مادری، همچون کردی و بلوچی و لکی را توهین به «پارسی» میدانند.
گایاتری اسپیواک، متفکر پسااستعماری میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی را به خاطر نادیدهگرفتن تاریخ استعمار در بررسی روابط قدرت دارای «جهلی مجازشمردهشده» میداند. بسیاری از روشنفکران ایرانی نیز در نادیدهگرفتن رابطه قدرت هویت ایرانی با اقلیتهای مختلف در آن به جهلی مجازشمردهشده گرفتارند.
یوسف شریفی در کتاب «درد اهل ذمه»[3] توضیح میدهد که در ۱۰۶۶ قمری (۱۶۵۶-۱۶۵۷) شاه عباس دوم صفوی فرمان میدهد که «تمام بهودیان ایران باید تغییر دین دهند و قبول اسلام کنند، در غیر این صورت از خانههای خود و شهرها اخراج خواهند شد» (شریفی، ۱۳۸۷، ۳۱). دلیل آن چیزی نبود مگر «نجسدانستن» یهودیان.
به گفته شریفی، حدود ۲۰ هزار خانواده یهودی در ایران آن زمان به اجبار به اسلام گرویدند. به آنها «جدیدالاسلام» میگفتند.
تئوری توطئه یهودستیزانه
عبدالله شهبازی، یکی از راویان ولایتمدار تاریخ است که اتفاقاً دیدگاه یکسانی با خزعلیِ منتقد درباره «آنوسیها» دارد. او سخنان علی خامنهای درباره «پروژه نفوذ» را به «یهودیان مخفی» ربط میدهد و سپس روایتی از یهودیان مخفی مشهد تعریف میکند[4].
او میگوید که زمان سلطنت محمدشاه، مسلمانان مشهد ۲۸ تن از یهودیان را قتل عام میکنند، عدهای را مجروح میکنند، و سپس بقیه را به گرویدن به اسلام وامیدارند: حدود ۴۰۰ خانواده (البته شهبازی با نادیدهگرفتن عمدی سرکوب، از اصطلاح «پیشنهاد» گرویدن به اسلام استفاده میکند و نه اجبار).
این «جدیدالاسلامها» در متن شهبازی ــ یکی از چهرههای اصلی تولید تئوری توطئه در ایران ــ به «فرقهای» بانفوذ و ثروتمند و دسیسهکار و بازرگان تبدیل میشوند و همواره در عین یهودیماندن به اسلام تظاهر میکنند. شهبازی تمام کلیشههای یهودستیزانه را در تاریخنگاری خود وارد میکند تا تاریخ ستم بر آنوسیها را پاک کند. عوضکردن جای جلاد و قربانی واقعی به نفع حفظ جایگاه جلاد و قربانی در روایت حکومتی.
اوج مضحک این تئوری توطئه در متون ناسیونالیستهای «آریایی» ظاهر شد؛ رونوشتی از راست افراطی سفیدپوست اروپایی و استعمارگر که مخلوط غریبی از اخلاق بردگان و خودبرترپنداری نژادی است.
شکل مفصل این توهم در کتاب «آنوسیها (دولت پنهان یهود)» جمعآوری شده است. کتاب با ارجاع به یوهان هردر، فیلسوف آلمانی آغاز میشود که نظریهپرداز ناسیونالیسم بود؛ بهخصوص از مروجان یکپارچگی نژادیـفرهنگی فولک (مردم) و از تحقیرگران عثمانی به خاطر مسلمانبودن ترکها و همچنین از الهامبخشان نازیها در واقعیتبخشیدن به این فولک. و این ارجاع چنین است: «هردر فیلسوف معروف و نامدار آلمانی جهودان را به سان علفهای هرزهای میدانست که به تمامی کشورهای اروپایی (کل جهان) آویختهاند و شیرهی آنان را میمکند.»
هنگام ریاستجمهوری احمدینژاد و همزمان با کارزار «حقیقتجویی» مهدی خزعلی درباره تبار آنوسی او، سایتهای راستگرایان افراطی ایرانی نیز عکسهایی از شیوه حرکت دستهای احمدینژاد میگذاشتند و مینوشتند: «نمادهای شیطانپرستی فرقه کابالا از جمله نماد عقرب... نماد شیطان که احمدینژاد به صورت خودآگاه و ناخودآگاه به بهانههای مختلف نشان داده است»[5].
کابالا البته شاخهای از عرفان یهود است که متفکران بسیاری درباره آن نوشتهاند و تأثیر متقابل مهمی بر بخشی از فلسفه غرب گذاشتهاست. عرفان اسلامی نیز از تأثیر عرفان یهودی برکنار نبوده.
مثال بالا از ناسیونالیستهای افراطی ایرانی همزمان نشاندهنده فقر فکری مهدی خزعلی در این زمینه است؛ چهرهای که اکنون جایگاهی در اپوزیسیون داخلی جمهوری اسلامی دست و پا کرده.
احمد فردید، روشنفکر فاشیست ایرانی نیز عادت داشت تا فیلسوفان و متفکران را به «یهودی» و «غیریهودی» تقسیم کند. به باور او، یهودیت همچون غربزدگی موجب انحطاط تفکر شده است.[6]
جبهه یکسان حاکم و منتقدش
شاید بزرگترین تناقض مخالفخوانی سیاسی مهدی خزعلی، دستکم بنا بر این نامه، قرارگرفتن او در جبهه یکسانی با خطاب انتقادهایش است.
محمدتقی مصباح یزدی، روحانی تندرو و بدنام ساکن قم در دی ۱۳۸۸ با فرماندهان سپاه پاسداران دیدار میکند و میگوید که «یهودیها حیلهگرترین افراد بشر در سیاست هستند»[7].
خبرگزاری «فارس»، نزدیک به سپاه پاسداران، ۱۱ اسفند ۸۷ مطلبی با نام «ترویج بابیگری و بهاییگری توسط یهودیان مخفی» منتشر میکند و توضیح میدهد که «پدیده "یهودیان مخفی" (انوسیها) و نقش ایشان در پیدایش بابیگری و بهاییگری عامل مهمی در تحولات معاصر ایران است.»[8]
این مطلب اقلیتهای یهودی و بهایی را کنار یکدیگر میگذارد. در مطالب دیگر همجنسگرا و ماسونی و چیزهایی از این قبیل هم به فهرست نامهای تحقیرکننده افزوده میشوند؛ همان نامهای فینفسه اتهامبرانگیز که در مغز حاکم و منتقدش به یکسان رسوب کردهاند.
منتقدان و مخالفان دولت جمهوری اسلامی باید همواره نسبت به چنین متنهایی از چهرههایی که گاه آنها را نمایندگی میکنند، با همان شدتی واکنش نشان دهند که نسبت به جمهوری اسلامی نقد وارد میکنند. چنین متنی با اتکا به تئوری توطئه فریب میدهد، با احساسات عمومی از خلال عواطف دیگریهراسانه و نژادپرستانه بازی میکند، و ادعای «آزادیخواهی» و «برابریطلبی» دارد. صادق آملی لاریجانی به هزاران دلیل معتبر قابل نکوهش و حتی محکوم است. اما کدام نقد معتبری میتواند دست به کار بازتولید موضوع نقد خود باشد؟
آنوسیها و یهودیان گاه در متنهای یهودستیزان با دولتمردان اسرائیل همرده انگاشته شدهاند. اما حمله به یهودیان، استفاده تحقیرآمیز از آنوسی و در یک کلام، یهودیستیزی هیچ ربطی به نقد دولت اسرائیل به عنوان دولت استعماری آپارتاید ندارد. این مسئله طبعاً نیازی به توضیح اضافه ندارد. نویسنده این مقاله در پاسخ به یکی از طرفداران اسرائیل نیز مقالهای از همین رسانه منتشر کردهبود.[9]
پانویسها
۱ لینک.
۴ لینک.
۵ مثلاً نگاه کنید به: وبسایت درفش کاویانی، «حقایقی وحشتناک و تکاندهنده از احمدینژاد، مصباح یزدی و حزبالله»، ۵ ژوئیه ۲۰۰۹
۶ برای آشنایی بیشتر، جالب است که توجیهگری یکی از طرفدارانش را بخوانید.
۷ لینک.
۸ به این لینک مراجع کنید.
۹ در دفاع از مارهای فلسطین، لینک.
نظرها
mansour pirykhanghah
اگر اشتباهی در سخنان تند آقای خزعلی، علیه لاریجانی هست و اتهام یهودی بودن ایشان مورد تایید مسئولین زمانه که خود از حمایت صهیونیستها در هلند برخوردار می باشند،نیست،با سند معتبر ثابت کنید که اجداد این موجودات(خانواده فاسد لاریجانی) یهودی نبوده اند. −−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−− ویراستار زمانه: شما چیزی به ما میچسبانید، لابد بنابر این منطق باید بیاییم ثابت کنیم، که چنین نیست. اگر کسی به خاطر همین کامنت چیزی به شما نسبت دهد و سپس از شما بخواهد با "سند معتیر" ثابت کنید که آن نسبت غلط است، واکنش شما چه خواهد بود؟
بهرنگ
آقای امین درودگر عزیز! من به سهم خودم از شما و از سایت زمانه سپاسگزارم که یک مسئله مهم و بسیار مهم مربوط به مرا و ما را ـ که ما در طی تاریخ بر سر آن نزاع کرده ایم و خون همدیگر را ریخته ایم ـ این جا این چنین به دور از جنجال و هیاهو مطرح می کند و در معرض دید و درک ما قرار می دهد و ما را به بازنگری و داوری فرا می خواند. من این جا و در این رابطه آن را می نویسم که به کار تحقیقی من مربوط است. 1ـ من نخست "Main theory" خودم را کوتاه و مختصر با شما در میان می گذارم. عنوان تئوری من "تفکیک موضوعی عناصر" است. "تفکیک موضوعی عناصر" یعنی "یک موضوع" وقتی "یک موضوع" است که دست کم قابل تفکیک و تجزیه به "دو موضوع" نباشد. بر اساس تئوری من نوشته شما این جا نه "یک موضوع" و نه "دو موضوع" بلکه چند ده موضوعِ در هم برهم و بنابراین مردود است. نگاه از این دست ـ و این قدر درهم برهم ـ به مسائلی که ما در طی تاریخ بر سر آن نزاع می کنیم و کرده ایم و خون همدیگر را می ریزیم و ریخته ایم به هیچ وجه درست نیست. نوشته شما اما در رابطه با جامعه من است. به یک مسئله مهم و بسیار مهم می پردازد. به این سبب البته برای من ارزشمند است و من با کمال امتنان و اشتیاق بدان می پردازم. 2ـ ما ـ در معنای عرب و ایرانی و نیز "مسلمانان" در سایر ممالک دنیا ـ بسیاری از آنچه را که در نوشته شما در باره ما آمده و ما "بر سر آن ها نزاع می کنیم و خون همدیگر را می ریزیم" می آموزیم. یعنی به ما می آموزند. توماس هابز ـ که من اسم او را این جا می آورم چون که درست نمی دانم حرف دیگران را به اسم خودم بیاورم ـ در کتاب لوایتن می نویسد: [کتاب مقدسِ ما کلام خداوند است اما] "دلیل آن که ما این کتاب را کلام خداوند می دانیم و بدان ایمان داریم آموزش ماست. ما این را از دوران کودکی می آموزیم. دلیل این که دیگران در سایر ممالک اعتقادات ما را ندارند هم همین است. یعنی که عقاید ما را بدانان نیاموخته اند. " (ترجمۀ مفهومی من؛ بازیافت در ص483 ترجمۀ بشریه) ادامه در شماره (2)
بهرنگ
(2) 3ـ بسیاری از آرا و عقایدی که ما آن ها را آرا و عقاید خود می دانیم در واقع ناشی از رفتار ناخود آگاه مغز ما و بر اساس آموزه های بنیاد برانداز و ویرانگر دوران کودکی مغز ما [به منزلۀ بشر] و به ویژه دوران قومیت و قبایلیت ما [به منزلۀ بشر] و در مورد ما ایرانی ها "قومیت و قبایلیت جاهلیِ عربِ مشرکِ مسلمان" [ به منزلۀ بشر] است. 4ـ من به شما می خواهم این جا این اطمینان را بدهم که ما کاملاً بی گناهیم. ما اما نادانیم. ما ـ عرب و ایرانی و دیگر "مسلمانان" در دیگر جاها ـ برای مثال نمی دانیم که چرا ما "ضد یهودیم؟" این چه گرایش مرموزی است که ما را بدین سو می کشاند؟ مرض ما چیست؟ و من قصدم این است که این جا در این نوشته به شما توضیح دهم که ما این ویژگی را از "عربِ قومیِ قبایلیِ جاهلیِ مشرک" و آنگاه از "عربِ قومیِ قبایلیِ جاهلیِ مشرکِ مسلمان" فرا گرفته ایم. می پرسید چرا؟ چطور؟ توضیح می دهم. 5ـ خطای بزرگی که در درک اسلام ـ به منزلۀ دین عام و عمومی بشر در طول تاریخ ـ پیش آمد کرده ـ و آن ناشی از ناخودآگاهِ ذهنِ قومی قبایلیِ عرب است ـ جایگزینی "قوم" و طایفه" به جای "باورهای دینی" است. این خطا چنین القا می کند که قرآن مخالف ادیان یهود و نصاری و مجوس و صابئین و غیره است و بنابراین مسلمانان باید با این اقوام چنین و چنان کنند. حال آن که "ادیان" در قرآن دارای موضوعیت نیست. قرآن "ادیان" را به رسمیت نمی شناسد و مراد قرآن از اسامی یهود و نصاری و مجوس و صابئین و غیره اسم دین نیست و اسم طایفه و قوم است. [اسلام به استناد قرآن اسم عام و عمومی همۀ ادیان الهی است.] "عربِ قومیِ قبایلیِ مشرکِ مسلمان" به سبب این خطا ـ که ناشی از ناخود آگاه ذهنِ قومی قبایلیِ عرب است ـ جای "قوم" و "طایفه" را با "دین" جا به جا کرده و بنابراین خصومت ها و نزاع های قومی قبایلیِ عربِ پیش از اسلام را داخل در مناسباتِ قومی قبایلیِ عربِ بعد از اسلام کرده و آن را به اعتبار ناخود آگاه ذهن خود و امثال خود ـ در مرحله قومی و قبایلی از زندگانی بشر ـ داخل در درک عام و عمومی از آراء دینی مندرج در قرآن کرده است. من این را در شماه (3) توضیح می دهم.
بهرنگ
(3) دین اسلام چه می گوید؟ بقره آیۀ 62: ان الذین آمنوا والذین هادوا والنصاری والصابئین. من آمن بالله والیوم الاخر و عمل صالحا... ای گروه مؤمنان! ای طایفه یهود! ای طایفه نصاری! ای طایفه صابئین! در کار دین ملاک انتساب به گروه، قوم، قبیله یا طایفه نیست! هر که ایمان آورد و مبنی بر باور خود به آخرت ـ مبنی بر این که انسان در قبال اعمال و رفتار خود مسئول است ـ عمل صالح کند مسلمان و مؤمن است. سوره حج آیۀ 22: ان الذین آمنوا والذین هادوا و الصابئین والنصاری والمجوس والذین أشرکوا انّ الله یفصلُ بینهم یوم القیامة.إن الله علی کل شیءٍ شهید. "ای همه کسانی که باورمند به آخرت اید! توجه داشته باشید که داوری نهایی در باره درستی یا نادرستی اعتقاد دینی آدمیان؛ در باره این که آیا ایمان مؤمنان به حق است یا نیست؛ این که آیا طایفه یهود در آنچه می گوید محق است یا نه؛ این که آیا طایفه صابئین در آنچه می گوید محق است یا نه؛ این که آیا طایفه نصاری در آنچه می گوید محق است یا نه؛ این که آیا طایفه مجوس در آنچه می گوید محق است یا نه؛ و حتی مشرکین؛ فقط از آن خداست! آن که از پیدا و پنهان هر کس خبر دارد. " من در شماره (4) شواهد خودم در بارۀ درک نادرست از دین اسلام را ـ با کوتاهی تمام ـ و با استناد به اولین متون تفسیری در تاریخ اسلام توضیح می دهم.
بهرنگ
(4) جریر طبری که کتاب تفسیرش از اولین کتاب های تفسیر قرآن و دارای بیش از هزار سال قدمت است در همان آغاز در جلد اول و در تفسیر اولین سورۀ قرآن به نام "فاتحة الکتاب" می نویسد: "این سوره را فاتحة الکتاب گویند از بهر آن که همه قرآن بدین سوره گشاده شود و اول از همه این سوره باید خواند و اول از همه این سوره باید نبشت و به همه نمازها اول این سوره باید خواند." (11) طبری در ادامه می نویسد: " ... و اما قوله "اهدنا الصراط المستقیم." گفت ما را بنمای راه راست. اما قوله "صراط الذین انعمت علیهم." یعنی راه آن کسان که از ایشان خشنود بودی. چون پیغامبران و شهیدان و صدیقان و اتباع ایشان. و اما قوله "غیر المغضوب علیهم و لاالضالین." یعنی جز آن ستمکاران که بر ایشان خشم گرفتی چون جهودان و ترسایان و بی دینان و بی راهان". این است تفسیر سورۀ الحمد که یاد کرده اند بر آن طریق که آغاز کردیم. والسلام." [منبع: ترجمه تفسیر طبری ـ فراهم آمده در دورۀ سامانی (350 تا 365 هجری) مجلد اول به تصحیح و اهتمام حبیب یغمایی ـ چاپ دوم 1356 ـ تهران ـ انتشارات توس.] ـ این حرف ها که جریر طبری در تفسیر خود بدین شکل آورده و گفته که آن را باید در هر نماز خواند در قدیمترین تفسیر عرفانی که نوشته سهل تستری ـ پیش از جریر طبری ـ است و معروف به "تفسیر تستری" است اکیداً نیامده است. تستری از بزرگان و نامداران عرفان در ایران و اسلام است. حسین بن حلاج از شاگران مکتب اوست. ـ زمخشری در تفسیر خود به نام "الکشّاف" که آن را حدود دویست سال بعد از تفسیر طبری نوشته است کمابیش همان حرف های طبری را تکرار کرده است. می نویسد: ... و قیل "المغضوب علیهم" هم الیهود. لقوله عزّ و جلّ "من لعنة الله و غضب علیه." در ادامه می نویسد: "... والضالون هم النصاری. لقوله تعالی "قد ضلو من قبل." [تفسیر الکشاف جلد اول] همین را به همین شکل بیضاوی ـ حدود سیصد سال بعد از زمخشری ـ در تفسیر خود به نام "انوار التنزیل و اسرار التاویل" تکرار کرده است. ـ آنچه زمخشری در این باره نوشته در "تفسیر قشیری" معروف به "لطائف الاشارات" که نوعاً تفسیری عرفانی است و نوشته قشیری و همدوره زمخشری است نیامده است. من در شماره بعد یعنی (5) به جمع بندی این مقوله می پردازم.
آیدین
مهدی خزعلی افتضاح دیگری دارد. آنجا که کوروش را معرب قریش می داند و بنابراین نتیجه میگرد که کوروش جد پیامبر اسلام و امام حسین است و باید ستوده شود. این آدم دقت نمی کند که در این صورت کوروش جد یزید هم خواهد بود که از قبیله قریش بود و اگر به خاطر امام حسین باید ستایش شود، به خاطر یزید باید منکوب شود. مهدی خزعلی یک به ظاهر اصلاح طلب حزب اللهی است. یک فعال سیاسی منتقد ولی در نهایت با تربیت و منش و زبان حزب اللهی ها.
بهرنگ
(5) ما اگر به این ترتیب به بررسی کتاب های تفسیر کسانی که در طول تاریخ اسلام با عنوان "بزرگان تفسیر قرآن" به جامعه و به افکار عمومی ما معرفی شده اند بپردازیم متوجه می شویم که اغلب آن ها دید و درکِ قومی و قبایلیِ عربِ پیش از اسلام را ناخود آگاه به دوره پس از اسلام انتقال داده اند و چون گفته اند و تأکید کرده اند که "اول از همه این سوره را باید خواند و اول از همه این سوره را باید نبشت و به همه نمازها اول این سوره را باید خواند." باوری غیر دینی، غیر اخلاقی، غیر انسانی را در میان مسلمانان موجه و پذیرفتنی کرده اند. این ها را مسلمانان در دوران کودکی در مکتب خانه های اسلامی در طول تاریخ خوانده اند و بنابراین است که ما امروز وقتی به تاریخ مان می پردازیم می بینیم مملو از جرم و جنایت و خونبار است. می بینیم جان و مال و ناموس انسان نزد یک فرد مسلمان ـ در طول تاریخ ـ چه بی بهاست. و بدبختانه ما ناخود آگاه هنوز همین را ـ همچون همیشه ـ تکرار می کنیم. آیا کسی در طول تاریخ چشمش به این خبط و خطا افتاده است؟ بلی. امام فخر رازی ـ این خداوندگار عقل ـ وقتی در تفسیر خود بدین جا رسید نوشت: "المشهور أن المغضوب علیهم الیهود و الضالین هم النصاری. هذا ضعیف." یعنی: این که مشهور است که مراد قرآن از "مغضوب علیهم" یهود است و منظور قرآن از "ضالین" نصاری است دارای پایه استدلال ضعیفی است. در ادامه نوشت: اگر چنین بود نوشته می شد: خدایا مرا به راهی جز آن راهی که مشرکان و بی دینان بر آن اند هدایت فرما. حال آن که مراد غیر از این حرف هاست ... (ج اول ـ متن عربی ـ ص 264) البته بی جهت نبود که امام فخر رازی بر این باور بود. او پیش تر می نویسد: اساساً مراد از "اهدنا الصراط المستقیم" راهی است که هر راهی نیست. گفته می شود "صراط الذین انعمت علیهم." این "انعمت علیهم" هر چیز نیست و نمی تواند باشد. برای مثال گفته نشده که خدایا مرا به "صراط الذین ضربوا و قتلوا" هدایت کن! [یعنی: برای مثال گفته نشده که خدایا مرا به راه شمشیر بازها و جنگجوها هدایت کن!" (ج اول ـ متن عربی ـ ص 259) با احترام فروان داود بهرنگ
م
اینکه مکارم شیرازی و آملی لاریجانی و احمدی نژاد یهودی هستند و یا اینکه حسن روحانی یک بهایی است زیاد اهمیتی ندارد چراکه مسوولین جمهوری اسلامی از ابتدای جایگزینی خمینی با محمد رضا پهلوی توسط CIA تماما در جهت منافع آمریکا و اسراییل عمل کرده است و تمامی اقدامات این رژیم جنایتکار بر علیه منافع ملی ایران و مردمانش و همچنین کشورهای خاورمیانه و اعراب بوده است حالا به هر شکل و بهانه ای . تمامی این سناریوهای جنگی بر علیه ایران هم دعوای زرگری است بینشان. در ضمن یهودیان ایران عده ی بسیار قلیلی هستند و نسل جوانشان هم اکثرا از ایران می روند.
ایراندوست
درباره واقعی یا غیر واقعی بودن به ادعای آنوسی بودن این حضرات مدرکی وجود ندارد، هرچند شخصاً در صورت اثبات , متعجب نمیشوم. خزعلی در مصاحبه با دهباشی گفت یک سری افرادی تحقیق کرده اند و اینگونه اطلاعات را به او میدهند و از ترس جان، نمیتوانند خود را و این اسناد را علنی نشان دهند ! آقای خزعلی ,جمهوری اسلامی و رهبری خامنه ایی را در یک بسته بندی جدید و دموکرات مآبانه ایی عرضه میکند. در رابطه با فساد درونی رژیم و جنایات گذشته افشا گری میکند تا از خود وجه و شخصیتی آزادیخواه نشان دهد ولی دانسته یا نادانسته ، ابزاری از طرف یک اتاق فکری یا یک جناح سوپاپی در درون حاکمیت است.
Masoud
جمهوری اسلامی از روز اول با اسرائیل دشمنی را شروع کرد فقط به علت ضد یهود بودن خمینی، و بهانه را حقوق فلسطینیهای مورد ظلم قرار داد. این جمهوری اسلامی شاهد کشتار ۴۰۰۰۰۰ مسلمان در جنگی در سوریه است که خود یک طرف موثر است که میتوانست با ترغیب اسد به شریک کردن اکثریت سنی در قدرت از جنگ پرهیز کند. این جمهوری اسلامی طی چند ماه بچه مسلمانان در بند را هزار هزار کشت و میخواهد ما باورمان شود که ضدیت با اسرائیل به خاطره زورگویی به فلسطینیان است.
کارو
اظهارات خزعلی بسیار نژادپرستانه و یهودستیزانه بود. البته از ایشان توقع دیگری هم نمی رفت. جوری از تبار یهودی لاریجانی ها صحبت می کنند انگار که زمان شاهرودی یا یزدی که یهودی تبار نبودند وضعیت قوۀ قضاییه خیلی گل و بلبل بوده است. این جماعت اصلاح طلب و حافظان ولایت وقیح انگار نمی توانند از تفکر نژادی و ژنتیکی خارج شوند، یکی از ژن بد یهودی حرف می زند و آن یکی به ژن خوب خودش که ثروت و مکنت برایش به ارمغان آورده سخن می گوید! مشکل یک نظام فاسد و از بنیاد ظالمانه است و ربطی به این ندارد که چه کسی با چه ساختار ژنتیکی و چه تباری بر سر کار باشد. تفاله های جنبش سبز کم کم به هوادارنشان نشان می دهند که ماهیتشان چه بوده و چگونه خود را پشت هواداریشان از جنبش سبز مخفی کرده بودند.
minoo
یهودیهای آنوسی به دلخواه خود پنهان کاری نمیکردند و پنهان کاریشان هم به خاطر رسیدن به قدرت و ثروت و سلطه بر کشور اسلام! نبوده بلکه از ترس مسلمانان دزدی بوده که قصد کشتن آنها و غارت اموالشان و تجاوز به دخترانشان را داشتند و ازین نظر باید مورد ستایش باشند که حتی با اینکه مجبور شدند دین خود را پنهان کنند حاضر نشدند دین اسلام را که از آنها میخواست بر علیه ملتهای دیگر جهاد کرده و غارتگری وکشتار کنند قبول کنند. مگر نه اینکه همین آخوندها برای تصاحب ساختمان پلاسکو به آقای القانیان که آنوسی نبود و دینش را پنهان نمیکرد تهمت دروغ زدند و او را اعدام کردند؟ ( آیت الله طالقانی اعتراض کرده بود که چرا یک یهودی باید ساختمان بزرگ تجارتی داشته باشد!) بسیاری از مسلمانان ایرانی هم حالا مسلمانان آنوسی هستند چون فقط خداپرست هستند ولی به آموزشهای ظالمانه دین اسلام عقیده ندارند و فقط از ترس اینکه مورد زندان و تجاوز و شکنجه قرار بگیرند خودشان را مسلمان مینامند. اگر در ایران آزادی دین وجود داشت ملیونها ایرانی به طور رسمی از دین اسلام بر میگشتند.
Minoo
ویراستاررادیو زمانه این کارتان اشتباه بود که نظر من را انتشار ندادید. ایا به نظر شما این توهین به مهدی خزعلی است که از او بخواهند همانطور که به یهودیها و تبار آنها بی احترامی میکند و هرکس که از تبار یهود باشد را دزد و چپاولگر میداند ازو بخواهند که تبار خودش و دیگر مقامات دولتی را که اکثرا مثل سید روح الله خمینی و سید علی خامنه ای از تبار عربهای قریش هستند زیر سوال برده و جنایتهای و چپاولگریهایشان را به تبار عربی و اسلامی آنها ربط بدهد.?چرا نباید از خزعلی خواسته شود که او هم ثابت کند که آیا تبار عربی یا یهودی یا ایرانی دارد؟ این خرافه تبارشناسی خطرناکی را که امثال ایشان خلق کرده اند و یهودیها را نجس و دزد میدانند حتی قبلا هم باعث جنایت بر علیه یهودیهای ایرانی شده است. چرا توهین خزعلی به یهودیها را انتشار میدهید ولی جواب توهین را قبول ندارید؟ −−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−− ویراستار: منتشر نکردیم، به این دلیل که توهین به عربها را هم ناروا میدانیم، به این دلیل که وارد کردن مفهوم تبار و نژاد در سیاست نادرست است و حرکت از همان منطق آقای خزعلی است که تبارباوری و نژادگرایی و به بیانی بیتعارف فاشیستی است.